هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه
هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی به مناسبت شهادت حضرت جواد الائمه امام محمد تقی (علیه السلام)



بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی به مناسبت شهادت حضرت جواد الائمه امام محمد تقی (علیه السلام)

بسم الله الرحمن الرحیم

 در آستانه سالروز شهادت حضرت امام جواد ـ‌علیه‌السلام‌ـ هستیم. هاله­ای از غربت، نام مبارک ایشان را فرا گرفته است؛ چون هم روایاتی که از ایشان نقل شده کم است و هم دوران عمر ایشان بسیار کوتاه بود. در این گفتار، برای تیمن و تبرک، حدیثی از آن حضرت ذکر کرده، مطالبی درباره زندگی ایشان بیان می‌کنیم.

روابط اجتماعی و تکامل عقل در کلام امام جواد(ع)

شیخ مفید در کتاب امالی حدیثی کوتاه و بسیار راه‌گشا از امام جواد ـ‌علیه‌السلام‌ـ نقل می‌کند. در این روایت، جناب عبدالعظیم حسنی ـ‌رضوان‌الله‌تعالی‌علیه‌ـ نقل می‌کند که امام جواد ـ‌علیه‌السلام‌ـ فرمود: مُلاقاه الاْخوانِ نَشْرَه، وَتَلْقیحٌ لِلْعَقْلِ وَإنْ کانَ نَزْراً قَلیلاً.[1] امام ـ‌علیه‌السلام‌ـ در این حدیث می­فرمایند: سعی کنید با دیگران معاشرت داشته باشید؛ خودتان را از جامعه منزوی نکنید. برخی از افراد خود را تافته جدابافته می­دانند؛ برخی گمان می‌کنند که تنها خودشان خلوص دارند و همه کارهای دیگران ریایی است؛ برخی نیز بدگمان‌اند و خیال می‌کنند هر کسی که به ایشان سلام کند، نظری دارد. چنین ذهنیت‌هایی در ما نیز ممکن است باشد. امام ـ‌علیه‌السلام‌ـ می‌فرمایند که فارغ از چنین ذهنیت‌هایی، با هر کسی بنشینید و هم‌سخن شوید. جواب سلام‌ها را بدهید و سعی کنید باب صحبت با افراد را باز کنید؛ چون مُلاقاه الاْخوانِ نَشْرَه؛ دیدار دوستان و برادارن، گشایشی است؛ برای اینکه شما دیدگاه خود را در برابر دیگران ارائه می­کنید و اگر اشکالی داشته باشد، دوستانتان به شما تذکر می‌دهند.

امام بلافاصله می­فرمایند: وتَلْقیحٌ لِلْعَقْلِ؛ یعنی این معاشرت‌ها، باعث باروری عقل شما می‌شود. لقاح یعنی باروری؛ ملاقات و برخورد سلول‌های ماده و نر را ـ ‌چه در گیاه، ‌چه در حیوان و چه در انسان ‌ـ لقاح می‌گویند. به تعبیر امام جواد ـ‌علیه‌السلام‌ـ عقل بر اثر معاشرت‌ها و دیدارهای دوستان، بارور می­شود. گیاه یا حیوان اگر بارور نباشد، بی‌ارزش است؛ چون باقی نمی­ماند و پایان یافتن عمرش، نسلش هم از بین می‌رود. عقل نیز همین گونه است؛ در صورتی که شخص با دیگران معاشرت نداشته باشد، عقل او عقیم می‌شود.

شرایط اجتماعی شیعیان در دوران امام جواد(ع)

امام ـ‌علیه‌السلام‌ـ در زمانی شیعیان را به حضور در اجتماع سفارش می‌کنند که شیعیان در جامعه آن روز، خود به‌ خود منزوی بودند؛ حاکمان آن زمان و دیگر فرقه‌ها سعی می­کردند شیعیان را منزوی کنند. امام در چنین شرایطی به شیعیان توصیه می‌کنند که باب رفاقت با افراد را باز کنید. امام در این حدیث به ما سفارش می‌کنند تا جایی که می­توانیم در فکر افراد رسوخ کنیم؛ اگر از نظر عقیده­ با ما موافق نیستند، در کارهای روزمره با آنها معاشرت داشته باشیم؛ در خرید و فروش، با ایشان مذاکره کنیم؛ در صف نماز کنار هم بنشینیم؛ از یکدیگر احوال‌پرسی کنیم؛ به عیادت بیمارانشان برویم. به هر صورت باید خودمان را در اجتماع نگه داریم و در سطح بالایی حضور داشته باشیم. مخالفان می­خواهند ما را منزوی کنند؛ ولی ما نباید منزوی شویم. امام می‌فرمایند: وقتی می‌خواهند شما را منزوی کنند، شما خودتان را به رخ بکشید؛ نگذارید شما را منزوی کنند؛ در هر جایی که ممکن است، حضور داشته باشید. دشمنان می­خواهند با منزوی کردن شما حق را منزوی کنند؛ می­خواهند اساس حقانیت را به انزوا بکشانند. شما نگذارید چنین بشود. آنها می­خواهند شما را منزوی کنند؛ شما هم با انجام کارهایی که با دیگران سر و کار ندارد، آنها را یاری نکنید.

امام سجاد(ع) و برقراری روابط اجتماعی

به عنوان نمونه می توان با وجود شرایط بسیار بدی که در زمان امام سجاد ـ‌علیه‌السلام‌ـ در مدینه حاکم داشت، اما آن حضرت رابطه خود را با جامعه قطع نکرد. پس از شهادت سیدالشهدا ـ‌علیه‌السلام‌ـ چنان شرایط برای اهل‌بیت ـ‌علیهم‌السلام‌ـ نامناسب شده بود که امام سجاد ـ‌علیه‌السلام‌ـ می­فرمودند: ما به اندازه ده نفر هم علاقه­مند و محب نداریم. اگر امام می­فرمودند به اندازه ده نفر شیعه­ای که شمشیر بردارد و از ما حمایت کند، نداریم، چندان عجیب نبود؛ امیرالمؤمنین و امام حسن ـ‌علیهما‌السلام‌ـ هم نداشتند؛ اما امام سجاد ـ‌علیه‌السلام‌ـ می­فرمایند: ده نفر محب و دوستدار هم در مدینه نداریم؛ یعنی حتی کسانی هم که برای خون‌خواهی امام حسین ـ‌علیه‌السلام‌ـ قیام کردند، پس از آنکه یزید شدت عمل نشان داد و آن وقایع تلخ در مدینه روی داد، علاقه خود را از اهل‌بیت ـ‌علیهم‌السلام‌ـ سلب کردند.

امام سجاد ـ‌علیه‌السلام‌ـ در چنین شرایطی که ظاهراً هیچ کاری نمی‌توانست بکند و هیچ راهی برایش نمانده بود، با این حال با اهل فضل در ارتباط بودند و بیانات ارزشمندی را در قالب دعا تعلیم می­کردند که صحیفه سجادیه یادگاری گران‌قدر از همان روزگار است. همچنین آن حضرت مقید به تربیت افراد بودند. ایشان افراد را می‌فرستادند تا از بازار برده‌فروشان، غلام و کنیز بخرند. چنان‌که نقل شده است، در برخی از اوقات در منزل امام ـ‌علیه‌السلام‌ـ چهارصد تا پانصد غلام و کنیز بود. امام آنها را می‌خریدند و در منزل خود به تعلیم و تربیت ایشان می‌پرداخت؛ به گونه‌ای که گاهی از میان ایشان نخبه­هایی تربیت می­شدند. آن‌گاه به بهانه­های مختلف، آنها را آزاد می­کردند.

امامان ما در ارتباط با جامعه به دنبال این بودند که انسان‌ها را تربیت کنند؛ حال، یا از راه خرید بردگان و تربیت آن­ها در محضر امام سجاد ـ‌علیه‌السلام‌ـ و یا در قالب آموزش طلبه­هایی که خدمت امام باقر و امام صادق ـ‌علیهما‌السلام‌ـ می­آمدند. پیشوایان ما این مذهب را این گونه نگه‌داری کردند.

روابط اجتماعی و بهره‌برداری از فرصت‌های کوتاه

خودتان را مطرح کنید؛ نگذارید شما را منزوی کنند؛ چه در سطح بین‌المللی و چه در سطح داخلی. کسی که حرف دارد، با چند ناسزا از میدان فرار نمی­کند. نباید به این امور توجه کرد. انسانی که با چند ناسزا و حرف‌های درشت، از میدان فرار می‌کند، شایسته زندگی شرافتمندانه نیست.

بنابراین، دیدار دوستان و برادران و هماهنگی با یکدیگر، موجب بارور شدن عقل‌ها می‌شود. هر کسی در عقل محدود خودش تفکری دارد که با مشورت با دیگران، از عقل آنها هم استفاده می‌کند و عقل خود را کامل و بارور می‌سازد؛ وَإنْ کانَ نَزْراً قَلیلاً؛ هرچند این ارتباط، یک فرصت کوتاه و در حد یک سلام و احوال‌پرسی باشد. سعی کنیم به هر اندازه‌ای که می‌توانیم، با دیگران ارتباط برقرار کنیم. این ارتباط مارا زنده نگه می‌دارد.

حضور امام جواد(ع) در دستگاه خلافت

امام جواد(ع) و دامادی مأمون

 وجود مقدس امام جواد ـ‌علیه‌السلام‌ـ در زندگی کوتاهشان مصیبت‌های زیادی را متحمل شدند. مأمون، امام رضا ـ‌علیه‌السلام‌ـ را به شهادت رسانده بود و از آنجا که در این خصوص نزد بسیاری از شیعیان متهم بود و می‌خواست خود را از این اتهام تبرئه کند، امام جواد ـ‌علیه‌السلام‌ـ را به دامادی خود برگزید. مأمون با این کار، همچنین قصد داشت که ارتباط خود را با اهل‌بیت ـ‌علیهم‌السلام‌ـ حفظ کند و از این ناحیه نزد مردم مشروعیتی به دست آورد؛ همان مشروعیتی که با انتصاب امام رضا ـ‌علیه‌السلام‌ـ به ولایت‌ عهدی درصدد کسب آن بود و با شهادت آن حضرت در حال از بین رفتن بود. دامادی مأمون برای امام جواد ـ‌علیه‌السلام‌ـ بسیار سخت بود؛ هم از این جهت که دختر مأمون ویژگی‌های خاص خود را داشت و امام از جانب او سختی‌های زیادی متحمل می­شد، و هم به دلیل حضور در دستگاه سلطنت.

مأمون با تزویج دخترش به امام، می‌خواست آن حضرت را در بساط سلطنت داخل کند و بدین وسیله ایشان را به همه آلودگی‌های حکومت بیالاید. برای نمونه، در مجلس عقد امام جواد ـ‌علیه‌السلام‌ـ نوازنده معروفی را آورده بودند که در آن مجلس ساز بزند و بخواند. وقتی شروع به نوازدگی کرد، امام در او تصرف ولایتی کردند؛ به گونه‌ای که برای همیشه ساکت شد.

امام جواد(ع) و انجام وظیفه در شرایط سخت

امام ـ‌علیه‌السلام‌ـ در دستگاه خلافت و با چنین محدودیت‌هایی، می­خواهد وظیفه امامت خویش را هم انجام دهد. ازاین‌رو امام جواد ـ‌علیه‌السلام‌ـ با فشارهای بسیار زیادی روبه‌رو بود؛ آن گونه که امام حسن و امام حسین ـ‌علیهما‌السلام‌ـ نیز چنین در فشار نبودند. از سوی دیگر، امام باید به کارهای شیعیان رسیدگی می‌کرد. بنابراین افرادی را برای این کار تعیین فرمود و به اطراف و اکناف فرستاد که یکی از ایشان، جناب عبدالعظیم حسنی ـ‌علیه‌السلام‌ـ بود. در عین حال، محدودیت‌های امام بسیار زیاد بود. اطراف خانه امام را مأموران خلیفه پر کرده بودند و تمام رفت‌وآمدها و حرکت‌های امام را گزارش می‌کردند.

از سوی دیگر، امام افزون بر عمر کوتاه و محدودیت‌های سخت و شدید، بسیار خردسال بود و از این ناحیه نیز با مشکلاتی مواجه بود. در میان شیعیان بحث‌هایی مطرح شده بود که مگر می‌شود امام کودک باشد؛ به همین دلیل، برخی از شیعیان انتظار داشتند که امام باید گوشه‌ای از علم و کرامات خود را نشان دهد؛ چنان‌که در مجلس مناظره با یحیی‌بن‌اکثم، مقام علمی خود را نشان داد.

در چنین شرایطی، امام جواد ـ‌علیه‌السلام‌ـ چنان تفکر شیعه را تحکیم بخشید و بنیاد تشیع را پاس داشت که پس از ایشان، خلفا امام هادی و امام حسن عسکری ـ‌علیهما‌السلام‌ـ را به داخل پادگان بردند و آن بزرگواران را در آنجا محصور کردند. نفوذ امام جواد ـ‌علیه‌السلام‌ـ در مردم و بازخورد گسترده فعالیت‌های امام در جامعه چنان بود که خلفا درباره امام هادی و امام عسکری ـ‌علیهما‌السلام‌ـ سختگیری را از حد گذراندند؛ به ویژه شرایط را در پادگان نظامی چنان بر امام عسکری ـ‌علیه‌السلام‌ـ سخت کردند که کار به غیبت امام دوازدهم انجامید. خواجه طوسی می‌گوید: «وجوده(امام علیه السلام) لطفٌ وتصرفه لطفٌ آخر وعدمه منّا»[2]؛  غیبت، مشکل ماست.

حضور امام در اجتماع

در هر صورت، امام جواد ـ‌علیه‌السلام‌ـ در آن شرایط سخت نیز وظایف خود را انجام داد. امام در این شرایط نیز روابط خود را قطع نمی‌کند و به حفظ یاران و نیز پرورش نیروهای ارزشی می‌پردازد؛ چنان‌که نقل شده است، یک‌سال پس از شهادت امام رضا ـ‌علیه‌السلام‌ـ به طوس می‌آید و یکی از یاران نزدیک پدرش را از زندان مأمون بیرون می­آورد. این داستان، نشانگر حضور امام جواد ـ‌علیه‌السلام‌ـ در عرصه‌های مختلف جامعه است.

برای بررسی حضور امام و فعالیت‌های ایشان، باید به این دو جنبه توجه داشته باشیم:

نخست اینکه مامون می­خواست برای حفظ مشروعیت خودش، امام جواد ـ‌علیه‌السلام‌ـ را در اختیار خودش داشته باشد و چنین وانمود کند که ایشان هم یکی از افراد حکومت است. پدرش ولایت‌عهدی ما را پذیرفت؛ ولی عمرش به دنیا نبود. خود او نیز در دستگاه ما حضور دارد و یکی از افراد ماست.

دوم اینکه امام جواد ـ‌علیه‌السلام‌ـ نیز از سوی دیگر، در داخل آن حصر وظایف امامت را انجام می‌داد و این وظایف را چنان به انجام رساندند که اساس مکتب تشیع برای همیشه باقی ماند.

 سلام و صلوات خدا بر وجود اقدس و مطهر امام جواد ـ‌علیه‌السلام‌ـ و پدران و فرزندان گرامی و معصومش باد.

والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته



[1] شیخ مفید، الامالی، ص 328، ح13.

[2] خواجه نصیر الدین طوسی، کتاب تجرید الاعتقاد ( مبحث الإمامة)، علامه الحلی، کشف المراد فی شرح الاعتقاد، ص388.   


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد