هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه
هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

کتابهای دفتر حضرت آیة الله العظمی وحید خراسانی ـ دام ظله العالی ، عبادت حضرت على(علیه السلام)


عبادت حضرت على(علیه السلام)


عابدترین اهل زمان خود بود ، عامّه و خاصّه نقل کردند : که ضرار بن ضمرة کنانى بر معاویه وارد شد ، معاویه به او گفت : على را برایم وصف نما .


گفت : مرا از این امر معاف کن یا امیرالمؤمنین .


معاویه گفت : معافت نمى کنم .


گفت : بنابراین چاره اى نیست ;


او بعید المدى ـ دوررس از مردم ـ بود ، او شدید القوى بود ، کلام فصل ـ قاطع ـ مى گفت ، و حکم به عدل مى نمود ، علم از جوانب او فوران مى کرد ، و حکمت از نواحى او آشکار بود ، از دنیا و رونق آن بى زار ، و به شب و تاریکى آن مأنوس ; به خدا سوگند او بسیار اشک ریز ، و بسیار در تفکّر بود ، کفّ دست خود برمى گرداند ـ کنایه از حالت تفکّر و حزن ـ و با خود گفتگو مى کرد ; از لباس به کم آن ، و از طعام به غلیظ و بدون خورشت آن بسنده مى کرد ; به خدا سوگند همانند یکى از ما بود ، هنگامى که پیش او مى رفتیم نزدیک ما مى شد ، و هر زمان که از او درخواست مى کردیم جواب ما را مى داد ، و با این که به ما نزدیک بود و مقرّب نزد ما بود از هیبتى که داشت با او سخن نمى گفتیم ; اگر تبسّم مى نمود همچون لؤلؤ منظوم ( به رشته کشیده شده ) بود ، اهل دین را تنظیم مى نمود ، و مساکین را دوست مى داشت . افراد قوى در امر باطل خود به او طمع نداشتند ، و افراد ضعیف از عدل او مأیوس نبودند .

  

خدا را شاهد مى گیرم که در بعضى حالات ، در حالى که شب پرده هاى تاریکى خود را افکنده ، و شب ستارگان خود را غارت نموده بود ، او را مى دیدم که به سوى محراب خود مى رود در حالى که محاسن خود را گرفته ، و همچون مار گزیده به خود مى پیچید ، و همچون گریه حزین گریه مى نمود ; گویا الآن مى شنوم که مى گوید : یا ربنا یا ربنا ، به سوى خدا تضرّع مى نمود ، سپس به دنیا مى گفت : به من طمع دارى ، به من مشتاق شدى ؟ دور باد ! دور باد ! غیر از من را مغرور کن و گول بزن ، هر آینه از تو سه مرتبه دور شدم ( تو را سه طلاقه کردم ) پس عُمر و زمان تو کوتاه ، و مجلس تو کوچک ، و خطر و اهمّیت تو کم است ، آه ! آه ! از کمى توشه و دورى مسافت و وحشت راه .


پس اشکهاى معاویه بر ریشش جارى شد ، و نتوانست خود را نگهدارد ، و با آستین خود آنها را خشک مى نمود ، و مردم از گریه گلوگیر شدند .


پس معاویه گفت : آرى ، اینچنین بود ابوالحسن (رحمه الله).۱

حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) بر پدر خود امام زین العابدین (علیه السلام) وارد شد ، از عبادت به حدّى رسیده بود که هیچ کس به آن نرسیده بود ، هر آینه رنگ او از شب زنده دارى زرد ، و دو چشم او از گریه سرخ شده بود ; پیشانى آن حضرت پینه بسته بود ، و بینى اش از سجود ساییده شده بود ، و دو ساق و قدم آن حضرت از ایستادن در نماز ورم کرده بود .


حضرت باقر(علیه السلام) فرمود :


پس چنین پدر خود را دیدم و نتوانستم جلوى گریه خود را بگیرم ، و بر او گریه کردم ، و پدرم در حال تفکّر بود ; بعد از گذشت زمانى از وارد شدن من ، به من التفات فرمود ، و گفت :

پسرم بعضى از آن نامه هاى مشتمل بر عبادت على بن ابى طالب را به من بده ، پس من به او دادم ، و حضرت کمى از آن قرائت فرمود ، و با بى تابى آنها را گذاشت ، و فرمود : چه کسى بر عبادت على بن ابى طالب قدرت دارد ؟ !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد