هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه
هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

آیت‌الله العظمی روحانی: در هفتم صفر باید عزای شهادت امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) برگزار شود



آیت‌الله العظمی روحانی: در هفتم صفر باید عزای شهادت امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) برگزار شود

 

باسمه جلت اسمائه؛ جماعتی از محققین و علما مانند شیخ مفید، شهید و کاشف ‌الغطاء بعد از تحقیق، روز هفتم صفر را روز شهادت آن حضرت (امام حسن مجتبی علیه‌السلام) نوشته‌اند من هم موقعی‌ که در این مورد تحقیق می‌کردم، تقریباً اطمینان به این پیدا کردم. بنابراین مقتضای تعظیم شعائر، اقامه مجلس عزا، تعطیلی بازار، خروج دسته‌جات و عزاداری در این روز است، و وظیفه صدا و سیما بر پایی عزاداری است و تولد امام کاظم ‌(علیه‌السلام) در این روز مانع نباید بشود.

 

بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی در شهادت امام مجتبی سلام الله علیه


بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی در شهادت امام مجتبی سلام الله علیه

بسم الله الرحمن الرحیم

اهمیت شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام از ولادت امام کاظم علیه السلام بیشتر است

  ما در آستانه شهادت وجود مقدس امام مجتبی علیه السلام هستیم؛ هر چند که رادیو، تلویزیون و دستگاه‌های اجرایی، در روز هفتم صفر، ولادت امام کاظم علیه السلام را جشن می‌گیرند؛ البته ولادت ایشان نیز بنا بر قولی در این روز بوده است؛ اما شهادت امام مجتبی علیه السلام در روز هفتم صفر، از احتمال بیست و هشتم قوی‌تر است. فلذا همیشه در حوزه‌ علمیه قم شهادت امام مجتبی علیه السلام بر ولادت مقدم بوده است. همچنین در عراق و بلاد عربی، فقط هفتم صفر را به عنوان شهادت امام مجتبی علیه السلام مراسم می‌گیرند و روز بیست و هشتم را اصلا شهادت امام مجتبی علیه السلام به شمار نمی‌آورند.

    قبلا، از زمان مرحوم حاج شیخ و زمان آقای بروجردی نیز در حوزه‌های علمیه ایران همین گونه بوده است و درس‌ها در روز هفتم صفر تعطیل بود و به عنوان شهادت امام مجتبی علیه السلام روضه می‌گرفتند؛ مضافا به اینکه، مراسم جشن و ولادت گرفتن در ماه محرم و صفر شایسته نیست؛ و لذا، یک احتمالی هم برای ولادت امام باقر در اوایل صفر وجود دارد که روی این جهات، آقایان مراجع توجهی به آن نکرده‌اند.

   به هر روی، یکی از جهات مظلومیت امام حسن مجتبی علیه السلام این است که فرصتی جدا و مناسب برای ایشان قرار داده نشده است که گوشه‌ای از عظمت و شخصیت ایشان بیان شود.

مظلومیت تاریخی امام حسن مجتبی

   برخی از مردم هم نسبت به قضایای امام حسن ساده‌نگر هستند و توجه کافی ندارند، وجود مقدس امام مجتبی علیه السلامهمان راهی را رفتند که خود سیدالشهدا علیه السلام نیز نه سال همین راه را رفتند؛ یعنی امامت آقا سیدالشهدا علیه السلامبعد از شهادت امام مجتبی علیه السلام ده سال بود و عاشورا در سال آخر امامت امام حسین علیه السلام واقع شد؛ یعنی حرکت ایشان به مکه و تصمیم برای رفتن در سال آخر بود و در سالهای قبل، همان رویه‌ای را پیش گرفتند که امام مجتبی علیه السلام آن رویه را در پیش گرفته بودند.

  پیدایش خوارج در زمان امیر المومنین

     در دوران امیرالمومنین علیه السلام نیز که معاویه فعالیتش را تشدید کرد، به جنگ صفین منتهی شد. در آن جنگ، یک فاجعه به معنای واقعی، یعنی گروه خوارج مثل داعش کنونی به وجود آمد. آنجا در خود این جنگ، خوارج شکل گرفت و هنر معاویه این بود که این خوارج را از اصحاب خودش درست نکرد که به هیچ چیز معتقد نبودند؛ بلکه اینها را از اصحاب امیرالمومنین علیه السلامدرست کرد که بعدا شمشیر به روی خودش کشیدند و امام مجتبی علیه السلام را به شهادت رساندند. در کربلا هم عمده، همین افراد بودند که در کوفه سکونت داشتند و گر نه لشگری از شام برای جنگ با امام حسین علیه السلام  نیامده بودند.

   بنابراین، معاویه این تفکر خارجی را با یک بازیگری در بین اصحاب امیرالمومین علیه السلام درست کرد؛ دقیقا مثل القاعده و داعش که قدرت‌های بزرگ و سازمان‌های اطلاعاتی آنها را ساختند و به جان مسلمانان انداختند؛ و مزدورانشان مثل عربستان، ترکیه، قطر و امثال اینها، تامین کننده نیروی آنها هستند و آن کسی که در این میان می‌جنگد نمی‌داند که برای چه هدفی می‌جنگد و آثاری که مترتب بر حرکتش می‌شود چیست؟

    سرانجام وجود مقدس امیرالمومنین در جنگ نهروان با جمع زیادی از آنها مبارزه کردند و این زمانی بود که آنها، امنیت شهرها را از بین برده بودند و حتی زن حامله را کشتند و شکمش را هم پاره کردند. ولی قبل از اقدام نظامی آنان، یعنی تا زمانی که آنها فقط حرف می‌زدند و فحش می‌دادند، عکس العملی از ناحیه ایشان نبود؛ مثلا، در بعضی از مواقع وقتی امیرالمومنین علیه السلام نماز می‌خواند، آنها در بین نماز حضرت با صدای بلند قرآن می‌خواندند و حضرت هنگام قرائت قرآن، سکوت می‌کردند و وقتی قرآن آنها تمام می‌شد، ایشان نماز خود را ادامه می‌دادند؛ یا ابن ابی الحدید نقل می‌کند زمانی که امیرالمومنین علیه السلام با فصاحت و بلاغت خطبه می‌خواند فرد خارجی که از بیانات ایشان خوشش آمده بود، بلند گفت «قُتل هذا الرجل ما افقه» مرگ بر این مرد، چقدر زیبا خطبه می‌خواند؛ تا آنجا که یک عده دور او را گرفتند که آن حضرت فرمودند او را رها کنید که چیزی نگفته است، بلکه آرزوی مرگ برای من کرده است و من خودم هم آرزوی مرگ دارم[1]؛ اما وقتی دست به شمشیر و کشتار مردم زدند، حضرت در ابتدا به آنها اجازه داد تا آنها یار گیری کنند و اسلحه و آذوقه جمع کنند، بعد با آنها شروع به جنگ کرد[2]. این روش علی است؛ تازه وقتی هم که آنها جمع شدند ایشان از همان روز اول نجنگید بلکه تا پانزده روز این جبهه را معطل کرد و هر روز سه یا چهار بار با آنها صحبت می‌کردند و به اشکالات آنان پاسخ می‌دادند؛ تا اینکه اکثر خوارجی که آمده بودند که با ایشان بجنگند متفرق شدند تا آنکه باقی مانده آنها که از عدد هزار هم کمتر است که به هیچ قیمتی حاضر به برگشت نشدند با امیرالمومنین علیه السلام جنگیدند[3] و جمعی کشته شدند و یک عده هم فرار کردند که آن حضرت اعلام کردند که با افراد فراری کاری نداشته باشید؛

خیانت اصحاب به امام مجتبی

 تفکر خارجی ماند و در زمان امام مجتبی علیه السلام اوج گرفت؛ به طوری که افرادی که در روز اول، با ایشان بیعت کردند تا با معاویه بجنگند. وقتی در نخیله برای جنگ معاویه آماده میشدند، همان کسانی که نزدیک تر به امام مجتبی علیه السلام بودند، به ایشان خیانت کردند و حتی عبیدالله بن عباس، پسر عموی ایشان که فرمانده نخیله بود خیانت کرد. با اینکه رسم بر این بود که فرمانده امام جماعت باشد، ولی وقتی که اذان گفتند دیدند فرمانده نیامد و فرار کرده و پیش معاویه رفته بود و آنها نیز پولی برای وی فرستادند؛ تا آنجا که امام شش یا هفت بار افرادی را نصب کردند، ولی آنها فرار کردند. حتی برای معاویه نامه نوشتند که لازم نیست با امام مجتبی جنگ کنی و افراد را بکشی بلکه تو هر وقت که بخواهی ما امام مجتبی علیه السلام را دست بسته به تو تحویل می‌دهیم.

    درد این است که این قصه در بین سنی‌ها اتفاق نیافتاده است، بلکه این قصه در بین اصحاب امام مجتبی علیه السلام و آن مدعیان دوستی اهل بیت اتفاق افتاده است؛ همانطور که در کربلا لشکری از شام نیامده بود، بلکه همه از اهل کوفه بودند که اکثرا معتقد به امام بودند و علی علیه السلام را دیده بودند و اصلا، عراق و کوفه مرکز دوستی و حب اهل بیت بود.

جهل مشکل اصلی مردم است

   در قضیه امام مجتبی علیه السلام نیز مشکل نا آگاهی مردم بود که با کوچک ترین تحریکی به حرکت درآمدند و دشمن توانست که در میان اینها هر مقصودی که دارند پیش ببرد و آن مردم از آن روز تا به امروز تفاوت چندانی ندارند.

   به هر حال، آن آگاهی و درایت و بصیرتی که لازم بود مردم در زمان امیرالمومنین علیه السلام نشان دهند نشان ندادند، تا اینکه امام علی علیه السلام را و امام مجتبی علیه السلام را از دست دادند و حتی زمانی که امام حسین علیه السلام در کربلا «هل من ناصر ینصرنی» فرمود یاریش نکردند، ولی بعد از این واقعه، توابین آمدند و گفتند: ما خطا کردیم و حالا لازم نیست که حتما کسی را هم بکشیم و با یزید بجنگیم، بلکه ما به هر صورت باید خودمان را بکشیم و بعد از حسین دیگر زنده نمانیم؛ در حالی که در خود کوفه، مسلم را کشتند و آنها او را حمایت نکردند؛ در حالی که اگر کوفه سقوط می‌کرد و ابن زیاد را کنار می‌زدند قصه کربلا پیش نمی‌آمد.

    کوفه بزرگترین درس برای ما است. آن جمعیتی که بعدا در توابین جمع شدند و خودشان را در جنگ بی‌هدف و بدون محاسبه و تدبیر به کشتن دادند، افرادشان ده برابر یا بیست برابر کسانی بود که در کربلا بودند، ولی در صحنه کربلا حاضر نشدند. اینها امیرالمومنین و امام حسین علیهما السلام را از دست دادند و به معاویه و یزید راضی شدند و «من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق» یعنی آنکه تحمل عدالت را ندارد، تحمل جور برایش سخت‌تر است. به قول عمر عاص هر آنچه از دنیا به آنها دادند که علی را کنار بگذارند باز هم معادل قیمت علی علیه السلام نیست.  ما باید کاری کنیم که قیمت علی و قیمت حسینعلیه السلام باشد، ما در قصه امام مجتبی علیه السلام با این مسئله درگیریم.

   بنابراین، شیعیان و علاقه مندان و عاشقان علی علیه السلام و کسانی که یا حسین علیه السلام می‌گویند و گریه آنها قطع نمی‌شود، باید در حد قیمت علی علیه السلام کار کنند و قیمت علی و قیمت سیدالشهدا بالاست. اگر ما قیمت و ارزش این بزرگواران را ندانیم، دیگران اینها را از ما می‌گیرند کما اینکه در اکثر جاهای دنیا گرفتند؛ به طوری که وهابی‌ها قویتر از ما کار می‌کنند در حالی که آنها علی علیه السلام و عاشورا و اهل بیت ندارند.

   ای کاش شیعه همراه با عشق و محبتی که دارد، از آگاهی و درایت کافی در عملکرد خودش برخوردار بود تا زمان امام صادقعلیه السلام واقفیه پیدا نمی‌شد و یا کار به جایی نمی‌رسید که برای اثبات نسب امام جواد علیه السلام به وجود مقدس امام رضا علیه السلام ، در بین شیعیان قیافه شناس بیاورند.

  به هر حال شهادت امام مجتبی علیه السلام را به همه شعیان و آن کسانی که عشق این خاندان را در دل و جان خودشان دارند تسلیت عرض میکنیم. والسلام



[1] الفضل بن شاذان، الایضاح، ص474؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج32، ص3.

[2] علامه مجلسی، بحار الانوار، ج32، ص 345 و 346.

[3] لامه مجلسی، بحار الانوار، ج32، ص3.

سند ازدواج شاهزاده قاسم بن الحسن علیه السلام


  تعدادی از اسناد عروسی مبارکهء

شاهزاده قاسم علیه السلام و علیامعظمه فاطمهء زبیده سلام الله علیها:

۱.کنزالانساب وبحرالمصاب

((منسوب به آقا سید مرتضی علم الهدی رحمة الله علیه

برادر سید رضی اعلی الله مقامه))

 به نقل از دست نوشته های الهیه و مبارکهء

حضرت امام صادق وامام حسن عسگری علیهم السلام

                                **************

 ۲.روضة الشهداء .

اثر مرحوم ملاحسین کاشفی رحمة الله علیه

                                **************

۳.منتخب المراثی.

اثر فخرالفقهاء والمجتهدین شیخ فخرالدین

الطریحی النجفی رحمة الله علیه.

استاد علامه محمد باقرمجلسی و

آقاسیدهاشم بحرانی رحمة الله علیهم.

                                **************

۴.مدینة المعاجز. اثر علامه آقاسید هاشم بحرانی رحمة الله علیه

                                 **************

۵.محرق القلوب. اثر ملامحمدمهدی نراقی رحمة الله علیه

                                  **************

۶.اکسیرالعبادات فی اسرارالشهادات.

اثر ملا آقا ابن عابدبن رمضان بن الزاهدبن الشیروانی

الدربندیرحمة الله علیه

                                   **************

۷.انوارالشهادة. حجة الاسلام شفتی رحمة الله علیه

                                   **************

۸.مقتل ابن عربی.

محمدبن علی بن محمد بن عبدالله بن حاتم طائی

                                    **************

۹.اکلیل المضصائب .اثر علامه تنکابنی رحمة الله علیه .

                                    **************

۱۰.مجالس المواعظ. اثر عالم ربانی

شیخ جعفر شوشتری رحمة الله علیه

                                    **************

۱۱. دیوان وفائی شوشتری. شاگرد آقاسیدعلی شوشتری

وصی عارف واصل شیخ مرتضی انصاری رحمة الله علیهم اجمعین.

                                    **************

۱۲.حدائق الانس وریاض القدس.

اثر علامه صدرالدین محمد حسن

واعظ قزوینی رحمة الله علیه

                                     **************

۱۳.بحرالمصائب و کنزالغرائب.

ملاجعفر روضه خوان تبریزی رحمة الله علیه

                                     **************

۱۴.آتشکدهء نیر. اثر فخرالعرفاء نیرتبریزی رحمة الله علیه

                                     **************

۱۵. زبدة الاسرار. اثر مرحوم عارف صمدانی

صفی علیشاه رحمة الله علیه

                                     **************

۱۶.طوفان البکاء. اثر میرزا محمدابراهیم

المروزی رحمة الله علیه

                                     **************

۱۷.تذکرة الشهداء.

اثر ملاحبیب الله شریف کاشی رحمة الله علیه.

                                     **************

۱۸.دیوان اشعار سیدالعلماءوالمجتهدین ٬

حاج میرزایحیی مدرس اصفهانی رحمة الله علیه

شاگرد شیخ مرتضی انصاری رحمة الله علیه

                                      **************

۱۹.دیوان کمپانی. اثر عالم بی همتا فخرالمراجع ٬

استادالمراجع حضرت آیة الله العظمی

شیخ محمد حسین غروی اصفهانی رحمة الله علیه

                                      **************

۲۰.معالی السبطین علیهم السلام. اثر علامه شیخ

محمدمهدی المازندرانی الحائری رحمة الله علیه

                                      **************

۲۱.دمع السجوم.

علامه شیخ ابوالحسن شعرانی رحمة الله علیه

                                      **************

۲۲.سفینة النجاة.

اثر علامه سیدعبدالحسین ابراهیم العاملی رحمة الله علیه

                                      **************

۲۳. مقتل الحسین علیه السلام. (ازمدینه تا مدینه)

اثر مرحوم آیة الله ذهنی رحمة الله علیه

                                      **************

۲۴.رمزالمصیبة.

آقاسیدمحمود موسوی دهسرخی رحمة الله علیه

                                      **************

ازدواج شاهزاده قاسم بن الحسن علیه السلام



به عشق کریم بن کریم

شاهزاده قاسم بن الحسن علیه السلام

مجددا این مطلب را عرض میکنم.

سلام علی المحبین الحسین علیه السلام

در این بخش قصد دارم به موضوعی که در چندسال اخیر بسیار مورد بحث

قرارگرفته است و مظلوم نیز واقع شده بپردازم.

موضوعی که اظهر من الشمس است ولی  به بهانهء اینکه عده ای نقل نکردند 

متاسفانه عده ای بی خردانه به همین بهانه و از سر بی انصافی

و جهالت تفسیر به رای کرده و موضوع را انکار میکنند.!!!!!

موضوع مورد بحث

 ((ازدواج مبارک شاهزاده قاسم بن الحسن علیه السلام))

 

در سالیان اخیر قلم و تریبون به دست کسانی افتاده که 

فکر می کنند اگر آنها نباشند اثری از دین اسلام باقی نخواهد

ماند و عجیبتر اینکه کسی هم به جز آنها این را نمیفهمد و

نمیتواند دین را نجات بدهد!!!!

وبازهم عجیبتر ازآن اینکه تمام مشکلات دین و جامعه

را در عزای اباعبدالله علیه السلام جستجو میکنند!!!

این مظلومیت اباعبدالله الحسین علیه السلام است.

نمیدانم چرا عده ای به ظاهر متفکر که دغدغه ای

به جز انحرافات عزاداران حسینی! ندارند با شنیدن

جریان ازدواج مبارکهء و معظمهء

شاهزاده قاسم بن الحسن علیه السلام

دود از سرشان بلند میشود و معلومات حاصل از

خواندن یک سطر از کتاب فلان آقا را به رخ میکشند!!! 

تا بحث ازدواج شهزاده قاسم بن الحسن علیه السلام

به میان می آید میگویند سند ندارد و فقط فلانی و فلانی

به آن اشاره کرده اند!!!

مگر فلانیها دو آدم بازاری یا طلبه هستند که اینگونه

ذکر نامشان میکنند؟؟؟!!!

نمیدانند تحدث یعنی چه و محدث به که میگویند!!!

باید توجه داشت که عاشورا موضوعی ست که هیچ

قدرتی قادر به تحریف آن نیست. چون عاشورا تجلی

توحید است و اگر عاشورا نبود توحید هم نبود و این قدرت

ذات الهی ست که در کربلا همه را زمینگیر کرده است.

 

بگذریم که این قصه سر دراز دارد........

 عرض میکنم  در این بخش قصد روشن کردن موضوع را

ندارم چون بسیار واضح است البته برای چشمی که بتواند

نور را ببیند!

و همجنین قصد هدایت کردن کسی را نیز ندارم.

چون خود محتاج هدایت هستم و معتقدم بر مبنای نص صریح

قرآن ٬وجود مقدس شاه ولایت٬ امیرالمومنین مولا علی علیه السلام

تنها کسی است که عهده دار امر هدایت درتمام اعصار

میباشد .

همچنین قصد جسارت به بزرگانی که نامشان همواره

زینت بخش دفتر خاطرات تشیع بوده وهست را ندارم.

هدف از این قسمت ارائهء اسناد و مدارکی میباشد

که واقعهء پیوند نورانیهء این دو شاهزاده را دلالت میکند.

شاید بعضی از دوستان نسبت به مولفین بزرگوار

این اسناد شبهه ای داشته باشند که بنده با تمام وجود

جوابگوی آن خواهم بود.

                          

                               تعدادی از اسناد عروسی مبارکهء

شاهزاده قاسم علیه السلام و علیامعظمه فاطمهء زبیده سلام الله علیها:

۱.کنزالانساب وبحرالمصاب

((منسوب به آقا سید مرتضی علم الهدی رحمة الله علیه

برادر سید رضی اعلی الله مقامه))

 به نقل از دست نوشته های الهیه و مبارکهء

حضرت امام صادق وامام حسن عسگری علیهم السلام

                                **************

 ۲.روضة الشهداء .

اثر مرحوم ملاحسین کاشفی رحمة الله علیه

                                **************

۳.منتخب المراثی.

اثر فخرالفقهاء والمجتهدین شیخ فخرالدین

الطریحی النجفی رحمة الله علیه.

استاد علامه محمد باقرمجلسی و

آقاسیدهاشم بحرانی رحمة الله علیهم.

                                **************

۴.مدینة المعاجز. اثر علامه آقاسید هاشم بحرانی رحمة الله علیه

                                 **************

۵.محرق القلوب. اثر ملامحمدمهدی نراقی رحمة الله علیه

                                  **************

۶.اکسیرالعبادات فی اسرارالشهادات.

اثر ملا آقا ابن عابدبن رمضان بن الزاهدبن الشیروانی

الدربندیرحمة الله علیه

                                   **************

۷.انوارالشهادة. حجة الاسلام شفتی رحمة الله علیه

                                   **************

۸.مقتل ابن عربی.

محمدبن علی بن محمد بن عبدالله بن حاتم طائی

                                    **************

۹.اکلیل المضصائب .اثر علامه تنکابنی رحمة الله علیه .

                                    **************

۱۰.مجالس المواعظ. اثر عالم ربانی

شیخ جعفر شوشتری رحمة الله علیه

                                    **************

۱۱. دیوان وفائی شوشتری. شاگرد آقاسیدعلی شوشتری

وصی عارف واصل شیخ مرتضی انصاری رحمة الله علیهم اجمعین.

                                    **************

۱۲.حدائق الانس وریاض القدس.

اثر علامه صدرالدین محمد حسن

واعظ قزوینی رحمة الله علیه

                                     **************

۱۳.بحرالمصائب و کنزالغرائب.

ملاجعفر روضه خوان تبریزی رحمة الله علیه

                                     **************

۱۴.آتشکدهء نیر. اثر فخرالعرفاء نیرتبریزی رحمة الله علیه

                                     **************

۱۵. زبدة الاسرار. اثر مرحوم عارف صمدانی

صفی علیشاه رحمة الله علیه

                                     **************

۱۶.طوفان البکاء. اثر میرزا محمدابراهیم

المروزی رحمة الله علیه

                                     **************

۱۷.تذکرة الشهداء.

اثر ملاحبیب الله شریف کاشی رحمة الله علیه.

                                     **************

۱۸.دیوان اشعار سیدالعلماءوالمجتهدین ٬

حاج میرزایحیی مدرس اصفهانی رحمة الله علیه

شاگرد شیخ مرتضی انصاری رحمة الله علیه

                                      **************

۱۹.دیوان کمپانی. اثر عالم بی همتا فخرالمراجع ٬

استادالمراجع حضرت آیة الله العظمی

شیخ محمد حسین غروی اصفهانی رحمة الله علیه

                                      **************

۲۰.معالی السبطین علیهم السلام. اثر علامه شیخ

محمدمهدی المازندرانی الحائری رحمة الله علیه

                                      **************

۲۱.دمع السجوم.

علامه شیخ ابوالحسن شعرانی رحمة الله علیه

                                      **************

۲۲.سفینة النجاة.

اثر علامه سیدعبدالحسین ابراهیم العاملی رحمة الله علیه

                                      **************

۲۳. مقتل الحسین علیه السلام. (ازمدینه تا مدینه)

اثر مرحوم آیة الله ذهنی رحمة الله علیه

                                      **************

۲۴.رمزالمصیبة.

آقاسیدمحمود موسوی دهسرخی رحمة الله علیه

                                      **************

صاحبان کتابهای فوق کسانی هستند که در نزد اهل

علم معروف و قابل استناد میباشند و هرنوع جسارت

به ساحت آنان بی ادبی به ساحت اهلبیت علهم السلام میباشد.

در کتابهای فوق تعدادی دیوان شعر وجود دارد که

سرایندگان آنها از علمای تراز اول عصر خویش و

تشیع بوده اند و هیچگاه بر اساس وقایعی که برای

ایشان اثبات نشده باشد٬ شعر نگفته اند.

شایان ذکرست که اگر برای اهل علم نام نامی یکی

از این حضرات را ببریم کفایت میکند :

سید مرتضی علم الهدی٬شیخ جعفر شوشتری٬

و استاد المراجع یعنی وجود مقدس شیخ محمد حسین

غروی اصفهانی  معروف به کمپانی.

ایشان استاد مراجع و آیات عظام: خوئی٬نجفی مرعشی٬

گلپایگانی٬طباطبائی٬بهجت رحمة الله علیهم اجمعین  

 بوده اند و اکثر مراجع از شاگردان همین آیات

عظام بوده اند.

 

این قال وقیلها که فلان عالم اشاره کرده و فلان عالم

اشاره نکرده٬ نه تنها سودی به نفع مسلمین ندارد

بلکه در نگاه عزاداران خلل ایجاد میکند و آنها را دچار

شبهه مینماید.

توجه داشته باشید در نقل مسائل روایی و نقل احادیث :

علماء وزنه هستند ٬ ولی میزان نیستند...

یعنی نمی توان تفسیر هر عالمی را ملاک تشخیص

حقیقت قرار داد. بلکه کلام معصوم فقط با  قرآن

و کلام معصومین تفسیر میشود.

 

در اینجا نمی خواهم صحبتی کنم گه کسی سوء استفاده

 کند والا میگفتم فلان عالم شیعه که روز وفاتش را

امام زمان علیه السلام عزای عمومی اعلام کردند ٬

در کتب ایشان نام مقدسهء  بی بی رقیه سلام الله علیها 

 را در زمرهء دختران  حضرت سیدالشهداء علیه السلام

نیامده و ندیدن نام دلیل بر این نیست که آن عالم

جلیل القدر در وجود آن معظمهء آستان حسینی علیه السلام

شک و یا شبهه داشته ٬ فقط ذکر نکرده است.

 

حرف آخر :

بسیار کوتاه عرض میکنم :

فردای قیامت به ما نمیگویند چرا برای اهلبیت علیهم السلام

زیاد گفتید٬ولی اگر نگوئیم  ویا کم بگوئیم مطمئنا

عقوبتی دارد بس عظیم.

یاعلــــــــــــی مدد

 



حضرت قاسم بن الحسن (علیهماالسّلام) در کربلا



ازدواج حضرت قاسم بن الحسن (علیهماالسّلام) در کربلا

آیا در واقعه ی خونین عاشورای سال 61 هجری در صحرای کربلا، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) دختر خود را به عقد

فرزند برادر خود حضرت قاسم بن الحسن (ع) در آوردند؟
هنگامی که حضرت قاسم بن الحسن (ع) از گرفتن اجازه میدان از عموی بزرگوار خود مأیوس شد، به یاد عهد و رقعه ای که پدر بزرگوارش بر بازوی او بسته بود افتاد، آن را باز کرد و وصیت پدر خود را مشاهد کرد و به عموی بزرگوار خود نشان داد، سالار شهیدان چاره ای نداشت مگر آنکه به فرزند برادر خود اجازه دهد به عهدی که پدر با او داشته وفا کند و به میدان رود.

پرسش تاریخی این است:

آیا امام حسین (ع) قبل از دادن اذن میدان به فرزند برادر این جملات را به او خطاب کردند:


«یابن الأخ: هذه الوصیه لک من أبیک و عندی وصیه اخری منه لک و لابد من انفاذها»


"این وصیت از جانب پدرت برای تو بود ولی در نزد من هم وصیت دیگری از برادرم درباره ی تو هست که حتما باید آن را انجام دهم
..."
عهد و وصیتی که امام حسن (ع) در ضمن سفارشهایی که نسبت به سرپرستی فرزند خود نموده بود، به برادر خود فرموده بود که فرزندم قاسم را داماد کن. و حال که امام (ع) می خواست اذن میدان به قاسم دهد تا قاسم به عهد خود با پدر وفا کند، چاره ای نداشت مگر آن که در همان صحرای بلا عقد این نوگل خاندان رسالت را با دختر خود که از قبل به نام قاسم بن الحسن علیهم السّلام و نامزد او بود در بیاورده تا به عهد خود با برادر بزرگوارش پایبندی کند.

و خلاصه آنکه آیا مظلومانه ترین عقد ازدواج عالم در صحرای کربلا اتفاق افتاد؟ عقدی که نشانگر اوج مظلومیت اهل بیت پیامبر (ع) بود و بالاترین حجت بر اینکه امام حسین (ع) برای جنگ طلبی خروج نکرده است و اهل خشونت نبوده است، عقد ازدواجی که درس وفاداری و پایبندی به عهد را به بشریت آموخت.

برای تحقیق و پژوهش در مورد حقایق تاریخی راهی نیست جز جستجو در کتابها و متون تاریخی و بررسی و مقایسه ی نقل های تاریخی و نظر دادن تنها در چارچوب همان نقلهای تاریخی میسر است.


چه بسا واقعه تاریخی که فقط در یک نقل آمده باشد و چه بسا حقایق تاریخی که در کتبی ذکر شده و آن کتب از بین رفته باشد یا در دسترس ما نباشد.

مقصود در این نوشتار مختصر بحث درباره راههای پژوهش در تاریخ نیست، فقط اکتفا به این نکته می کنیم که تاریخ بر اساس نقل است، لذا اگر واقعه ای تاریخی مثلا تنها در یک نقل آمده شده باشد و یا تنها در یک کتاب تاریخی که حتی نویسنده ای گمنام آن را نگاشته، ذکر شده باشد، کافی است تا آن را به عنوان یک نقل و احتمال تاریخی قلمدادکنیم و اگر کسی آن را قاطعانه رد کند یا فقط از آنجایی که خود آن نقل را ندیده، یا به نویسنده آن کتاب اعتماد ندارد نسبت کذب به واقعه دهد، بگوییم: «عدم الوجدان لا یدل علی عدم الوجود» ندیدن دلیل بر نبودن نیست!
درباره ی نقل قضیه ازدواج حضرت قاسم بن الحسن (ع) در کربلا دانشمندان و تاریخ نگاران شیعی بر دو دسته اند:

جمعی از آنان واقعه ازدواج را به تفصیل در کتاب خود ذکر کرده اند و عده ای این قضیه را در زمره ی مصائب کربلا ذکر نکرده اند . البته تعداد قلیلی نسبت عدم صحت و کذب به این قضیه داده اند که با توجه به معیارهای پژوهش در تاریخ این گونه نظر دادن قابل قبول نمی باشد.


در اینجا ابتدا نام تعدادی از علمای شیعه که قضیه ازدواج قاسم بن الحسن (ع) را در کتب خوب به تفصیل ذکر کرده اند یادآور می شویم و سپس در پایان نوشتار متن فارسی واقعه را از کتاب «محرق القلوب» مرحوم ملامهدی نراقی (قدس سره) و متن عربی واقعه را از کتاب «المنتخب فی جمع المراثی و الخطب» مرحوم علامه طریحی (قدس سره) نقل می کنیم:
تعدادی از علمای شیعه و کتبی که قضیه
ازدواج شهزاده حضرت قاسم بن الحسن (علیهماالسّلام) را به تفصیل ذکر کرده اند:

« کتاب بحر الانساب » منسوب به سید مرتضی(علم الهدی)(ره) این کتاب ترجمه کتاب بحر الانساب منسوب به سید علمای امامیه جناب علی بن حسن بن موسی معروف به سید مرتضی(رضی الله عنه) می باشد که تحت عنوان «کتاب بحر الانساب در شرح احوالات اولاد چهارده معصوم علیهم السّلام » توسط کتاب فروشی اسلامیه چاپ شده و نسخه ی آن در کتابخانه دفتر تبلیغات اسلامی قم موجود می باشد.

در صفحه 24 این کتاب آمده است:
چون نوبت به قاسم بن حسن (علیهماالسّلام) رسید حضرت امام حسین (علیه السّلام) قاسم(علیه السّلام) را در کنار گرفته و فرمودند: ای نور دیده تو از برای من از حسن (علیه السّلام) یادگاری. برادرم مرا وصیت کرده که(دخترم) زبیده خاتون(سلام الله علیها) را به عقد قاسم(علیه السّلام) درآورم»
"لازم به یاد آوری است که بعضی متون تاریخی که قضیه ازدواج حضرت قاسم (ع) را در کربلا ذکر کرده اند، از دختر امام حسین (ع) که بعقد قاسم بن الحسن (ع) در آمد به زبیده سلام الله علیها نام برده اند و چنانچه معلوم است امام حسین (ع) نام تمام دختران خود را فاطمه سلام الله علیها می گذاشتند گرچه هر کدام لقب مشخصه ای داشتند، مانند حضرات فاطمه ی سکینه، فاطمه رقیه، فاطمه زبیده، فاطمه صغری سلام الله علیهنَّ. کما اینکه نام تمام پسران خود را علی می گذاشتند."

کتاب انساب آل أبی طالب نیز جریان را به همین منوال ذکر کرده است بنابر نقل علامه دربندی(ره) از این کتاب.
دانلود فایل PDF اسناد عروسی شاهزاده حضرت مولانا قاسم بن الحسن علیهماالسّلام

حجله گاه خون ، فرازی از مجلس روضه خوانی و سخنرانی شیخ جعفر شوشتری رحمة الله علیه در روز ششم محرم:



فرازی از مجلس روضه خوانی و سخنرانی شیخ جعفر شوشتری رحمة الله علیه در روز ششم محرم:

مى خواهم شروع به ذکر شهادت شهیدى کنم که امتیازى داشته است از همه شهدا.
کار به شجاعت و فضیلت ندارم . امتیاز داشته است به دل شکستگى ، و خصوصیتى دارد که دل درباره او شکسته مى شود، و خود او هم دلشکسته تر بوده است ، و دل سیدالشهداء هم درباره او خیلى شکسته شد.
مراد کیست ؟ السید المؤ تمن ، قرین الغصه و المحن ، القاسم بن الحسن .

یک امتیازى داشته است که شهدائى که به میدان رفتند، همه بالغ بودند، و مکلف به تکلیف جهاد الهى بودند. اگر چه چند طفل هم کشته شدند، ولى جهادى نبودند. در میانه شهداء از اهل بیت غیربالغى به جهاد نرفت ، مگر حضرت قاسم .....

جناب سید بن طاووس کیفیت شهادت آن شهید را چنین بیان فرموده است :
خرج القاسم بن الحسن ، و هو غلام صغیر لم یبلغ الحلم [قاسم بن حسن از خیمه بیرون آمد و او نوجوان بود و هنوز به سن بلوغ نرسیده بود].
باید سیزده سال داشته باشد، چون یازده سال فیما بین دو امام یعنى امام حسن و امام حسین (علیهما السلام ) بوده است .
فنظر الیه الحسین فاعتنقه ؛ دست به گردن او انداخت او را در برگرفت ، حتى غشى علیهما [تا اینکه مدهوش شدند].
نمى دانم این گریه از چه بابت بود. گریه به این شدت چرا و حال آنکه شهداء دیگر آمدند، و اذن گرفتند و با هیچکس حضرت چنین سلوک نفرمود!
بارى ، بعد از آنکه به حال آمد، فاستاءذنه . فلم یاءذن له .
همین یکیست که امام اول مضایقه فرمود. دیگر اگر همه جا بگویند، دروغ است .
فلم یزل الغلام یقبل یدیه و رجلیه (100) [آن نوجوان همواره دست و پاى امام حسین (علیه السلام ) را مى بوسید].
حالا از مصیبتهاى عظیمه حضرت قاسم آن مطلبى است که بعضى ذکر کرده اند، و بعضى تصدیق نکرده اند. مردم اسمش را عروسى گذاشته اند... و حال آنکه از اعظم مصائب آن مظلوم است . چون بناى عوام در همه چیز بر نقیض است اسم آن را عروسى گذاشته اند.
مجملا همین قدر ذکر کرده اند که وقتى که حضرت آن جناب را اذن نداد، نشست گوشه خیمه . به خاطرش آمد پدر بزرگوارش تعویذى بر بازویش ‍ بسته است ، سفارش کرده به او بگویند هر وقت کار بر او تنگ شد، آن را بگشاید و نگاه کند، گشود و نگاه کرد. دید نوشته است :
یا ولدى یا قاسم ! اذا راءیت عمک الحسین ...
برداشت نوشته پدر را که نوشته بود: ((هر چه ترا منع کند، اصرار کن )) و آمد خدمت عم بزرگوارش . آن حضرت فرمود که برادرم وصیت دیگر هم فرموده است وصیت کرده که دخترم فاطمه را براى تو عقد کنم . براى اینکه صورت وصیت برادرم به عمل بیاید یا اینکه باید در این مصیبت هر چیزى بوده باشد؛ حتى عقد توى مصیبت ، حضرت عقدى واقع ساخت (101).
بر فرض تحقق ، اوضاعش نه مثل عروسى خود اهل بیت از جده عصمت کبرى (علیها السلام ) و سایر اهل بیت ، و نه مثل عروسیهاى دیگر. این نقطه مقابل همه عروسیها است .
از یک بابت بگویم چطور نقطه مقابل است . نسبت به عروسى اهل بیت عرض مى کنم . موازنه مى کنم این عروسى را با عروسى جده اش فاطمه کبرى سیده نساء العالمین (علیها السلام ).
در عروسى صدیقه ، بهشت را زینت کردند. حورالعین رجز خواندند، و به ((طه )) و ((طواسین )) خواندن مشغول شدند. درختان بهشت نثار کردند. درخت طوبى نثار کرد. حورالعین شادى کردند...
اما در عروسى این فاطمه ، همه حورالعین بر سر و سینه زدند، و همه محزون بودند. بهشت گریه کرد. آسمان نثار کرد، اما خون نثار کرد!
اما نقطه مقابل عروسى هاى مردم است به این جهت که عروسى هاى مردم مجلس عقد دارند، مجلس شربت دارند، مجلس شیرینى دارند، حجله بندى دارند، حنا دارند، هلهله دارند، ولیمه دارند، لباس تازه براى کسان داماد دارند... و در این عروسى ، تمام اینها نقطه مقابل شده است :
((مجلس عقدش )) خیمه گاه ؛ ((مجلس شربتش )) قتلگاه .
((حجله )) داشت ، بلى داماد حجله داشت . در حجله ، داماد بر سر تخت بود، ولکن عروس در خیمه گاه .
داماد در حجله قتلگاه بود. تختش آن جسدهاى کشتگان بود که بر روى هم افتاده بودند. حضرت جسدش را بالاى آن جسدها گذاشت .
((حنابندى )) هم داشته ، نقطه مقابل حنابندیها: اما داماد، در قتلگاه حنابندیش شد، عروس در خیمه گاه شد، وقتى که گوشواره از گوشش ‍ بردند!
عمو، داماد را در این عروسى بر سینه گرفت که ببرد در حجله سر تخت بگذارد، همان تخت اجساد شهداء که روى هم گذاشته بود. عذر خواهى داماد کرد که اى فرزند برادر، خیلى مرا صدا زدى ، نتوانستم تو را یارى کنم . خواهش کردى ، خیلى بر من صعب است خواهش تو به عمل نیاید.
اینجا داماد بر سینه عمو، در آنجا هم عروس بر سینه عمه . عمو عذر خواهى کرد، عمه هم عذر خواهى کرد که کهنه خواستى سرت را بپوشى ، ندارم ؛ عمتک مثلک . این داماد و این عروس چه شباهت به هم رسانیده اند. داماد در قتلگاه از ضرب یک شمشیر بر رو افتاد، و صورتش بر خاک واقع شد.
عروسى هم در طرف خیمه از ضرب یک نیزه افتاد صورتش به خاک رسید.
اما ((زفافى )) هم دارد؟ زفاف هم شده است . نه به این قسم که مردم نامربوطها مى گویند.
در شب زفاف ، فاطمه کبرى (علیها السلام ) را وقتى که به خانه امیرالمؤ منین - صلوات الله علیه - مى بردند، اءمامها اءبوها، و عن یمینها جبرئیل ، و عن شمالها میکائیل ، و مع کل واحد سبعون اءلف ملک (102)
زنهاى پیغمبر (صلى الله علیه و آله ) رجز مى خواندند.
اما فاطمه صغرى هم زفافى داشت : وقتى که آن مکرمه را مى بردند، پدرش ‍ پیش روى او. آن فاطمه جهازیش کم بود، وقتى که مى بردند، این فاطمه جهاز نداشت .
اما زنهاى آن زفاف رجز مى خواندند؛ رجزشان طورى بود، رجز اینها طور دیگر بود:
هذا حسین بالعراء(103) [این حسین (علیه السلام ) است که در بیابان افتاده است ]
مصیبت نه اینهاست که گفتم ، هنوز باقیست ، تا وقتى که رفتند بروند در این حجله قتلگاه ، زنهاى عرب - دیده اى - هلهله دارند، اینها هم هلهله داشتند. وقتى رسیدند، هلهله زدند در حجله قتلگاه ، یعنى شیون کردند.
قاعده است داماد لباس خوب بپوشد، و بایستد بر سر تخت . در خیلى بلدان متعارف است چادرى بر سر عروس مى زنند، چند نفر اطرافش را مى گیرند، علاوه بر چادر اولى ، اما این عروس نمى دانم چادر اولى داشت یا نه !
امشب وقتى که رفتند عروس را ببرند، داماد لباس نداشت ، علامه نداشت ، از برش برده بودند!
اینها هم نه مصیبت است ، وقتى که رسیدند داماد را از تخت فرود آورده بودند، سیدالشهداء بالاى همه گذاشته بود، قاسم را. حدیث است بر روى قتلى گذاشته بودند. وقتى که عروس رسید، پائین آورده . براى چه ؟ چه بگویم ، نمى دانم وقتى که عروس آمد، شده بود، یا نه ، براى اینکه سرها را از بدنها جدا کنند.
این کیفیت عروسیش ، هنوز عزایش گفته نشده است !
انا لله و انا الیه راجعون

گرامیداشت هشتم شوال المکرم سالروز تخریب حرم مطهر ائمه بقیع (علیهم السلام)


گرامیداشت هشتم شوال المکرم سالروز تخریب حرم مطهر ائمه بقیع (علیهم السلام)



السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و موضع الرساله

هشتم شوال المکرم 

سالروز تخریب حرم مطهر ائمه بقیع (علیهم السلام) 

 را خدمت حضرت حجت بن الحسن العسکری (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

و همه شیعیان جهان تسلیت عرض می نمائیم.

به همین مناسبت ویژه برنامه سوگواری در

دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی (مدظله العالی)

برگزار میگردد.

سخنران:

خطیب ارجمند حضرت حجت الاسلام  والمسلمین آقای سید حسین مومنی

همراه با مداحی مداح اهل بیت (علیهم السلام)

زمان:  شنبه 8 شوال 1436 مصادف با 3 مرداد 1394

ساعت: 11 صبح

مکان: قم، خیابان انقلاب، کوچه 6، بیت حضرت آیت الله العظمی بروجردی (قدس سره)

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی (مدظله العالی)

گفتگوی خبرگزاری حوزه با حضرت آیت الله علوی بروجردی به مناسبت سالروز تخریب قبورائمه بقیع (علیهم السلام)


گفتگوی خبرگزاری حوزه با حضرت آیت الله علوی بروجردی به مناسبت سالروز تخریب قبورائمه بقیع (علیهم السلام)

بسم الله الرحمن الرحیم

پیشینه تخریب قبورائمه (ع) از حرم امام علی (ع) تا قبرستان بقیع

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی در گفت و گو معظم له با خبرگزاری حوزه،‌ به مناسبت سالروز تخریب قبور مطهر ائمه بقیع (علیهم السلام) ایشان فرمودند:

 روز هشتم شوال  یادآور واقعه‌ بسیار تلخ تخریب قبور مطهر ائمه بقیع (ع) در مدینه است: داستان تخریب قبور، در تاریخ اسلام سابقه دارد و نکته ای که باید در ابتدا به آن اشاره کرد این است که در دوران اولیه، دو قبر به طور ویژه مورد هجمه واقع شدند که نخست قبر مطهر امیرالمؤمنین (ع) در نجف و دیگری قبر مطهر سیدالشهدا(ع) در کربلا بوده است.

وی با بیان این که حضرت علی(ع) چه پیش از شهادت و چه بعد از آن، مورد دشمنی و هجمه گسترده‌ای قرار داشتند، اظهار داشت: جریان خوارج و دشمنی های آنان با حضرت امیر(ع) از یک سو و کینه و دشمنی بنی‌امیه با آن حضرت از سوی دیگر، ایشان را مورد تکفیر شدید قرار داد؛ به گونه‌ای که به مدت شصت سال به طور رسمی بر سر منابر، آن حضرت سب می‌شدند.

این استاد حوزه ادامه داد: امام علی(ع) مسائل آینده را پیش‌بینی کرده بودند؛ از این‌رو در وصیت خود اعلام داشتند که قبر ایشان مخفی باشد و کسی از آن آگاه نباشد و روایات مختلفی در این زمینه وجود دارد.

آیت الله علوی بروجردی ابراز داشت: در روایتی آمده است که شب هنگام، چهار تابوت از چهارگوشه کوفه بیرون رفت تا حتی سمت و سوی محل دفن این امام همام نیز مشخص نباشد؛ ازاین‌رو قبر امیرالمؤمنین(ع) در شهر نجف، مدت‌ها مخفی بود.

وی افزود: همچنین در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است که در سفری همراه با پدرم به بیابانی رسیدیم و در آنجا پدرم کناری نشست و شروع کرد به اظهار ادب و گریه کردن. پرسیدم اینجا کجاست؟ فرمودند: قبر جدمان علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) است. این قبر جز برای افرادی خاص، همچون امام صادق(ع) مخفی بود و در زمان هارون‌الرشید آشکار شد؛ یعنی در تمام دوران بنی‌امیه قبر حضرت امیر(ع) مخفی بود.

 این استاد حوزه با اشاره به داستان کشف قبر امیرالمؤمنین(ع)، خاطرنشان ساخت: آن گونه که در کتاب‌های اهل سنت نقل شده، داستان از این قرار است که روزی هارون‌الرشید برای شکار به بیرون بغداد رفته و آهویی را دنبال کرده بودند تا اینکه با صحنه‌ شگفتی مواجه شدند. دیدند که این حیوان به‌جای اینکه فرار کند، در نقطه ای نشست و هرچه به او نزدیک می‌ شدند، با آرامش و بدون هیچ وحشتی نشسته بود و حرکت نمی‌کرد. هارون به اطرافیانش گفت: اینجا خصوصیتی دارد که این حیوان این گونه مؤدب نشسته است. او به اینجا پناه آورده است. ازاین‌رو پیرمردان آن منطقه را آوردند و درباره آن محل از آنان پرس‌وجو کردند. آنان گفتند: از پدرانمان شنیدیم که قبر امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) در این منطقه است و بعدها نیز همین مطلب را از حضرت موسی‌بن‌جعفر(ع) هم استفسار کردند. پس از آن، بنایی در همان زمان بر روی قبر ساخته شد؛ اما متوکل عباسی چون می دید که قبر آن حضرت ملجأ و پناهگاه شیعیان است و مردم به زیارت آن می‌روند، آن بنا را تخریب کرد و از بین برد.

* تخریب قبر سیدالشهدا (ع)

آیت الله علوی بروجردی با بیان اینکه نمونه دیگر از تخریب قبور در دوران نخستین اسلام، تخریب بارگاه سیدالشهدا(ع) است، تصریح کرد: شرایط خاص کربلا به گونه‌ای بود که این امکان وجود نداشت که قبر مخفی باشد؛ یعنی از همان روز اربعین که طبق نقل فریقین، جابربن‌عبدالله انصاری، صحابی بزرگ پیامبر(ص) با آن کیفیت، به زیارت امام حسین(ع) آمد، محل دفن آن حضرت مشخص بود. پیش از آن هم بنی‌اسد که در دفن شهدای کربلا مشارکت داشتند، شب های جمعه برای زیارت ایشان به کربلا می‌آمدند. بنی‌امیه خیلی متعرض قبر امام حسین(ع) نشدند؛ چون در آن زمان، اصلاً مقتضی نبود که بنایی بر روی قبر ساخته شود؛ بلکه آن را با علامت مشخص می‌کردند؛ اما در زمان بنی‌عباس، فضای مناسبی فراهم شد؛ چون آنها با شعار «الرضا من آل محمد» پیش آمدند؛ یعنی تنها خاندان رسالت که آن همه ظلم بر ایشان روا داشته شده است، می‌توانند به قدرت برسند؛ به همین دلیل عباسیان در آغاز امر، به قبور ائمه(ع) احترام می‌گذاشتند. مثلاً ابوالعباس سفاح، خلیفه اول عباسی، بنایی برای قبر امیرالمؤمنین(ع) بنا کرد و برای قبر سیدالشهدا(ع) هم کارهایی انجام داد. پس از او نیز دوباره بنایی بر روی قبر ابی عبدالله(ع) ساخته شد؛ اما بعدها خلفای عباسی به تخریب‌ آن پرداختند.

وی ادامه داد: اوج این مسئله، در دوران متوکل است؛ چراکه وی هرچند عباسی بود و عباسیان پسرعموهای اهل بیت(ع) بودند؛ اما دشمنی بسیار فوق‌العاده ای با ایشان داشت و این دشمنی را آشکار کرده؛ چراکه نه‌تنها قبر سیدالشهدا(ع) را خراب کرد؛ بلکه بر روی قبر آب نیز بست و با گاوآهن قبر را شخم زد.

این استاد حوزه بیان داشت: در تاریخ نقل شده است گاوی که برای شخم زدن آورده بودند،‌ وقتی به نزدیکی‌ قبر سیدالشهدا(ع) رسید،‌ ایستاد و دیگر پیشروی نکرد؛ ولی چندین بار این کار را تکرار کردند؛ اما آن گاو دوباره همان‌جا می‌ایستاد و پس از آن اطراف قبر امام حسین(ع) را حائر حسینی نامیدند.

آیت الله علوی بروجردی با بیان اینکه به زائران قبر أبی عبدالله(ع) جسارت نیز می کردند، گفت: نخست، زائران را می کشتند؛ اما وقتی مشاهده کردند که نمی‌توانند حریف آنها شوند و هرچه می کشند، باز هم می آیند، گفتند: هر کس که به زیارت سیدالشهدا(ع) بیاید، یک دستش را می بریم؛ باز هم زائران به زیارت می‌آمدند.

وی ادامه داد: در تاریخ نوشته‌اند که شخصی به قصد زیارت امام حسین(ع) خواست به کربلا برود. دیدند که او دو دست ندارد! گفتند: تو که دست نداری، چه چیزی می خواهی بدهی که بتوانی بروی؟ گفت: من در سفرهای قبلی دست‌هایم را دادم، دیدم با یک پا هم می توانم بروم؛ ازاین‌رو آمدم که یک پای من را ببرید تا من بتوانم به زیارت بروم.

این استاد حوزه با اشاره به اینکه این شور شوق و عشق ارادتمندان و علاقه‌مندان، این بنیان را سر پا نگه داشت و در نتیجه، متوکل ها از صحنه خارج شدند، اظهار داشت: ظاهراً معتمد عباسی یا یکی دیگر از خلفای عباسی همراه با  یکی از اصحابش به بیرون رفته بودند. مقابر بنی‌عباس همه مخروبه و بسیار کثیف بودند. همراه خلیفه به او اعتراض کرد و گفت: ببینید؛ مقابر بنی‌هاشم چراغ دارد و زائران به آنجا می‌روند؛ اما چرا قبور پدران شما به این صورت است؟ آنها را تمیز و بنایشان را مرمت کنید و برای تشویق مردم به زیارتشان، به آنها پول بدهید. خلیفه عباسی که انسان آگاهی بود، گفت: ما همه این کارها را کرده‌ایم و پاسخ نداده است. آنچه که مردم را برای زیارت این قبور می کشاند، دل این مردم است و ما در دل آنها جایگاهی نداریم؛ ما در دلها نیستیم و قدرتمان ظاهری است.

*وهابیت و تخریب قبور ائمه(ع)

آیت الله علوی بروجردی با اشاره به تاریخچه وهابیت و با بیان اینکه این گروه پیروان ابن‌تیمیه و عقاید او به شمار می‌روند، ابراز داشت: ابن‌تیمیه دارای دیدگاه‌هایی است که نیاز به نقد دارد و با گذشت زمان محمدبن‌عبدالوهاب مکتب او را به نوعی بازسازی کرد و با استقبال اهل نجد و بنی‌تمیم مواجه شد.

وی ادامه داد: بنی‌تمیم سابقاً از خوارج بودند و با اهل‌بیت(ع) دشمنی داشتند. به هر حال، حکومت وهابیت بر پایه‌های زور شمشیر و حمایت قدرت‌های خارجی شکل گرفت؛ چراکه آنها پس از تصرف مدینه، قبور ائمه بقیع(ع) را تخریب کردند و همچنین قصد تخریب قبر رسول اکرم(ص) را نیز داشتند که به دلیل اعتراض شدید مسلمانان موفق نشدند.

این استاد حوزه با بیان اینکه امروزه در همه جای دنیا احترام به اسوه‌ها و الگوهای مقاومت هر کشور به رسمیت شناخته شده است، خاطرنشان کرد: در هر کشوری (حتی همین کشوری که پرچم وهابیت را بر دوش دارد) یکی از برنامه‌های رسمی آنها در مراسم استقبال از سران ممالک، ادای احترام به مؤسس آن کشور یا نظام و یا تجلیل از سرباز گمنام آن سرزمین است؛ چراکه این مسئله در دنیا به رسمیت شناخته شده است و شیعیان نیز برای بزرگداشت پیشوایان دینی، قبور ایشان را دایر نگه می‌دارند و آنها را مورد توجه و احترام قرار می‌دهند.

آیت الله علوی بروجردی افزود: این مسئله، امری عقلایی است که در همه جا پذیرفته شده است؛ حتی کسانی هم که مذهب ندارند، این را پذیرفته‌اند. در مسکو، بدن مومیایی‌شده «لنین» هنوز هست و افراد، نه برای زیارت، بلکه برای دیدن و ادای احترام، به آنجا می‌روند.

وی با بیان اینکه رشته دشمنی با اهل‌بیت(ع) هنوز هم ادامه دارد، تصریح کرد: ما در سال‌های گذشته نیز مشاهده کردیم که این دشمنی در سامرا تکرار شد و این گروه، به‌محض اینکه در گوشه ای از دنیا تسلط پیدا میکنند، دنائت و پستی خود را اعمال و دشمنی خود را اظهار کرده و آنچه منتسب به اهل‌بیت(ع) است را قلع و قمع می‌کنند؛ حتی اخیراً سلفی های مصر در این کشور هم چنین اقداماتی را شروع کردند که با هجمه مردم روبه‌رو شدند و جلوی این تحرکات گرفته شد.

تخریب قبور، بهانه‌ای برای تخریب اهل‌بیت (ع)

این استاد حوزه گفت: هرچند وهابیان بنای روی قبور را به طور کلی حرام می‌دانند؛ اما روشن است که هدف آنان تخریب قبور و در نتیجه، از بین بردن مکتب امامان همام است.

آیت الله علوی بروجردی بیان داشت: وهابیون حتی در مملکت خود بناهای یادبود درست می کنند و جشن‌های استقلالی می گیرند که زمانی همه این ها شرک بود؛ اما وقتی به اهل‌بیت(ع) میرسند، چنین اظهار دشمنی می کنند.

وی تصریح کرد: معروف است که مفتی درگذشته عربستان، بن‌باز، با افتخار اظهار می کرد که من بیش از چهل سال است که به زیارت پیامبر(ص) نرفته ام.

این استاد حوزه با اشاره به استدلالات وهابیون برای دفاع از مرام خود و توجیه تخریب قبور، اظهار داشت: نخستین استدلال آنان این است که در اسلام اصل زیارت قبور نداریم؛ چون زائران به این قبور  پناه می‌آورند و صاحبان قبر را شفیع قرار می‌دهند و شفاعت شرک است.

*اثبات شفاعت

 آیت الله علوی بروجردی با اشاره به مسئله شفاعت، ابراز داشت: صریح آیه قرآن است که "مَنْ ذَا الّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاّ بِإِذْنِهِ" یعنی «چه کسی می تواند نزد خدا برای کسی شفاعت کند، مگر به اذن خدا؟»؛ پس اصل شفاعت ممکن، درست و مشروع است؛ ولی به این شرط که حتماً باید به اذن خدا باشد؛ حال، مکتبی مانند مکتب تشیع، می گوید: ما این اذن الهی برای شفاعت را ثابت می کنیم؛ پس شفاعت شرک نیست و التزام به شفاعت یا شفیع قرار دادن کسی، موجب شرک نمی شود.

*اثبات زیارت

وی با بیان مسئله زیارت و اثبات آن، خاطرنشان ساخت: در مستدرک الصحیحین نقل شده است که رسول اکرم(ص) فرمودند: کسی که حج و عمره به جا بیاورد و مرا زیارت نکند، به من جفا کرده است. اخیراً جزوه‌هایی در بین افرادی که به عمره می روند پخش کرده بودند که این روایت، سخیف و جعلی است؛ در حالی که در مستدرک الصحیحین نقل شده است و بسیاری از بزرگان اهل تسنن و فقهای ایشان، به این روایت استناد کرده‌اند.

حذف اهل‌بیت(ع) هدف اصلی وهابیت

این استاد حوزه با تأکید بر اینکه حذف اهل بیت(ع) هدف اصلی وهابیت است، تصریح کرد: روشن است که مشکل وهابیون، نه مسئله زیارت است و نه مسئله شفاعت؛ بلکه هدف آنان شکستن اساس اهل‌بیت(ع) است که پیامبر(ص) آن را هم‌ردیف با قرآن و عِدل آن قرار داده بود.

آیت الله علوی بروجردی با اشاره به اینکه عترت یکی از دو ثقل است، گفت:وهابیون قصد دارند که این ثقل را بکوبند و برای کوبیدن این ثقل، مجبور شدند علم کلام را متحول کنند و خدا را از عدالت انداختند و در همین راستا نظریه جبر را حاکم کرده و با اثبات مسئله تصویب، برای خدا حکمی قائل نشده و در نهایت باعث سقوط مسلمانان به ورطه ای شدند که امروزه هر مکتب غیرالهی به این مکتب شرافت دارد و همین مسئله تأثیرات منفی بر فقه نیز گذاشته است.

وی یادآور شد: با چنین فقه و کلامی و با عقایدی همچون عقیده ابن‌تیمیه درباره تجسم خدا، دیگر نمی توان به تثلیث مسیحیت اشکال وارد کرد و در همین راستا باید گفت: چگونه است که عقیده تجسم خدا شرک نیست؛ اما شفاعتی که بر اساس آیه مَنْ ذَا الّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاّ بِإِذْنِهِ مشروعیت دارد، شرک است؟

این استاد حوزه اظهار داشت: مسئله، بحث شرک و توحید نیست؛ بلکه مسئله این است که عترت باید از بین برود و از دل ها خارج شده و به هر صورتی باید این کار انجام شود.

*پیروزی فکر و مکتب بر تخریب قبور

آیت الله علوی بروجردی با بیان اینکه با کشتن و ترور و با تخریب قبور، هیچ‌گاه نمی‌توان فکر را از بین برد، ابراز داشت: مکتب با تخریب یک بنا از بین نخواهد رفت و این گروه گمان می کنند اکنون که قبور امام مجتبی(ع)، امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) تخریب و با خاک یک‌سان شده، توجه از آنها برداشته شده است؛ اما در ایام عمره یا حج، معلوم می‌شود که چقدر مورد توجه‌اند.

وی ادامه داد: شیعیان عربستان در روزهای معمولی جرأت نمی کنند به زیارت ائمه بقیع بروند؛ ولی وقتی زائران از کشورهای دیگر می‌آیند، آنها هم جسارت پیدا کرده و به زیارت می‌آیند.

این استاد حوزه یادآور شد: در تمام بقیع، توجهی که به این چهار قبر می‌شود، در هیچ منطقه ای از بقیع دیده نمی شود و بعد از این چهار قبر، قبری که عجیب مورد توجه و زیارت است، قبر ام البنین(س) است که از وابستگان به همین خاندان می باشد.

آیت الله علوی بروجردی تصریح کرد: به هر حال، همان گونه که جریان لعن امیرالمؤمنین(ع) به مدت شصت سال، حادثه عجیب و لکه ننگی در تاریخ اسلام است؛ تخریب قبور ائمه نیز چه در زمان متوکل و چه در این زمان توسط بهائیان، لکه ننگی است و نه‌تنها نزد عاشقان اهل‌بیت(ع) و نه پیش افراد متدین، بلکه نزد همه عقلای عالم و همه اهل فکر، کاری ناشایست و نادرست است.

وی در پایان با بیان اینکه امیدواریم که خداوند به همه ما توفیق دهد تا بتوانیم فکرمان را اصلاح کرده و درست بیاندیشیم، گفت: چوبی که مسلمانان در طول تاریخ 1400 ساله خود خوردند، از کج‌فکری‌ها، بی‌بصیرتی ها و انحرافات بوده که متأسفانه هنوز همچنان ادامه می دهند.



در روز میلاد فرخنده و با سعادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام ؛خانه های بهشت مان را ویران نکنیم



خانه های بهشت مان را ویران نکنیم
طبق سنوات گذشته در روز میلاد فرخنده و با سعادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام نشست مادحین و شاعران همراه با ضیافت افطار در حسینیه مرحوم آیت الله یثربی برگزار شد.

 در این جلسه که به دعوت رئیس حوزه علمیه کاشان برگزار شد مادحین و شاعران کاشانی به مدیحه سرایی و شعر خوانی درمدح اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیها پرداختند.


در ادامه حضرت آیت الله یثربی دامت برکاته به بیان نکاتی خطاب به مادحین و شعرا اظهار داشتند: همه مادحین و شعرای این منطقه اهل ذوق و قریحه وانصافا از توانایی بالایی برخوردار میباشند ، توجه هرساله ما در این جلسه نسبت به جایگاهی است که شما دارید که موید این مسئله کلام امام صادق علیه السلام میباشد که میفرمایند : هرکس درباره ما شعری را بخواند خداوند در ازای هر بیت یک خانه در بهشت به او عطا میکند؛ ایشان اضافه کردند: شرط آن این است که کاری نکنیم که این خانه ها ویران شود .


استاد برجسته دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم در خصوص جایگاه مادحین و شعرا این چنین بیان داشتند : جایگاه و شان شما خدمتگزاری به بارگاه اهل بیت عصمت و طهارت مخصوصا سبطین بزرگوار امام حسن مجتبی و سیدالشهدا علیهما السلام می باشد و باید به این توجه داشته باشید که نوکری اباعبدالله الحسین علیه السلام را میکنیم یا بانیان و دعوت کنندگان .


معظم له با طرح این سوال که آیا واقعا به اندازه دانش و علم مان پشت تریبون ها حرف میزنیم یا بیشتر از آن حد جلو می رویم بیان داشتند این خیلی بد است که یک عالم و انسان والا و با ارزشی که ما وقتی کم سن بودیم این آقا از مدرسین قوانین بود و از انقلابیونی است که در فاجعه هفت تیر در انفجار حزب جمهوری حضور داشت این آقا الان بیاید و بگوید جمهوری ما جمهوری اسلامی است یا جمهوری مداح ها ! من خدمت آن آقا میخواهم عرض کنم مادحین و ذاکرین و شعرای ما ساحتشان منزه از این طنز تلخ هست ، اینها همه جزء ارادتمندان ساحت اهل بیت سلام الله علیه اند و علاقه مند به نظام جمهوری اسلامی هستند و مداخله در امور علمی که خود میدانند در حدشان نیست و ورود به مسائل سیاسی که خود میدانند یک علم و دانش عظیم است نباید بکنند.


آیت الله یثربی با بیان اینکه فقاهت به این مفتی ها نیست گفتند ما سالهاست در اینجا ازشما آقایان مادحین خواهش میکنیم که شما به ما مدال ندهید همانطور که میگویند مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید هر کاری علم و تخصص خود را میخواهد من نمی دانم رشته تخصصی دین و ما آخوند ها چقدربیچاره شده ایم که هر کسی می خواهد بیاید و در رشته دین اظهار نظر کند و به شما توصیه میکنم بروید و مقتل مطالعه کنید که ما در هر فنی از دین امروزتخصص میخواهیم.


معظم له خطاب به مادحین و شعرا  بیان داشتند مراقب باشید که این زبان های شما گاهی می تواند به افراد آبرو بدهد و گاهی هم می تواند آبرو ها را ببرد "مرحوم علامه مداح و شاعر میگوید من رفتم در بیت مرحوم آیت الله بروجردی رضوان الله علیه و در روضه گفتم نایب امام زمان سلام الله علیه آقا از پایین داد زدند آقای علامه نگو نایب امام زمان من نوکر امام زمان هستم ما کجا و نیابت امام زمان سلام الله علیه کجا ! نواب اربعه نایب اند و من بدبخت هم نایب ! " چرا ما حد و حدود و مرز ها را نمیشناسیم هر کس را هر مقدار که میخواهیم بالاببریم اما به قیمت پایین آوردن امام مان نباشد و منزلت ائمه معصوم سلام الله اجمعین را حفظ کنیم.


رئیس حوزه علمیه کاشان در ادامه افزودند : آقایان به ما مدال ندهید شما که مدال میدهید ما باورمان می شود و ما هم که باورمان شد مسئله فرعی و اعتقادی مردم را عوضی میگوییم و مردم به گناه می افتند ، مردم به زنا می افتند و نسل حرام تولید میشود و گناه آن هم گردن شماست که مدال آیت الله بودن دادید، مراقب باشید که گاهی اوقات با 50 هزار تومان پول زبان شما را می خرند مراقبت بفرمائید که شما مداح و ذاکر اهل بیت سلام الله علیه هستید .


معظم له در پایان بیان داشتند یک درخت خوب به بار و میوه آن است شجره طیبه سید الشهدا سلام الله علیه که ما میخواهیم بگوییم شاخ و برگ آن شجره طیبه کربلا و عاشورا هستیم میوه اش چیست ؟ همچنبن همانطور که قبلا هم گفتم قیافه های شماست که بعضی اوقات برخی را میبینیم  پای منبر که می آید تازه میفهمیم این آقا مداح و ذاکر است سابق بر این مادحین یک پالتو و یا یک عبا میپوشیدند  ظواهر را رعایت بفرمائید و امیدواریم ان شا الله این میوه و محصولات و بار عملی و رفتار و گفتار باغ گلزار سید الشهدا سلام الله در اعمال و رفتار شما متجلی باشد



پیامبر اکرم(صلی اله علیه واله وسلم) : حسن از من است و من از اویم؛





پیامبر اکرم(صلی اله علیه واله وسلم)


حَسَنٌ مِنّی وأنَا مِنهُ، أحَبَّ اللَّهُ مَن أحَبَّهُ.

حسن از من است و من از اویم؛ هر که دوستش بدارد، خداوند دوستدار او است

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج  43 ، ص 306

بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی به مناسبت ولادت باسعادت امام حسن مجتبی علیه السلام



بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی به مناسبت ولادت باسعادت امام حسن مجتبی علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم

صلح امام حسن برای حفظ شیعه بود

   معمولا، در تاریخ گفته می‌شود که امام مجتبی(علیه السلام) با معاویه صلح کردند و صلح نیز در نظر برخی از مردم به معنای سازش تلقی می شود، و لذا، بیان می‌شود که امام مجتبی(علیه السلام) با اختیار کامل این خلافت را به معاویه واگذار کردند و معاویه زمام امور را به دست گرفت و این بزرگوار نیز خانه نشین شد؛ در حالی که در واقع، صلح ایشان ناشی از شرایط اضطراری مانند خیانت و بی‌وفایی اصحاب رخ داد تا در نتیجه خط و مکتب شیعه حفظ شود.

  مظلومیت امام حسن در میان اصحاب

   اما با کمال تأسف در آن زمان، بزرگانی از اصحاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) مقابل امام مجتبی(علیه السلام) ایستادند و باید بیان کنیم که به ایشان خطاب: یا مذلّ المؤمنین[1] داشتند. وقتی برخی از این شخصیت‌ها چنین تعبیری را نسبت به امام مجتبی (علیه السلام)به کار بردند، ایشان خیلی متأثر شدند، ولی صبر کردند و درباره این موضوع سخنی نگفتند.

   یکی از این شخصیت‌ها که این گونه تعابیر را بیان کرده بود، در یک شب، رسول اکرم(صلوات الله وسلامه علیه و آله) را در خواب دید، که ایشان فرمودند: ای فلانی! مگر تو از من نشنیدی « ... الحسن و الحسین هذان ابنای امامان قاما اوقعدا»؛[2] پس چرا این حرف را می‌زنی؟! حتی در برخی از روایات نقل شده که امام مجتبی(علیه السلام) در همان جلسه، خطاب به ایشان فرمود: فلانی! تو که درباره این موضوع نسبت به من انتقاد می‌کنی، اگر رسول اکرم(صلوات الله وسلامه علیه )کار مرا تأیید کند چه می گویی؟ ایشان گفت:  جانم به فدای رسول الله، من مطیع هستم. و  طبق یک روایت دیگر، امام با تصرفی که انجام دادند وجود مقدس پیغمبر برای وی ظاهر شد و ایشان همان روایت را دوباره خواندند،که پذیرش این مساله در مقام تعبد برای امثال ما خوب است، ولی فهماندن این مطلب برای مردم، مساله مهمی است که این موضوع نیازمند تحلیل و بررسی صلح امام حسن(علیه السلام) است که متأسفانه کمتر به این موضوع پرداخته شده است.

ستایش صلح امام حسن از زبان امام صادق

    به هر صورت، دوران حیات امام حسن مجتبی(علیه السلام) یک عصر بسیار خاص بوده است که از نظر زمانی و همچنین حوادث و تحولاتی که در آن واقع شده، باید دقیقاً مورد بررسی قرار بگیرد.

    امام صادق(صلوات الله وسلامه علیه) درباره حرکتی که امام مجتبی(علیه السلام) انجام داده فرمود: «والله للذی صنعه الحسن بن علی کان خیراَ لهذه الأمة مما طلعت علیه الشمس....».[3] برای درک خیریت این صلح باید دید که این موضوع در چه شرایطی واقع شده است و ماهیت آن چیست؟

بررسی ریشه‌های تاریخی صلح امام حسن

   در پاسخ باید گفت که صلح امام حسن(علیه السلام)،  و مصیبت‌های ایشان به دوران خلافت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بر می‌گردد. خاستگاه اصلی صلح امام حسن(علیه السلام)، زمانی است که مردم، علی ابن ابیطالب(علیه السلام) را خانه نشین کردند و گفتند که خلافت را خودشان به عنوان اهل حل و عقد با اجماع خلیفه تعیین می‌کنند. بعد در مورد خلیفه دوم گفتند که اجماع لازم نیست، بلکه نصب خلیفه قبلی هم کفایت می‌کند، و در مورد خلیفه سوم هم شورا ایجاد کردند، و در آخر دوباره به سراغ علی ابن ابی طالب(علیه السلام) رفتند و آنقدر به ایشان اصرار کردند که امام فرمودند: «... لو لا حضور الحاضر وقیام الحجة بوجود الناصر... لألقیت حبلها علی غاربها....»؛[4] تا آنجا که در اثر این ازدحام، علی بن ابی طالب(علیه السلام) سرکار آمد؛ اما بعد بر سر به دست آوردن پول و مقام، جنگ جمل را بر علیه ایشان راه انداختند؛ در حالی که در زمان خلفای سابق چنین اقدامی را انجام نداده بودند.

    هنوز علی بن ابی طالب(علیه السلام) کاملا بر امور مسلط نشده بود که جنگ جمل به راه افتاد؛ در حالی که ریاست آن جنگ نیز با صحابه پیغمبر بود؛ یعنی همان کسانی که بیش از همه به علی ابن ابی طالب (علیه السلام) اصرار کردند که به صحنه بیاید، همان افراد، در مقابل ایشان قیام کردند؛ افرادی مانند طلحه و زبیر که به عنوان خونخواهی عثمان به راه افتادند و همسر پیغمبر (صلی الله علیه وآله) نیزکه حرم پیغمبر  (صلی الله علیه وآله) بود و پیش مردم قدر و قیمتی داشت، سوار شتر شده و در رأس آنها قرار گرفت.

     از مظلومیت علی بن ابی طالب (علیه السلام) دل انسان به درد می آید و به راستی باید از مورخین اهل تسنن سؤال کنیم که چه کسی پیراهن پیامبر را به سرش انداخت و آمد مسجد پیغمبر  (صلی الله علیه وآله) و فریاد زد که «وا اسلاما» ای مردم عثمان اسلام را از بین برد، بر او حمله ببرید و اسلام را نجات بدهید؟ پس چگونه همین خانم با آن آقایان به عنوان خونخواهی عثمان، جنگ جمل را به راه انداختند؛ و عقیده داشتند که چون عثمان، مظلوم کشته شده است ما می خواهیم به اصطلاح خون او را جبران کنیم و انتقامش را از علی بن ابی طالب (علیه السلام) بگیریم؛ در حالی که علی بن ابی طالب (علیه السلام) در این ماجرا دخیل نبود.

    علی بن ابی طالب علاوه بر اینکه افراد را از قتل عثمان نهی می‌کرد، امام حسن مجتبی (علیه السلام) را نیز به آنجا فرستاد، که برای عثمان، آب و غذا ببرد، ولی متاسفانه به امام مجتبی توهین(علیه السلام) کردند و به او اعتراض کردند که چرا به این کافر آب و طعام می‌دهید.

    بعد از جنگ جمل، معاویه جنگ صفین را شروع کرد؛ و در حالی که جنگ صفین رو به پیروزی به نفع علی بن ابی طالب (علیه السلام) بود، قصه حکمیت پیش آمد. وقتی نوبت به حکمیت رسید، علی بن ابی طالب (علیه السلام) اصلاً آن را قبول نکرد، و می­فرمود: اینها که قرآن را سرنیزه کردند، «...کلمة حق یراد بها الباطل....»؛[5] امام (علیه السلام) در این ماجرا تاکید داشتند که این قرآن صامت است، و أنا کلام الله الناطق؛ یعنی قرآن حقیقی اینجا ایستاده، و این کاغذها در مقابل امام ارزش و قیمتی ندارد؛ اما آنها اصرار کردند و گفتند که باید حکمیتی که معاویه پیشنهاد کرده، عملی شود.

     در این وضعیت نیز امام (علیه السلام) بر این عقیده بود که ابن عباس حکم شود، اما آنها او را نپذیرفتند و ابوموسی اشعری را پیشنهاد کردند و اصرار آنها هم به حدی بود که امام احساس خطر کرد. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه می‌گوید: ابو موسی اشعری یکی از آن افراد مسلمانی بود که در قصه تنگه قصد داشتند پیغمبر (صلوات الله وسلامه علیه ) را ترور کنند؛ و اکنون همین فرد، حَکَم شده است و روی منبر، علی(علیه السلام) را خلع و پس از او عمروعاص، معاویه را نصب می‌کند.

    در جنگ سوم، فتنه خوارج پایه ریزی شد که این جنگ بدتر از همه بود؛ به طوری که امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: این جنگ برای من خیلی سخت بود؛ یعنی نه به عنوان یک امام بلکه به عنوان یک فرد سیاسی، این جنگ امر سختی بود؛ چرا که این جنگ، در مقابل کسانی بود که افراد مقدس نما بودند و ظاهر مقدسی داشتند، افرادی که شب تا به صبح به مناجات و نماز مشغول بودند و روزها نیز در حال روزه بودند؛ اما همین افراد معتقد بودند که علی بن ابی طالب کافر است.

    امیر المومنین (علیه السلام) در ابتدا، کاری با آنان نداشت؛ آنها به ایشان ناسزا می‌گفتند، اما حضرت اعتنایی نمی‌کرد؛ بلکه حتی سئوالات آنها را جواب می‌داد؛ در حالی که وقتی جواب امام، تمام می‌شد، می‌گفتند: «...قاتله الله کافراَ ما افقهه»؛[6] یعنی خدا این آقا را بکشد، چقدر آدم باسوادی است.

   امام (علیه السلام)، زمانی تصیم به قلع و قمعشان گرفت که آنها دست به شمشیر برده بودند و افراد بی‌دفاع و زن و فرزند بی گناه مردم را می‌کشتند. در تاریخ نقل شده است که جمعی از این گروه، در کنار نهری نشسته بودند، و می‌خواستند وضو بگیرند که یکی از آنها گفت: می‌دانی مالک این آب کیست؟ شاید این آب، صاحبی داشته باشد و راضی به کار ما نباشد!! آنها در حالی که در این موضوع احتیاط می‌کردند و  اشکال داشتند که نمی‌شود با این آب وضو گرفت، یک نفر در حال عبور از آنجا بود که از او پرسیدند از نظر شما علی بن ابی طالب چه کسی است؟ وی گفت علی بن ابی طالب داماد پیغمبر (صلی الله علیه وآله) و اول فرد مسلمان است. هنوز حرف او تمام نشده بود که گردنش را زدند.  زنش را نیز که سوار شتر بود، پایین آوردند و با اینکه حامله بود، شکمش را پاره کردند و او را هم کشتند.

   همین افرادی که از آب روان بیابان احتیاط می‌کردند که وضو بگیرند، این گونه خون مسلمانان را می‌ریختند. در این وضعیت بود که امام دیدند که دیگر این قوم قابل تحمّل نیستند و  لذا به آنها حمله کردند. در منابع روایی آمده است که امام ده، یا پانزده روز، لشکریان را معطل کردند و صبح و عصر برای آنها سخنرانی می‌کردند و دائما ایراد خطبه داشتند تا بسیاری از اینها برگشتند، ولی عده کمی باقی ماندند. امام حاضر نبود که این افراد کشته شوند، بلکه خواهان این بود که آنها توبه کنند و بفهمند که اشتباه می‌کنند.

   اما سرانجام جنگ در گرفت و خوارج منکوب شدند و البته، در نهایت خود علی بن ابی طالب(علیه السلام) نیز قربانی همین افراد شدند.

  زمزمه های مخالفت با جنگ در زمان امام مجتبی

   به هر حال، در این اوضاع و شرایط، امام (صلوات الله وسلامه علیه) در تدارک جنگ نهایی با معاویه بود که ترور ایشان اتفاق افتاد و امامت به امام مجتبی (علیه السلام) رسید. امام مجتبی (علیه السلام) به طور طبیعی باید ادامه دهنده راه پدر باشد، لذا جنگی که امام علی (علیه السلام) تصمیم داشتند علیه معاویه انجام دهند، امام مجتبی(علیه السلام) مصمم بود که آن را ادامه بدهد و به پایان برساند. در آغاز مردم هم بیعت کردند؛ اما زمزمه‌ها از میان مسلمان‌ها بلند شد و شایعه درست کردند که چه دلیلی دارد که ما هر روز باید با هم بجنگیم؟ ما که می‌توانیم در کنار هم در صلح زندگی کنیم، جنگ برای چیست؟ از طرف دیگر به خاطر جنگ هایی که اتفاق افتاده، تعداد کشته‌ها زیاد شده بود و به طور طبیعی نوعی نفرت و بیزاری از جنگ در میان مردم رو به فزونی بود. بالاخره، این تبلیغات و سم پاشی دشمن مؤثر واقع شد و لذا امام مجتبی(علیه السلام) را مورد هجمه قرار دادند و به ایشان اعتراض کردند که چرا می‌خواهید بجنگید؟ ما توان این کار را نداریم. امیرالمؤمنین (علیه السلام) در عرض پنج سال سه جنگ داشت و توان ما از بین رفته است.

خیانت فرمانده و اصحاب امام مجتبی در جنگ با معاویه

   البته، برخی دیگر از مردم این سخن را قبول نداشتند و برای جنگ آماده شدند و سپاه امام نیز  به سمت نخلیه حرکت کرد ولی از همین‌جا، حرکت‌های خائنانه شروع شد تا جایی که فرمانده سپاه شبانه فرار کرد و به معاویه پناهنده ‌‌شد و بعد از او نیز عده‌ای به سمت معاویه می‌روند تا اینکه امام (علیه السلام) در شرایط بدی واقع می‌شود و از طرف دیگر نامه نگاری سپاهیان امام(علیه السلام) برای معاویه شروع می‌شود و معاویه هم تعدادی از این نامه‌ها را به خدمت امام فرستاد که در بعضی از این نامه‌ها نوشته شده بود که اگر به ما پول بدهی، حسن بن علی را دست بسته به تو تحویل می دهیم؛ یعنی اصحابی که باید امام مجتبی(علیه السلام) را یاری کنند سجاده از زیر پایش می‌کشند.

    در این وضعیت امام مجتبی (علیه السلام) می‌بیند که اگر بخواهد با معاویه بجنگد، پشتوانه ندارد. در اینجا امام مجتبی(علیه السلام) باید چه اقدامی انجام بدهد؟ وظیفه امام چیست؟ ادامه راه و ادامه حرکت چگونه میسر است؟

   اگر ایشان جنگ کند، افراد معدودی از سپاه می‌ماندند و در نتیجه همه کشته می‌شدند، خود امام و  سید الشهداء (علیه السلام) نیز که در این جنگ بودند، شهید می‌شدند و همه چیز از دست می‌رفت و این در راستای خواست معاویه بود؛ در حالی که امام، مأمور به حفظ اسلام بود که این تفکر و این خط باقی بماند.

  حفظ اسلام عامل صلح امام حسن

    اگر انسان بین دو راه جنگ یا صلح مخیر باشد، جنگیدن با ظالم اولی است، اما اگر دو راه نبود، و اصلا امکان جنگ و پیروزی نیست، یک راه بیشتر نیست که همان صلح است. امام مجتبی (علیه السلام) حتی آن اصحاب فداکاری را نداشت که امام حسین(علیه السلام) در کربلا داشت.

    لذا وقتی امام دیدند که علی رغم آنکه هزاران نفر با ایشان حرکت کردند اما به هنگام جنگ کمتر از ده نفر هم شاید با ایشان باقی نماید، تصمیم به صلح می‌گیرد که البته به معنای سازش نیست. امام طبیعتاً وقتی جنگ را رها می‌کند، از خلافت دست می‌کشد و قرار دادی منعقد می‌کند که اصحاب امیرالمؤمنین تعقیب نشوند، و لعن به علی بن ابی طالب نیز برداشته بشود و... .

    به هر حال، این حرکت، کار بسیار مهمی بود و امام مجتبی (علیه السلام) به عنوان یک رسالت، پیامی را به مردم رساند؛ همان پیامی که امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرمود: «...ومن ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق»؛[7] کسی تحمل عدل را ندارد، تحمل ظلم را به طریق اولی ندارد؛ یعنی شما که به معاویه نامه نگاری می‌کنید و با خیانت خود از جنگ خسته شدید، اینک طعم ظلم را بچشید؛ زیرا وقتی معاویه حاکم باشد، دیگر سخنی از پیغمبر و خدا و عدل و عدالت نخواهد بود.

صلح امام حسن زمینه ساز قیام امام حسین

    امام مجتبی(علیه السلام) با این واگذاری، کاری کرد که نهضت های بعدی علیه بنی امیه شروع شد تا جایی که مردم ظلم را احساس کردند و زمینه قیام سیدالشهداء (علیه السلام) به وسیله امام مجتبی (علیه السلام)فراهم شد.

   آنها دیدند که قصد معاویه، فقط خلافت نیست؛ چرا که معاویه بعد از صلح امام حسن (علیه السلام) به مدینه آمد و به آنها گفت: ای مردم! من با حسن بن علی (علیه السلام) جنگ نکردم که شما نماز بخوانید یا روزه بگیرید. شما خود این کارها را انجام می‌دهید ما می‌خواستیم حاکم بر شما باشیم و هر کس مقابل ما بایستد نابود می‌شود. این منطق بنی امیه بود و مردم باید به وضوح می‌دیدند که معاویه کیست تا زمینه برای قیام سیدالشهدا (علیه السلام) فراهم بشود.

   به هر حال صلح امام با چه خون دلی! وبا چه صبری! و با چه مصائبی! اتفاق افتاد و  امام خانه نشین شد و متحمّل مصائب بسیاری شد، ولی نتیجه اش این بود که شیعه حفظ شد.

 به قول شاعر:

صبر هم از صبر تو بی تاب شد                                       کوزه شد و زهر شد و آب شد

بعد شهادت نکشید از تو دست                                    تیر شد وبر تن پاکت نشست

گوهر اسلام که تابنده باد                                    پرچم توحید که تابنده باد

هر دو رهین خدمات تواند                                    شکر گزارنده نام تواند

السلام علیک یا سیدنا و مولانا یا ابا محمد الحسن بن علی المجتبی صلوات الله و سلامه علیک و رحمة الله و برکاته.



[1] علامه مجلسی، بحار الانوار،ج75، ص286،ح2؛ محمد بن جریر الطبری، دلائل الامامة، ص 166، ح 77/8 .

[2] علامه مجلسی ، بحارالانوار، ج 16، ص 307.

[3] الشیخ الکلینی ،الکافی،ج 8 ، ص330،ح 506.

[4] اگر اجتماع مردم به دور من و نیاز آنان به رهبرى نبود و اگر به خاطر اعلام یارى مردم، حجّت بر من تمام نمى‏شد و اگر خداوند از علما پیمان نگرفته بود که بر پرخورى ستمگر و گرسنگى ستمدیده آرام نگیرند، من ریسمان و افسار حکومت را بر کوهان آن مى‏انداختم و با همان ظرفى که درخت خلافت را اولین بار آب دادم (و در خانه نشستم) اکنون هم آب مى‏دادم و خود به خوبى درک مى‏کردید که این دنیاى شما با مال و مقام و حکومتش نزد من بى اعتبارتر از آبى است که به هنگام عطسه کردن از بینى بزغاله بیرون مى‏آید. نهج البلاغه ، خطبه سوم( شقشقیه )، ص 52 ؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج1، ص151، ح12.

[5] علامه امینی ، الغدیر، ، ج2، ص 129؛ و ج10، ص156؛ محمد بن سلیمان الکوفی، مناقب الامام امیرالمومنین (ع)، ص341.

[6] شیخ حر العاملی ، وسائل الشیعه،ج20، چاپ موسسه ال البیت، ص106، باب47، ح 25156.

[7] میرزای نوری ، مستدرک الوسائل ،ج13، ص 66، ح 14762؛ نهج البلاغه، خطبه 15.

 


اشعار مدح و ولادت (حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام )


ای وسعت بهاری بی انتهای سبز


مرد غریب شهر ولی آشنای سبز


روح اجابت است به دست تو بسکه داشت


باغ دعای هر شب تو ربنای سبز


هر شب مدینه بوی خدا داشت تا سحر


از عطر هر تلاوت تو با صدای سبز


سرسبزی بهشت خدا چیست؟ رشته ای


از بالهای آبیتان آن عبای سبز


از لطف اشکهای سحر غنچه داده است


در دامن قنوت شبم این دعای سبز


کی می شود که سایه کند بر مزار تو


یک گنبد طلا ئی و گل دسته های سبز


آن وقت تا قیام قیامت به لطفتان


داریم در بقیع تو یک کربلای سبز


یا می شود دلم گل و خشت حریم تو


یا می شود کبوتر تو، یا کریم تو


تو سرو قامتی تو سرا پا ملاحتی


آقا تو حئسن مطلقی و بی نهایتی


خاک زمین که عطر حضور تو را گرفت


از یاد رفت قصة یوسف به راحتی


ایوب که پیمبر صبر و رضا شده


از لطف توست دارد اگرحلم و طاقتی


بی شک و شبهه دست توسل زده مسیح


بر دامنت اگر شده صاحب کرامتی


یاد پیامبر به خدا زنده می شود


وقتی که گرم ذکر و دعا و عبادتی


حتماً برای خواهش دست نیازمند


دست تو داشت پاسخ سبز اجابتی


وقتی میان معرکه شمشیر می کشی


تنها تویی که مرد نبرد و رشادتی


با تیغ ذوالفقار که در دستهای توست


بر پا شده به عرصة میدان قیامتی


بر دوش سیدالشهدا بود رایتت


عباس بود آینه دار شجاعتت


خورشید آسمانی ماه خدا حسن


همسایهٔ قدیمی دنیای ما حسن


پرواز بال های خیالی فهم ما


کی می رسد به اوج مقام شما حسن


روشن ترین تجسم آیات و سوره ها


یاسین و قدر و کوثری و هل أتی حسن


صفین شاهد تو شور و حماسه ات


شیر دلیر بیشهٔ شیر خدا حسن


الله اکبر تو بلند است وقت رزم


آیات فتح روز نبردی تو یا حسن


صلح شکوهمند تو هرگز نداشته


چیزی کم از قیامت کرب و بلا حسن


صلحت حماسه بود نه سازش که این چنین


شد سربلند پرچم اسلام راستین


در خانة تو غیر کرامت مقیم نیست


اینجا به غیر دست تو دستی رحیم نیست


تو سفره دار هر شب شهر مدینه ای


جز تو کسی که لایق لفظ کریم نیست


از بسکه داشت دست شما روح عاطفه


شد باورم که کودکی اینجا یتیم نیست


جز سر زدن به خانة دل خستگان شهر


کاری برای هر سحرت ای نسیم نیست


اینجا که نیست گنبد و گل دسته ای بگو


جایی برای پر زدن یا کریم نیست


داغ ضریح و مرقد خاکیت ای غریب


امروزی است غربت عهد قدیم نیست


با این همه غریبی و دلتنگی ات بگو


جایی برای اینکه فدایت شویم نیست؟


گل داشت باغ شانهٔ تو از سخاوتت


آقا زبانزد همه می شد کرامتت


این گونه در تجلی خورشید وار تو


گم می شود ستارهٔ دل در مدار تو


روشن شده است وسعت هفت آسمان عشق


از آفتاب روشن شمع مزار تو


بوی بهشت، عطر پر و بال جبرئیل


می آورد نسیم سحر از دیار تو


دلهای ما زمینی و ناقابلند پس


یک آسمان درود الهی نثار تو


هر شب به یاد قبر تو پر می زند دلم


تا خلوت سحرگه آئینه زار تو


تا که شبی بیائی و بالی بیاوری


ماندیم مات و غمزده چشم انتظار تو


بالی که آشنای تو باشد ابوتراب!


یا وقف صحن خاکی و پر از غبار تو


بالی که سمت تربت تو وا کنیم و بعد


باشیم تا همیشه فقط در کنار تو


با عطر یاس تربت تو گریه می کنیم


آنجا فقط به غربت تو گریه می کنیم


چشمی که در مصیبتتان تر نمی شود


شایستهٔ شفاعت حیدر نمی شود


چشم همیشه ابریتان یک دلیل داشت


هر ماتمی که ماتم مادر نمی شود


مرهم به زخم های دل پر شراره ات


جز خاک چادر و پر معجر نمی شود


یک عمر خون دل بخورد هم کسی دگر


والله از تو پاره جگر تر نمی شود


یک طشت لخته های جگر پاره های دل


از این که حال و روز تو بهتر نمی شود


یک چیز خواستی تو از این قوم پر فریب


گفتند نه کنار پیمبر نمی شود


گل کرد بر جنازهٔ تو زخم سرخ تیر


هرگز گلی شبیه تو پرپر نمی شود


پر شد مدینه از تب داغ غمت ولی


با کربلا و کوفه برابر نمی شود


زینب کنار نیزه کشید آه سرد و گفت


سالار من که یک تن بی سر نمی شود


دیگر تمام قامت زینب خمیده بود


از بس که روی نیزه سر لاله دیده بود


اشعار مدح و ولادت *****حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام *******


نیمه ی ماه عشق،عشق آمد


آمد و پا به چشم دنیا زد



رحمت از آسمان سرازیر است


بارش لطف حق شده بی حد



این چه شوری است که زمین و زمان


همه گویند یا حسن ممتد



او کریم است و با حضور او


از مد افتاده است دست رد



مهر او هست مقصد و مقصود


و بهانه است کعبه و معبد



آمده تا امام ما باشد


واجب الاحترام ما باشد



چون قمر در فلک هویدا شد


و نگاهش قرار زهرا شد



شده نقل تمام ارض و سما


که علی شاه عشق بابا شد



بر لبش نقش زد تبسمی و


محشری بین خانه بر پا شد



تا که یک لحظه روی او بینند


بین صدها فرشته دعوا شد



نبی از شوق صورت ماهش


هر دو چشمش مثال دریا شد




شک ندارم که او شفیع ماست


مجلس او همان بقیع ماست



هر کجا نام توست آنجایم


که تویی سر پناه و مولایم



تویی آن راه راستینی که


به صراطت قدم زند پایم



قلمم بین دستم و صبرت


شده موضوع ناب انشایم



و تصدق که سائلم آقا


و تو هستی امید فردایم



قسمت می دهم به اشک حسین


نگذاری به حشر تنهایم



ای تو تندیس درد و رنج و بلا


روضه خوان غریب کرببلا



***السلام علیک یا حسن بن علی علیه السلام ***



شکسته قبح غزل را شکوه مدحت تو


قیام آینه خم شد به پای حرمت تو

 


نمای آینه ها انکسار می طلبد


به شوق نشر تو و انتشار کثرت تو

 


ملائکه همه امشب به سجده افتادند


به خال ناز لبت در زمان خلقت تو

 


تورا قدیم تر ازاین قدیمی ات خواندند


سه روز قبل ازل ابتدای قدمت تو

 


شجاعتی که تو داری زبانزد است و مثل


قوای جنگ جمل شد اسیر هیبت تو

 


گدای شهر تو بودن چه لذتی دارد


هزار حاتم طائی گدای ثروت تو


 

چقدر چشم زلیخا گریست یوسف را


چقدر یوسف کنعان کشید حسرت تو...



اشعار مدح و ولادت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام

نوکر حلقه به گوشیم و اسیر حسنیم


گره کور نداریم فقیر حسنیم


نسل در نسل همه خاک مسیر حسنیم


کشته و مرده فرزند صغیر حسنیم


پیرو راه حسینیم و پریشان حسن


همه گویند به ما بی سر و سامان حسن


در دل مادرمان فاطمه جایی داریم


منصب نوکری شاه وفایی داریم


از عنایات حسن نان و نوایی داریم


خودمانیم چه روزی و بهایی داریم


روی هر شاپرکی را به خدا کم کردیم


رمضان تا رمضان دور حسن می گردیم


حال دادند به ما باز چه بی اندازه


تازه شد ماه خدا حال و هوایش تازه


رمضان از قدمش گشت پر از آوازه


شده استان کرم صاحب یک دروازه


بازهم خیره کننده شده این شادی دل


آمده روز شریف حسن آبادی دل


دست و دل بازترین مرد در این دنیا اوست


اولین معجزه فاطمه و مولا اوست


دل پر از شوق گدایی است اگر آقا اوست


بانی تا ابد خیریه زهرا اوست


همه فخر حسین است علمداری او


الگوی حضرت عباس وفاداری او


ارث پیغمبریش دلبری و آقایی است


مثل بابا دل او قیمتی و زهرایی است


قمر فاطمه و یوسف هر لیلایی است


عاشقش هر که نشد عاقبتش رسوایی است


دلبران روی زمین هر چه بگردند زیاد


تا حسن هست نباید به کسی دل را داد


اوج آنجاست که کوبیده شده پرچم او


باغ رضوان خدا گوشه ای از عالم او


هرکسی مرد خدا هست شده آدم او


هر دل بی سر و پایی نشود محرم او


عاشق معرفتش فاطمه و شاه حنین


دست بر دامن او زینب و عباس و حسین


کیست مانند حسن مومن و تسلیم خدا


در دلش مثل علی نیست به جز بیم خدا


ثروتش مثل خدیجه شده تقدیم خدا


کافی دشمن او سوره تحریم خدا1


صلح او کنده زجا پرچم شیطانی را


حیدری گشت ز غوغای سکوتش دنیا


هیچ مردی به جهان مثل حسن تنها نیست


دیده ای نیست که از بی کسی اش دریا نیست


شب عید است ولی دور و برش غوغا نیست


حال پیغمبر و زهرا و علی طوفانیست


علت غربتش این است که سرباز علی است


پهلوان جمل و یار سرافراز علی است


*** اشعار مدح و ولادت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام ***

کریم های دو عالم به نام زاده شدند


زبانزد همه ی خاص و عام زاده شدند


اگر که ظرف نباشد توقع مِی نیست


شراب ها همه از فیض جام زاده شدند


چقدر خام شدم تا مرا کمی بپزند


پیاله ها همه از خشت خام زاده شدند


تو امر کردی و تکوینا استجابت شد


و عاشقان تو با یک کلام زاده شدند


جواب دادن تو اشتیاق می آرد


سلام ها ز علیک السلام زاده شدند


چه خوب شد که محبان حلال زاده ی عشق


و دشمنان حسن هم حرام زاده شدند


حسن حسین و یقینا حسین هم حسن است


نشسته ام که ببینم کدام زاده شدند


همین دو تا پسر فاطمه همان اول


امامزاده شدند و امام زاده شدند


چقدر دور و بر تو فرشته ریخته است


بزرگ ها همه با احترام زاده شدند


بساط نوکری ما کنار تو پهن است


از اول ایل و تبارم غلام زاده شدند


عجیب نیست به دنبال گنبدت هستیم


کبوتران همه بالای بام زاده شدند


چه بهتر است که بشینی و سکوت کنی


که از قعود تو صدها قیام زاده شدند




***اشعار ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام ***



وقتی نظر به حاجت بسیار می کنیم


تکیه به لطف حضرت دلدار می کنیم


تا که به دادمان برسد نسخه ی طبیب


خود را دوباره خسته و بیمار می کنیم


ویرانه ایم و با دمش آباد می شویم


وقتی یقین به قدرت معمار می کنیم


او آمده به جود و کرم آبرو دهد


مثل همه به رحمتش اقرار می کنیم


ماه خدا به نیمه رسید و دم اذان


با ذکر سبز یا حسن افطار می کنیم


در این شب خجسته که بابا شده علی


عیدی ما رسیده ز دست خود ِ علی


دنیا چشیده طعم مسیحایی تو را


هر لحظه دیده جلوه ی مولایی تو را


یوسف به قعر چاه غریبی، بسنده کرد


وقتی که دید نور تماشایی تو را


آری خدا همه هنرش را به رخ کشید


با دست خود رقم زده زیبایی تو را


چشم زمانه در تن دنیا ندیده است


یکدم لباس صبر و شکیبایی تو را


این وسعت کرامت تو ... ایهاالکریم


اثبات کرده صحبت آقایی تو را


ما را خدا نوشته فقیر عطای تو


صدها هزار حاتم طایی گدای تو


دریای التفات شما موج می زند


رو به سواحل دل ما موج می زند


در بین ربنای سحر های عاشقی


بی وقفه " التماس دعا " موج می زند


نام تو را که می برم احساس می کنم


لحظه به لحظه عطر خدا موج می زند


هر جا که می روم به تو برمی خورم ... حسن


اصلاً حضور تو همه جا موج می زند


حتماً برای دیدن فیض کرامت است ...


اینجا اگر که خیل گدا موج می زند


دیگر نمی شود به غم و غصه دل اسیر


دست مرا بگیری اگر ... ایها المُجیر


خورشید بی کرانه ی صبح ازل تویی


یکّه سوار عرصه ی علم و عمل تویی


در لحظه ی سرودن ِ از " عین " و " شین " و " قاف "


واژه به واژه بانی شعر و غزل تویی


لب واکن و به تلخی دوران امان نده


حالا که التماس لبان عسل تویی


از بس کریمی و به همه لطف می کنی


آقا میان اهل کرم، بی بدل تویی


هستی همیشه در همه جا یار مرتضی


پرچم به دست جبهه ی سرخ جمل تویی


ذکر لبان تو همه دم ناد فاطمه


هستی بزرگ و سید اولاد فاطمه


خاک مدینه مقبره ی جسم پرپرت


جانم فدای خاک مزار مطهرّت


خواهد نشانمان بدهد غربت تو را


خاکی اگر شده پر و بال کبوترت


ما جان نثار غربت عظمای زینبیم


دشمن کجا و مرقد زیبای خواهرت


لطف تو دست خالی ما را گرفته است


شد التماس و حاجت قلبی ّ نوکرت


از کنج آستان بقیع خودت، شبی


ما را ببر به کرببلای برادرت


آقا بیا و دیده ی ما را جلا بده


امشب به ما مجوّز کرببلا بده


بستم دخیل، حاجت خود را هنوز هم


بر دامن کرامت تو شاه با کرم


در هر امامزاده فقط گریه می کنم


با یاد قبر خاکی تو، ماه بی حرم


مانده به روی شانه ی زخمی ّ صبر تو


سنگینی کمرشکن کوه رنج و غم


دستی رسید و غنچه ی عمر تو چیده شد


وقتی که مانده بود به گلخانه یک قدم


لرزید آسمان و زمین لحظه ای که تو


دربین کوچه داد زدی : " وای مادرم "


زلف سیاه رنگ تو شد، یک شبه سپید


در بین کوچه های مدینه شدی شهید