هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه
هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

جلوه های پارسایی شیخ جعفر مجتهدی و امتحانی وحشتناک



یکی از مسائل شگفت انگیز و مهم دوران نوجوانی شیخ جعفر مجتهدی که اهمیت آن از تمام واقعیت های دوران نوجوانی و جوانی وی افزون است، آزمایش هولناکی بود که مانند رجبعلی خیاط برایش پیش آمد.

جریان از این قرار بود که تعدادی از دختران جوان برای به دام انداختن جوان زیبا روی و با وقار و مودب تبریز ، با استفاده از پیر زنی غافل نقشه ای طرح ریزی کردند .شرح ماجرا را از زبان خود شیخ جعفر بشنوید:

« یک روز که از مدرسه بر می گشتم ، در راه پیر زنی را دیدم که مقداری اسباب و اثاثیه در دست داشت. وقتی به او نزدیک شدم،از من خواست تا اسباب را تا منزل او ببرم...

او مقداری اسباب و اثاثیه را به دست من داد و خود در جلو به راه افتاد، تا به منزلی رسیدیم. در را باز کرده و داخل شد و من نیز بی هیچ انگیزه ای داخل شدم.

ناگهان در بسته شد و من ناگاه و ناخواسته با چند دختر جوان و زیبا ، روبرو شدم.آن دختران خواسته نامشروعی داشتند. برای همین به تهدید متوسل شدند و گفتند: .... ما از تو خواسته هایی داریم که اگر انجام ندهی ،با رسوایی مواجه خواهی شد.»

یک گرفتاری تمام عیار و خطرناک ، فرزند یوسف میرزا را در کام خود فرو برده و عصمت و پاکی او را بی رحمانه نشانه رفته بود. ایشان می گوید:« یک لحظه تامل کرده و

 نگاهی به اطراف انداختم. ناگهان چشمم به پله هایی افتاد که به پشت بام منتهی می شد. خود را از راه پله ها به پشت بام رساندم. آن ها هم به دنبال من به پشت بام آمدند. با این که ساختمان سه طبقه عظیمی بود و دیوارهای بلندی داشت، با گفتن یک « یا علی» بی درنگ خود را از پشت بام به باغی که کنار آن خانه بود ، پرتاب کردم.»

همین که در حال سقوط بودم ، دو دست در زیر کف پاهایم قرار گرفت و مرا به آرامی پایین آورد. ایشان می فرمودند: « از آن موقع تا حالا پاهایم را روی زمین نگذاشته ام و هنوز روی آن دست ها راه می روم.»






ما بدون گریه بر حضرت سید الشهدا(علیه السلام) نمیتوانیم زنده بمانیم.
سالها گریه گردیم تا خودمان را از ما گرفتند.
چهل سال سرمان را بر روی دست گرفته ایم تا بفرمایند کجا تقدیم کنیم.
هر آینه که چشمانم را بر هم می نهم به همت مولایم همه عالم را مشاهده میکنم
(شیخ جعفر مجتهدی)

عرض کردم:به روی چشم،هر طور که سما دستور فرمایید،بنده منتظر امر شما هستم.

هنگامی که از خدمت ایشان مرخص شدم آقای بلند نظر با من تماس گرفته و گفتند:مدت مجلسی که در دهه ی اول محرم وعده داده بودید به بیست شب تبدیل شده است به ایشان عرض کردم:آقای مجتهدی امر فرموده اند که حق رفتن به هیچ مجلسی را ندارم و باید هر جایی که حضرت امر فرمودند بروم.از آنجا که آقای بلد نظر از دوستان آقای مجتهدی بودند به این امر راضی شدند و بدین ترتیب وعده قبلی را هم پس گرفتم.

مدتی گذشت،حدود یک هفته به محرم در کمال صحت و سلامتی شب به منزل رفته و خوابیدم هنگام سحر از شدت درد بیدار شدم به قدری گلویم درد می کرد که میخواستم خفه شوم.هنگامی که چراغ ار روشن کردم و داخل دهنم را در آینه مشاهده کردم دیدم از نوک زبان تا انتهای گلویم پر از چرکین است.

فردا صبج برای معالجه نزد دکتر رفتم که پس از معاینه سی و چهار آمپول پنی سیلین و هفت آمپول مخصوص که باید در رگ تزریق شود برایم تجویز کرد.مشغول مداوا بودم که شب چهارشنبه آقای حاج فتحعلی به منزل ما آمده و پیغامی از طرف آ‌قای مجتهدی آوردند که آقا ابا عبد الله الحسین (ع) فرموده اند‌:روضه یم ما خصوصی است و مداح ما هم خصوصی .وشما باید به قزوین بیایید.

به ایشان عرض کردم: به روی چشم و صبح روز بعد با دوست عزیزم آقای مصطفوی راهی قزوین شدیم.هیچ کس از بیماری من اطلاع نداشت،در وضغیت جسمی نامساعدی بودم و نباید جز آب یا آب قند چیز دیگری می خوردم،با این حال تا شب هفتم روضه می خواندم.

ساعت یازده صبح روز هفتم محرم در حال خواب بودم که مرا بیدار کرده و گفتند :آقای مجتهدی فرموده اند : به حسین آقا بگویید بیایند.هنگامی که خدمتشان رسیده و دستشان را بوسیدم ، فرمودند:به حضرت عرض کردم:سیدی و مولای ،حسین آقا جان مریض است.

آقا سید الشهدا(ع) فرمودند:""شیخ جعفر،سلام مرا به ایشان برسانید و بگویید از امروز آزاد هستند هر چه می خواهند بخورند ودیگر هیچ مشکلی نخواهند داشت""

به هر حال شب تاسوعا فرا رسید و جلسه ی توسل وعزاداری در منزل آقای حاج فتحعلی برپا شدو عده ای از برادران در حیاط تیغی میزدند و بعضی از آنها هم قمه زده بودند حدود ده دقیقه بعد از زنجیر زدن وارد جمعیت شده و زنجیر ها را از دستشان گرفتم که در همین حال آقای مجتهدی با لحنی شدید خطاب به آقای حاج فتحعلی صاحب منزل فرمودند :

اینها قرق را شکسته اند.قمه زنی مخصوص روز عاشورا است چرا غیر از روز عاشورا قمه زده اند؟باید مجلس برچیده شود و دیگر مجلسی برپا نشود،چون به دستگاه ولایت برخوده است و حضرت ناراحت شده اند.

افرادی که در آنجا بودند با ناراحتی بسیار شروع هب گریه و التماس نمودند.آقا فرمودند:چاره ای نیست جز اینکه متوسل به بی بی حضرت زینب (ع) بشویم تا ایشان راضی شوند و اجازه ی عزاداری دهند.

لذا مجلس توسلی قبل از اذان صبح برپا شد  و تا اول طلوع آفتاب به طول انجاکید.در این موقع آقا فرمودند : بی بی حضرت زینب (ع) تقصیر انجام گرفته را که قمه زنی در غیر روز عاشورا بود عفو کردند و راضی شدند که در روز عاشورا در این مکان مراسم عزاداری و قمه زنی برپاشود.

به هر ترتیب روز عاشورا سپری شد و همراه دوستان جهت خداحافظی با آقای مجتهدی خدمت ایشان رفتیم ولی بنده هر چه سعی کردم در کنار آقا بنشینم موفق نشدم و تقریبا روبهروی ایشان قرار گرفتم .

حدود نیم ساعت به سکوت سپری شد یکی دوبار به ایشان نگاه کردم و دیدم که رنگشان متغییر است و به طرف بالای سر من نگاه می کنند ، ناگهان گفتند:

آقا حسین آقا جان همین الان حضرت سید الشهدا (ع) فرمودند : پنج و شش میشود یازده مطابق با کلمه ی ""هو"" و باطن ""هو"" علی (ع) است.آقا سید الشهدا(ع) فرمودند : ما میخواهیم به دست ایشان اسرا را آزاد کنیم  و شما باید بدین جهت یازده مرتبه زیارت حضرت صاحب الامر (ع) را بخوانید.

عرض کردم:به روی چشم آقا جان ولب با دلی سوزان و چشمی گریان از ایشان جدا شدم.و برادرانی که آن روزشاهد این جریان بودند همه در قید حیات هستند.

بعد از مراجعت  به قم شروع به خواندن زیارت ها نمودم .چند روزی بیشتر نگذشته بودکه روزی از منزل به طرف حرم مطهر بی بی حضرت معصومه (ع) به راه افتادم با اینکه در آن زمان هیچ خبری از آزاد شدن اسیران نبود اما هنگامی که به حرم مطهر بی بی (ع) رسیدم،دیدم جمعیت زیادی مقابل درب حرم اجتماع کرده اند .سوال کردم چه خبر است؟

گفتند مگر اطلاع ندارید اسرا آزاد شده اند و اکنون به زیارت حضرت معصومه آمده اند.



نظرات 10 + ارسال نظر
ی ک د یکشنبه 23 اردیبهشت 1397 ساعت 11:05 ق.ظ

یه جهان حرف. پهنه ای کلمه. افسوس که من گنگ. پس من... سکوت.

معین سه‌شنبه 25 مهر 1396 ساعت 11:35 ق.ظ

زمانی با ایشان ارتباط روحی داشتم مدتی هست بخاطر خودم میدانم چه موردی یقین دارم از من دلگیرند
خدا منو ببخشه

محمد جمعه 17 شهریور 1396 ساعت 04:58 ب.ظ

خدای من قسم به سر مبارک حسین ابن علی و سوز دل زینب وگلوی تیر خورده علی اصغر شفای بیماران واین حقیر را روا بدار .گرچه در وظایف خودم متعهد نبودم ولی به بزرگی و جلالت من رو ببخش وشفا بده من رو

فرامرزی دوشنبه 14 تیر 1395 ساعت 12:17 ب.ظ

سلام اگرواقعاکسی رو میشناسید که عارف باشه من شدیدا احتیاج دارم کمکم کنیدhosna.faramarzi62h@gmail.com

سلام

فریدون دوشنبه 24 خرداد 1395 ساعت 02:45 ق.ظ

سلام
کانال باب الجنان ( @baboljannan ) در تلگرام را مطالعه فرمایید در مورد خاطرات شیخ جعفر مجتهدی در زمان حیاتشون و پیامهاشون بعد از وفاتشان به ......

با سپاس
لینک کانال

https://telegram.me/baboljannan

رضا چهارشنبه 12 خرداد 1395 ساعت 12:41 ق.ظ

من گناهکارترین سخص روی زمینم امیدوارم شیخ جعفردستموبگیره چون خلافهایی انجام دادم که به عقل جن وانس هم نمیرسه یازهراخودت دستموبگیر

حبیب دوشنبه 19 بهمن 1394 ساعت 11:11 ق.ظ

مستند مطلب بگذارید

سلام
کتاب لاله ای از ملکوت و در محضر لاهوتیان را لطفا مطالعه فرمایید

محمود یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 12:49 ق.ظ

دوست عزیز این گونه دیدار ها منوط به شرایط قلبی و حال روحی جناب عالیست تا دردی عظیم و گرفتاری بزرگ همراه با سوز دل برای شما اتفاق نیوفتد غیر ممکن است چون این دیدار حواله ای است دست منو شما نیست که بخواهیم ارتباط بگیریم در هر صورت اگر مایل به دیدار هستید توسل به حضرت سیدالشهدا ع را فراموش نکنید چون عاشقان راستین اهل بیت به کسانی عرض اردات خالصانه به حضرت ابا عبدالله الحسین ع رو دارن نظر خاصی دارن و همینطور خداوند تبارک و تعالی ایشان رو در سر راه شما قرار خواهند داد .پس جملاتی رو خدمتون عرض کردم فراموش نفرمایین.یا علی مدد

ستار جهانگیری پنج‌شنبه 3 دی 1394 ساعت 02:09 ب.ظ

سلام آیا باز هم امثال جعفر آقای مجتهدی در قید حیات هستند که به حضورشان مشرف شویم.

سلام
عزیز دل قبر آقای مجتهدی حرم امام رضا علیه سلام صحن آزادی سمت چپه

ستار جهانگیری پنج‌شنبه 3 دی 1394 ساعت 02:09 ب.ظ

سلام آیا باز هم امثال جعفر آقای مجتهدی در قید حیات هستند که به حضورشان مشرف شویم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد