عید غدیر عید الله الاکبر است
ما در منابع حدیثی، روایات زیادی داریم که عید غدیر، عید الله الاکبر
است.[1] علامه نیز که این تعبیر را نسبت به روز غدیر بیان کرده است، یک
عالم فقیه، اصولی، رجالی، فیلسوف و کلامی است و توجه دارد که ما در تاریخ،
روزی به نام روز ظهور منجی داریم، ولی با این وجود، این اعتبارات را برای
غدیر ذکر میکند و این نکته خیلی مهمی است که باید در اینجا کاملا تبیین
شود.
عید غدیر استمرار هدایت الهی است
یعنی
حتی ظهور منجی هم تحت الشعاع آن قرار میگیرد؛ چرا که خداوند، انبیای خود
را فرستاده و کتب آسمانی را نازل کرده تا بشر، سیر تکاملی خود را طی کند. و
لذا، کاملترین دین به دست اشرف انبیا عرضه شده است. حال، دین اسلام نیز
برای بقای خودش و برای جاودانگی خودش نیاز به حرکتی دارد که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله باید آن را به مردم برساند و آن مسئله امامت و استمرار هدایت الهی در طول تاریخ بشریت در آینده است؛ یعنی گویا پیغمبر صلی الله علیه و آله میخواهد
بفرماید که بعد از رفتن ایشان، این پایه و اساسی که گذاشته شده، اساس مادی
ریاستی و دنیایی نیست؛ بلکه اساس الهی و اساس امامت است؛ آن امامتی که نسب
دارد و به بیان قرآن، از باب إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ
إِمَاماً[2] میباشد. این خطاب، خطاب به ابراهیم است و این امامت، پیوندی
بین مردم و خدا است و ادامه ریاست و ولایت الهی است و این همان نکته ای
بود که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در روز غدیر میخواهد
آن اعلام بکند، و آنقدر این اعلام مهم است که به نقل خود قرآن، خطاب به
پیغمبر، آمده است: یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ[3] یعنی ای فرستاده، و ای رسول
که شأن تو رسالت است و عظمت تو نیز از این رسالت است: بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ
إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ [4].
اهتمام خداوند به نصب امیرالمومنین
سوال این است که مگر پیغمبر در رساندن پیام الهی تعلل میکند؟ خیر؛ پس یا
باید قضایایی در بین مردم باشد که پیغمبر آن را ملاحظه میکند و یا باید
اهمیت مطلب به گونهای باشد که خداوند تاکید میکند که آن را بیان کند؛ به
ویژه با تعبیر بعد که می فرماید: وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ
رِسَالَتَه[5]
مگر پیغمبر فردی است که تخلف کند، و سخن خداوند را نرساند؟ خیر؛ پس از نظر
تحلیل قضیه، یا یک امری در بین مسلمانان وجود دارد که پیغمبر صلی الله علیه و آله از آن ملاحظه دارد و آن را به تاخیر انداخته و خدا هم اصرار دارد که ایشان آن را بیان کند که این نسبت با شأن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سنخیت
ندارد؛ یا اینجا تاکید بر رساندن آن پیام است که اگر این را مطلب بیان
نشود، رسالت ناکام و ناتمام است؛ یعنی اصلا رسالت را نرسانده است.
بنابراین، مستفاد از این آیه شریفه، اهتمام خداوند به مفاد آن پیام است که این مطلبی که پیغمبر صلی الله علیه و آلهمیخواهد
آن را بیان کند، آنقدر اهمیت دارد که مساوی با رسالت ایشان است و اگر این
مطلب بیان نشود، رسالت پیغمبر هیچ است و مکتب وحیانی لطمه و صدمه خواهد
دید.
این،
همان امری است که در روز غدیر اتفاق میافتد؛ چرا که در این روز، چیزی به
مسلمانان عرضه میشود که به نقل قرآن، معادل رسالت است و اگر قرآن آن را
نمیفرمود ما جرات نمیکردیم چنین حرفی را بزنیم.
مفسران عامه و خاصه، خیلی در تفسیر این آیه زحمت کشیدهاند. آیا محتمل است
که این آیه مربوط به بیان احکام تتمه حج باشد؛ یعنی اگر چهار تا حکم باقی
مانده از حج را نگویی، رسالتت را کلاً انجام ندادهای؟ این تفسیر صحیح
نیست؛ چرا که مطلب مهمتری از این احکام فرعیه وجود دارد؛ مطلب، درباره
نصب امیرالمومنین علیه السلام است و این همان مطلبی است که اساس
و بقای اسلام با آن تضمین شده است؛ یعنی ای مسلمانان، اگر شما دین جاودان
میخواهید که تا ابد باشد، ختم نبوت باشد و اخرین کتاب هم باشد، باید چیزی
داشته باشید که قابلیت آن را برای اداره مردم تا آخر داشته باشد و این
اداره، شامل رهبری و ولایت هم میشود، و به این صورت، امیرالمومنین علیه السلام نصب
میشود. البته در گذشته هم پیامبر به این نکته اشاره کرده بودند ولی در
اینجا اهمیت به قدری است که پیغمبر بعد از حج میگوید آنهایی که رفتند
برگردند و صبر کنند تا بقیه مردم هم برسند که من مطلب خودم را بیان کنم.
اعتراف خلیفه دوم به واقعه غدیر
این نقل را دقت فرمایید: