هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه
هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

جنگ احزاب , جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد و او را از تصمیم کفار آگاه کرد

 

 

 

پس از نبرد احد، جنگ احزاب رخ داد. بار دیگر قریش و اعراب از نو خود را برای نبرد با اسلام آماده کردند. حضرت امام علی علیه السلام جریان این جنگ را چنین بیان می کنند: 

 

« قریش و اعراب میان خود عهد کرده بودند که از راه خود باز نگردند مگر آنکه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و ما، فرزندان عبدالمطلب، را بکشند آنان با تمام سلاح و تجهیزات و با اطمینان بسیار به سوی ما حرکت کرده بودند. جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد و او را از تصمیم کفار آگاه کرد. آنگاه پیامبر خندقی به گرد خود و یارانش از مهاجران و انصار حفر کرد. قریش پیش آمدند و در پشت خندق اردو زده ما را محاصره و شمشیرهایشان می درخشید. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آنان را به خدا می خواند و به خویشاوندی و قرابتی که میان او و آنان بود، سوگند می داد. اما آنان از پذیرش دعوتش سر باز می زدند و گفته هایش جز بر سرکشی آنان نمی افزود. تک سوار آنان و پهلوان عرب در آن روز «عمربن عبدود» نام داشت که همچون شتری مست فریاد می کشید و هماورد می طلبید و رجز می خواند. گاه شمشیرش را تکان می داد و گاه نیزه اش را به اهتزاز درمی آورد. هیچ کس برای نبرد با او پیشقدم نمی شد و برای مبارزه با او طمع نمی کرد. حمیتی نبود که افراد را به جنگ با وی تحریک کند و هوشیاری نبود که آنان را به رویارویی با وی وادارد. پس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مرا به جنگ با او برگزید و به دست مبارکش عمامه بر سرم پیچید و این شمشیرش را (با دست به ذوالفقار زد) به من داد. من به استقبال عمرو بن عبدود شتافتم در حالی که زنان مدینه می گریستند و بر من غصه می خوردند. آنگاه خداوند او را به دست من _ با ضربه ای به فرق سرش _ از پای درآورد و عرب هیچ پهلوان و دلاوری جز او نداشت. 

خداوند، به واسطه زیرکی و بینایی من، قریش و اعراب را تار و مار کرد». 

آری این همان ضربتی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن را با عبادت ثقلین برابر کرد و حتی بر آن ترجیح داد و فرمود:

« ضربت علی در روز خندق برتر از عبادت ثقلین است».(4) 

یاران پیامبر بر این ضربت که آنان را از خطرناکترین حمله ی نظامی که تمام مستکبران قریش و قبایل مشرک به همدستی یهود و منافقان بر پا کرده بودند، نجات داد مباهات و از آن تمجید می کردند. 

شیخ مفید در ارشاد از قیس بن ربیع از ابوهارون سعدی نقل کرده است که گفت: نزد حذیفة بن یمان رفتم و به او گفتم: ابوعبدالله! ما درباره ی فضایل و مناقب حضرت امام علی علیه السلام سخن می گوییم حال آن که بصریان می گویند: شما درباره ی حضرت امام علی علیه السلام بیش از اندازه تعریف می کنید. آیا تو درباره ی حضرت امام علی علیه السلام حدیثی داری که برای ما نقل کنی؟ 

حذیفة گفت: ابوهارون! از من چه می پرسی؟! سوگند به آنکه جانم به دست اوست اگر همه ی اعمال و کردار یاران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را از آن روزی که آن حضرت به نبوت مبعوث شد تا امروز، در یک کفه ی ترازو بنهند و اعمال و کردار حضرت امام علی علیه السلام را به تنهایی در کفه ی دیگر بگذارند، هر آینه کردار حضرت امام علی علیه السلام بر تمام کردارهای آنان بچربد. ربیعه گفت: این سخنی است که بر آن نتوان تکیه کرد و آن را پذیرفت. 

 

 حذیفة پاسخ داد: ای فرومایه چسان پذیرفتنی نیست؟ کجا بودند فلانی و فلانی و همه ی یاران حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم در آن روز که عمربن عبدود هماورد می طلبید؟ جز حضرت امام علی علیه السلام همه ی حاضران از رویارویی با عمرو ترسیدند و باز ایستادند. بلکه این حضرت امام علی علیه السلام بود که به جنگ او رفت و خداوند به دست ایشان عمرو را از پای درآورد. سوگند به آنکه جانم به دست اوست، پاداش کردار حضرت امام علی علیه السلام در آن روز از تمام اعمال یاران حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم تا روز رستاخیز بزرگتر است.(5) 

پس از جنگ خندق، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به سوی مکه رهسپار شد. آن حضرت می خواست حج عمره گذارد. در رکاب وی همچنین بسیاری از مسلمانان حرکت می کردند. 

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، پرچم را به حضرت امام علی علیه السلام سپرد. چون به بلندیهای مکه رسیدند، قریش از ورود او به شهر جلوگیری کردند اصحاب پیامبر در زیر درختی گرد آمدند و با وی تا سر حد مرگ پیمان بستند. این پیمان بعدها به نام بیعت «بیعت رضوان» خوانده شد. برخی از مفسران گویند آیه زیر به همین مناسبت فرود آمد. 

«همانا خداوند از آن مومنانی که زیر درخت با تو بیعت کردند خشنود شد و آنچه در دلهای آنان بود دانست و بر آنان آرامش فرو فرستاد و به پیروزی نزدیک آنان را پاداش داد».(6)

چون قریش آمادگی کامل مسلمانان را برای جنگ مشاهده کردند، خواستار صلح و سازش شدند.

یکی از بندهای این صلحنامه که قریش بر انعقاد آن پای می فشردند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن را رد کرده بود، این بود که می گفتند: محمد! گروهی از فرزندان و برادران و بردگان ما به سوی تو گریخته اند. آنان از دین چیزی نمی فهمند بلکه از مال و املاک، گریخته اند. ایشان را به ما تحویل بده.

پیامبر پاسخ دادند: اگر چنانکه می گویید آنان از دین چیزی نمی فهمند ما آگاهشان خواهیم کرد. سپس افزودند: گروه قریش! به عناد خود پایان دهید وگرنه خداوند بر شما مردی را مأمور می کند که گردنهایتان را به شمشیر می زند و خداوند قلب او را به ایمان آزموده است.

گفتند: او کیست؟

فرمود: او وصله کننده ی کفش است.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در آن هنگام کفش خود را به حضرت امام علی علیه السلام داده بود تا آن را وصله زند.(7)

بدین سان می توان از ترس فراوان قریش و دیگر مشرکان از نیروی حضرت امام علی علیه السلام آگاه شد. حضرت امام علی علیه السلام شمشیر الهی بود که هیچ گاه کند نمی شد و چونان تیری برای اسلام بود که هیچ وقت به خطا نمی رفت. هر گاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، اسلام را در خطر می دید حضرت امام علی علیه السلام را به صحنه می آورد و هر گاه دشمنان راه طغیان و سرکشی پیشه می کردند، به واسطه ی حضرت امام علی علیه السلام آنان را وحشت زده و هراسان می ساخت.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد