ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
من کویرم لب من تشنه ی باران علی ست
این لب تشنه ی پر شور، غزلخوان علی ست
این که گسترده تر از وسعت آفاق شده است
به یقین سفره ی گسترده ی دامان علی ست
منّت نان و نمک نیست سر سفره ی او
پس خوشا آن که در این دنیا مهمان علی ست
آتش اشکی اگر در غزلم شعله ور است
بی گمان قطره ای از درد فراوان علی ست
لحظه ای پرتو حسنش ز تجلی دم زد
که جهان، آینه در آینه حیران علی ست
کعبه یکبار دهان را به سخن وا کرده است
تا بدانیم کلید در این خانه علی ست
از دم صبح ازل نام علی را می خواند
دل که تا شام ابد دست به دامان علی ست
دیشب سحر را باب محنت باز گردید سوزو گداز مرغ شب آغاز گردید
دیشب درون سفره ی شب زنده داران غم بود و ماتم بودو رنج و دردو حرمان
دیشب به منبر راز دل محراب می گفت از صبح خونین گل مهتاب می گفت
دیشب درو دیوار کوفه داد میزد فریاد از بی رحمی بیداد میزد
دیشب علی در عرش اعلی سیر می کرد آهنگ رفتن از دیار غیر می کرد
دیشب فضا را غرق سوزو ساز می کرد گه دیده را می بست و گاهی باز می کرد
دیشب قرارش همعنان درد می شد رخساره ی با خون خزابش زرد می شد
دیشب حسن بر هم کف افسوس می زد بر صورت خونین بابا بوس می زد
دیشب اجل آهنگ سازو برگ می زد پرونده ای را مُهر سرخ مرگ می زد
دیشب علی عزم دیار یار می کرد عزم جدایی از درو دیوار می کرد
دیشب علی با فرق تا ابرو شکسته
می رفت نزد همسر پهلو شکسته
سلام
طاعات و عبادات مقبول درگاه حق تعالی.
سلام
ممنون
شما همین طور