هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه
هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

توضیح آیت الله علوی بروجردی بر نظریه ی حضرت آیت الله العظمی بروجردی فقه شیعه حاشیه ای بر فقه اهل سنت است.


بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی در پیش نشست علمی کنگره نکوداشت آیت الله العظمی بروجردی(ره)

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی اللّه علی محمد و آله المعصومین المکرمین المنتجبین

مطلبی را از مرحوم حضرت آیت‌اللّه‌العظمی بروجردی رضوان‌اللّه‌علیه نقل می شود که ایشان فقه شیعه را حاشیه‌ای بر فقه سنّی می‌دانستند؟!

من از اساتید بزرگوار خودم اجازه می‌خواهم در این فرصتی که در اختیار من گذاشته شده است، یک نکته‌ای که برای بسیاری از عزیزان شبهه برانگیز شده و سوال می‌کنند را عرض کنم و آن این است که از مرحوم آیت الله بروجردی رضوان‌اللّه‌علیه  مکرّر نقل می‌شود و آقایان به صوَر مختلف نقل می‌کنند که ایشان عنوان فرموده‌اند:

آیا فقه شیعه حاشیه‌ای بر فقه اهل سنت است

طبعا ظاهر این کلام قابل قبول نیست چون شکل‌گیری و تدوین فقه سنّی به وسیله ائمه اربعه اهل تسنن است و فقه شیعه در دوران امام باقر و امام صادق علیهماالسلام  مرحله اوج را طی کرده است.

پس مراد و مقصود ایشان چیست؟! چه چیزی را می‌خواستند بیان بفرمایند؟! چون به صوَر مختلف نقل می‌شود و برخی از عزیزان هم همین ظاهر کلام را اخذ می‌کنند. لذا این مطلب نیاز به یک توضیحی دارد که من اجازه می‌خواهم این فرصت را در بیان این مطلب استفاده کنم.

نظریه مرحوم آیت‌اللّه‌العظمی بروجردی رضوان‌اللّه‌علیه، چه بوده است؟!

مرحوم آیت الله بروجردی رضوان‌اللّه‌علیه در این موضوع نظریه خاصی داشته‌اند که آثار بسیاری در مقام استنباط و اجتهاد دارد که همین مسأله‌ای است که من می‌خواهم عرض بکنم و آن این است که:

یک. مسلمانان بعد از رسول خدا صلی‌اللّه‌علیه‌وآله، از فقه آن حضرت ذهنیت داشتند و این ذهنیت تا سالها نزد  آنها بوده است.

ایشان عقیده‌شان این بود و می‌فرمودند: رسول اکرم صلی‌اللّه‌علیه‌وآله در دوران خودشان فقه را برای مردم تبیین فرمودند. بعضی از این فروع در قرآن کریم آمده اما اکثر اینها در قرآن نیامده؛ بلکه به وسیله خود پیامبر اکرم صلی‌ اللّه‌ علیه ‌وآله برای مردم تبیین شده است و آنچه که بعدا به معنای سنت پیغمبر اکرم صلی ‌اللّه‌ علیه‌ وآله در اختیار گذاشته شده است و به عنوان یک مستند برای ما در مقام استنباط به کار می‌رود، همین مطالبی است که پیغمبر اکرم صلی‌ اللّه‌ علیه‌ وآله فرموده‌اند که شامل همه آن چیزی که ضرورت داشت مردم بدانند و عمل بکنند، می‌شود. چراکه بعضی از این احکام بعدا بیان شده است و به فرمایش صاحب کفایه احکامی هست که فعلیتش بعد از ظهور آقا حجة بن‌ الحسن صلوات‌اللّه‌ وسلامه‌ علیه است. لذا آنچه که پیغمبر اکرم صلی‌اللّه‌ علیه‌ وآله تبیین فرمودند، همان چیزی است که آن زمان لازم بوده است، مردم بدانند و به آن عمل کنند. با تببین رسول خدا صلی‌اللّه‌ علیه‌ وآله، پس مردم از احکام دین، همان مواردی را که رسول خدا تبیین فرمودند ذهنیت داشتند و این ذهنیت در بین مردم بوده است.

دو. خلفا در مقابل رسول خدا صلی‌اللّه‌علیه‌وآله، در فقه تصرف می‌کردند.

از طرف دیگر در دوران امیرالمؤمنین، امام مجتبی و سیدالشهدا صلوات‌اللّه‌وسلامه‌علیهم، یک سری اجتهاداتی از سوی خلفا صورت گرفته است اما وسیع نیست ومحدود است. مرحوم آقای شرف الدین در کتاب "النص و الاجتهاد" مقداری از اینها را بیان فرموده‌اند. البته بیشتر از این است اما عمده را بیان فرموده‌اند. فی‌الجمله هم مشخص بود که خلیفه به عنوان خودش در مقابل پیغمبر اکرم صلی‌اللّه‌ علیه‌ وآله تصرف می‌کند؛ مانند صلاة تراویح، تصرف در اذان و امثال اینها. فی‌الجمله اینها واضح بود.

سه. فتاوای علما و فقهای عامه با ذهنیت مسلمانان از فقه رسول خدا صلی‌اللّه‌علیه‌وآله، منافات دارد.

اما از دوران امام سجاد صلوات‌اللّه ‌وسلامه‌علیه و اواخر آن دوران به بعد، نسل مردم تغییر کرد، صحابه کم شدند، تابعین پیدا شدند. دوران منع کتابت و نقل احادیث رسول خدا صلی‌اللّه‌ علیه ‌وآله هم که بود، لذا آن ذهنیتی که همه مردم از احکامی که پیغمبر اکرم صلی‌اللّه‌ علیه ‌وآله عنوان فرموده بودند، کم‌رنگ شد. وقتی کم‌رنگ شد فقها و قضاتی پیدا شدند که همه حکومتی بودند. مردم به این قضات و فقها مراجعه می‌کردند و اینها هم جواب مسائل فقهی را می‌دادند. این فتاوا در بسیاری از موارد با آن ذهنیتی که از زمان رسول اکرم صلی‌اللّه ‌علیه‌ وآله باقی مانده بود و این ذهنیت نزد مردم بود، منافات داشت، احادیث رسول خدا صلی‌اللّه ‌علیه ‌وآله هم که به علت منع کتابت و نقل، در دسترس نبود و گاهی از اوقات اینها اختلاف هم پیدا می‌کردند و در یک مسأله احکام متعدد گفته می‌شد و همین زمان بود که مسأله تخطئه و تصویب در کلام عامه شکل می‌گیرد که حکم‌اللّه واقعی یکی است، چه‌جور این فقهای متعدد، نظرات متعدد دارند؟! این یک مسأله کلامی است در کلام عامه لذا اینجا این مسأله مطرح شد که خداوند حکم‌اللّه واحد ندارد و حکم خدا به تعداد نظرات مجتهدان است. همان مسأله معروف.

خود مرحوم آیت الله بروجردی رضوان‌اللّه‌علیه هم حتی در اصولشان چند بار به این مطلب اشاره می‌کنند که این معنا که ما می‌گوییم "التصویب المجمع علی بطلانه" تصویب، باطل است اما اجماع قابل استدلال و استناد برای بطلان آن نیست. چون این اجماع در مسأله فقهی نیست بلکه اجماع به اصطلاح در مسأله کلامی است.

چهار. مسلمانان اهل دقت برای رفع تنافی، به ائمه هدی و اهل بیت صلوات‌اللّه‌وسلامه‌علیهم‌ اجمعین، مراجعه می‌کردند.

وقتی که این تفاوت پیدا شد، در آن زمان کسانی که اهل دقت بودند به ائمه هدی و اهل بیت صلوات‌اللّه ‌وسلامه‌علیهم‌اجمعین مراجعه می‌کنند، به وجود مقدس امام سجاد صلوات‌اللّه ‌وسلامه‌علیه مراجعه می‌کنند و بعد در زمان امام باقر صلوات‌اللّه ‌وسلامه‌ علیه اوج می‌گیرد و در زمان امام صادق صلوات‌اللّه ‌وسلامه‌ علیه دیگر به حد نهایت خودش می‌رسد.

پنج. سوالاتِ روات از ائمه اطهار صلوات‌اللّه‌وسلامه‌علیهم‌اجمعین، پیش‌زمینه دارد

لذا نظر ایشان این بود که در بیشتر روایاتی که از ائمه اطهار، از امام باقر و امام صادق صلوات‌اللّه‌وسلامه‌علیهم‌اجمعین سوال شده است، پیش‌زمینه‌ای وجود دارد و این پیش‌زمینه عبارت است از آرائی که فقها و قضات عامه  در مسائل مطرح کرده‌اند. آن آرائی که تنافی با ذهنیت مردم، ـ آن ذهنیت باقی‌مانده از زمان رسول خدا صلی‌اللّه‌علیه‌وآله ـ نداشته، اینها کمتر مورد سوال واقع شده است. ولی آن احکامی که تنافی داشته، بیشتر مورد سوال واقع شده است. لذا وقتی راوی، روایتی را از  امام صادق و امام باقر صلوات‌اللّه‌وسلامه‌علیهما سوال می‌کند، ناظر به همین تنافی است.

بله، ائمه اطهار صلوات‌اللّه ‌وسلامه ‌علیهم‌اجمعین مجلس درس و تعلیم فقه هم داشته‌اند، اما در بسیاری از موارد که روات آمده‌اند و سوال می‌کرده‌اند ناظر است به آن فتاوای خلافی که از ناحیه علما و فقهای عامه عنوان شده است.

نتیجه و ماحصل نظریه مرحوم آیت‌اللّه‌العظمی بروجردی رضوان‌اللّه‌علیه؛

روایات صادره از اهل بیت صلوات‌اللّه‌وسلامه‌علیهم‌اجمعین، شأن صدور دارد و فقیه برای استنباط باید آن را بداند.  

لذا ایشان می‌فرمایند: عمده مستند در فقه خودمان، روایات ائمه اطهار صلوات‌اللّه‌ وسلامه‌علیهم‌اجمعین است اما به این نکته توجه داشته باشیم که این روایات همین‌طور به سادگی قابل استدلال و استناد نیست ‌و فقیه لازم است پیش‌زمینه این روایات که از آن به شأن صدور تعبیر می‌کردند را بداند. این روایت که راوی سوال می‌کند آیا این سوال هیچ پیش‌زمینه‌ای ندارد و سوال ابتدایی است؟! یا اینکه راوی بر اساس زمینه قبلی سوال می‌کند؟!

 و برای رسیدن به این مهم، آراء‌ اهل تسنن، فقها و قضات عامه در آن عصر باید دیده بشود. در این قسمت فتوای ابوحنیفه و مالک گره‌گشا نیست بلکه آراء پیش از اینها که عمدتا فقها و قضات عامه همزمان با وجود مقدس امام سجاد صلوات‌اللّه‌وسلامه‌علیه هستند و قبل از آن و اوائل امام باقر صلوات‌اللّه ‌وسلامه‌ علیه، از این آراء ما باید اطلاع داشته باشیم.

ثمره دانستن شأن صدور روایات در فقه و مقام استنباط چیست؟!

وقتی اطلاع داشتیم این روایات با این زمینه‌ها صادر شده است، اثرش در فقه این است که  در مقام استنباط و استدلال تا روایتی اطلاق یا عموم دارد، فورا اطلاق را اخذ نکنیم و به آن اطلاق بخواهیم استناد کنیم. خیلی از این اطلاق‌ها به آن زمینه قبلی انصراف دارد و این در استنباط خیلی کارآمد است.

از نظر مرحوم آیت‌اللّه‌العظمی بروجردی رضوان‌اللّه‌علیه، فقه شیعه حاشیه بر فقه عامه نیست.

این نظریه ایشان است. لذا فقه شیعه حاشیه بر فقه عامه است، منظور از حاشیه معنای مصطلح آن نیست بلکه یعنی برای اینکه انسان، فقه شیعه را متوجه بشود این پیش‌زمینه را باید قبلا توجه کند و در نظر بگیرد. آراء ‌فقهایی که خلاف آن امر مرتکز بازمانده از زمان رسول خدا صلی‌اللّه‌علیه‌وآله عنوان می‌کردند را بداند.

نظریه ایشان، این است. حالا اینکه اسم آن حاشیه بر فقه سنی گذاشته بشود، خیلی تعبیر خوبی نیست. چون برداشتی که می‌شود ما خیال می‌کنیم، آقایون هم همین‌جور خیال می‌کنند که آغاز فقه سنی از زمان این ائمه اربعه است، در حالی که قبل از اینها هم بوده است و اختلاف هم زیاد بود حکومت مداخله کرد و این چهار مذهب را انتخاب کرد و لذا در اینجا  ما ناچاریم این پیش‌زمینه را در نظر بگیریم.

تفاوت روش استنباط مکتب نجف و آیت‌اللّه‌العظمی بروجردی رضوان‌اللّه‌علیه‌

 البته این کار، کار پرزحمتی است؛  یعنی استنباط بر این اساس کار ساده‌ای نیست. چون گاهی از اوقات راحت است، مثلا ضمن حفظ مقامات اعاظم و بزرگانی که به عنوان مکتب نجف تعبیر می‌شود که ما فقه فنی یا فقه اصولی می‌گوییم که اوجش در فقه مرحوم آیت‌اللّه‌العظمی آقای خوئی رضوان‌اللّه ‌علیه متجلی هست، این خیلی کار ساده‌تری است. یعنی این روایات را می‌بینیم و براساس آنچه که در اصول مبانی داریم، إعمال می‌کنیم، لذا استنباط راحت است.

اما بر اساس نظریه مرحوم آیت الله بروجردی رضوان‌اللّه‌علیه، استنباط به تتبّع نیاز دارد. ما باید آراء فقهای عامه قبل از این ائمه اربعه؛ قبل از مالک، قبل از ابوحنیفه را به دست بیاوریم و یکی از مشکلات همین جاست و علت اینکه این روش ایشان به‌طور اساسی به‌ وسیله شاگردان ایشان یا فقهای بعد دنبال نشد همین مشکل بودن آن است. یعنی استنباط در اینجا تتبع وسیعی می‌طلبد.

آراء فقهای عامه قبل از ائمه اربعه را چگونه به ‌دست بیاوریم؟!

ما به همه آراء این فقها در آن عصر قبل از ائمه اربعه دسترسی نداریم. یکی از منابع بسیار مهم برای ما کتب مرحوم علامه حلی است. علامه حلی کتابهای زیادی از این فقهای  عامه در اختیار داشته است و لذا وقتی در کتابهای مختلف مسائل را مطرح می‌کند، به آراء این فقها اشاره می‌کند. البته درجاهایی بیشتر در جاهایی کمتر.

نظر مرحوم آیت الله بروجردی رضوان‌اللّه‌علیه این بود که وقتی ما خودمان دسترسی مستقیم پیدا نمی‌کنیم، به نقل مرحوم علامه اعتماد کنیم.

علامه حلی هم تتبّعش بسیار وسیع بوده است. چند سال پیش که مؤسسه آل‌البیت کتاب "تذکرة الفقهاء" از علامه حلی را می‌خواست تحقیق بکند، به سختی افتادند. چون بسیاری از این آراء‌ فقهای عامه از کتبی نقل شده بود که الان در اختیار ما نیست و این کتابها از بین رفته است. اما آن زمان علامه حلی رئیس بوده و این کتاب‌ها را داشته و در اختیارش بوده است. حتی استاد بزرگوارمان حضرت آیت الله وحید خراسانی حفظه‌اللّه و روحی‌فداه عنوان می‌فرمودند که ما برخلاف مرحوم آیت الله خوئی به توثیقات آقای علامه اعتماد می‌کنیم ولو علامه مثل شیخ طوسی یا نجاشی نزدیک نیست، دور است اما آن اسباب شهادت در کتب (اگر قول رجالی را از باب شهادت بگیریم)، به ایشان رسیده است. کتبی که ایشان به صدورش اطمینان و دسترسی داشته است. مرحوم آیت الله خوئی این جهت را نفی می‌کنند اما ایشان اصرار داشتند و استدلالشان هم این بود که علامه رئیس و مرجع بوده است.  غیر از اینکه رئیس بوده مرجع هم بوده است و از همه جا برای ایشان کتب مختلف می‌آوردند و خود ایشان هم درصدد آن بوده است. از تتبعی که در کتاب‌ها دارد پیداست.

به هرحال ما این آراء را می‌توانیم به‌دست بیاوریم. لااقل تا آنجایی که ممکن است.

فهم مقصود اهل بیت صلوات‌اللّه‌وسلامه‌علیهم‌اجمعین متوقف بر دانستن آن پیش‌زمینه است.

لذا اگر ما مستقیما به روایات مراجعه کنیم بدون اینکه به آن پیش‌زمینه نظر داشته باشیم، نمی‌توانیم ادعا بکنیم آن چیزی را که اهل بیت صلوات‌اللّه‌وسلامه‌علیهم‌اجمعین در این روایات می‌خواستند تبیین بفرمایند، فهمیدیم.

این نکته اصلی است که ایشان در این نظریه‌ شان دارند.

ثمره دیگر نظریه مرحوم آیت‌اللّه‌العظمی بروجردی رضوان‌اللّه‌علیه

این نظریه آثار زیادی دارد چون آن ‌وقت انصراف موضوع پیدا می‌کند. بعضی بزرگان انصراف را دعوایی بی پدر و مادر می‌دانند. مرحوم آیت الله خوئی رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه انصراف را دائر مدار تشکیک در صدق می‌داند. برای آن می‌شود ضابطه تعیین کرد. ما نیاز پیدا می‌کنیم. یک قدری شکل استنباط تغییر می‌کند.

به هر حال این را توجه داشته باشیم این ‌جور نیست که همه این روایات، اطلاقی که دارد را در همه جا ما به کار بگیریم و از آن پیش‌زمینه غافل باشیم.

همان‌طور که عرض کردم حالا اگر برای آن تعبیر بهتری از حاشیه می‌شود کرد، حاشیه نگوییم بهتر است. مقصود حضرت آیت الله بروجردی رضوان‌اللّه‌علیه از فقه شیعه حاشیه‌ای بر فقه اهل سنت است این مطلب می باشد و این معنا مورد شبهه سوال شده، این نظریه است و این ایشان به این نظریه ملتزم بودند و خودشان در فقه بکار می‌گیرند. تقریراتی که از ایشان موجود است نه به طور کامل اما فی‌الجمله در خیلی از موارد این معنا را نشان می‌دهد.

مشکلات آثار آیت‌اللّه‌العظمی بروجردی رضوان‌اللّه‌علیه

یک مشکلی که ما در مورد مرحوم آیت الله بروجردی رضوان‌اللّه‌علیه داریم این است که آثار از ایشان کم داریم. یعنی نوشته فقهی مستقیم نداریم. ما در طول این مدت فقط یک کتاب مهور پیدا کردیم که حاشیه‌ای بود بر مهور جواهر و شرایع که چاپ شد. آن کتاب خوبی است و تتبّع دارد اما آثار فقهی نداریم. لذا امر منحصر است در تقریراتی که از ایشان وجود دارد. همه تقریرات هم حالا با حفظ مقاماتی که برای صاحبان تقریرات قائلیم، اما همه آنجور که باید و شاید این معنا در آن متجلی نیست. علتش هم این است که تقریرنویسی در قم مثل نجف نبوده است. مثلا میرزای نائینی مقررهایی مانند آقاشیخ محمدعلی کاظمینی و آیت الله خوئی دارد. اینها بزرگانی بودند. ما این نحوه تقریرنویسی و فرهنگ بالای تقریرنویسی را در قم نداشتیم. این برای ما مشکلی است و لذا پی بردن به این جهات کارمی‌طلبد.

نظرات رجالی ایشان که بعدا اگر فرصتی شد، من در آن کمیسیون رجال عرض خواهم کرد. ما خیلی تلاش می‌کنیم که این نظرات رجالی لااقل در اختیار قرار بگیرد. ما حتی مشکل داریم. الان "جامع احادیث شیعه" که با معماری ایشان تنظیم شده در اختیار همه نیست، مجلداتش در بازار موجود نیست، یک طبع اینجا خورده است و یک طبع هم در بیروت. ما الان در مؤسسه مرحوم آیت الله بروجردی رضوان‌اللّه‌علیه داریم روی آن کار می‌کنیم که انشاءاللّه تمام بشود و عرضه وسیع کنیم. اما به هر حال این آثار در اختیار نیست.

من عذر می‌خواهم از اطاله کلام. وقت من تمام شده است. خواستم فقط این معنا را در آن حدی که من خودم از بزرگان و اعاظم شاگردان ایشان آموختم، خدمت عزیزان و اساتید بزرگوار خودم عرض کنم.

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد