هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه
هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی به مناسبت عید غدیر بعد از درس خارج فقه




بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی به مناسبت عید غدیر بعد از درس خارج فقه

عید غدیر عید الله الاکبر است

   ما در منابع حدیثی، روایات زیادی داریم که عید غدیر، عید الله الاکبر است.[1] علامه نیز که این تعبیر را نسبت به روز غدیر بیان کرده است، یک عالم فقیه، اصولی، رجالی، فیلسوف و کلامی است و توجه دارد که ما در تاریخ، روزی به نام روز ظهور منجی داریم، ولی با این وجود، این اعتبارات را برای غدیر ذکر می‌کند و این نکته خیلی مهمی است که باید در اینجا کاملا تبیین شود.

عید غدیر استمرار هدایت الهی است

 یعنی حتی ظهور منجی هم تحت الشعاع آن قرار می‌گیرد؛ چرا که خداوند، انبیای خود را فرستاده و کتب آسمانی را نازل کرده تا بشر، سیر تکاملی خود را طی کند. و لذا، کامل‌ترین دین به دست اشرف انبیا عرضه شده است. حال، دین اسلام نیز برای بقای خودش و برای جاودانگی خودش نیاز به حرکتی دارد که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله باید آن را به مردم برساند و آن مسئله امامت و استمرار هدایت الهی در طول تاریخ بشریت در آینده است؛ یعنی گویا پیغمبر صلی الله علیه و آله می‌خواهد بفرماید که بعد از رفتن ایشان، این پایه و اساسی که گذاشته شده، اساس مادی ریاستی و دنیایی نیست؛ بلکه اساس الهی و اساس امامت است؛ آن امامتی که نسب دارد و به بیان قرآن، از باب إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً[2] می‌باشد. این خطاب، خطاب به ابراهیم است و این امامت، پیوندی بین مردم و خدا است و ادامه ریاست و ولایت الهی است و این  همان نکته ای بود که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در روز غدیر می‌خواهد آن اعلام بکند،‌ و آنقدر این اعلام مهم است که به نقل خود قرآن، خطاب به پیغمبر، آمده است: یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ[3] یعنی ای فرستاده، و ای رسول که شأن تو رسالت است و عظمت تو نیز از این رسالت است: بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ [4].

اهتمام خداوند به نصب امیرالمومنین

   سوال این است که مگر پیغمبر در رساندن پیام الهی تعلل می‌کند؟ خیر؛ پس یا باید قضایایی در بین مردم باشد که پیغمبر آن را ملاحظه می‌کند و یا باید اهمیت مطلب به گونه‌ای باشد که خداوند تاکید می‌کند که آن را بیان کند؛ به ویژه با تعبیر بعد که می فرماید: وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَه[5]

  مگر پیغمبر فردی است که تخلف کند، و سخن خداوند را نرساند؟ خیر؛ پس از نظر تحلیل قضیه، یا یک امری در بین مسلمانان وجود دارد که پیغمبر صلی الله علیه و آله از آن ملاحظه دارد و آن را به تاخیر انداخته و خدا هم اصرار دارد که ایشان آن را بیان کند که این نسبت با شأن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سنخیت ندارد؛ یا اینجا تاکید بر رساندن آن پیام است که اگر این را مطلب بیان نشود، رسالت ناکام و ناتمام است؛ یعنی اصلا رسالت را نرسانده‌ است.

   بنابراین، مستفاد از این آیه شریفه، اهتمام خداوند به مفاد آن پیام است که این مطلبی که پیغمبر صلی الله علیه و آلهمی‌خواهد آن را بیان کند، آنقدر اهمیت دارد که مساوی با رسالت ایشان است و اگر این مطلب بیان نشود، رسالت پیغمبر هیچ است و مکتب وحیانی لطمه و صدمه خواهد دید.

  این، همان امری است که در روز غدیر اتفاق می‌افتد؛ چرا که در این روز، چیزی به مسلمانان عرضه می‌شود که به نقل قرآن، معادل رسالت است و اگر قرآن آن را نمی‌فرمود ما جرات نمی‌کردیم چنین حرفی را بزنیم.

   مفسران عامه و خاصه، خیلی در تفسیر این آیه زحمت کشیده‌اند. آیا محتمل است که این آیه مربوط به بیان احکام تتمه حج باشد؛ یعنی اگر چهار تا حکم باقی مانده از حج را نگویی، رسالتت را کلاً انجام نداده‌ای؟  این تفسیر صحیح نیست؛ چرا که مطلب مهم‌تری از این احکام فرعیه وجود دارد؛  مطلب، درباره نصب امیرالمومنین علیه السلام است و این همان مطلبی است که اساس و بقای اسلام با آن تضمین شده است؛ یعنی ای مسلمانان، اگر شما دین جاودان می‌خواهید که تا ابد باشد، ختم نبوت باشد و اخرین کتاب هم باشد، باید چیزی داشته باشید که قابلیت آن را برای اداره مردم تا آخر داشته باشد  و این اداره، شامل رهبری و ولایت هم می‌شود، و به این صورت، امیرالمومنین علیه السلام نصب می‌شود. البته در گذشته هم پیامبر به این نکته اشاره کرده بودند ولی در اینجا اهمیت به قدری است که پیغمبر بعد از حج می‌گوید آنهایی که رفتند برگردند و صبر کنند تا بقیه مردم هم برسند که من مطلب خودم را بیان کنم.

اعتراف خلیفه دوم به واقعه غدیر

این نقل را دقت فرمایید:  

احمد بن ابی طاهر صاحب کتاب تاریخ بغداد است. ایشان به صورت مسند از ابن عباس نقل می‌کند که جناب ابن ابی الحدید نیز آن را نقل می‌کند و عین قضیه در اینجا ذکر می‌شود:

و روى ابن عباس رضی الله عنه قال‏ دخلت‏ على‏ عمر فی أول خلافته و قد ألقی له صاع من تمر على خصفة  فدعانی إلى الأکل فأکلت تمرة واحدة و أقبل یأکل حتى أتى علیه ثم شرب من جر  کان عنده و استلقى على مرفقه له و طفق یحمد الله یکرر ذلک ثم قال من أین جئت یا عبد الله قلت من المسجد قال کیف خلفت ابن عمک فظننته یعنى عبد الله بن جعفر قلت خلفته یلعب مع أترابه قال لم أعن ذلک إنما عنیت عظیمکم أهل البیت قلت خلفته یمتح بالغرب‏ على نخیلات من فلان و هو یقرأ القرآن قال یا عبد الله علیک دماء البدن إن کتمتنیها هل بقی فی نفسه‏ شی‏ء من أمر الخلافة قلت نعم قال أ یزعم أن رسول الله ص نص علیه قلت نعم و أزیدک سألت أبی عما یدعیه فقال صدق فقال عمر لقد کان من رسول الله ص فی أمره ذرو  من قول لا یثبت حجة و لا یقطع عذرا و لقد کان یربع فی أمره وقتا ما و لقد أراد فی مرضه أن یصرح باسمه فمنعت من ذلک إشفاقا و حیطة على الإسلام لا و رب هذه البنیة لا تجتمع علیه قریش أبدا و لو ولیها لانتقضت علیه العرب من أقطارها فعلم رسول الله ص أنی علمت ما فی نفسه فأمسک و أبى الله إلا إمضاء ما حتم.[6]

   ابن عباس می گوید در اوایل خلافت عمر بر او وارد شدم که دیدم خرمایی جلوش بود و به من هم تعارف کرد و خودش هم آنها را خورد، آبی نوشید و سپس تکیه کرد و بعد به من گفت: از کجا می‌آیی؟ گفتم از مسجد، گفت: چرا پسر عمویت را رها کردی؟ من خیال کردم پسر عمویم عبد الله بن جعفر را می‌گوید. گفتم او را با ثروتش تنها گذاشتم که مشغول کار خودش باشد. گفت: من بزرگتان، علی بن ابی طالب را می‌گویم. گفتم که او را دیدم که آب برای آبیاری نخلستان‌ها می‌کشید در حالی که قرآن هم می‌خواند.  عمر او را قسم داد و گفت آیا این پسر عمویت، هنوز به خلافت فکر می‌کند؟ گفتم  بله، بعد اضافه کرد که من از پدرم سوال کردم که آیا علی بن ابی طالب نصبِ از پیغمبر داشت؟ پدر من تصدیق کرد و گفت که وی درست می‌گوید. این نکته مهم است که عامه هم آن را نقل کردند.

عمر می‌گوید: پیغمبر صلی الله علیه و آله در غدیر،  گرد و خاکی کرد که مردم همه جمع بشوند اما در این کار حجتی نداشت. در زمان کسالتش هم می‌خواست همین کار را بکند و بر اسم علی بن ابی طالب علیه السلام تصریح کند، ولی من روی آن مسئولیتی که بر اسلام حس میکردم که اسلام بماند جلوی پیغمبر را گرفتم؛ چرا که قریش قبول نمی‌کرد و عرب علیه این کار شورش می‌کرد. پیغمبر فهمید که من می‌دانم که در دلش چه می‌گذرد که می‌خواهد علی را نصب کند ولی خدا قضای خودش را جاری کرد و پیغمبر می‌خواست که بر خلاف قضای الهی و اراده الهی، علی بن ابی طالب علیه السلام را نصب کند، اما ما فهمیدیم که پیغمبر صلی الله علیه و آله اشتباه می‌کند و این کار نشدنی است و لذا از آن جلوگیری کردیم و قضای الهی هم چنین جاری شد.

 این عبارت عمر است که از غدیر به گرد و خاک رسول الله صلی الله علیه و آله تعبیر می‌کند؛ و لذا، بر خلاف او، غدیر آنقدر عظمت دارد که پوشاندنش اصلا امکان ندارد. این یکی از نقل‌هایی است که از خلیفه دوم ذکر شده است و ده‌ها مورد شبیه این مطلب ذکر شده که در سفر و حضر وصایت آن حضرت بیان شده است؛ ولی عمر معتقد است که در اینجا بین ارادة الله و ارادة النبی تفکیک شده است که این در جای خودش شرک و کفر است و باید در جای خودش بحث شود؛ اما این عظمت آنقدر زیاد است که قابل پوشاندن نیست.

بیداری اسلامی از راه اهل بیت امکان پذیر است

  امروز مسلمانان گرفتار هستند، بیداری اسلامی و حرکت به سمت جلو در دنیای اسلام، جز از راه علی بن ابی طالبعلیه السلام امکان ندارد؛ آن کسانی که خودشان علت برای شر هستند، نمی‌توانند علت برای حُسن آن باشند؛ اسلامی که می‌خواهیم آن را ترویج کنیم باید اسلامی باشد که از معالم وحی، آن هم از دست علی بن ابی طالب علیه السلام و عترت طاهره گرفته شده باشد و به قول خود پیغمبر انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی، نه اینکه اسلام را از آن عرب بیابانی و آن کسانی که بعدا خلیفه شدند، بخواهیم بگریم، که تازه مسائل بدوی را هم نیاموخته بودند و اشتباه جواب می‌دادند.

    بیداری اسلامی جز با نام علی بن ابی طالب علیه السلام درست نیست، و الا راه انحرافی که بوده به داعش ختم می‌شود. اسلام اصیل همین اسلام علی بن ابی طالب علیه السلام و عترت طاهره است. البته، همه چیز به کار گرفته شد که نام علی علیه السلام از صفحه روزگار بیافتد. فرد خبیثی پیش حجاج آمده و گریه می‌کرد. گفت تو نماینده خلیفه رسول الله هستی؟ بیا محبتی به من کن و منتی برمن بگذار؟ گفت: چه کنم؟ گفت: پدر و مادر من در حق من خیانت کردند و نام من را علی گذاشتند. تو به عنوان نایب رسول الله بیا این ننگ را از من پاک کن؟

امیر المومنین، حقیقت همیشه تاریخ است

   علی بن ابی طالب علیه السلام حقیقتی است که علی رغم همه این تبلیغات، و با آن همه خرج‌ها که از معاویه و دیگران صورت دادند، کم رنگ نشد؛ چرا که علی بن ابی طالب علیه السلام مصونیت خدایی دارد. ما نگه دار او نیستیم، او تا به حال، نگه دار ما بوده است.

   به قول خلیل بن احمد ادیب گفت فضایل علی بن ابی طالب را دشمنانش ترسیدند که بگویند و دوستان هم کتمان کردند، اما آن فضایل او شرق و غرب عالم را گرفته است. علی علیه السلام فردی بود که وقتی خداوند پیغمبر صلی الله علیه و آله را به معراج برد، و با پیغمبرش تکلم کرد، پیغمبر صدای علی بن ابی طالب علیه السلام را شنید، عرضه داشت صدایی که من می‌شنوم، صدای علی بن ابی طالب علیه السلام است؛ خطاب آمد صدایی را برای ارتباط با تو خلق کردیم صدای محبوب‌ترین فرد پیش من و تو بود.

   عید سعید غدیر را به همه مسلمانان حتی آنان که این حقیقت را نفهمیده‌اند به همه تبریک می‌گوییم. بیداری و روشنایی از اینجا است، جای دیگری خبری از روشنایی نیست.

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته



[1]. الاقبال بالاعمال الحسنه، ج 2، ص 282؛ تهذیب الاحکام، ج 3، ص 143.

[2]. سوره بقرة، آیة 124

[3]. سوره مائده، آیه 67.

[4]. همان.

[5]. همان.

[6]. شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید ؛ ج‏12 ؛ ص20

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد