مختصرى از زندگانى امیرالمؤمنین علىّ بن ابى طالب (علیه السلام)
شجاعت آن حضرت روشن تر از خورشید است ، او کسى است که در غزوه بدر ، سى و شش نفر از دلاوران مشرکین را کشت۱ ; حضرت رسول(صلى الله علیه وآله وسلم) مشتى از ریگ هاى صحرا را از دست او گرفت و به صورت مشرکین پرتاب نمود ، و فرمود: شاهت الوجوه ( مسخ و فاسد شود صورتها ) ، پس این آیه نازل شد :
( وَمَا رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَلَکِنَّ اللهَ رَمَى )۲ ،
گرفتن ریگها از دست على(علیه السلام) و نفى کردن پروردگار پرتاب آنها را
از رسول خدا ، و اثبات کردن آن براى پروردگار، در بیان منزلت على (علیه
السلام) نزد رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) کافى است .۳
او کسى است که در غزوه أُحد ، ندا داده شد که فتوت منحصر به اوست: لافتى الاّ على لاسیف الاّ ذوالفقار.۴
او کسى است که به مبارزاتش در غزوه خندق ،
تمام ایمان در مقابل کفر بروز نمود ; و در برترى مبارزه او همین بس که از
تمام اعمال امّت تا روز قیامت افضل و برتر است ،۵ و چون این امّت بهترین امّتى است که آمده است ،۶عمل آن حضرت که افضل از اعمال این امّت است افضل از اعمال جمیع امتها خواهد بود .
ادامه مطلب ...
عابدترین اهل زمان خود بود ، عامّه و خاصّه نقل کردند : که ضرار بن ضمرة کنانى بر معاویه وارد شد ، معاویه به او گفت : على را برایم وصف نما .
گفت : مرا از این امر معاف کن یا امیرالمؤمنین .
معاویه گفت : معافت نمى کنم .
گفت : بنابراین چاره اى نیست ;
او بعید المدى ـ دوررس از مردم ـ بود ، او شدید القوى بود ، کلام فصل ـ قاطع ـ مى گفت ، و حکم به عدل مى نمود ، علم از جوانب او فوران مى کرد ، و حکمت از نواحى او آشکار بود ، از دنیا و رونق آن بى زار ، و به شب و تاریکى آن مأنوس ; به خدا سوگند او بسیار اشک ریز ، و بسیار در تفکّر بود ، کفّ دست خود برمى گرداند ـ کنایه از حالت تفکّر و حزن ـ و با خود گفتگو مى کرد ; از لباس به کم آن ، و از طعام به غلیظ و بدون خورشت آن بسنده مى کرد ; به خدا سوگند همانند یکى از ما بود ، هنگامى که پیش او مى رفتیم نزدیک ما مى شد ، و هر زمان که از او درخواست مى کردیم جواب ما را مى داد ، و با این که به ما نزدیک بود و مقرّب نزد ما بود از هیبتى که داشت با او سخن نمى گفتیم ; اگر تبسّم مى نمود همچون لؤلؤ منظوم ( به رشته کشیده شده ) بود ، اهل دین را تنظیم مى نمود ، و مساکین را دوست مى داشت . افراد قوى در امر باطل خود به او طمع نداشتند ، و افراد ضعیف از عدل او مأیوس نبودند .
در طول تاریخ، بعد از غصب حق خلافت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع)، و انشعاب فرقه جدیدی به نام اهل سنت، بارها و بارها میان بزرگان اهل سنت و ائمه(ع) یا علمای شیعه، بحثها و مناظرات مختلفی برگزار شده است و در این باب کتابهای متعددی همانند «المراجعات» و «شبهای پیشاور» و ... نوشته شده است.
آنچه در ادامه میآید گزارشی از یکی از این جلسات مناظره است.
نقل شده که دو نفر از شیعیان در گذرگاهی از بغداد به مجلس بزرگی رسیدند.
پرسیدند: این مجلس متعلّق به کیست؟
گفتند: مجلس درس امام اعظم؛ ابوحنیفه است.
راوی این حکایت میگوید رفیق من که اسمش فضل بن حسن بود و مردی متعصّب در مذهب شیعه و در عین حال آدمی بحّاث و با اطلاع از مبانی مذهب بود، گفت من میروم و با این مرد مباحثه میکنم و تا او را ملزم و مجاب نکنم، از این مکان نمیروم.
گفتم: این عالم بزرگی است و از عهده بحث با او بر نمیآیی.
گفت: من معتقد به مذهب حقم و حق، مغلوب نمیشود و شکست نمیخورد.
وارد مجلس شدیم و نشستیم و در یک فرصت مناسب، فضل از جا برخاست و گفت:
امروز سه شنبه 08 /05/ 1392 مراسم
عزاداری شهادت امیرالمؤمنین(علیه السلام)در فاطمیه حضرت ولی عصر
(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برگزار شد. در این مراسم ذاکرین اهل بیت (علیهم السلام) به ذکر مصائب آن اولین امام مظلوم پرداختند. سپس هیئت عزادار به همراه آیت الله العظمی وحید خراسانی (مدظله) برای عرض تسلیت به حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) به سوی حرم مطهرش حرکت نمودند. در این مراسم بی نظیر که جمعیتی بزرگ از روزه داران و دلسوختگان حضور داشتند، در هوای بسیار گرم شهر مقدس قم، مردم با شور خاصی به عزاداری و سینه زنی پرداختند.
|
ز شهر کوفه بُنگ غم ایاهه
اِگوی دنیا هَمِـس تار و سیاهه
من کویرم لب من تشنه ی باران علی ست
این لب تشنه ی پر شور، غزلخوان علی ست
این که گسترده تر از وسعت آفاق شده است
به یقین سفره ی گسترده ی دامان علی ست
منّت نان و نمک نیست سر سفره ی او
پس خوشا آن که در این دنیا مهمان علی ست
آتش اشکی اگر در غزلم شعله ور است
بی گمان قطره ای از درد فراوان علی ست
لحظه ای پرتو حسنش ز تجلی دم زد
که جهان، آینه در آینه حیران علی ست
کعبه یکبار دهان را به سخن وا کرده است
تا بدانیم کلید در این خانه علی ست
از دم صبح ازل نام علی را می خواند
دل که تا شام ابد دست به دامان علی ست
بسم الله الرحمن الرحیم
عظمت شهادت امام المتقین امیرالمؤمنین (علیه السلام) که عروج کتاب الله ناطق در ماه نزول قرآن مجید است، فوق تقریر و تحریر است.
در عالم امکان کسی بالاتر از خاتم النبیین نیست، و چیزی بالاتر از قرآن مبین نیست، و گوهری ارزشمندتر از حق نیست.
با قطع نظر از روایات خاصه، بر طبق حدیث صحیح نزد عامه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: علی از من است و من از علی هستم، و علی با قرآن است و قرآن با علی است، و علی با حق است و حق با علی است.
ادامه مطلب ...
اگر خاتم (صلی الله علیه وآله) گریه کند، 124 هزار پیغمبر ناله میزند.
وقتی اشک او از چشمش جاری شود جبرئیل و میکائیل و اسرافیل به خود میلرزد.
وقتی قلب پیغمبر خاتم (صلی الله علیه وآله) بشکند و اشک او جاری شود، عرش و کرسی و لوح و قلم میلرزد.
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) گریه کرد. گفت:
یا رسول الله، چرا گریه میکنی؟ فرمود: یا علی، گریهام برای آن وقتی است که در این ماه، ضربت به فرق تو � [ ... ]
افطار امیرمؤمنان (علیه السلام) در شب آخر عمر خود |
نگاهى به عدالت حضرت على علیه السلام
عده اى به حضرت على علیه السلام اعتراض کردند که چرا بیت المال را به طور مساوى تقسیم مى کنى؟ در ابتداى کار به رؤسا و اشراف بیشتر بده تا پایه هاى حکومتت استوار گردد.
آن حضرت از این سخن برآشفت و فرمود:
أتأمرونی ـ ویحکم ـ أن أطلب النصر بالظلم والجور فیمن ولّیت علیه من أهل الإسلام؟ لا واللّه، لا یکون ذلک ما سمر السمیر، وما رأیت فی السماء نجماً. واللّه لو کانت أموالهم مالی لساویت بینهم فکیف وإنّما هی أموالهم.1
واى بر شما! به من مى گویید با ظلم و ستم بر مسلمانانى که به آن ها مسلّط شده ام، پایه هاى حکومتم را استوار سازم و بر دشمنانم پیروز شوم؟ نه، به خدا سوگند! هرگز چنین نخواهد شد تا روزگار باقى است و تا وقتى که ستاره اى در آسمان مى بینم.
به خدا سوگند! اگر این ها مال من بود در میان آن ها به تساوى تقسیم مى کردم، چه رسد به این که اموال خودشان است.
ابن تیمیّه به دفاع از ناکثین و پیمان شکنان با حضرت على علیه السلام برخاسته و مى گوید:
او در پایان، سخن اول خود را مى گوید که اصلاً خلفاى پیامبر تنها سه نفرند و امیرالمؤمنین علیه السلام جزو آن ها نیست. او مى گوید:
نمونه اى از عدالت عمر و عثمان
طبیعى است در چنین شرایطى عده اى از رفتار حضرت على علیه السلام برآشفته گردند و بگویند که او هم چون عمر رفتار نمى کند، به هیچ وجه دور از انتظار نیست که با آن حضرت به جنگ و ستیز برخیزند. اکنون به یک نمونه از عدالت عمر توجه کنید!
نارضایتى از عدالت
گاهى ابن تیمیّه آن چنان آتش خشم و کینه خود به امیرالمؤمنین علیه السلام را آشکار مى سازد که شنیدن سخنانش انسان را مى آزارد چه رسد به خواندن و تأمّل و تدبّر در آن. او مى گوید:
نیمى از مردم آن زمان او را عادل نمى دانند. خوارج او را تکفیر مى کنند و غیر خوارج نیز چه از خاندانش یا دیگران مى گویند: او با آن ها منصفانه رفتار نکرده است. پیروان عثمان مى گویند: او از کسانى است که به عثمان ستم کرده است و در کل، آن عدالتى که از عمر ظاهر شد(!!) از على سر نزد; با این که مردمانش بیشتر و گستره آن ها فراگیرتر بود، حتى نزدیک به عدالت عمر نیز از او ظاهر نشده است(!!)1
بیعت با امیر مؤمنان على
به اتفاق تواریخ بعد از آن که مسلمانان از بى عدالتى هاى عثمان به ستوه آمدند، از شهرهاى مختلف جمع شده و او را به قتل رساندند. آن گاه همگى هجوم آوردند تا با امیر مؤمنان على علیه السلام بیعت کنند. آن حضرت وضعیت آن روز و حال مردم را چنین توصیف مى کند:
إلى أن انتکث علیه فتله، وأجهز علیه عمله، وکبت به بطنته، فما راعنی إلاّ والناس کعرف الضبع إلیّ ینثالون علیّ من کلّ جانب، حتى لقد وطئ الحسنان، وشقّ عطفای مجتمعین حولی کربیضة الغنم;1
ابن تیمیّه و خلافت امیر مؤمنان على علیه السلام
اتفاق نظر مسلمانان بر خلافت على
آیا ابن تیمیّه حضرت مولى الموحّدین را به عنوان خلیفه رسول خدا قبول دارد یا نه؟
یکى دیگر از احادیث مناقب و فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام حدیث طیر است. بنابرآن حدیث روزى براى پیامبر خدا صلى اللّه علیه وآله مرغ بریانى آوردند. آن حضرت به خدا عرضه داشت:
اللهم ائتنی بأحبّ خلقک إلیک وإلیّ یأکل معی من هذا الطائر;
نامه هاى امیرمؤمنان على بن ابى طالب سلام الله علیه به والیان وکارگزاران وکارمندانش بهترین آینه تمام نماى سیاست اسلام در نحوه اداره کشور ومردم است؛ زیرا، این نامه ها، به تنهایى، دربردارنده سیاست اسلامى در همه ابعاد وشؤون مختلف آن مى باشند.
براى آن که چهره عملى دیگرى از سیاست حکیمانه اسلام ارائه دهیم...
براى آن که رهبران وسیاستمداران از رهبرى ها وسیاست هاى مادى که جز کشتار وویرانى وتخریب چیزى براى بشر به ارمغان نمى آورند، درس بیاموزند...
و براى آن که معلوم شود رهایى ونجات در چه چیز وچگونه ودر دست چه کسى است...
در این جا بعضى از نامه هاى سیاسى امیرمؤمنان سلام الله علیه را که سید رضى
قدس سره در «نهج البلاغه» نقل کرده است، مى آوریم وشرح وتوضیح آنها را به
توانایى وهوشمندى خواننده ومقدار استفاده او از این نامه ها در سطوح مختلف
وا مى گذاریم. البته سعى کرده ایم واژگان پیچیده ودشوار را توضیح دهیم تا
بهره گیرى از این نامه ها براى کسانى که آگاهى کامل از معانى واژگان ندارند
آسان گردد. این توضیحات را میان دو قلاب،
[ ]، آورده ایم.
امیر المومنین علی علیه سلام فرمودند:
شگفتا!
چگونه این امت دلباخته ی خلفا شده اند؟!
چه محبتی از آنها ومعتقدین به آنها دارند؟!
محبت به کسانی که شما را از راه خدا باز داشته، از دین برگرداندند! به خدا سوگند اگر سر پا برخاک ایستاده وخاکستر برسر بریزند وبا تضرع وزاری برکسانی که سبب گمراهی آنها شده وآنها را از راه خدا باز داشته وبه سوی آتش فرا خوانده، ودر معرض سقط پروردگار قرار داده وآنها را جهنمی کردند ،نفرین نماییند وتا قیامت این کار را ادامه دهند باز نتوانسته اند آن چنان که باید آنها را لعن کنند.
بحار الانوار ،ج30 ،ص326.
به خاطر ظلم ها واعمال قبیحی که نسبت به عترت پیامبر انجام دادی تورا می بینم که به واسطه جراحتی از سوی عبدی که با ظلم وستم بر او حکم می رانی کشته می شوی واو به خدا قسم! علیرغم میل با طنی تو وارد بهشت می گردد
ارشاد القلوب دیلمی ، ج2،ص285
بنابر قول صحیح و مشهور در نزد شیعه در سحرگاه روز دوشنبه 9 ربیع الاول سال 23 هجری در حالیکه عمر بن الخطاب تازیانه به دست در حال امر کردن نماز گزاران بود که صفوف خود را منظم نمایند ،(ابو لوءلوء) خود را به وی رسانده وبا سه ضربه ی کاری شکم خلیفه (غاصب) را تا خاصره او شکافت ودر حالیکه عده ای از نزدیکان و اطرافیان عمر بن الخطاب قصد دستگیری وحمله به او را داشتند با زخمی کرن 13 نفر دیگر از محل حادثه گریخت.
بحار الا نوار ،ج29،ص53