هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه
هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

امیرالمومنین علی ( علیه السلام ): از ارتکاب معصیتهای الهی در نهان خودداری کنید


امیرالمومنین علی ( علیه السلام ):

اتَّقوا معاصیَ الله فی الخَلَوَات فانَّ الشَّاهدَ هُوَ الحَاکِم
از ارتکاب معصیتهای الهی در نهان خودداری کنید زیرا آن خدایی که شاهد است خود نیز حاکم است

جهاد با نفس، ح 170

امیرالمومنین علی ( علیه السلام ): با مردم چنان معاشرت کنید که اگر فوت نمودید بر شما بگریند و اگر زنده ماندید



امیرالمومنین علی ( علیه السلام ):


خالِطوُا النّاسَ مُحالِطَةً اِن مِتُّم مَعُها بَکَوا عَلَیکُم وَ اِن عِشتُم حَنُّوا اِلَیکُم



با مردم چنان معاشرت کنید که اگر فوت نمودید بر شما بگریند و اگر زنده ماندید به شما مهربانی ورزند.

(نهج البلاغه،قصارالحکم10)


مراسم جشن میلاد با سعادت حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی مدظله العالی



مراسم جشن میلاد با سعادت حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی مدظله العالی








بسم الله الرحمن الرحیم

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ عَلىَّ بْنَ اَبى طالِب، وَصِىَّ رَسوُل ِ اللّه

 به مناسبت 

ولادت با سعادت مولی الکونین اسدالله الغالب 

حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) 

مراسم جشن 

در

دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی(مدظله العالی)

با حضور فضلا، دانشمندان، طلاب و اقشار مختلف مردم
برگزار میگردد.

تاریخ مراسم : 

روز سه شنبه مورخ 23 اردیبشهت 1393 مصادف با 13 رجب 1435

ساعت شروع مراسم: 11 صبح

با سخنرانی دانشمند محترم و خطیب ارجمند :

حجت الاسلام والمسلمین آقای فرحزاد

همراه با نوای گرم مداحان اهل بیت علیهم السلام

بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی مدّ ظله العالی در آستانه ولادت امیرالمومنین علی علیه السلام


بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی مدّ ظله العالی در آستانه ولادت امیرالمومنین علی علیه السلام

شیعه در دنیای کنونی نیز تاوان ولایت را می‌پردازد

   حضرت آیت الله علوی بروجردی مدّ ظله در درس خارج فقه، ضمن اشاره به میلاد با سعادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند:

    ما هرچه داریم، از وجود مقدس ایشان است و لذا، مفتخر به یاد و نام ایشان هستیم؛ بلکه امروزه، شیعه امامیه در این دنیا و در برابر وهابیت، تاوان محبت و ولایت امیرالمؤمنین را می‌پردازد. دشمنانی که می‌گویند سلفی هستند، اما طالب سلف نیستند؛ بلکه ناصبی و دشمن اهل‌بیتند. آنها در روز روشن، اتوبوس را متوقف می‌کنند و هر آن کسی را که نامش علی علیه السلام است، می‌کشند.

دشمنی با ولایت، امری مستر در طول تاریخ بوده است

  البته، این دشمنی، اختصاص به دوران کنونی ندارد؛ بلکه در طول تاریخ، اینگونه بوده است؛ یعنی  خیلی افراد در تاریخ بودند که بابت عشق علی علیه السلام از همان روز اول هزینه دادند: از فاطمه زهرا علیها السلام گرفته تا دیگران؛ بلکه به مقتضای آیه شریفه « یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ »[1] حتی خود پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله هم برای محبت و ولایت علی علیه السلام هم هزینه می‌داده؛ بلکه صدمات بسیاری را از این ناحیه برخی از اصحاب مخصوصا در دو سه سال آخر عمر شریفشان متحمل شده است. حتی افرادی از اصحاب نقشه قتل پیغمبر صلی الله علیه و آله را داشتند. البته، در کتاب‌های آنها اسم این افراد نیامده، ولی با اشاره در بعضی از مطالبشان متوجه می‌شویم که چه کسانی متولی این قضایا بوده‌اند.

    پیامبر صلی الله علیه و آله در حج الوادع و در صحرای عرفات، حدیث مشهور «انی تارکم فیکم الثقلین...» را بیان فرموند، ولی تا وقتی به مدینه رسیدند از آسیب‌ها در امان نبودند؛ در حالی که ایشان یک حکومت نظامی اعلام کردند؛ یعنی اجتماع بیشتر از سه نفر را ممنوع کردند. این واقعیتی هست که در تاریخ ثبت شده است.

قدر امیر المومنین در میان دوست و دشمن مجهول است

 به هر حال، نسبت به حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام خیلی جفا شده، و ما شیعه‌ها آنگونه که شایسته است، ایشان را نشناخته‌ایم و به قول خلیل بن احمد نحوی، علی بن ابی طالب علیه السلام هم از طرف دوستان مظلوم واقع شده و  هم از طرف دشمنانش؛ به دلیلی که دشمنان ایشان قدرت داشتند و لذا، تا آنجا که توانستند فضائل او را کتمان و یا از بین بردند. دوستان نیز از خوف و ترس، فضائل ایشان را اظهار نکردند؛ مع الوصف، فضائل امام، شرق و غرب عالم را فرا گرفته است.

تلاش برای نابودی آثار دینی توسط دشمنان

  آری، واقعیت این است که از زمان رحلت پیغمبر صلی الله علیه و آله ، حکومت به دست کسانی بوده که در طرف مقابل علی بن ابی طالب قرار داشتند، و قدرت آنها به اندازه‌ای بود که نه تنها علی بن ابی طالب علیه السلام را خانه نشین کردند، بلکه سنت و میراث پیغمبر را نابود کردند؛ آنها حتی واژه «عترتی» را در حدیث ثقلین به «سنتی» تبدیل کردند و مفاد آن را طبق نقل، به کتاب الله و سنتی، تغییر دادند.

  نابودی سنت پیامبر به علت کتمان ولایت برای مردم بود


حال، بر فرض صحت این حدیث، سوال آن است که سنت پیغمبر به چه معناست؟ آیا سنت ایشان جز، رفتار، گفتار و اخلاق آن حضرت است؛ پس چرا از همان آغاز، خلیفه اول دستور داد ـ بنابر نقل عایشه ـ کسانی که روایت از پیغمبر نوشتند، همه را بیاورند، و بعد از جمع آوری همه را آتش بزنند. سپس عایشه می‌گوید: من از این کار پدرم تعجب کردم و خیال کردم که او می‌خواهد اینها را جمع کند؛ ولی دیدم که پدرم همه آنها را سوزانید.

  خلیفه دوم از این کار هم بدتر انجام داد؛ یعنی اگر فردی، از پیغمبر روایتی را نقل می‌کرد، او را شلاق می‌زدند. اصلا، این کار، جرم بود تا سنت نابود شود. او حتی ابن عباس را از تفسیر قرآن بر حذر داشت، تا تفسیر آیات مربوط به ولایت فراموش شود.

   بنابراین، آنچه پیغمبر صلی الله علیه و آله راجع به علی بن ابی طالب علیه السلام گفته بود و به آن عمل کرده بود، همه باید کتمان می‌شد؛ ریشه روانی مسئله نیز آن است که برخی افراد، وقتی می‌خواهند خودشان را عرضه کنند، چون چیزی ندارند؛ ولی در مقابل آنها افرادی هستند که روی پای خودش می‌ایستند، سعی می‌کنند آن را از آنها بگیرند و آنها را ساقط کنند تا خود جلوه نماید ولذا، در این مقام، تمام روایات را از بین بردند.

   البته، برخی افراد، مانند عبدالله عمر و ابوهریره در عهد خلیفه دوم در نقل حدیث مصونیت داشتند؛ یعنی اگر اینها در بین مردم قال رسول الله، می‌گفتند، اشکالی نداشت. البته، خلیفه دوم وقتی دید که حتی ابوهریره نیز روایات زیادی را نقل ‌کرده و جعل حدیث و زیاده گوئی او از حد گذشته، او را تهدید به تعزیر کرد.

شدت جعل روایت در زمان معاویه


  در زمان خلیفه سوم، به ویژه در دوران معاویه نیز فضای جعل حدیث رایج شد و او کاملا از آن سوء استفاده کرد. آنها حتی شأن نزول برخی آیات مانند آیه « وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ »[2] را که درباره امام علی بود، تحریف کردند و در شأن ابن ملجم قرار دادند.

   مسئله حدیث سازی، ادامه پیدا کرد و برای از بین بردن مکتب اهل بیت، حاضر شدند که حتی به قیمت از بین بردن احکام و فقر روایی این کار را انجام دهند.

   وقتی مرحوم آیت الله بروجردی جامع الاحادیث را تنظیم می‌کردند، نظرشان این بود که اخبار عامه را با همین تدوین بعد از هر بابی ذکر کنند که البته با موانعی رو به رو شد. ایشان نظرشان این بود که معلوم شود ما چه داریم و آنها چه دارند. آنها با اینکه در اکثریت هستند، ولی روایتشان در باب احکام بسیار کم است. و لذا، بعد از اختلافات فقهی در دامان قیاس و استحسان و امثال اینها واقع شدند؛ یعنی ابوحنیفه از وجوه عقلی برای استخراج احکام استفاده می‌کند، یا در مقابل، مالک، یا احمد بن حنبل جزء اخباری‌ها شدند و به روایت ضعیف عمل می‌کنند ولو آنکه روای ثقه نباشد و آن را از قیاس بهتر می‌دانند.

بلکه بالاتر، حتی در کلام اسلامی هم، اصول اولیه را تغییر دادند تا مکتب علی را نابود کنند. آنها در عدالت خدا هم خدشه کردند و خدا را عادل نمی‌دانند. پیغمبران هم لازم نیست عادل باشند؛ امام جماعت هم لازم نیست عادل باشد؛ زیرا، آنهایی که در مقابل علی بن ابی طالب بودند، روزگاری بت می‌پرستیدند و عدالتشان محل خدشه بود.

  نشر فضایل امام علی در طول تاریخ

   اما علی رغم همه فشارها و سختی‌ها، که همه در مقابل علی موضع گرفتند، در مقابل فضایل او موضع گرفتند در مقابل ارزشها موضع گرفتند اما این امور موثر واقع نشد و علی بن ابی طالب در طول تاریخ پا بر جاماند.

    شخصیتی که آوازه او حتی به گوش محقق مسیحی جرج جرداق هم رسید، و حتی بعد از1400 سال آوازه ایشان به سازمان ملل هم رسید و عهدنامه مالک را در آنجا ثبت کردند.

    یک جمله در پایان عرض کنم که علی بن ابی طالب علیه السلام از جانب دوستان هم مظلوم واقع شد و حق شایسته ایشان رعایت نشد. ما امروز در دنیا نتوانستیم نشان دهیم که پیروان علی علیه السلام هستیم و معرِف علی می‌باشیم. ما شیعه‌ها امروز باید عذر تقصیر به پیشگاه علی علیه السلام بیاوریم. ما که دوستان هستیم با رفتار و گفتار خویش بیشتر می‌توانستیم زینت امام باشیم و نشان دهنده آرمانها او باشیم. همانگونه که امام صادق فرمودند: «کونوا لنا زینا». آیا ما زینت علی بن ابی طالب بودیم؟ آیا رفتار و گفتار ما نشان دهنده او هست؟ این مظلومیت علی بن ابی طالب علیه السلام است. والسلام.

امیدوار هستیم که خداوند ما را توفیق بدهد که بتوانیم از چهره علی بن ابی طابب زنگار مظلومیت را بزداییم، حتی مظلومیت‌هایی که خودمان برای ایشان درست کرده‌ایم.



1. سوره مائده آیه 67.

2. سوره بقره آیه 207.

منزلت و جایگاه رفیع حضرت زهرا علیهاالسلام در نزد حضرت علی علیه السلام


مباهات حضرت علی به همسری فاطمه علیهماالسلام

 منزلت و جایگاه رفیع حضرت زهرا علیهاالسلام در نزد حضرت علی علیه السلام نشانگر اوج شخصیت زن در نگاه اوست، یک زن می‌تواند چنان بالا رود که مایه مباهات و افتخار امام (علیه السلام) گردد. اگرچه بیان عظمت مقام حضرت فاطمه علیهاالسلام در نزد حضرت علی علیه السلام خود تحقیق مستقلی می‌طلبد لکن در اینجا فهرست‌وار، به ذکر پاره‌ای از موارد، پرداخته شده تا بیانگر اوج مقام و مرتبه زن در نگرش حضرت باشد.


شخصیت بزرگی چون علی علیه السلام به همسری فاطمه علیهاالسلام افتخار می‌کند و همسری با او را برای خود فضیلت و ملاک برتری بر دیگران و شایستگی پذیرش مسئولیت‌های سنگینی چون رهبری جهان اسلام می‌داند. برخی از موارد که حضرت برای اثبات حقانیت خود به داشتن همسری فاطمه علیهاالسلام استناد فرموده‌اند عبارت است از:
* در پاسخ نامه‌ای به معاویه از جمله فضیلت‌ها و امتیازهایی که حضرت به آن اشاره می‌فرمایند این است که «بهترین زنان جهان از ماست و حمالة الحطب و هیزم کش دوزخیان از شماست.»
* در جریان شورای شش نفره که خلیفه دوم برای جانشینی وی را تعیین کرده بود حضرت خطاب به سایر اعضا فرمود: «آیا در بین شما به جز من کسی هست که همسرش بانوی زنان جهان باشد؟» همگی پاسخ دادند: نه.
* حضرت علی علیه السلام در ضمن پاسخ به نامه دیگر معاویه می‌نویسد: «دختر پیامبر صلی الله علیه و آله همسر من است که گوشت او با خون و گوشت من در هم آمیخته است. نوادگان حضرت احمد(صلی الله علیه و آله)، فرزندان من از فاطمه علیهاالسلام هستند، کدامیک از شما سهم و بهره‌ای چون من دارا هستید.»
* در جریان سقیفه حضرت ضمن برشمردن فضایل و کمالات خویش و این‌ که باید بعد از پیامبر، او رهبری و هدایت جامعه اسلامی را عهده‌دار شود به ابوبکر فرمود: «تو را به خدا سوگند می‌دهم! آیا آن کس که رسول خدا او را برای همسری دخترش برگزید و فرمود خداوند او را به همسری تو [علی] در آورد من هستم یا تو؟ ابوبکر پاسخ داد: تو هستی.
فاطمه رکن علی است 
ادامه مطلب ...

خطبه امیر المومنین علی علیه السلام درباره فایده و برکات صله رحم

هر که از خویشان خود دست کشد، یک دست از آنان باز گرفته، اما دستهاى فراوانى از خود کنار زده است. و آن کس که با قوم و خویشان خود نرمخو و مهربان باشد، دوستى و محبّت همیشگى آنان را به دست آورَد.


امیرالمومنین امام على علیه‌السلام فرمودند: اى مردم! هیچ کس ـ هر اندازه هم ثروتمند باشد ـ از خویشان (ایل و عشیره) خود و حمایت عملى و زبانى آنها از او، بى نیاز نیست .


آنان بزرگترین گروهى هستند که از انسان پشتیبانى مى‌کنند و پراکندگى و پریشانى او را از بین مى برند و در مصیبتها و حوادثى که برایش پیش مى‌آید، بیش از همه به او مهربان و دلسوزند.


نام نیکى که خداوند براى انسان در میان مردم پدید مى‌آورَد، بهتر است از مال و ثروتى که وى براى دیگران باقى مى‌گذارد.

هان! مبادا از خویشاوند نیازمند خود روى برتابید و از دادن اندک مالى به او دریغ کنید، که اگر ندهید چیزى بر ثروت شما نمى افزاید و اگر بدهید چیزى کم نمى شود.

هر که از خویشان خود دست کشد، یک دست از آنان باز گرفته، اما دستهاى فراوانى از خود کنار زده است. و آن کس که با قوم و خویشان خود نرمخو و مهربان باشد، دوستى و محبّت همیشگى آنان را به دست آورَد.

 

متن حدیث:

 الإمامُ علیٌّ علیه السلام : أیُّها الناسُ ، إنّهُ لا یَستَغنِی الرَّجُلُ ـ و إن کانَ ذا مالٍ ـ عَن عِترَتِهِ (عَشِیرَتِهِ) ، و دِفاعِهِم عَنهُ بأیدِیهِم و ألسِنَتِهِم ، و هُم أعظَمُ الناسِ حِیطةً مِن وَرائهِ و ألَمُّهُم لِشَعَثِهِ ، و أعطَفُهُم علَیهِ عندَ نازِلَةٍ إذا نَزَلَتْ بهِ و لِسانُ الصِّدقِ یَجعَلُهُ اللّه ُ للمَرءِ فی الناسِ خَیرٌ لَهُ مِنَ المالِ یَرِثُهُ غیرُهُ

 

ألا لا یَعدِلَنَّ أحَدُکُم عن القَرابَةِ یَرى بها الخَصاصَةَ أن یَسُدَّها بالذی لا یَزِیدُهُ إن أمسَکَهُ ، و لا یَنقُصُهُ إن أهلَکَهُ ، و مَن یَقبِضْ یَدَهُ عن عَشیرَتِهِ ، فإنّما تُقْبَضُ مِنهُ عَنهُم یَدٌ واحِدَةٌ ، و تُقبَضُ مِنهُم عَنهُ أیدٍ کثیرَةٌ ، و مَن تَلِنْ حاشِیَتُهُ یَستَدِمْ مِن قَومِهِ المَوَدَّةَ (المَحَبَّةَ).

 

«نهج البلاغه،خطبه23»




ترسیم ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺍﺳﻼ‌ﻣﯽ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻣیرالمومنین علیه السلام ﺑﻪ ﻣﺎﻟﮏ ﺍﺷﺘﺮ





به گزارش شبکه جهانی حضرت اباالفضل العباس علیه السلام به نقل از شیعه نیوز، ﺍﻣیرالومنین ﻋﻠﯿﻪ‌ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﺩﺭ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﻧﺎﻣﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻣﺎﻟﮏ ﺍﺷﺘﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:


ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺨﺸﺶ ﻭ ﮔﺬﺷﺖ ﻛﻨﺪ، ﺗﻮ ﻧﻴﺰ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺨﺸﺶ ﻭ ﮔﺬﺷﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺗﻮ ﺑﺎﻻ‌ﺩﺳﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﺴﺘﻰ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﯾﯽ ﺑﺮ ﺗﻮ، ﺑﺎﻻ‌ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﻣﻰ‌‏ﺑﺎﺷﺪ.

ﺍﻣیرالمومنین ﻋﻠﯿﻪ‌ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﺩﺭ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﺳﺘﺎﻧﺪﺍﺭﻯ ﻣﺼﺮ ﺑﻪ ﻣﺎﻟﻚ ﺍﺷﺘﺮ :


ﺩﻝ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺁﻛﻨﺪﻩ ﺍﺯ ﻣﻬﺮ ﻭ ﻣﺤﺒّﺖ ﻭ ﻟﻄﻒ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻧﺎﻥ ﭼﻮﻥ ﺟﺎﻧﻮﺭ ﺩﺭﻧﺪﻩ‌‏ﺍﻯ ﺑﺎﺷﻰ ﻛﻪ ﺧﻮﺭﺩﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻏﻨﻴﻤﺖ ﺩﺍﻧﻰ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﻭ ﺩﺳﺘﻪ‏‌ﺍﻧﺪ : ﻳﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺩﻳﻨﻰ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻳﺎ هم نوع ﺗﻮ .ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽ ﻟﻐﺰﺵ ﻭ ﺧﻄﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﮔﺎﻩ ﺍﺯ ﺭﻭﻯ ﻋﻤﺪ ﻳﺎ ﺧﻄﺎ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻣﻰ‏‌ﺁﻻ‌ﻳﻨﺪ . ﭘﺲ ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺨﺸﺶ ﻭ ﮔﺬﺷﺖ ﻛﻨﺪ، ﺗﻮ ﻧﻴﺰ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺨﺸﺶ ﻭ ﮔﺬﺷﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺗﻮ ﺑﺎﻻ‌ﺩﺳﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﺴﺘﻰ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﯾﯽ ﺑﺮ ﺗﻮ ، ﺑﺎﻻ‌ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﻣﻰ‌ ‏ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺎﻻ‌ ﺩﺳﺖ ﻛﺴﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﺭﺕ ﮔﻤﺎﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ !.

 


نهج البلاغه ، نامه 53





شش برکت عظیم سجده کردن در کلام امیرالمومنین علیه السلام








به گزارش شبکه جهانی حضرت اباالفضل العباس علیه السلام به نقل از شیعه نیوز، امیرالمومنین علیه السلام درمورد سجده های در نماز می فرماید: سجده اول، یعنی این که از خاکم و سربرداشتن از آن، رمز از خاک به دنیا آمدن است. سجده دوم، رمز مردن و به خاک خفتن است، سربرداشتن از آن، رمز برخاستن از قبر در قیامت و محشور شدن است(۲) و این مضمون این آیه است که: شما را از خاک آفریدیم و به خاک بر می گردانیم و بار دیگر از خاک، بیرونتان می آوریم.(۳)

برکات سجده

یکى از نشانه هاى بندگى و تقرب به خداوند باقیماندن اثر سجده بر مواضع سجود مخصوصا پیشانى است. در گذشته، مۆمنان یا صحابه به یکدیگر مى‏گفتند: «مالی اراک جلحاء»; چرا پیشانیت صاف است؟ کنایه از این که چرا تنها به نماز واجب اکتفا مى‏کنى و نمازهاى نافله نمى‏خوانى! امام امیرالمۆمنین(علیه‏السلام) نیز مى‏فرماید: مکروه مى‏دارم که پیشانى آدمى صاف باشد و هیچ گونه اثر سجده بر آن نباشد. (۴)

امام صادق علیه‏السلام نیز برای داشتن سجده های طولانی ما را به کشیدن سرمه سفارش می کنند: سرمه، مو بر مى‏رویانَد، دیده را تیزى مى‏بخشد، و انسان را بر طولانى ساختن سجده، یارى مى‏رساند.(۵)

در این همه سفارش به سجده و آن هم سجده های طولانی حتما خیر و فوائدی است که در ادامه به گوشه هایی از آن ها اشاره می نماییم: با سجده ...


۱. به خدا نزدیک تر می شوی

سجده‌ی با توجه و با حضور قلب، انسان را به خدا نزدیک‌تر خواهد کرد، و هر چه این زمان طولانی‌تر باشد، قرب و نزدیکی بیشتری حاصل خواهد شد؛ زیرا انسان هر چه به خاک نزدیک شود به خدا نزدیکتر می‏ شود. امام صادق (علیه‏ السلام) فرمودند:


نزدیکترین حالت بنده به خدا

سجده‌ی با توجه و با حضور قلب، انسان را به خدا نزدیک‌تر خواهد کرد، و هر چه این زمان طولانی‌تر باشد، قرب و نزدیکی بیشتری حاصل خواهد شد؛ زیرا انسان هر چه به خاک نزدیک شود به خدا نزدیکتر می‏ شود. امام صادق (علیه‏ السلام) فرمودند: نزدیکترین حالت بنده به خدا وقتی است که در حال سجده باشد و گریه کند
وقتی است که در حال سجده باشد و گریه کند.(۶)


۲. کمر شیطان را می شکنی

امام صادق (علیه السلام) فرمود: بنده حق چون سجده را در جائى که کسى او را نمى بیند طولانى کند شیطان میگوید: واى بر من فرزندان آدم اطاعت کردند و من عصیان ورزیدم، و سجده کردن و من امتناع نمودم.(۷)


۳. گناهانت پاک می شود

شخصی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت: گناهانم بسیار و عملم اندک است. فرمود: سجده های خود را زیاد کن، زیرا آنگونه که باد، برگ درختان را می ریزد، سجده هم گناهان را می ریزد.(۸) و نیز آن حضرت در ضمن خطبه شعبانیه فرمود: پُشتهای شما از بار گناه سنگین شده است. آنها را با سجده های طولانی سبک کنید.(۹)


۴. دعایت مستجاب می شود

سعید بن یسار میگوید به حضرت صادق علیه السلام گفتم: من از پیشگاه حضرت حق مسئلت و درخواست میکنم در حالى که در رکوع یا سجودم، فرمود خوب است در حالى که در سجدهاى دعا کن زیرا نزدیک ترین حالت عبد به پیشگاه خدا در سجده بودن اوست خدا را در آن حال براى خیر دنیا و آخرتت بخوان.(۱۰)


۵. بهشتی می شوی

مردی به رسول خدا سلام‏ الله علیه عرض کرد: دعا کنید که خدا مرا به بهشت برد. حضرت فرمود: «أعنّى بکثرة السجود» من دعا می‏ کنم لیکن تو مرا با سجده‏ های زیاد و طولانی کمک کن تا دعای من مستجاب شود.(۱۱)


۶. با پیامبر محشور می شوی

مردى خدمت پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) رسیده گفت مرا دستورى بیاموز که ... خداوند مرا با شما محشور نماید. حضرت فرمود: ... اگر بخواهى خدا تو را با من محشور نماید باید سجده ات را طولانى کنى در پیشگاه پروردگار قهار.(۱۲)


از مهمترین اذکار توصیه شده در سجده  ادامه مطلب ...

ازدواج ، خواستگاری ، جهیزیه




 
خداوند متعال برای هر دختر و پسری که پا به عرصه وجود می گذارد کفوی و  همسری در خور صالح و مصلحتش در نظر گرفته است ولی از اذهان آنها مخفی نگاه می دارد، چرا که خداوند اجبار را در هیچ یک از شئونات روحی و جسمی افراد بشر تحمیل نمی کند و آنها آزادند که در موقع نیاز بدنبال همسر دلخواه خود باشند و اگر صلاح و مصلحت دنیا و آخرت را مد نظر داشته باشند به همسری که خداوند برای آنها انتخاب کرده می رسند.
مشهود است دخترانی که بدنبال ارضای خواسته های دنیایی دور از صواب در پی همسری باشند که این خواسته را به هر شکل ممکن برآورده سازد نه تنها ازدواج موفقی نداشته بلکه آخرت خویش را به آنچه بدست نیاورده اند فروخته اند. تنها راه چاره ای که خوشبختی و سعادت زوجین جوان را می تواند تأمین کند و زندگی  زناشوئی آنان را به سرانجامی در خور انسان اشرف مخلوقات سوق دهد، الگوئی حقیقی و قابل تحسین است و چه الگویی برتر و شایسته تر از حضرت فاطمه سلام الله علیها دختر پیامبر گرامی اسلام و حضرت علی علیه السلام.
حضرت فاطمه علیها السلام فرزند شخصیتی بودند که تمام پادشاهان و امراء جهان آنروز دست نشانده او بودند. کون و مکان به فرمان الهی در ید قدرت او بود. تمام ثروتهای دنیا در اختیارش .
امر او امر الهی و کلام او کلام الهی به امانت شهره خاص و عام، به نکوروئی برتر از یوسف، سخنش دلرباتر از داوود معجزه اش برترین معجزه ها (قرآن)، او رحمة اللعالمین است که اگر عیسی به نفسش مرده ای را زنده می کرد محمد رسول الله صلی الله علیه و آله دینی و مؤمنینی را زنده کرد که تاروز قیامت اثری از زوال و نابودی در آن نیست.
حضرت فاطمه علیها السلام دختر این پیامبر است حال باید گشت و در تمام عالم مردی را جستجو کرد که لیاقت همسری این گوهر بی همتائی که خداوند او را محبوبه خود خوانده و نور چشم و قلب پیامبر را داشته باشد، پیدا کرد.
و یافت نشد مگر جوانی که از کودکی در دامان پیامبر پرورش یافت. اولین مردی که اسلام آورد و ساقی حوض کوثر  شد . برکنده در خیبر و تقسیم کننده بهشت بر مؤمنین، جنگجویی که زره اش پشت نداشت و هرگز به دشمن پشت نکرد . دلاوری که پرآوازه ترین قهرمانان از شنیدن نامش به هراس می افتادند.
و بخشنده ای که انگشتر پادشاهی را درکوع نماز به سائل می بخشد . جوان فقیری که غیر از یک شتر، یک زره و یک شمشیر از مال دنیا هیچ ندارد و خداوند می داند آنچه را که بشر از دانستن و فهم آن عاجز و ناتوان است و این دو را کفو و همسر یکدیگر قرار می دهد تا دنیا از عظمت این ازدواج سراسر خیر و برکت، انگشت بدهان بماند و جمله تبارک الله احسن الخالقین را بر زبانشان جاری سازد.
خواستگاری: حضرت علی علیه السلام پا به خانه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می گذارد و با یک دنیا شرم قصه دل با ایشان در میان می گذارد و از فاطمه علیها السلام خواستگاری می کند پیامبر رضایت فاطمه را مبنای رضایت خویش دانسته و از دختر خویش در مورد این وصلت که علی علیه السلام به خواستگاری آمده آیا او را به همسری بر می گزینی و سکوت فاطمه علیها السلام را که علامت قبول این خواستگاری است به علی علیه السلام ابلاغ و از او در مورد مهریه ای که قرار خواهد داد سوال می نماید. حضرت علی علیه السلام می گوید یا رسول الله خود بهتر می دانید که جز شتر، شمشیر و زره ای از مال دنیا بیشتر ندارم.
پیامبر می فرماید: شمشیر را برای جنگ با کفار احتیاج داری و شتر را هم که برای آب کشی و زراعت نیاز داری  و اما زره را بفروش و اساس زندگی را تهیه کن .
زره به پانصد درهم فروخته شد و مهریه حضرت زهرا قرار گرفت و به همسری علی بن ابیطالب علیه السلام درآمد.
جهیزیه حضرت فاطمه علیها السلام:
1- سرانداز یک عدد  2- حوله حمام دو عدد  3- قطیفه مشکی یک عدد  4- چادر پشمی یک طاقه 5- بالش چهار عدد  6- بوریا یک تخته 7- قدح چوبی 8- کوزه گلی  9- مشک آب 10- تنگ آبخوری  11- تختخواب چوبی 12- طشت رختشویی 13-آفتابه  14- دستاس
که پیامبر گرامی اسلام هر کدام از آنها را می دید می گفت پروردگارا برای دخترم مبارک کن (زنهای یهود و دشمنان قریش خوشحال بودند که دختر پیامبر لباس آبرومندی برای شب زفاف ندارند لذا جبرائیل نازل شد و جامه ای از بهشت آورد و بر سر فاطمه انداخت که چشم تمام زنهای عربستان را خیره ساخت).
حضرت فاطمه علیها السلام در سن 9 سالگی به خانه امیرالمومنان قدم نهادند و پنج فرزند به دنیا آوردند:
1-         امام حسن مجتبی علیه السلام
2-          امام حسین سید الشهدا علیه السلام
3-        حضرت زینب کبری علیها السلام
4-        حضرت ام کلثوم علیها السلام
5-         حضرت محسن علیه السلام که در بطن مادر شهید شد.
به روایتی نه سال بعد از ازدواج و هفتاد و پنج روز پس از شهادت پیامبر بدست کفار سقیفه به شهادت رسیدند.

جنگ احد

 


 

سپاه قریش شکست خورده و اندوه زده در حالی که دلیران و پهلوانانش به خاک و خون غلطیده بودند به مکه بازگشت. بزرگان قریش خود را آماده ی نبرد دیگری می کردند تا با پیروزی در آن ننگ و ذلتی را که در میدان بدر نصیب آنان شده بود پاک کنند و دعوت و مکتب پیامبر را از میان بردارند. 

حضرت علی علیه السلام این غزوه را چنین توصیف می نمایند: 

« مکیان یکپارچه به طرف ما روانه شدند. آنان قبائل دیگر قریش را برای نبرد با ما تشویق و جمع کرده بودند و در صدد گرفتن انتقام خون مشرکانی بودند که در روز بدر به دست مسلمانان کشته شده بودند. جبرائیل بر پیامبر فرود آمد و آن حضرت را از قصد مشرکان آگاه کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز آهنگ حرکت کرد و همراه با یاران خود در دامنه ی کوه احد اردو زد. مشرکان به سوی ما پیش تاختند و یکپارچه بر ما یورش آوردند. شماری از مسلمانان به شهادت رسیدند و گروهی از باقیماندگان نیز از میدان گریختند. من در کنار رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم باقی مانده بودم. مهاجران و انصار به خانه های خود در مدینه بازگشتند و به مردم گفتند: پیامبر و یارانش کشته شدند. آنگاه خداوند بزرگان مشرکان را نابود کرد. من پیش روی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هفتاد و چند زخم داشتم که از جمله این زخم و آن زخم است». آن گاه حضرت ردایش را افکند و دستش را بر زخمهایش کشید.

جنگ احزاب , جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد و او را از تصمیم کفار آگاه کرد

 

 

 

پس از نبرد احد، جنگ احزاب رخ داد. بار دیگر قریش و اعراب از نو خود را برای نبرد با اسلام آماده کردند. حضرت امام علی علیه السلام جریان این جنگ را چنین بیان می کنند: 

 

« قریش و اعراب میان خود عهد کرده بودند که از راه خود باز نگردند مگر آنکه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و ما، فرزندان عبدالمطلب، را بکشند آنان با تمام سلاح و تجهیزات و با اطمینان بسیار به سوی ما حرکت کرده بودند. جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد و او را از تصمیم کفار آگاه کرد. آنگاه پیامبر خندقی به گرد خود و یارانش از مهاجران و انصار حفر کرد. قریش پیش آمدند و در پشت خندق اردو زده ما را محاصره و شمشیرهایشان می درخشید. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آنان را به خدا می خواند و به خویشاوندی و قرابتی که میان او و آنان بود، سوگند می داد. اما آنان از پذیرش دعوتش سر باز می زدند و گفته هایش جز بر سرکشی آنان نمی افزود. تک سوار آنان و پهلوان عرب در آن روز «عمربن عبدود» نام داشت که همچون شتری مست فریاد می کشید و هماورد می طلبید و رجز می خواند. گاه شمشیرش را تکان می داد و گاه نیزه اش را به اهتزاز درمی آورد. هیچ کس برای نبرد با او پیشقدم نمی شد و برای مبارزه با او طمع نمی کرد. حمیتی نبود که افراد را به جنگ با وی تحریک کند و هوشیاری نبود که آنان را به رویارویی با وی وادارد. پس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مرا به جنگ با او برگزید و به دست مبارکش عمامه بر سرم پیچید و این شمشیرش را (با دست به ذوالفقار زد) به من داد. من به استقبال عمرو بن عبدود شتافتم در حالی که زنان مدینه می گریستند و بر من غصه می خوردند. آنگاه خداوند او را به دست من _ با ضربه ای به فرق سرش _ از پای درآورد و عرب هیچ پهلوان و دلاوری جز او نداشت. 

خداوند، به واسطه زیرکی و بینایی من، قریش و اعراب را تار و مار کرد». 

آری این همان ضربتی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن را با عبادت ثقلین برابر کرد و حتی بر آن ترجیح داد و فرمود:

« ضربت علی در روز خندق برتر از عبادت ثقلین است».(4) 

یاران پیامبر بر این ضربت که آنان را از خطرناکترین حمله ی نظامی که تمام مستکبران قریش و قبایل مشرک به همدستی یهود و منافقان بر پا کرده بودند، نجات داد مباهات و از آن تمجید می کردند. 

شیخ مفید در ارشاد از قیس بن ربیع از ابوهارون سعدی نقل کرده است که گفت: نزد حذیفة بن یمان رفتم و به او گفتم: ابوعبدالله! ما درباره ی فضایل و مناقب حضرت امام علی علیه السلام سخن می گوییم حال آن که بصریان می گویند: شما درباره ی حضرت امام علی علیه السلام بیش از اندازه تعریف می کنید. آیا تو درباره ی حضرت امام علی علیه السلام حدیثی داری که برای ما نقل کنی؟ 

حذیفة گفت: ابوهارون! از من چه می پرسی؟! سوگند به آنکه جانم به دست اوست اگر همه ی اعمال و کردار یاران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را از آن روزی که آن حضرت به نبوت مبعوث شد تا امروز، در یک کفه ی ترازو بنهند و اعمال و کردار حضرت امام علی علیه السلام را به تنهایی در کفه ی دیگر بگذارند، هر آینه کردار حضرت امام علی علیه السلام بر تمام کردارهای آنان بچربد. ربیعه گفت: این سخنی است که بر آن نتوان تکیه کرد و آن را پذیرفت. 

 

 حذیفة پاسخ داد: ای فرومایه چسان پذیرفتنی نیست؟ کجا بودند فلانی و فلانی و همه ی یاران حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم در آن روز که عمربن عبدود هماورد می طلبید؟ جز حضرت امام علی علیه السلام همه ی حاضران از رویارویی با عمرو ترسیدند و باز ایستادند. بلکه این حضرت امام علی علیه السلام بود که به جنگ او رفت و خداوند به دست ایشان عمرو را از پای درآورد. سوگند به آنکه جانم به دست اوست، پاداش کردار حضرت امام علی علیه السلام در آن روز از تمام اعمال یاران حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم تا روز رستاخیز بزرگتر است.(5) 

پس از جنگ خندق، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به سوی مکه رهسپار شد. آن حضرت می خواست حج عمره گذارد. در رکاب وی همچنین بسیاری از مسلمانان حرکت می کردند. 

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، پرچم را به حضرت امام علی علیه السلام سپرد. چون به بلندیهای مکه رسیدند، قریش از ورود او به شهر جلوگیری کردند اصحاب پیامبر در زیر درختی گرد آمدند و با وی تا سر حد مرگ پیمان بستند. این پیمان بعدها به نام بیعت «بیعت رضوان» خوانده شد. برخی از مفسران گویند آیه زیر به همین مناسبت فرود آمد. 

ادامه مطلب ...

امام علی علیه سلام پدرِ مهربان یتیمان , علی را حلال کنید , از خدا بخواهید که على را ببخشد.

 


آنچه براى مردان خدا حائز اهمیت است، خشنودى ذات پاک اوست، و امیرمومنان امام على علیه السلام مردى که براى رضاى خدا چنان در جبهه جنگ شمشیر مى ‏زند و پایمردى نشان مى ‏دهد که هیچ پهلوانى را یاراى مقاومتش نیست، در نیمه ‏هاى شب چنان اشک مى ‏ریزد و بدرگاه خداوند زارى و سرانجام به حالت اغماء مى ‏افتد، گوئى که ترسوتر از او یافت نمى ‏شود و به گفته شاعر عرب: 
 «جمعت فى صفاتک الاضداد»؛ یعنى: صفات متضاد در شخص تو ـ امیرالمۆمنین على علیه السلام ـ جمع شده. 
آرى او به هنگام خشم بر دشمنان خدا قاطع ولى در مقابل کودک یتیم آنقدر متواضع و مهربان بود که در برابر طفل یتیم روى خاک مى ‏نشست، دست مرحمت بر سر او گذاشته و آه مى‏ کشید و مى‏ فرمود: بر هیچ چیزى مثل کودکان یتیم آه نکشیده ‏ام. چنانکه در وصیتنامه باشکوه خود فرمود: 
«اللَّهَ اللَّهَ فِی الْأَیْتَامِ فَلَا تُغَیِّرُوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا تضیعوا [یَضِیعُوا] بِحَضْرَتِکُمْ فَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ یَقُولُ مَنْ عَالَ یَتِیماً حَتَّى یَسْتَغْنِیَ أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِذَلِکَ الْجَنَّةَ کَمَا أَوْجَبَ اللَّهُ لِآکِلِ مَالِ الْیَتِیمِ النَّار؛ (بحارالأنوار، ج ‏42، ص 199) 
درباره یتیمان از خدا بترسید. مبادا که گرسنه بمانند و در جمع و جامعه شما تباه شوند من از پیامبر خدا شنیدم که مى فرمود: اگر کسى یتیمى را، تا آنجا که بى نیاز شود، سرپرستى کند خداوند به پاداش این کار، بهشت را بر او واجب مى کند. چنانچه اگر کسى مال یتیم را بخورد، خداوند- سوختن در- آتش را بر او واجب مى فرماید. 
 
و در جای دیگری فرمود:
«مـا مِنْ مُۆْمِنِ وَ لا مُۆْمِنَةٍ یَضَعُ یَدَهُ عَلى رَاءْسِ یَتیمٍ تَرَحُّماً لَهُ اِلاّ کَتَبَ اللّهُ لَهُ بِکُلِّ شَعْرَةٍ مَرَّتْ یَدُهُ عَلَیْها حَسَنَةً؛ (بحارالانوار، ج 72، ص 4)
هـر مـرد و زن با ایمانى که از دلسوزى و مهر دست نوازش بر سر یتیمى بکشد، خداوند رحمان به هر تار مویى که از زیر دست او بگذرد برایش ثواب مى نویسد.
  

داستانهای مهربانی های امام علی 
 

علی را حلال کنید 

روزى در کوچه‏هاى کوفه به تنهائى راه مى ‏رفت، همانند همه مسلمین در کمال سادگى با نرمى و آرامش و همه‏ جا را زیر نظر داشت، چون مسئول بود و نقش رهبریت جامعه را ایفا مى ‏کرد، در راه زنى را ملاحظه فرمود که مشک آب بر دوش و ازنفس افتاده، به آرامى نزدیک آمد و آن زن را خسته و رنجیده خاطر یافت، مشک آب را بدوش گرفت تا زن مقدارى استراحت کند، در راه جویاى احوال آن زن شد؟ زن عرضه داشت: شوهرم در یکى از جنگها در سپاه على بن ابى طالب شهید شد، حال من و چند کودک یتیم، بدون سرپرست مانده و آهى در بساط نداریم. 
امام على علیه السلام برگشت و آن شب را تا سپیده صبح به ناراحتى گذراند. صبح زنبیل طعامى با خود برداشت و به طرف خانه زن روان شد. بین راه، کسانى از حضرت درخواست مى کردند زنبیل را بدهید ما حمل کنیم . 
حضرت مى فرمود:
-  روز قیامت اعمال مرا چه کسى به دوش مى گیرد؟
به خانه آن زن رسید و در زد. زن پرسید: کیست ؟ 
حضرت جواب دادند:
کسى که دیروز تو را کمک کرد و مشک آب را به خانه تو رساند، براى کودکانت طعامى آورده ، در را باز کن!
زن گفت: خداوند از تو راضى شود و بین من و على بن ابیطالب خودش حکم کند.
حضرت وارد شد، به زن فرمود: نان مى پزى یا از کودکانت نگهدارى مى کنى؟ 
زن گفت: من در پختن نان تواناترم، شما کودکان مرا نگهدار!
زن آرد را خمیر نمود. امام على علیه السلام گوشتى را که همراه آورده بود کباب مى کرد و با خرما به دهان بچه ها مى گذاشت. با مهر و محبت پدرانه اى لقمه بر دهان کودکان مى گذاشت و هر بار مى فرمود: 
از خدا بخواهید که على را ببخشد. 
خمیر که حاضر شد امیرمۆمنان علیه السلام تنور را هیزم کرد و شعله ور ساخت و چهره مبارک خود را نزدیک مى ‏آورد و به خود خطاب مى ‏کرد: یا على آتش دنیا را مى بینی چه سوزان است! بدان که آتش آخرت بسیار سوزان ‏تر است. 
ادامه مطلب ...

در کعبه شد پدیدار و به محراب شد شهید نازم به حسن مطلع و حسن ختام وى

 

 

در کعبه شد پدیدار و به محراب شد شهید    نازم به حسن مطلع و حسن ختام وى
 
هنگامى که پیغمبر آینده اسلام به سن سى سالگى رسید، حادثه‏اى بس بزرگ در شهرمکه روى داد که از هرجهت بى‏نظیر بود، و بیش از هر کس به خاندان آن حضرت مربوط مى‏شد. این حادثه بزرگ ولادت على (علیه السلام) در خانه کعبه بود که گدشته از عموم دانشمندان شیعه، جمعى از علماى منصف عامه نیز آن را اعتراف دارند.
علامه فقید معاصر شیخ آقا بزرگ تهرانى مى‏نویسد: «آقا مهدى بن محمد تقى بن ابراهیم نقوى معاصر و متولد در سال 1316 ه ازاحفاد سید دلدار على هندى دانشمند و فقیه مشهور شیعه در دیار هند، در کتاب «على و الکعبه‏» که در 44 صفحه چاپ شده است، از 22 کتاب از کتب علماى عامه نقل مى‏کند که تصریح کرده‏اند على (علیه السلام) در کعبه متولد شده است.
و هم مى‏گوید: علامه میرزا محمد على اردوباردى متولد 1312 ه (از علماى بزرگ معاصر درنجف اشرف) کتاب «امیرالمؤمنین و الکعبه‏» در اثبات ولادت حضرت امیر در بیت الحرام را تالیف نموده که در باب خود کتابى ابتکارى است.(الذریعه الى تصانیف الشیعه ج 2 ص 352)  

علامه امینى به تفصیل پیرامون ولادت على (علیه السلام) درکعبه بحث نموده و ازجمله از دانشمند عالیقدر عامه حاکم نیشابورى در کتاب «مستدرک صحیحین‏» ج 3 ص 483 نقل مى‏کند که گفته است: «اخبار به تواتر رسیده که فاطمه دختر اسد، امیرالمؤمنین على بن ابیطالب کرم الله وجهه را در درون کعبه زائید.(وقد تواتر الاخبار ان فاطمة بنت اسد ولدت امیرالمؤمنین على بن ابیطالب کرم الله وجهه فى جوف الکعبه.)  

و از کنجى شافعى درکتاب «کفایه‏» نقل کرده که از طریق ابن نجار از حاکم نیشابورى روایت نموده که گفته است: «امیر المؤمنین على بن ابیطالب درمکه در خانه خدا، شب جمعه سیزدهم ماه رجب سى سال گذشته از عام الفیل متولد گردید. نه قبل و نه بعد از وى مولودى در بیت الله الحرام جز او متولد نگردید، و این کرامتى براى آن حضرت بو به خاطر مقام با عظمت او بود.»  

به پیروى از وى، احمد بن عبدالرحیم دهلوى مشهوربه «شاه ولى الله‏» پدر عبدالعزیز دهلوى مصنف کتاب «تحقه اثنى عشریه‏» (تحفه اثنى عشریه کتابى بزرگ در در شیعه است، و هموطن او سید عالیقدر میر حامد حسین نیشابورى هندى کتاب باعظمت «عقبات الانوار» را در رد آن نوشت.) در کتاب «ازالة الخفاء» نوشته‏» نوشته است: «اخبار متواتر است که فاطمه دختر اسد امیرالمؤمنین على را در درون کعبه زائید. آن حضرت درروز جمعه سیردهم ماه رجب سى سال بعد ار عام الفیل در کعبه متولد گردید، و هیچ کس جز او نه قبل و نه بعد از وى در کعبه متولد نگردید».  

شهاب الدین سید محمود الوسى صاحب تفسیر کبیر در کتاب شرح قصیده عینیة عبدالباقى افندى عمرى ص 15 در ذیل این بیت قصیده او در مدح مولاى متقیان: انت العلى الذى فوق العلى رفعا ببطن مکة عندالبیت اذ وضعا
مى‏نویسد: «اینکه امیر کرم الله وجهه در خانه خدا متولد شده، در دنیا امرى مشهور، و در کتب فرقین سنى و شیعه ذکر شده است‏».  

تا آنجا که مى‏گوید: «جز او کرم الله وجهه کسى در خانه خدا متولد نشده و چقدر مناسب است که امام ائمه در محلى که قبله مسلمین است متولد گردد. سبحان من یضع الاشیاء فى مواضعها و هو احکم الحاکمین (الغدیر ج 6 ص 22)
در تکمیل سخن نغز شهاب الدین دانشمند و مفسر بزرگ سنى مى‏گوئیم جالبتر اینکه امام ائمه مسلمین حضرت امیرالمؤمنین على (علیه السلام)، تنها کسى که در خانه خدا «کعبه‏» قبله‏همه مسلمانان جهان متولد شد، سرانجام نیزدرمحراب مسجد کوفه خانه خدا ربت‏خورد که بر آثرآنبا فرق شکافته به افتخار شهادت نائل گردید. شیعیان جهان نیز این افتخار را یافته‏اند که چنین مولود مبارک و وجود مقدس را امام اول مسلمین و خلیفه بلافصل پیغمبر خاتم (صلى الله علیه و آله) بدانند.  

در کعبه شد پدیدار و به محراب شد شهید نازم به حسن مطلع و حسن ختام وى جلال الدین محمد دوانى فیلسوف مشهور درگذشته سال 908 ه که از مفاخر علماى عامه بوده و فقط در اواخر عمر شیعه شده است، در کتاب فارسى «نور الهدایه فى اثبات الولایه‏» مى‏نویسد: «این که جمهور اهل سنت از میان تمام صحابه پیغمبر فقط به على (علیه السلام) «کرم الله وجهه‏» مى‏گویند (یعنى گرامى باد رخسار او) به دو علت است:  
ادامه مطلب ...

زندگینامه امام علی بن ابی طالب

 

 

 

نام: على بن ابی طالب.
کنیه: ابوالحسن، ابوالحسین، ابو تراب، ابو السبطین و الریحانتین.
ألقاب: امیرالمؤمنین، سیّد الوصیین، سیّد المسلمین، سیّد الأوصیاء، سیّد العرب، خلیفة رسول الله، امام المتّقین، یعسوب المؤمنین، صهر رسول الله، حیدر، مرتضى، وصى، و... .
منصب: معصوم دوم و امام اوّل شیعیان .
تاریخ ولادت: سیزده رجب سال 30 عام الفیل، 23 سال پیش از هجرت پیامبر اسلام (ص)
محل تولد: مکه معظّمه، داخل کعبه، در بیت الله الحرام (در سرزمین کنونى عربستان سعودى)
تولد در خانه کعبه، فضیلتى است مخصوص حضرت على (ع)، و خداى متعال، تنها به وى چنین امتیازى را کرامت نموده است. نه پیش
از او و نه پس از او، براى هیچ فردى چنین فضیلتى محقق نشده است.
نَسبَ پدرى: ابى طالب (عبد مناف) بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف.
حضرت ابوطالب (ع) پس از پدرش، عبدالمطلب، به مدت 44 سال کفیل و پشتیبان حضرت محمد (ص) بود و در ظهور و گسترش اسلام
کمک‏هاى شایانى به آن حضرت نمود و ایشان را از گزند و کید و کین قریش در امان داشت و بهتر از فرزندان خویش از او حمایت کرد. 
مادر: فاطمه بنت اسد بن هاشم.
حضرت على (ع) و برادرانش نخستین هاشمیانى بودند که از پدر و مادر هاشمى تولد یافتند. مادرش (فاطمه بنت اسد) از بانوان بزرگ
صدر اسلام و از نخستین زنانى بود که پس از خدیجه کبرى (س) به پیامبر اسلام (ص) ایمان آورد. حضرت محمد(ص) از سن هشت 
 سالگى در دامن پرمهر این بانوى مجلّله تربیت یافت و بیش از چهل سال از خدمات و حمایت‏هاى او بهره‏مند بود. وى در این مدت نقش
مادر پیامبر (ص) را بر عهده داشت. 
فاطمه بنت اسد به همراه خاندان پیامبر اکرم به مدینه مهاجرت کرد و در همان جا وفات یافت. پیامبر اکرم (ص) در وفات او اندوهگین 
ادامه مطلب ...

رسول راستین در کلام امیرالمؤمنین علیهما السلام





امروز - بیست و هشتم صفر- آخرین رسول حق مهر سکوت بر لب می نهد و جبرائیل در حریم ملکوت گوشه عزلت می گزیند چرا که اینک خاک پیکر آن پاک را در خود نهفته و عرش اعلی و بهشت ابقی جان عزیزش را پذیرا گشته است.

 از این پس درهای آسمان بسته است، از این پس جز به مدد نور ستارگان امامت درشب تاریکی که با غروب خونرنگ دهم محرم سال 61 هجری آغاز شده است نمی توان راه جست و یافت. تا کی باشد که شمشیر آخته دوازدهمین پیشوا و رهبر، همنام آخرین رسول حق این تیرگی را بشکافد و خورشید راستی و عدالت را بر دیدگانمان بنشاند.

 چگونه می توان از این روح پاک و جان رسیده به افلاک سخن گفت؟ آنچه ما مسلمین، پیروان این آخرین پیامبر الهی می گوئیم و می نویسیم با عشقی بزرگ و شناختی اندک همراه است و آنچه اسلام شناسان غربی و غیرمسلمان می گویند و می نویسند با شناختی سترگ و برگرفته از برگه های تاریخ و بی عشقی هر چند اندک توام است. کجا می توان وصف این بزرگ مرد را یافت که عشقی سترگ و شناختی بزرگ با آن همراهی کند. کجا می توان آینه تمام نمای حبیب خدا را یافت و در چهره درخشان آن پاک اهورایی نگریست. بی شک جز در نهج البلاغه کلام شگفت آور امیرمومنان علی بزرگ، نمی توان وصف راستین و چهره بی آلایش رسول حق، پیامبرختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) را یافت. در کلام امیرالمؤمنان هیچ وصفی بدون تفکر و هیچ ستایشی بی اساس نمی توان یافت. در سخن ایشان هر چه هست راستی بر خواسته از آگاهی و دانش است و کجا می توان دو جان را چون پیامبر و علی (علیهماالسلام) به یکدیگر نزدیک یافت، نزدیک نه ! آشنا و هم خانه و هم اصل و یک ریشه یافت. چه جان علی جدای از جان پیامبر نیست. علی در دامان پیامبر رشد کرده و بالیده و پیامبر بر سینه علی و در آغوش آن یارترین یار جان به جان آفرین تسلیم کرده است.
آنچه را که درباره پیامبراکرم(ص) در کلام امیرالمومنین علی(ع) یافته ایم در بخش های زیر قابل دسته بندی است؛
1. توصیف اوضاع اجتماعی و انسانی عرب جاهلی در آستانه بعثت حضرت رسول ؛
2. هدف از بعثت ؛
3. تلاش های حضرت رسول در دوران رسالت؛
4. علو خاندان و مرتبه ایشان؛
5. وصف پیامبر(ص) ؛
 

1- توصیف اوضاع اجتماعی و انسانی عرب جاهلی در آستانه بعثت حضرت رسول :
همواره از اعراب پیش از بعثت رسول مکرم اسلام(ص) با صفت جاهلیت یاد می شود. زنده به گور کردن دختران، به راه انداختن جنگ های بزرگ به بهانه های کوچک و واهی، پرستش بت ها و اصنام باطل، زندگی آمیخته با خشونت و وحشی گری را نمی توان صفتی جز جاهلیت داد. گمراهی و سرگردانی بشر در آستانه بعثت پیامبر با گذشت بیش از 600 سال از رسالت عیسی مسیح( ع) تنها گریبانگیر اعراب نبود بلکه، راه یافتن فرق گوناگون در دین مسیح که هر یک در صدد تکفیردیگری بود، و رنگ باختن دین زرتشتی و دولتی شدن آن در ایران آن زمان خود گویای آن است که معنویات در آستانه ظهور حضرت رسول اکرم چگونه رو به زوال نهاده بود. " خداوند متعال محمد(ص) را در زمانی به رسالت مبعوث گردانید که مدتها از بعثت پیغمبران می گذشت و دیری بود که امم مختلفه به خوابی عمیق فرو رفته بودند. در سرتاسر گیتی فتنه ها برخاسته و زمام امور از هم گسیخته …"
حضرت امیر در توصیف و تشریح شرایط اجتماعی و انسانی عرب جاهلی و دنیای آن زمان سخنان فراوانی دارند که خلاصه ای از آن سخنان را که در خطبه های 2 و 93 و 95 و 131 و 158 و 191 و 196 ایرادشده شده است در 17 مورد زیر خلاصه می کنیم:
1. بدترین دینها را داشتند؛
2. بت ها را می پرستیدند؛
3. خدا را شبیه مخلوقاتش کرده، در نامش تصرف نموده بودند؛
4. مردم به بلا گرفتار آمده بودند؛
5. رشته دین بریده، پایه های ایمان ناپایدار و ویران و شریعت بی نام و نشان؛
6. پندار با حقیقت در هم آمیخته؛
7. کارها در هم ریخته؛
8. چراغ هدایت بی نور؛
9. دیده حقیقت بین کور؛
10. همگی به خدا نافرمان، فرمانبر و یار شیطان؛
11. از ایمان روگردان؛
12. دیو را فرمان برده و به راه او رفتند و بیرق او را افراشتند؛
13. سرگردان در چار موج فتنه؛
14. درمانده و نادان، فریفته مکر شیطان؛
15. نه نشانه ایی برپا و نه چراغی پیدا و نه راهی هویدا؛
16. امتها در خواب غفلت می غنودند؛
17. رشته ها گسسته و بنای استوار دین شکسته؛
حضرت امیر در خطبه 26 نهج البلاغه آشکارا با صفاتی حقیقی وضعیت عرب جاهلی را توصیف می کند:
" شما ای مردم عرب، بدترین آیین را برگزیده، و در بدترین سرای خزیده، منزل گاهتان سنگستان های ناهموار، هم نشینانتان گرزه مارهای زهردار، آبتان تیره و ناگوار، خوراکتان گلوآزار، خون یکدیگر را ریزان، از خویشاوند بریده و گریزان، بتهاتان همه جا برپا، پای تا سر آلوده خطا."
اینها نه از آن روست که امیرمومنان درصدد تحقیر اعراب برآمده بلکه بدان علت است تا نعمت های آنان را بر شمارد و بزرگترین افتخار عرب یعنی مبعوث شدن رسول اکرم در میان ایشان را یادآور سازد. این زمان است که خورشید درخشنده رسالت در چهره محمد امی می شکفد و دنیای تیره و رو به اضمحلال را که بنا به گفته امیرالمومنین در آستانه فرو ریختن است، به وجود خویش منور می سازد. دست هدایتگر خدای از آستین پسرآمنه و عبدالله به در می آید و عرب جاهلی گم گشته در صحراهای حجاز را به سوی تمدن اسلامی برمی کشد.
 
 
 
2- هدف از بعثت :
خطبه های بسیاری در نهج البلاغه در ذکر سول خدا و تشریح علل رسالت ایشان آمده است. از این خطبه ها می توان به خطبه های 26 و 116 و 147 و 198 و 214 اشاره کرد. مواردی را که امیرمومنان علی(ع) در این خطبه ها به آن اشاره نموده اند در 8 مورد زیر قابل ذکر است:
1. مردم را بترساند؛
2. فرمان خدا را چنانکه باید رساند؛
3. حق را دعوت کننده باشد؛
4. برآفریدگان گواه باشد؛
5. پیام های پروردگارش را رساند؛
6. بندگان خدا را از پرستش بتان برون آرد و به عبارت او وا دارد؛
7. از پیروی شیطان برهاند و به اطاعت خدا کشاند؛
8. رساندن شریعت.
امیرالمومنین که در روزهای آغازین بعثت ایمان آورده و گام به گام و نفس به نفس نبی اکرم آمده چه گویا و رسا هدف از رسالت را بیان می دارد و آن را رهایی از بند شیاطین و طواغیت و راه یافتن به شرافت انسانی می نامد.
در این میانه رسول خدا چگونه و چه سان در راه دست یافتن به این اهداف تلاش کرد. پاسخ این سؤال را در مورد سوم می توان یافت.
 

3- تلاش های حضرت رسول در دوران رسالت:
حضرت امیر در خطبه 116 نهج البلاغه تلاش حضرت رسول (ص) را چنین توصیف می کند: " نه سستی کرد و نه باز ماند و در راه خدا با دشمنان او جهاد کرد، نه ناتوان شد و نه عذری آورد." چنانکه می نماید امام علی(ع) با کلام سحرانگیز خویش پایمردی و روح خستگی ناپذیر حضرت رسول را می ستاید و آیه 127 از سوره توبه این جملات را تصدیق می کند خداوند در توصیف تلاشهای پیامبراکرم(ص) می فرماید." لقد جاء کم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمومنین رئوف رحیم " همانا رسولی از جنس شما برای هدایت خلق آمد که از فرط محبت و نوع پروری ، فقر وپریشانی و جهل وفلاکت شما بر او سخت می آید وبرآسایش ونجات شما بسیار حریص وبه مومنان رئوف ومهربان است .
در خطبه ای دیگر( خطبه 185) در تشریح تلاش های حضرت ختمی مرتبت آمده است: "او را با حجت های الزام کننده فرستاد و با پیروزی آشکار و راه پدیدار. پس رسالت خود را آشکارا رساند و مردم را به راه راست واداشت و آن راه را بدیشان نمایاند. نشانه ها بر پا کرد برای راه یافتن با چراغ های روشن. رشته های احکام اسلام را استوار کرد و دستاویزهای آن را محکم و پایدار."
حضرت امیر در خطبه 190 بیان می کند:" گواهی می دهم که محمد(ص) بنده و فرستاده اوست. به طاعت خدا خواند و دشمنانش او را با جهاد در دین مقهور گرداند. هم داستانی- کافران- بر دروغگو خواندن او، وی را از دعوت بازنگردانید و کوشش در خاموش ساختن نور وی، او را بر جای ننشانید."
و این پایمردی، استقامت و کوشش مداوم میسر نمی شد اگر حضرت رسول میراث دار انبیاء و خاتمه بخش محاسن و سجایای آنان نبود.
 

4- علو خاندان و مرتبه ایشان:
نبی مکرم اسلام در انتهای سلسله انبیا و رسولان با میراثی برگرفته از تمام حسنات و نیکی های آنان گام در راه هدایت بشر می نهد. امام علی(ع) در خطبه 87 در اینباره می فرماید: " آنان را( پیامبران) در بهترین ودیعت جای به امانت سپرد و در نیکوترین قرارگاه مستقر کرد. از پشتی به پشت دیگرش داد، همگی بزرگوار و زهدان های پاک و بی عیب و عار… تا آنکه تشریف بزرگواری از سوی خدای باری به محمد(ص) رسید و او را از بهترین خاندان و گرامی ترین دودمان برکشید. از درختی که پیامبران خود را از آن جدا کرد و امینان خویش را برگزید و بیرون آورد…"
امیرالمومنین خاندان و اصالت رسول مکرم اسلام را با این صفات می ستاید؛ شریفترین پایگاه، کان های ارجمندی و کرامت و مهدهای پاکیزگی و عفت، چراغدانی پرنور برای روشنی جهان، خاندانی که چراغ های ظلمتند و چشمه های حکمت، از سرزمین بطحاء( سرزمین فخر و بزرگواری)، هرگاه( خداوند) آفریدگان را به دو فرقه کرد او را در بهترین گروه در آورد.
حضرت امیر در خطبه 161، جایگاه حضرت رسول را چنین توصیف می کند: " او را برانگیخت با نور رخشا و برهان هویدا و راه پیدا و کتاب راهنما، خاندان او نیکوترین خاندان است و او بهترین درخت آن درختستان است. شاخه های آن راست و میوه های آن نزدیک و در دسترس همگان است. "
 
 
 
5- وصف پیامبر:
چنانکه گفته شد وصف راستین و حقیقی حضرت رسول(ص) را باید در کلام امیرالمومنین جست. این توصیفات چنان لطیف و چنان ژرف اند که آدمی را در برابر سحر کلام و عمق معنا به تعجب وامیدارند. در ادامه خطبه 87 توصیف حضرت رسول را چنین می خوانیم: " او پیشوای کسی است که راه پرهیزکاری پوید… چراغی است که پرتو آن دمید و درخششی است که روشنی آن بلند گردید، و آتش زنه ای است که نور آن درخشید. رفتار او میانه روی در کار است و شریعت او راه حق را نمودار. سخنش حق را از باطل جدا سازد و داوری او عدالت است."
همچنین توصیف زیبای دیگری را در خطبه 105 نهج البلاغه می یابیم: " خدا محمد(ص) را برانگیخت. گواهی دهنده، مژده رساننده و ترساننده، بهترین آفریدگان، آنگاه که خردسال می نمود، نژاده تر؛ هنگامی که کهن سال بود، پاکیزه تر پاکیزگان در خوی، گاهِ بخشش ابر برابر دستش خشک می نمود." و این جمله پایانی چه زیبا ودل انگیز بخشندگی حضرت رسول را می ستاید، چونان عاشقی که معشوق را می ستاید ؛ و به راستی کجا می توان کسی را یافت که عاشق تر از علی بر رسول خدا باشد.
در خطبه 160 حضرت امیر نحوه زندگانی حضرت رسول اکرم را چنین توصیف می کند: " از دنیا چندان نخورد که دهان را پرکند و بدان ننگریست چندان که گوشه چشم بدان افکند. تهیگاه او از همه مردم لاغرتر بود و شکم او از همه خالی تر، دنیا را بدو نشان دادند، آن را نپذیرفت و چون دانست خدا چیزی را دشمن می دارد، آن را دشمن دانست و چیزی را خوار می شمرد آن را خوار انگاشت.…. او که درود خدا بر وی باد روی زمین می خورد و چون بندگان می نشست و به دست خود پای افزار خویش را پینه می بست و جامه خود را وصله می نمود و بر خر بی پالان سوار می شد و دیگری را بر ترک خود سوار می فرمود. "
اوصاف دیگری را که می توان در خلال خطبه های حضرت امیر یافت در چند مورد زیر خلاصه کرده ایم:
1. دنیا را خوار دید و کوچکش شمرد؛
2. هیچ آفریده را در فضیلت به پایه او نتوان آورد؛
3. مایه شکیبایی برای کسی که شکیبایی می طلبد؛
4. نشانه ایی برای قیامت؛
5. مژده دهنده به بهشت و ترساننده از عقوبت؛
6. سنگی بر سنگی ننهاد تا جهان را ترک گفت؛
7. دیده تاریک بین بدو روشن ؛
و به راستی وبنا به فرمایش حضرت امیر در زندگانی نبی مکرم اسلام برای ما نشانه هایی است که ما را به زندگی راستین رهنمون می سازد واز زشتی ها و عیبهای دنیا جدا می نماید .
توصیف منش و زندگی حضرت رسول را در کلام امیرالمومنین آوردیم و چه نیکوست که وداع با ایشان را نیز از کلام همان بزرگمرد بیاوریم که سخن از دل برآمده هر مسلمان مومنی است: " پدر ومادرم فدایت باد . با مرگ تو رشته ای برید که در مرگ جز تو کس چنان ندید . پایان یافتن دعوت پیامبران وبریدن خبرهای آسمان ، چنانکه مرگت دیگر مصیبت زدگان را به شکیبایی واداشت وهمگان را در سوگی یکسان گذاشت . و اگر نه این است که به شکیبایی امر فرمودی و از بیتابی نهی نمودی اشک دیده را با گریستن بر تو به پایان می رساندیم ، و درد همچنان بی درمان می ماند و رنج واندوه هم سوگند جان ، واین زاری وبی قراری در فقدان تواندک است . لیکن مرگ را باز نتوان گرداند و نه کس را از آن توان رهاند . پدر ومادرم فدایت، ما را در پیشگاه پروردگارت یادآر و در خاطر خود نگاه دار

ااَشهَدُ انَّ فاطِمَةَ الزَّهراء حُجَّةُ الله عَلی حُجَّجِ الله اَشهَدُ انَّ فاطِمَةَ سَیِّدَةٌ،


ااَشهَدُ انَّ فاطِمَةَ الزَّهراء حُجَّةُ الله عَلی حُجَّجِ الله اَشهَدُ انَّ فاطِمَةَ سَیِّدَةٌ، حُجَّةُ الله عَلی حُجَّجِ الله اَشهَدُ انَّ فاطِمَةَ سَیِّدَةٌ اِنسِیَةُ، حُجَّةُ الله عَلی حُجَّجِ الله اَشهَدُ انَّ فاطِمَةَ سَیِّدَةٌ حَوراء، حُجَّةُ الله عَلی حُجَّجِ الله
اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً ولی الله

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً حجة الله

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً صفی الله

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً وجه الله

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً ید الله

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً اُذن الله

 اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً عین الله

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً سیف الله

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً خلیفة الله

 اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً صراط الله

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً قلب الله

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً نفس الله

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً عین الیقین

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً رایة الهدی

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً ولایت الله

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً سید العرب

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً سید المرسلین

 اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً امام المتقین

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً سید الوصیین

 اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً امام البررة

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً فاروق اعظم

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً الصدیق الاکبر

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً حیدر کرار

 اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً سرّ الله

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً حبیب الله

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً رحمة الله

 اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً نور الله

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً کلمة الله

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً حجاب الله

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً آیت الله

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً یختار الله

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً سرّ الاوصیاء

 اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً سرّ المصنون

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً سرّ الممکنات

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً قطب الدائرات

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً نقطة الکائنات

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً حبل الله المتین

 اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً یعسوب الدین

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً نفس رسول الله

 اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً وصی رسول الله

 اشهد ان امیرالمؤمنین علی اخی رسول الله

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً امینة علی وحیه

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً خلیفة علی عباده

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً قسیم النار والجنة

اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً قائد الغر المحجلین

 اشهد ان امیرالمؤمنین عَلِیّاً ممسوس فی ذات الله

.................................................

امیرالمومنین علی(علیه السلام):از لغزش جوانمردان در گذرید، زیرا که هیچ یک از آنان نلغزد، مگر این که دست خداوند .....



امیرالمومنین علی(علیه السلام):


 أَقِیلُوا ذَوِی الْمُرُوءَاتِ عَثَرَاتِهِمْ فَمَا یَعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ إِلَّا وَ [یَدُهُ بِیَدِ اللَّهِ‏] یَدُ اللَّهِ بِیَدِهِ یَرْفَعُه‏

از لغزش جوانمردان در گذرید، زیرا که هیچ یک از آنان نلغزد، مگر این که دست خداوند دستش را بگیرد و او را بلند کند.


نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 471 ، حکمت 20

. نامه ی‏ امیرالمؤمنین علیه السلام به ابوبکردرباره‏ ی غصب فدک




اسناد تاریخى به گونه‏هاى مختلف باقى مى‏مانند و پرده را از جوانب مبهم ماجراها برمى‏دارند. یکى از این جلوه‏ها نامه‏هاى بزرگان ملل است که در هر قومى از احترام خاصى برخوردار است.

در اوج ماجراى فدک، ودرحالى که غاصبین مشغول قدرت‏نمایى بودند،امیرالمؤمنین علیه السلام نامه‏اى با مضامین عالى براى ابوبکر نوشتند که شاید او از درک بعضى جملات آن عاجز بود.

این نامه را حضرت هنگامى نوشتند که ابوبکر پس از تثبیت غصب فدک بر فراز منبر رفت و با اظهار قدرت سخنان ناروایى نسبت به مقام شامخ ولایت به زبان آورد.

حضرت مطالبى در نامه نوشته بودند که ابوبکر از کیفیت خطاب حضرت در تعجب فروماند، و در برخورد خود تجدید نظر کرد.

عین نامه‏ى حضرت چنین است:

چه مردم بى‏انصافى ! مردم به وسیله ی اهل‏بیت  علیهم السلام  امواج متلاطم فتنه‏ها را با کشتى‏هاى نجات پیمودند. ولى تاج افتخار صاحبان عظمت را با اجتماع اهل مکر و غدر پائین آوردند، و از نور مرکز انوار استفاده بردند، ولى میراث پاکان ابرار را براى خود قسمت کردند و با غصب بخشوده‏ى پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم (یعنى فدک) سنگینىِ وِزر و وبال آن را بر خود خریدند.

شما را مى‏بینم که با کوردلى در حرکتید همانطور که شتر (با چشم بسته) دور آسیاب مى‏گردد. به خدا قسم، اگر به من اجازه داده شود، سرهاى شما را با شمشیرهاى برنده‏ى آهنین مانند دانه‏ى چیده از تنتان درو مى‏کنم و جمجمه‏هاى شجاعانتان را آن طور از جا مى‏کنم که گوشه‏ى چشمانتان را(از شدت گریه) مجروح کنم و شما رابه وحشت بیندازم.

تا آنجا که مرا مى‏شناسید در زمان هایى که شما در خانه‏هایتان نشسته بودید من هلاک‏کننده‏ى لشگرها و نابودکننده‏ى جنگجویان و از بین برنده‏ى بزرگانتان و خاموش‏کننده‏ى غائله‏هایتان و قاتل شجاعانتان بوده‏ام. 

من همان رفیق دیروز شما هستم. قسم به جان پدرم، نخواستید خلافت و نبوت در ما باشد چرا که کینه‏هاى بدر و خون هاى اُحد را به یاد مى‏آورید !

سکوت و سخن حضرت على  علیه السلام

اگر بگویم که خداوند درباره‏ى شما چه مقدر کرده استخوان سینه‏هایتان همچون دندانه‏هاى چرخ آسیاب به تنتان فرومى‏رود. اگر سخن بگویم مى‏گوئید: «حسد مى‏ورزد»، و اگر ساکت بمانم مى‏گوئید: «فرزند ابى‏طالب علیه السلام  از مرگ مى‏هراسد». هیهات، هیهات که چنین باشم. اکنون به من چنین گفته مى‏شود.

منم که در شب آرام، که مردم در خواب بودند در دریاى مرگ شناور بودم. منم حامل شمشیر سنگین و دو نیزه‏ى بلند، و شکننده‏ى پرچم ها در جوش و خروش جنگ ها. منم آنکه زنگار ناراحتى‏ها را از روى بهترین خلایق (یعنى پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم ) مى‏زدود. مادرتان به عزایتان بنشیند ! بدانید که پسر ابوطالب علیه السلام  نسبت به مرگ، از فرزند به سینه‏ى مادرش مأنوس‏تر است.

اگر حقیقت و باطن مردم بیان شود، اگر آنچه خداوند در کتابش درباره‏ى شما نازل کرده ظاهر کنم همچون طنابى که در چاهى عمیق لرزان باشد، مضطرب مى‏شوید و از خانه‏هایتان پا به فرار مى‏گذارید و سرگردان مى‏شوید ! ولى من آنچه در سینه دارم تحمل مى‏کنم تا خداوند را با دستى بریده از لذات شما و خالى از ساخته و پرداخته‏هاى شما ملاقات کنم.

مثل دنیاى شما نزد من همچون ابرى است که بالا و بالاتر مى‏رود و غلیظ مى‏شود و استقرار مى‏یابد، ولى دوباره از هم مى‏پاشد و آسمان صاف پیدا مى‏شود.

آرام باشید، به زودى گرد و غبار مى‏نشیند و ثمره‏ى کار خود را تلخ مى‏یابید و یا ثمره‏ى کاشته‏ى دست خود را میوه‏اى کشنده و سمى خواهید یافت.

خداوند براى قضاوت بین ما و شما کافى است. خداوند در قیامت، غیر از شما را از رحمتش دور نمى‏کند و جز شما را هلاک نمى‏نماید. والسلام على من اتبع الهدى.


عکس‏العمل ابوبکردرمقابل نامه‏ى امیرالمؤمنین  علیه السلام

وقتى ابوبکر نامه را خواند وحشت و رعب شدیدى او را گرفت و گفت: عجیب است ! چه جرأتى نسبت به من دارد که دیگرى ندارد ؟!