هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه
هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

هدف از خلقت و فاطمه سلام الله علیها

هدف از خلقت و فاطمه سلام الله علیها



غرض از خلقت، معرفت و عبادت خداوند متعال است، معرفتى که از غیر طریق وحى ممکن نیست و مشعل عقول در مقابل نور عظمت و کبریاء او خاموش است، و ساخته و پرداخته افکار از ذات و صفات و افعال آن غیب الغیوب، ظلماتى است بعضُها فوقَ بعض:



«کُلُّ ما مَیزْتُمُوهُ بِأَوْهامِکُمْ فی أَدَقِّ مَعانِیهِ مَخْلُوقٌ مَصْنُوعٌ مِثْلُکُمْ مَرْدُودٌ إلَیکُمْ»۱،



و چراغ راه رسیدن به آن



(نُورُ السَّمواتِ وَ الاَرض)۲



منحصراً در مشکات قلبى است که مصباح وحى در او روشن شده است



(کِتابٌ أَنزَلْناهُ إِلَیکَ لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور)۳



و عبادت شایسته آن سبّوح قدّوسى است که انسانى را که جان جهان است و نام و نشانى از او در روزگار نبود، از نطفه اَمشاج آفرید، و به او شنوایى داد که آیات شریعت او را بشنود، و بینائى داد که آیات حکمت او را ببیند، و از ماء مهین مخلوقى آفرید که به مقام عقل و یقین و علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین برسد



(فَتَبارَکَ اللهُ أَحسَنُ الخالِقین)۴



ولى عبادت آن «بى مانند» همانند معرفت او میسّر نیست الاّ به آیین پرستشى که از ناحیه آن «علىّ عظیم» تشریع و به وسیله انبیاء عظام تبلیغ شود، تا آن «ذوالجلال و الإکرام» را به اسماء جمال و کمالى که خزائن جواهر عرفان اوست بخوانند



(وَ لِلّهِ الأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها)۵



و آن معرفت و عبادت که غرض از آفرینش انسان و ثمره بعثت پیغمبران است، به بعثت حضرت خاتم النبیین که «خاتِم ما سَبَق» و «فاتِح مَا استُقْبِل» است به حدّ کمال رسید.

شجره طیبه دینى که خداوند متعال به عین حکمت و ید قدرت در زمینه فطرت بشر کاشت



(فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَةَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها)۶



به وجود آن حضرت در آن روزى که



(اَلْیوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الاِْسْلامَ دیناً)۷



شاه میوه خود را نشان داد، و آن چه ممکن بود از معالم هدایت در مدینه علم و حکمت خاتمیت جمع شد، و خداوند متعال به حکمت بالغه، آن مدینه را به حصارى محصور کرد که هیچ خطا و هوایى در آن رخنه نکند، و جواهر علم وحکمت الهى را عقول ناقصه و قلوب فاسده به خطاها و هوسها آلوده نکنند، و فقط یک راه به آن مدینه باز کرد و آن صراط مستقیم ولایت کبرى است،

و یک در به روى عالَم و آدم گشود و آن باب امامت عظمى است

که مستلزم عصمت مطلقه از هر خطا و هواست



«أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِی بابُها»۸.



آن چه توجه به آن لازم است آن است که حلقه وصل تمام امّت تا قیام قیامت به آن رسالت عظمى و امامت کبرى انسیه حوراء حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) است.

اوست که وسیله امتداد وجود خاتَم در این عالم است، جنبه مُلکى آن حضرت که نسل اوست، و جنبه ملکوتى آن حضرت که دین اوست، به صدیقه کبرى باقى و برقرار است.

اوست که واسطه طلوع کواکب آسمان امامت است، افق زندگانى او مَشرِق حِلم حسنى و شجاعت حسینیه و عبادت سجادیه و مآثر باقریه و آثار جعفریه و علوم کاظمیه و حجج رضویه و جود تقوى و نقاوت نقویه و هیبت عسکریه است، از حسینى که مصباح الهدى و سفینة النجاة است، تا مهدى موعودى که منتهى الیه مواریث انبیاء و 



«بِهِ رُزِقَ الوَرى» و «بِوُجودِهِ ثَبَتَتِ الاَرضُ وَ السَّماء»


است، ثمرات آن شجره طیبه است که




(أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِین بِإِذْنِ رَبِّها)۹.




خلاصه کلام آن که: جواهر مکنونه خزینه خداوند متعال از صدف عصمت اوست، و سراج منیر نبوّت انبیاء از آدم تا خاتم، و مشعل فروزان امامت ائمه هدى به وجود فاطمه زهرا روشن است، و آخرین گوهر مکنون این صدف و کوکب دُرّىّ این فلک کسى است که



«یمْلاَُ الأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلا کَما مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً»۱۰،



و به وجود او



(هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ)۱۱



تأویل، و به ظهور او



(وَ أَشْرَقَتِ الاَْرْضُ بِنُورِ رَبِّها)۱۲



تفسیر مى شود.



باید دانست که قدر آن لیلة القدرى که «مَنزِل کتاب الله الأعظم» است مجهول، و مقام آن کوثرى که «عطیه رب العرش العظیم» به رسول کریم است، از ادراک ما محجوب است.

آن چه عامه و خاصه به صدور آن از زبان رسولى که


(وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوى)۱۳



اعتراف کردند، و منقِّدینى که تمام قدرت خود را در تضعیف اسناد روایات فضائل اهل بیت عصمت به کار بستند، از خدشه در سند این حدیث عاجز مانده و به صحّت آن به تمام مبانى و شروط مشایخ حدیث شهادت دادند که رسول خدا فرمود:



«فَإنَّما هِی (فاطِمَةُ) بَضْعَةٌ مِنِّی یریبُنِی ما أَرابَها وَ یؤذِینِی ما آذاها»۱۴



و فرمود:



«فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ أَغْضَبَها أَغْضَبَنِی»۱۵،



از فاطمه به پاره اى از انیت خود تعبیر کرد .

آن کس که « اول ما خلق »۱۶ و « افضل من نطق » است، و اسم الله الاعظم در اسماء حسنى، و مثل الله الاعلى فی الامثال العلیا است، او را تافته بافته از وجود خود دانسته، و غضب او را غضب خود ، که غضب او غضب خداست شمرده، و این مقام حاکى از انشعاب فاطمه از مَثَل نور خداست، و انعکاس غضب خدا و رسول در غضب صدیقه کبرى است.

و به نقل فریقین به فاطمه فرمود:



«اِنَّ اللهَ یغْضَبُ لِغَضَبِکِ وَ یرْضى لِرِضاکِ ».۱۷



بالاترین مرتبه کمال انسانیت مقام عصمت است که رضا و غضب، دائر مدار رضا و غضب خدا باشد.

اگر عصمت کبرى به آن است که انسان کامل به جایى برسد که به قول مطلق، به رضاى خدا راضى شود و به غضب خدا غضب کند، فاطمه زهرا کسى است که به قول مطلق، خداوند متعال به رضاى او راضى مى شود و به غضب او غضب مى کند، و این مقامى است که منشأ «حَیرةُ الکُمَل» است!

اوست که مشرق الانوار نجوم آسمان ولایت، و مخزن الاسرار تخوم کتاب هدایت است.

اوست که همسر و مادر دوازده رئیس از اولاد اسماعیل است که خداوند در باب هفدهم در سِفر تکوین تورات به حضرت ابراهیم خبر داد.



اوست که در مکاشفات یوحنّا علامتى است عظیم که در آسمان ظاهر شده; زنى که آفتاب را در بر دارد، و ماه زیر پاهایش و بر سرش تاجى از دوازده ستاره است.۱۸

او در «سوره حم» تأویل «لیله مبارکه»اى است که



(فِیها یفْرَقُ کُلُّ أَمْر حَکِیم)۱۹.



اوست که در قرآن مجید جمع منحصر به فردِ (نساءنا)۲۰ است.

او و شوهرش دریاى نبوت و علمى هستند که



(مَرَجَ الْبَحْرَینِ یلْتَقیانِ)۲۱



به آن دو مُأوّل است.


او در زمانه یگانه زنى است که خداوند متعال دعاى او را روز مباهله هم طراز دعاى خاتم النبیین و سید الوصیین قرار داده است.

او در دهر یکتا زنى است که تاج



(إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً)۲۲



را بر سر نهاده است.


اوست که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در شب معراج دید که بر در بهشت نوشته شده است:



«فاطِمَةُ خِیرَةُ اللهِ»۲۳



; آرى، احمد مختار باید تا شایسته آن خیرة الله باشد.

اوست که رسول خدا فرمود:



«وَ أُبْعَثُ عَلَى الْبُراقِ خُطْوُها عِنْدَ أَقْصى طَرْفِها وَ تُبْعَثُ فاطِمَةُ أَمامِی»۲۴.



او را همان بس که اَمام «اِمام الأولین و الآخرین» یوم النشور محشور شود که تجلاّى



(یسْعى نُورُهُمْ بَینَ أَیدیهِمْ)۲۵



است، آن هم نورى که پیشاپیش کسى در روز جزا مبعوث مى شود که خداوند متعال در قرآن مجید او را «سراج منیر» نامیده و در آیه نور مَثَلَ نور خود قرار داده است.

در شخصیت او همین بس که اوّل شخص وارد بر بساط قرب



«فِی مَقْعَدِ صِدْق عِنْدَ مَلِیک مُقْتَدِر»۲۶ 



است،



«أَوَّلُ شَخْص یدْخُلُ الْجَنَّةَ فاطِمَةُ(علیها السلام)»۲۷،



و چون در مستقر رحمت حق قرار گیرد، انبیاء یکسر به زیارت او بیایند:



«زارَکِ آدَمُ وَ مَنْ دُونَهُ مِنَ النَّبِیین»۲۸.



او یگانه گوهرى است که خداوند متعال به بعثت پیغمبر خاتم بر مؤمنین منّت نهاد و فرمود:



(لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولا مِنْ أَنْفُسِهِمْ)۲۹



، و به امتداد اشعه وجود آن حضرت به وجود آن گوهر بر آن سرور منّت نهاد و فرمود:



«إِنّا أَعْطَیناکَ الْکَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الاَْبْتَرُ».



خزائن علوم ائمه معصومین (علیهم السلام)بعد از قرآن مبین در سه کتاب مخزون مکنون خلاصه مى شود : جفر ، جامعه ، مصحف فاطمه (علیها السلام) ، که چون رسول خدا (صلى الله علیه وآله) از دنیا رفت ، و صدیقه کبرى در فراق پدر به حزنى شدید گرفتار شد ، بر طبق حدیث صحیح از امام ششم جعفر بن محمد الصادق (علیهما السلام) ، جبرئیل براى دلدارى آن حضرت به خدمتش مشرف مى شد ، و او را از مکان پدر خبردار مى کرد ، و به آنچه بعد از او در ذریه او واقع مى شود خبر مى داد ، و امیرالمؤمنین (علیه السلام)مى نوشت ،۳۰ و آن مصحف گنجینه علم مایکون شد .

باید دانست که چه قدرتى در آن نفس قدسیه ، و چه جاذبه اى در آن بضعه حقیقت محمدیه بود که شدیدالقوى از افق اعلى و روح الامین از سدرة المنتهى مقهور آن قدرت و مجذوب آن حقیقت مى شد .


آرى سلام و سلامت از کدورات عالم ماده در آن لیلة القدرى که مطلع الفجر شموس آسمان ولایت است ، موجب تنزل ملائکه و روح بود .

و در حدیث صحیح از موسى بن قاسم است که گفت : عرض کردم به ابى جعفر ثانى (علیه السلام) : اراده کردم طواف کنم از شما و از پدرت ، به من گفته شد : از اوصیا طواف نمى شود .

فرمود : تا آنجا که براى تو ممکن است از آنان طواف کن .

بعد از سه سال به حضور آن حضرت شرفیاب شده و گفتم :


طواف کردم روزى از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) سه مرتبه ، پس سه مرتبه فرمود صلى الله على رسول الله ، روز دوم از امیرالمؤمنین (علیه السلام) ، روز سوم از حسن (علیه السلام) ، روز چهارم از حسین (علیه السلام) ، روز پنجم از على بن الحسین (علیه السلام) ، روز ششم از ابى جعفر محمد بن على (علیه السلام) ، روز هفتم از جعفر بن محمد (علیه السلام) ، روز هشتم از پدرت موسى (علیه السلام) ، روز نهم از پدرت على (علیه السلام) ، روز دهم از تو ، یا سیدى ، تا آنجا که گفت : از مادرت فاطمه گاهى طواف مى کنم ، و گاهى طواف نمى کنم .


فرمود : این طواف را زیاد کن ، که افضل اعمالى که انجام مى دهى این است .۳۱

اقیانوس فضائل کسى که اضافه طواف بیت الله به او ، آن طواف را افضل الاعمال مى کند ، در تقریر و تحریر تقدیر نمى شود .


شیخ صدوق (قدس سره) در امالى و علل الشرایع و خصال ، از امام ششم حضرت صادق (علیه السلام) روایت مى کند که : « براى فاطمه نزد خداوند عزّوجلّ نُه اسم است : فاطمه ، و صدیقه ، و مبارکه ، و طاهره ، و زکیه ، و راضیه ، و مرضیه ، و محدثه ، و زهراء ... » و در خاتمه حدیث فرمود : « اگر امیرالمؤمنین او را تزویج نکرده بود ، براى او همتایى تا روز قیامت بر روى زمین نبود ، آدم و هر که بعد از آدم باشد » .۳۲


اسمایى که نام گذارنده آن اسماء خداوند عزّوجلّ است ، هر یک حکایت از مقام و منزلتى مى کند که شرح آن در این مختصر نمى گنجد ، و به دو حدیث نسبت به اسم اوّل و آخر اکتفا مى شود :

از امام ششم (علیه السلام) در تفسیر سوره قدر روایت شده است که « که لیلة القدر فاطمه است ، و هر کس فاطمه را آنچنان که سزاوار معرفت او است بشناسد ، شب قدر را درک کرده است ، و فاطمه فاطمه نامیده شد به این جهت که خلق از معرفت او منقطع شدند » .۳۳

صدوق در علل الشرایع و معانى الاخبار از عماره روایت مى کند که گفت : از ابى عبدالله (علیه السلام)سؤال کردم ، چرا فاطمه زهراء نامیده شد ؟ فرمود : « به این جهت که هرگاه در محراب مى ایستاد ، نور او براى اهل آسمان آنچنان مى تابید که نور کواکب براى اهل زمین .»۳۴

شدّت نورانیت علم و ایمان آن حضرت ، به حدى است که شعاع آن نور به سکّان ملاء اعلى مى رسد .


و در حدیث دیگر از آن حضرت سؤال شد ، چرا فاطمه زهرا نامیده شد ؟ فرمود : « چون براى او در بهشت قبّه اى است از یاقوت سرخ ، ارتفاع آن قبّه سیر یک سال است ، و به قدرت جبّار معلق است ، نه علاقه ( و ارتباطى ) براى آن قبّه از بالاى آن است که آن را نگهدارد ، و نه استوانه اى ( ستونى ) تکیه گاه آن قبّه است ، براى آن قبّه هزار در است ، بر هر درى هزار ملک است ، و اهل بهشت آن قبّه را مى بینند چنانکه شما کوکب درىّ ( ستاره درخشنده ) را در افق آسمان مى بینید » .۳۵


چون به حکم عقل و کتاب و سنّت درجات در عالم جزا ، بر حسب مراتب علم و ایمان و اخلاق فاضله و اعمال صالحه است ، فاصله ى قبّه اى که جایگاه صدیقه کبرى است تا بهشتى که جایگاه بهشتیان است ، مبین آن است که نسبت فضائل اهل بهشت ، به فضائل آن حضرت ، نسبت زمین تا آسمان است .


قطب الدّین راوندى در خرائج از امام ششم (علیه السلام) ، روایت مى کند که :« چون خدیجه وفات کرد ، فاطمه دور رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) مى گشت ، و مى گفت : یا رسول الله ، مادر من کجا است ؟ و رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم)جوابش نمى داد . جبرئیل نازل شد ، و گفت : پروردگار تو امر مى کند که به فاطمه سلام برسان ، و به او بگو ، مادر تو در خانه اى است که کعاب (سقف) آن از طلا است ، و ستون هاى آن از یاقوت احمر است ، بین آسیه و مریم .

فاطمه گفت :


« إن الله هو السلام ومنه السلام والیه السلام » .۳۶


کسى که در کودکى ، خاتم انبیاء مأمور شود سلام خدا را به او برساند ، و جبرئیل امین حامل پیام تسلیت رب العالمین به او باشد ، قلم از تحریر مقام او و بیان از تقریر منزلت او عاجز است .

نفس رحمانى او در نفوسى که به شرف مجاورتش مشرّف شدند ، قلب و انقلابى بوجود آورد ، که دعاى مستجاب آنان بر قوانین طبیعت حکومت ، و قدرت اراده ى آنان از حضیض خاک ، ماوراء افلاک را مسخر مى کرد .


ابن شهر آشوب در مناقب از على بن معمّر روایت مى کند ، که گفت : امّ ایمن بعد از وفات فاطمه (علیها السلام) نتوانست جاى خالى صدیقه کبرى (علیها السلام)را در مدینه ببیند ، به مکّه بار سفر بست ، در منزل جحفه آنچنان تشنه شد که بر جان خود از عطش ترسید ، نگاهى به آسمان کرد و گفت : پروردگارا ! من خدمتکار دختر پیغمبر توام .


دلوى از آب بهشت فرود آمد ، از آن نوشید ، تا هفت سال گرسنگى و تشنگى احساس نکرد .۳۷

و در مناقب از مالک بن دینار روایت مى کند که گفت : هنگامى که مردم آماده حج بودند ، زنى را با ضعف و ناتوانى دیدم که مردم او را به جهت انصراف از آن سفر نصیحت مى کردند ، و او نپذیرفت . در وسط بادیه ، مرکب او از رفتن ماند ، آن زن ناتوان سر به آسمان بلند کرد ، و گفت : نه در خانه خودم مرا واگذاشتى ، و نه به خانه خود مرا رساندى ، اگر جز تو ، کسى با من چنین رفتار مى کرد ، شکایت او را به تو مى کردم .


ناگهان شخصى در آن صحرا نمایان شد ، و در دستش زمام ناقه اى بود ، به آن زن گفت : سوار شو . چون سوار شد ، ناقه مانند برق خاتف از آن صحرا گذشت .


چون به مطاف رسیدم ، آن زن را در حال طواف دیدم ، او را قسم دادم ، که تو کیستى ؟ گفت : من شهره دختر مسکه ، و او دختر فضّه خدمتکار زهرا (علیها السلام)است .۳۸


کسى که قلب او عرش الرحمن در معرفة الله ، و اراده او فانى در ارادة الله ، و قدمِ ورم کرده او در محراب ، شاهد استغراق او در عبادة الله است ، أجر خدمت به او ، دعاى مستجاب در درگاه ربّ الارباب است .


آنچنان که بر صدیقه دوران ، مریم دختر عمران ، مائده بهشتى نازل مى شود ، بر خادمه صدیقه کبرى (علیها السلام) آب از بهشت فرود مى آید .


و اگر آصف بن برخیا به قدرت علمٌ من الکتاب طىّ الارض مى کند ، دخترِ دخترِ فضّه خدمتکار آن حضرت (علیها السلام) ، کوه و دشت را به سرعت سیر برق طى مى کند .


روز قیامت کبرى روز حساب و جزا است ، روزى است که فرمود :


( وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیوْمِ الْقِیامَةِ ) ،۳۹ ( وَالْوَزْنُ یوْمَئِذ الْحَقُّ) ،۴۰


روز حکومت حق و عدل به تمام معناى کلمه است ، و عمل و درجات قرب بر حسب مراتب علم و ایمان است ،


( یرْفَعْ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَات ) ،۴۱( وَلِکُلّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا ) ،۴۲


روزى است که خفض و رفع و ارتقاء و انحطاط در گرو کمیت و کیفیت افکار و اخلاق و اعمال است .


( اِذَا وَقَعَتْ الْوَاقِعَةُ * لَیسَ لِوَقْعَتِهَا کَاذِبَةٌ * خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ ) ،۴۳


و حشر هر کس به صورت سیرت او است


( یوْمَئِذ یصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِیرَوْا أَعْمَالَهُمْ * فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّة خَیرًا یرَه * وَمَنْ یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّة شَرًّا یرَه ) .۴۴



در چنین روزى حساب الطاف بى پایان نعمتهاى بى شمار خداوند منّان بر انسان ، و عصیان و طغیان آدمیان رسیدگى مى شود .


الطافى که انسانى که نام و نشانى از او در روزگار نبود ، از نطفه به هم آمیخته در نهایت خسّت و دنائت آفریده شد ، و در ظلمت و پرده هاى رحم به لطف عمیم آن رب رحیم ، به اعضا و جوارحى مجهز شد ، که جهانیان در اسرار پیاز موى او متحیرند ، تا چه رسد به تشکیلات بهت انگیز بینایى و شنوایى ، و رسیدن به مقام عقل و علمى که نهان اتم را شکافته و دورترین کهکشان ها را رصد نموده است


( هَلْ أَتَى عَلَى الاِْنسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یکُنْ شَیئًا مَذْکُورًا * إِنَّا خَلَقْنَا الاِْنسَانَ مِنْ نُطْفَة أَمْشَاج نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا* إِنَّا هَدَینَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا ) ،۴۵( وَسَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الاَْرْضِ )۴۶


و از آنجا که هر لحظه ى حیات او ، نه تنها وابسته به زمین است ، بلکه به منظومه شمسى ، و آن منظومه به کهکشان ها ، و آنها به مجموعه عالم وابسته است


( وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللهِ لاَ تُحْصُوهَا )۴۷ ،


پس هر معصیتى کفران نعمت هاى بى پایان الهى است ، و استخفاف به عظمت و کبریاى نا محدود و کمال و جلال نا متناهى است  ، و هر اطاعتى خود نعمتى است که آدمى را مشمول لطف ربوبى مى کند ،و به مدد نعم و آلاء او محقق مى شود ، و مستلزم شکر آن نعمت بلکه نعمتها است ، و براى این تسلسل حد و مرزى نیست ،و در نتیجه جز قصور و تقصیر در درگاه خداوند منان ، حکیمان و عارفان را اندوخته اى نیست.


«انما یخشى الله من عباده العلماء»۴۸


در روز رسیدگى به چنان الطاف و چنین تقصیراتى ، تنها راه نجات ، توسل به ذیل عنایت و نیل شفاعت کسانى است که در حد امکان به عبودیت مطلقه نائل ، و به مقام


( مَنْ ذَا الَّذِی یشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ )۴۹



واصل شدند ، آنان که رضا و غضب خود را در رضا و غضب خدا فانى کردند ، و به جاى هواى خود ، اراده او را سلطان وجود خود نمودند ، و به مقام (ارادة الرب فى مقادیر أموره تهبط الیکم وتصدر من بیوتکم) نائل شدند .


و در این مورد اکتفا مى کنیم به حدیث صحیحى که از شیخ اجل محمّد بن نعمان مفید ، از شیخ صدوق ـ محمدبن على بن موسى ـ و او از على بن ابراهیم ، و او از پدرش ابراهیم بن هاشم ، و او از محمّد بن ابى عمیر ، و او از أبان بن عثمان و او از امام جعفر بن محمد الصادق (علیه السلام)  روایت نموده است .۵۰


این حدیث شریف از اصح روایات است ، که با وجود اشتمال سند ، بر شیخ مفید و شیخ صدوق ، و على بن ابراهیم و ابراهیم بن هاشم ـ که از اعاظم ثقات و عدول و اساطین علم و حدیث هستند ـ مشتمل بر دو نفر از اصحاب اجماع است ، که امامیه بر صحت حدیث آنان اتفاق دارند .

قسمتى از این حدیث ، قریب به این مضمون است که : حضرت ابى عبدالله صادق آل محمّد (علیهم السلام)فرمود : « خداوند متعال در روز قیامت ، اولین و آخرین را در یک عرصه جمع مى نماید ، آنگاه منادى ندا مى کند ، چشمهایتان را بپوشید ، و سرهایتان را خم کنید ، تا فاطمه دختر محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم)از صراط بگذرد .


خلایق چشمها مى پوشند ، و سرها خم مى کنند ، و فاطمه بر مرکبى از مرکب هاى بهشت مى آید ، هفتاد هزار ملک او را مشایعت مى نمایند ، و در موقف شریفى از مواقف قیامت توقف مى کند ، سپس از آن مرکب پیاده مى شود ، پیراهن آغشته به خون حسین بن على (علیهما السلام) را به دست مى گیرد ، و مى گوید : اى پروردگار ! این پیراهن فرزند من است ، و تو مى دانى که با فرزند من چه رفتارى شد .

پس آنگاه ندا از نزد خداوند عزّوجلّ براى فاطمه مى آید : براى تو نزد من است رضایت تو » .

در هر یک از جملات این حدیث شریف ـ از اجتماع اولین و آخرین در یک عرصه ، و پوشیدن چشمها ، و خم شدن سرها ، و موقف شریفى که حضرت صدیقه کبرى بر آن مى ایستد ، و پیاده شدن از مرکب بهشتى و ... رازها نهفته است .


پیراهنى که به دست مى گیرد ، آغشته به ثارالهى است که رسول الله (علیهم السلام) آن را بر قائمه عرش گذاشت ، و آن قائمه تا قیامت مى لرزد .۵۱


و برطبق حدیثى که شیخ صدوق در من لایحضره الفقیه ، آن را اصح روایات در باب مزار مى شمرد ، تمام اظله عرش ، و ارواح خلایق براى آن خون لرزیدند ، و آنچه دیدنى و نادیدنى است ، بر آن خون گریه کردند ،۵۲ خونى که هنگام ریختن آن ، با لب تشنه ، و دل داغدیده گفت : بسم الله وبالله و على ملّة رسول الله .۵۳


بهاى چنین گوهرى جز این نیست که خداوند متعال او را ندا کند ، و ضامن رضایت او در روز جزا بشود .


و به این رضایت ، تقصیرات گنهکاران امّت را به شفاعت آن حضرت کفایت نماید .

کسى که پدرش رحمة للعالمین است ، و پسرش مصباح هدایت ، و رحمة الله الواسعة ، و باب نجات امت است ، و خودش ناموس خدا ، و وجودش امتداد وجود خاتمیت تا روز قیامت است ، مى تواند با عرضه چنین جلوه اى از عبودیت ، و خلوص و اخلاص ، باب رحمت را ، در آن روز حسرت ، به روى امّت بگشاید .


أضواء کمال و انوار جلال آن خورشید فروزان آسمان عصمت بیش از آن است که در حوصله عقول جزئیه بگنجد، غرض اشاره اى بود تذکرةً لأولى الالباب.



در آستانه مصیبت عظمی شهادت صدیقه کبری (سلام الله علیها) -(آیه الله وحید خراسانی )

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد