هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه
هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

بنده برگزیده و رسول پسندیده




وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ الْمُنْتَجَبُ وَرَسولُهُ الْمُرْتَضى اَرْسَلَهُ بِالْهُدى وَدینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدّینِ کُلِّهِ وَلَوْکَرِهَ الْمُشْرِکونَ;


و گواهى مى دهم که حضرت محمّد صلى اللّه علیه وآله بنده برگزیده و رسول پسندیده اوست که او را با هدایت و دین حق فرستاد تا بر همه دین ها چیره گرداند، گرچه بر شرک ورزان ناگوار باشد.


حضرت آیت الله حاج سید علی حسینی میلانی مدظله العالی در کتاب ارزشمندشان، با نام (با پیشوایان هدایت‌گر) شرح زیارت جامعه کبیره، در توضیح و تبیین عبارت وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ الْمُنْتَجَبُ وَرَسولُهُ الْمُرْتَضى... ، اشاراتی به مقامات پیامبر اکرم صلى اللّه علیه وآله داشتند که در ادامه به محضرتان تقدیم می شود :


پیامبر بنده خداست


این فراز را از چند محور مى توان بررسى کرد:


محور یکم. پیامبر اکرم صلى اللّه علیه وآله بنده خداوند متعال هستند. به نظر مى رسد که شاید تقدیم عبودیت بر رسالت اشاره به چند مطلب باشد:


این مقامى که امیر مؤمنان عنداللّه پیدا کردند و کرامتى که عنداللّه داشتند، به برکت عبودیت بوده است.

این مطلب نیز در روایات آمده است.

  
بنابراین، پیامبر اکرم صلى اللّه علیه وآله بنده خداوند متعال است، نه این که خدا نیست; بلکه شریک خدا هم نیست. فرزند خدا و متّحد با خدا هم نیست و هیچ حلولى در این جا صورت نگرفته است; بلکه عبد خدا هستند.
محور دوم. حضرت محمّد صلى اللّه علیه وآله عبد و بنده منتجب خداوند است. واژه «منتجب» یعنى مختار، ممتاز و جدا شده. وقتى کسى مختار و منتجب و از بین دیگران انتخاب مى شود که خصایص و ویژگى هایى داشته باشد. ممتاز شدن نزد خدا خصایص و ویژگى هایى را لازم دارد; خصایصى که از نظر خداوند متعال خصایص باشد و در ادامه، جدا شدن، انتخاب و اختیار خدا را در پى داشته باشد. پیامبر اکرم داراى خصایصى بودند که آن خصوصیّات از نظر خداوند باعث شد که آن حضرت منتجب و منتخب عنداللّه شدند.
محور سوم. رسالت و رسول بودن پیامبر اکرم صلى اللّه علیه وآله با صفت «المرتضى» موصوف شد; یعنى آن حضرت رسول خداوند متعال است و مورد رضایت و پسند خداوند هستند. شاید این عبارت به این آیه مبارکه اشاره باشد که مى فرماید:
(عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَدًا * إِلاّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول);1
داناى غیب اوست; پس هیچ کس را بر رازهاى غیب خود آگاه نمى سازد، مگر رسولانى که برگزیده است.
پس رسولى که مرتَضى شد، چنین مقاماتى به او داده مى شود. از طرفى، پیامبر اکرم صلى اللّه علیه وآله مورد پسند خداوند متعال بودند، آن جا که مى فرماید:
(وَکانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا);2
و او پیوسته مورد رضایت پروردگارش بود.
پس وقتى پسند کننده خداوند باشد و خدا کسى را بپسندد، این فرد چه مقاماتى را پیدا مى کند! به راستى ملاکات مورد پسند خداوند متعال براى گزینش یک فرد چیست؟
پسند خداوند متعال در هر مرتبه، آن مرتبه عالیه اى است که پیامبر اکرم دارند که اشرف مخلوقات هستند. آن حضرت به مقامى رسید که مرتَضاى خداوند على الاطلاق به جمیع معانى کلمه بودند و وقتى مرتَضاى خداوند واقع شدند، به او گفتند:
(وَلَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى);3
و به زودى پروردگار تو آن قدر به تو عطا خواهد کرد که راضى شوى.
به تعبیرى خداى متعال مى فرماید: شما کارى کنید که مرتَضاى من باشید، آن وقت من به شما به گونه اى عطا مى کنم که شما راضى باشید.
تذکر یک نکته قرآنى لازم است که قرآن مجید هر گاه سخن از عطا فرموده، آن را به واژه «ربّ» اضافه کرده است; همان گونه که این آیه بدان اشاره دارد. در آیه دیگرى مى فرماید:
(إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ);4
به راستى ما به تو کوثر عطا کردیم. پس براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن.
در آیه دیگرى آمده است:
(وَما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا);5
و عطاى پروردگار تو منع شده نیست.
در مورد دیگرى مى فرماید:
(کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَهَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ);3
هر یک از این دو گروه را از عطاى پروردگارت بهره مى دهیم.
در آیه دیگرى آمده است:
(جَزاءً مِنْ رَبِّکَ عَطاءً حِسابًا);6
این پاداشى از جانب پروردگارت و عطایى حساب شده است.
در مورد دیگرى مى فرماید:
(رَبُّنَا الَّذی أَعْطى کُلَّ شَیْء خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى);7
پروردگار ما آن کسى است که به هر چیزى، آن چه براى آفرینش آن لازم بوده عطا کرده، آن گاه هدایت کرده است.
وقتى کسى رشد و تربیت کسى را بر عهده گرفت، تمام مستلزمات رسیدن به آن کمال و هدف را عطا مى کند و در غیر این صورت خُلف و نقض غرض خواهد بود. از این رو در دعاى ابوحمزه آمده است: ربّ بما أعطیتنی.
پس چون عطاست باید ربّ هم باشد. کار خداوند متعال به لحاظ ربوبیتش و به مقتضاى آن مقام، عطا است. عطاء ربّ، مطلق است. از این رو حضرت موسى علیه السلام مى فرماید:
(رَبِّ إِنّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْر فَقیرٌ);8
پروردگارا! به هر خیر و نیکى که تو بر من فرو فرستى نیازمندم.
رسالت هدایت گر
اَرْسَلَهُ بِالْهُدى وَدینِ الْحَقِّ;
پیامبرى که او را با هدایت و دین حق فرستاد.
بنابراین وقتى به رسالت پیامبر اکرم صلى اللّه علیه وآله شهادت مى دهیم، این شهادت، با مقامات، اوصاف و منازلى براى آن حضرت توأم است. رسالتى که به پیامبر اکرم عطا شده، رسالت هُدى و هدایت است.
چنان که پیش تر گذشت، واژه «هدایت» به تمام معنا، همه کسان ـ ذوى العقول ـ یا چیزها ـ اعم از ذوى العقول یا غیر ذوى العقول ـ را که به هدایت نیاز دارند، شامل مى شود. دین اسلام، براى بشر بالخصوص، دین هدایت و حق است.
حق یعنى چه؟ یعنى هرگز در دین اسلام باطل و بطلانى وجود ندارد. منظور از باطل در این جا بالمعنى الاعم است، نه فقط باطل در مقابل حق که معمولاً به کار مى بریم; بلکه شامل نقص، سهو، خطا و اشتباه مى شود که هر کدام نوعى از بطلان هستند و همه این موارد در دین اسلام منتفى است. از این رو، درباره قرآن این گونه آمده است:
(وَإِنَّهُ لَکِتابٌ عَزیزٌ * لا یَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزیلٌ مِنْ حَکیم حَمید);9
و همانا این کتابى است شکست ناپذیر که هیچ باطلى نه از پیش رو و نه از پشت سر بر آن راه ندارد; چرا که از جانب خداوند حکیم و ستوده نازل شده است.
پس در این جا باطل به جمیع معانى کلمه مورد نظر است و هیچ نقص، اشتباه و خطایى در قرآن نیست. «لا یأتیه» از هیچ طرف; نه اکنون، نه در آینده، نه از پیش رو و نه از پشت سر. این همان دین حق است.
به نظر مى رسد که برهان این مطلب در قرآن مجید است، آن جا که مى فرماید:
(أَ لا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ);10
آیا کسى که موجودات را آفریده از حال آنان آگاه نیست، با این که او بسیار باخبر و آگاه است؟
چون خداوند متعال که خالق بشر است و حکمت و هدف از خلقت این بشر، هدایت و رسیدن به کمال است. او که خالق است، بشر را براى رسیدن به کمال خلق کرده است. خبیر است به این که چه چیزى بشر را براى رسیدن به کمال، کمک مى کند و چه چیزى مانع رسیدن او به کمال مى شود; یعنى از همه مقتضیات و تمام موانع آگاه است. از این رو، بایستى به مقتضاى قاعده لطف کارى کند که مقتضیات رسیدن به این هدف و حکمت فراهم شود و موانع در این راه برطرف گردد; یعنى برنامه اى که به تعبیر ما شریعت است ارائه کند. بنابراین، ناگزیر باید دین و شریعتى بیاید که حق باشد; حق در مقابل باطل به جمیع معانى آن. از این رو کسى حق ندارد به این دین اشکالى کند که مثلاً: فلان جا چرا چنین؟ فلان حکم چرا فلان؟ چرا این طور؟
این چراها را نباید کرد; زیرا که کسى این شریعت را مقرّر کرده که ما را آفریده و به حالات، حقایق احوال، واقعیّات ما و به آن چه ما را به غرض از خلقت مى رساند و آن چه مانع مى شود، آگاه است.
پس اگر گفت: فلان چیز حرام است; یعنى براى تو مانعیّت دارد و اگر گفت: انجام فلان عمل مستحب است، انجام بده; یعنى تو را در رسیدن و حرکت به سوى کمال یارى مى کند.
به راستى چنین دینى را بایستى به دست چه کسى بسپارند و چه کسى باید آن را به مردم برساند؟
آرى باید رسول باشد که مرتَضى به جمیع جهات باشد; یعنى به مناسبت حکم و موضوع، وقتى دین چنین بود، مبلِّغ دین هم باید با این دین متناسب باشد و از خطا، نسیان، غرض، غرائز شهوانى به دور باشد و چیزى را از دین کم نکند یا چیزى را به دین، مطابق هواى نفسش اضافه نکند.

پس هر کسى از افراد بشر و مکلّفان به این دین، هر مقدار ارتباطشان با این دین بیشتر باشد، علاوه بر این که به هدف از خلقت نزدیک تر هستند، همان کاشف از مرضى بودن عنداللّه مى شود. چنان که گذشت، به مقتضاى آیه مبارکه «نَفْر» که مى فرماید:
(لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ);11
تا در دین آگاهى یابند.
کلمه دین اعم از اصول اعتقادات، احکام شرعى و جهات اخلاقى است و کمال انسان در این است که در هر سه بُعد کار کند و در مسیر صحیح رسیدن به کمال قدم بردارد; زیرا که انسان فکر است و بدن و نفس و هر یک از این ابعاد وظیفه خاص خود را دارد، از نظر فکر و اعتقاد مستقیم باشد و هم چنین در احکام شرعیه که مربوط به اعضا و جوارح بدن است و در جهات اخلاقى که مربوط به نفس است و کسى که در این سه بعد کار کند، در مسیر دین حق حرکت کرده است. حالا اگر به جایى رسید ـ و نخواهد رسید ـ که بخواهد رسول مرتَضى شود، آن جا که حضرتش مى فرماید:
ألا و إنّ إمامکم قد اکتفى من دنیاه بطمریه ومن طعمه بقرصیه، ألا وإنّکم لا تقدرون على ذلک ولکن أعینونی بورع واجتهاد...;12
امام شما از دنیاى خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان کفایت کرده است. بدانید که شما توانایى چنین کارى را ندارید، اما با پارسایى و تلاش فراوان... مرا یارى کنید.
امام صادق علیه السلام فرمود:
کونوا دعاة للناس بغیر ألسنتکم لِیَرَوْا منکم الورعَ والاجتهاد والصلاة والخیر، فإنّ ذلک داعیةٌ;13
مردم را با غیر زبان هایتان ]به مذهب خویش[ دعوت کنید تا از شما پارسایى، تلاش، نماز و نیکى را ببینند که همین دعوت کننده است.
انسان بایستى در این مسیر جدّ و اجتهاد داشته باشد. این همان معناى «ارسله بالهدى ودین الحق» است.
آیین همگانى
لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدّینِ کُلِّهِ وَلَوْکَرِهَ الْمُشْرِکونَ;
تا بر همه دین ها چیره گرداند، گرچه شرک ورزان ناخشنود باشند.
در این عبارت لام «لیظهره» براى علّت و غایت است; یعنى دین اسلام باید بر همه ادیان، ملل و تمامى اهل زمین غلبه پیدا کند و بر آنان ظاهر شود، گرچه شرکورزان کراهت داشته باشند.
این آیه از ادلّه مهدویت و از آیات متعلق به حضرت مهدى عجل اللّه تعالى فرجه الشریف و از وعده هاى الهى است.
چون هنوز این امر تحقّق نیافته است، پس ناگزیر باید در آینده باشد و زمانى فرا رسد که این حقیقت و واقعیّت تحقق پیدا کند و چون امامى به غیر از حضرت ولى عصر علیه السلام نداریم، پس باید در زمان آن حضرت این واقعیّت محقق شود.
این شهادت در قرآن مجید ریشه دارد، آن جا که خداوند متعال مى فرماید:
(هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَدینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ);14
او کسى است که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همه دین ها پیروز گرداند، گرچه شرک ورزان ناخشنود باشند.
در مجمع البیان در ذیل این آیه آمده که امام باقر علیه السلام فرمود:
إنّ ذلک یکون عند خروج المهدی من آل محمّد، فلا یبقى أحد إلاّ أقرّ بمحمّد صلى اللّه علیه وآله;15
همانا غلبه دین حق بر همه دین ها به هنگام خروج مهدى آل محمّد است; پس در زمین کسى باقى نمى ماند مگر آن که به رسالت محمّد صلى اللّه علیه وآله اقرار مى کند.
این آیه در هنگام خروج مهدى آل محمّد علیهم السلام محقّق خواهد شد که همه به پیامبرى و رسالت حضرت محمّد صلى اللّه علیه وآله اقرار خواهند کرد، ان شاء اللّه.
2 . این که ابتداى رسیدن به هر مقام و منزلتى در پیشگاه خداوند متعال عبودیت است و این حقیقتى است که از روایات استفاده مى شود و ما در مباحث پیشین برخى از آن روایات را ذکر کردیم; از جمله روایتى بود که از حضرت امام رضا علیه السلام نقل شده است که آن حضرت فرمودند: 3 . این که پیامبر اکرم صلى اللّه علیه وآله خدا نیست; چون همان طورى که در مورد ائمّه علیهم السلام کسانى پیدا شدند و غلوّ کردند، در مورد شخص پیامبر اکرم نیز کسانى بودند که آن حضرت را خدا مى دانستند. 1 . این که پیامبر اکرم صلى اللّه علیه وآله هر چه از مقامات، کمالات و ملکات دارند، از مولاى خود خداوند متعال است و چیزى از خود ندارند.

1. سوره جن (72): آیات 26 و 27.
2. سوره مریم (19): آیه 55.
3. سوره ضحى (93): آیه 5.
4. سوره کوثر (108): آیات 1 و 2.
5 و 3. سوره اسراء (17): آیه 20.
6. سوره نبأ (78): آیه 36.
7. سوره طه (20): آیه 50.
8. سوره قصص (28): آیه 24.
9. سوره فصلت (41): آیه 41 و 42.
10. سوره ملک (67): آیه 14.
11. سوره توبه (9): آیه 122.
12. نهج البلاغه: نامه 45، بحار الانوار: 33 / 474.
13. الکافى: 2 / 78، حدیث 14.
14 . سوره توبه (9): آیه 33.
15. مجمع البیان: 5 / 45.
برگرفته از کتاب با پیشوایان هدایت گر (جلد اول – صفحه 442)
اثر ارزشمند حضرت آیت الله حسینی میلانی مدظله العالی




بنده برگزیده و رسول پسندیده
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد