ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
نگاهى به عدالت حضرت على علیه السلام
عده اى به حضرت على علیه السلام اعتراض کردند که چرا بیت المال را به طور مساوى تقسیم مى کنى؟ در ابتداى کار به رؤسا و اشراف بیشتر بده تا پایه هاى حکومتت استوار گردد.
آن حضرت از این سخن برآشفت و فرمود:
أتأمرونی ـ ویحکم ـ أن أطلب النصر بالظلم والجور فیمن ولّیت علیه من أهل الإسلام؟ لا واللّه، لا یکون ذلک ما سمر السمیر، وما رأیت فی السماء نجماً. واللّه لو کانت أموالهم مالی لساویت بینهم فکیف وإنّما هی أموالهم.1
واى بر شما! به من مى گویید با ظلم و ستم بر مسلمانانى که به آن ها مسلّط شده ام، پایه هاى حکومتم را استوار سازم و بر دشمنانم پیروز شوم؟ نه، به خدا سوگند! هرگز چنین نخواهد شد تا روزگار باقى است و تا وقتى که ستاره اى در آسمان مى بینم.
به خدا سوگند! اگر این ها مال من بود در میان آن ها به تساوى تقسیم مى کردم، چه رسد به این که اموال خودشان است.
ابن تیمیّه به دفاع از ناکثین و پیمان شکنان با حضرت على علیه السلام برخاسته و مى گوید:
او در پایان، سخن اول خود را مى گوید که اصلاً خلفاى پیامبر تنها سه نفرند و امیرالمؤمنین علیه السلام جزو آن ها نیست. او مى گوید: