«الحمد
للّه ربّ العالمین وصلّى اللّه على سیّدنا محمّد وآله الطاهرین ولعنة
اللّه
با فرا
رسیدن ایّام جانسوز و جانگذار فاطمیّه، ادامه سخن را به بحث در مورد
خداوند
متعال خطاب به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مىفرماید:
على أعدائهم أجمعین».
بانوى گرامى اسلام علیهاالسلام اختصاص مىدهیم. این ایّام خاطره یکى از
تلخترین
حوادث صدر اسلام را زنده مىکند. حادثهاى که اگر هر انسان منصف و مؤمنى
در
آن دقّت نماید و به عمق ماجرا بیندیشد هالهاى از تأثّر، تأسّف، غم و
اندوه وجود
او را فرا خواهد گرفت. در همین راستا و براى پىبردن به مقام و منزلت اهل
بیت علیهم السلام ابتداى آیهاى از قرآن مجید را نقل نموده و در ذیل آن
آیه شریف، به
نقد و بررسى سخن مفسّرین اهل سنّت مىپردازیم.
«قُل
لاَّ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى
وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْناً إِنَّ اللَّهَ
غَفُورٌ شَکُورٌ»[i].
بگو من
هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمىکنم جز
فخررازى و محبّت اهل بیت علیهم السلام
دوست داشتن نزدیکانم و هرکس کار نیکى انجام دهد بر نیکىاش
مىافزاییم چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.
پیامبراکرم
[صلى الله علیه و آله و سلم] فرمودند: کسى که بردوستى آلمحمّد
[علیهم السلام ] از دنیا برود، شهید از دنیا رفته، آگاه باشید کسى که بر
دوستى آل محمّد [علیهم السلام] از دنیا برود، تمام گناهان او آمرزیده
مىشود،
فخررازى
پس از اینکه روایت را از زمخشرى نقل مىنماید، به تفسیر و تبیین
أنا أقول: آل محمّد [صلى الله علیه و آله و
سلم] هم الّذین یؤول أمرهم إلیه فکلّ من
فخررازى
که یکى از مفسّرین و متفکّرین اهل سنّت است، در ذیل این آیه شریف، روایتى
را ازکتاب کشّاف زمخشرى نقل مىنماید. فخررازى چنین مىگوید: «عن
النّبی [صلى الله علیه و آله و سلم] أنّه قال: من
مات على حبّ آل محمّد [علیهم السلام] مات شهیدا، ألا
ومن مات على حبّ آلمحمّد [علیهم السلام] مات مغفورا
له، ألا ومن مات على حبّ آل محمّد [علیهم السلام] مات
تائبا، ألا ومن مات على حبّ آل محمّد [علیهم السلام] مات
مؤمنا مستکمل الإیمان، ألا ومن مات على حبّ آل محمّد [علیهم
السلام] بشّره ملک الموت بالجنّة ثمّ منکر ونکیر، ألا ومن مات
على حبّ آل محمّد [علیهم السلام] یزفّ إلى الجنّة کما
تزفّ العروس إلى بیت زوجها، ألا ومن مات على حبّ آل محمّد [علیهم
السلام] فتح له فی قبره بابان إلى الجنّة، ألا ومن مات على حبّ
آل محمّد [علیهم السلام] جعل اللّه قبره مزار ملائکة
الرّحمة، ألا ومن مات على حبّ آل محمّد [علیهم السلام] مات
على السنّة والجماعة، وألا ومن مات على بغض آل محمّد [علیهم
السلام] جاء یوم القیامة مکتوبا بین عینیه آیس من رحمة آللّه،
ألا ومن مات على بغض آل محمّد [علیهم السلام] مات
کافرا، ألا ومن مات على بغض آل محمّد [علیهم السلام] لم
یشمّ رائحة الجنّة:
آگاه باشید کسى که بر دوستى آل محمّد [علیهم السلام] از دنیا برود، جزء
توبه کنندگان محسوب مىشود، آگاه باشید کسى که بر دوستى آل محمّد [علیهم
السلام] از دنیا برود، با ایمان کامل از دنیا رفته است، آگاه باشید کسى
که بر دوستى آل محمّد [علیهم السلام] از دنیا برود، ملک الموت، نکیر و
منکر او را به بهشت جاویدان بشارت مىدهند، آگاه باشید کسى که بر دوستى آل محمّد
[علیهم السلام] از دنیا برود، او را با تشریفات به سوى بهشت مىبرند، چنانچه عروس را با
تشریفات خاصّى به منزل همسرش رهسپار مىکنند،
آگاه باشید کسى که بر دوستى آلمحمّد [علیهم السلام] از دنیا
برود، براى او در قبرش دو در به سوى بهشت باز مىشود، آگاه باشید کسى که بر دوستى آل محمّد [علیهم السلام] از دنیا
برود خداوند قبر او را مزار و مطاف ملائکه رحمت قرار مىدهد، آگاه باشید کسى که بر دوستى آل محمّد [علیهم السلام] از دنیا
برود، طبق روش و سنّت پیروان پیامبر [صلى الله علیه و آله و سلم] از
دنیا رفته است، آگاه باشید کسى که بر بغض و کینه آل محمّد [علیهم
السلام] از دنیا برود، روز قیامت وارد صحنه محشر مىشود در حالى که بر پیشانى او
نوشتهاند: از رحمت خدا ناامید مىباشد، آگاه باشید کسى که بر بغض و کینه آل محمّد [علیهم السلام] از دنیا برود،
بدون دین و کافر از دنیا رفته است آگاه باشید کسى که بر بغض
و کینه آل محمّد [علیهم السلام] از دنیا برود، هرگز بوى بهشت را
استشمام نخواهد نمود.
آن مىپردازد و این قصد را دارد که بیان کند منظور از آلمحمّد [علیهم
السلام] چه کسانى
هستند.
کان أمرهم إلیه أشدّ وأکمل کانوا هم الآل، ولا شکّ أنّ فاطمة
وعلیّا والحسن والحسین [علیهم السلام] کان التّعلق
بینهم وبین رسول
اللّه [صلى الله علیه و آله و سلم] أشدّ التعلقات
وهذا کالمعلوم بالنّقل المتواتر فوجب أن
یکونوا هم الآل، وأیضا اختلف النّاس فی الآل فقیل هم الأقارب
وقیل هم امّته، فإن حملناه على القرابة فهم الآل، وإن حملناه على
الاُمّة الّذین قبّلوا دعوته فهم أیضا آل فثبت أنّ على جمیع
التّقدیرات هم الآل وأمّا غیرهم فهل یدخلون تحت لفظ الآل؟
فمختلف فیه؛
نظر
من این است: آل محمّد [صلى الله علیه و آله و سلم] کسانى هستند که
بازگشت
فخررازى
پس از بحث لغوى، بحث روایى را در مورد مصادیق آل دنبال
وروى صاحب الکشّاف أنّه لمّا نزلت هذه الآیة قیل یا رسول
صاحب
کتاب کشّاف روایت کرده زمانى که این آیه شریف
الأوّل: قوله تعالى «إِلاَّ الْمَوَدَّةَ
فِی الْقُرْبَى» ووجه الاستدلال به ما
إنّ کان رفضا حبّ محمّد وآل محمّد
فلیشهد الثقلان أنّی رافضیّ
دلیل
اوّل آیهاى است که ذکر گردید و در سخنان گذشته به آن
شافعى
در همین زمینه ابیاتى سروده است [که در اینجا تنها به
فخررازى
در ادامه از آیه شریف برداشت دیگرى را ارائه کرده و مىگوید: قوله:
«إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى» فیه
منصب عظیم للصّحابة لأنّه
در
آیه «إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى» نیز مقام
جایگاه عظیمى براى
پرسشهاى بى پاسخ
در
این قسمت به نقد و بررسى سخنان فخررازى مىپردازیم. با طرح پرسش
پرسش نخست
چنانچه
در سخنان فخررازى دقّت کرده باشید، این مفسّر اهل سنّت در
پرسش دوّم
فخررازى
بعد از اینکه معناى لغوى آل را مطرح نمود براى تأیید سخنان خود
پرسش سوّم
این
پرسش، پرسشى است که با توجّه به مقام فکرى و علمى فخررازى مطرح
آیا
فخررازى از مجموع این روایت نفى و اثبات تکوینى را استنباط نمىنماید؟
بنابر
روایتى که فخررازى نقل کرده، محبّت آل محمّد علیهم السلام کمال ایمان
است و
رضایت و غضب فاطمه علیهاالسلام
اکثر
کتب معتبر اهل سنّت البته با الفاظ و مضامین متفاوت نقل مىکنند که
همانا
با رضایت فاطمه [علیهاالسلام] خداوند خشنود شده و با غضب
اگر
طبق گفته اهل سنّت حضرت زهرا علیهاالسلام را معصوم ندانیم، معناى روایت
نتیجه
این مىشود که مسلّما حضرت زهراى مرضیه علیهاالسلام داراى مقام رفیع
در
صحیح بخارى روایتى ذکر شده است که دقّت در آن ما را به حقیقت مهمّى
ما
انبیاء چیزى را به عنوان ارث باقى نمىگذاریم و آنچه که از
اموال
حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را به زور از ایشان گرفت.
فغضب فاطمة بنت رسول اللّه [صلى الله علیه و آله و
سلم] فهجرت أبابکر فلم تزل
فاطمه
دختر رسول خدا از این عمل غضبناک شدند پس با
در
ادامه روایت آمده است: «فأمّا صدقته بالمدینة فدفعها عمر إلى علیّ
وعبّاس»[ix].
امّا
اموال پیامبر [صلى الله علیه و آله و سلم] که در مدینه بود پس عمر
آنها را به على
این
روایت، روایتى است که در کتب معتبر اهل سنّت نقل شده است. و بالاتر
اگر
کسى ادّعا کند که این روایات با یکدیگر تعارض نموده در نتیجه، اعتبار
ندارند،
«والسّلام
علیکم ورحمة اللّه وبرکاته »
خودآزمایى
1
براساس آیه 23 سوره شورى، رسول اللّه صلى الله علیه و آله و سلم در
قبال رسالت
2
زمخشرى در کتاب کشّاف چه روایتى در مورد اهمیّت حبّ آل
3
بنابر نظر فخررازى چه کسانى مسلّما از آل رسول اللّه صلى الله علیه و
آله و سلم هستند؟
4
هنگامى که نظر رسول اللّه صلى الله علیه و آله و سلم را در مورد آل
ایشان پرسیدند، چه پاسخى دادند؟ 5 استدلال فخررازى در مورد اینکه چه
کسانى و چرا ال رسول اللّه علیهم السلام هستند را بیان نمایید.
6
فخررازى در مورد مصداقِ آل بودنِ صحابه چه نظرى دارد؟
7
نظر فخررازى در مورد صحابه و جایگاه آنان را نقد کنید.
8
ثابت کنید که حضرت زهرا علیهاالسلام داراى مقام عصمت هستند.
9
آیا حضرت زهرا علیهاالسلام از ابوبکر راضى بودند، چرا؟
10
ابوبکر که اموال حضرت زهرا علیهاالسلام را مصادره نمود، اگر عمر آن را
پی نوشت ها:
[i] ـ سوره شورى، آیه 23.
[ii] ـ سوره أعراف، آیه 158.
[iii] ـ سوره نور، آیه 63.
[iv] ـ سوره آل عمران، آیه 31.
[v] ـ سوره أحزاب، آیه 21.
[vi] ـ سوره واقعه، آیه 10.
[vii] ـ تفسیر فخررازى، جلد 27 صفحه
166.
[viii] ـ بحار الأنوار، جلد 30 صفحه
353 از منابع اهل سنّت: صحیح بخارى، جلد 5 صفحه
آنها به سوى پیامبر خدا [صلى الله علیه و آله و سلم] است، پس هر
کسى که علقه و
ارتباط او با رسول خدا [صلى الله علیه و آله و سلم] شدیدتر و بیشتر
است، به او آل
مىگویند. و شکى
نیست که فاطمه و على و حسن و حسین [علیهم السلام]
ارتباط و علقه آنها با رسول خدا [صلى الله علیه و آله و سلم]
بالاترین و کاملترین
ارتباطات بود و این سخنى است معلوم و آشکار که با تواتر به
اثبات رسیده است پس
واجب است که آنها را آل بدانیم. همچنین
مردم اختلاف کردهاند و بعضى گفتهاند خویشاوندان او آل
هستند و بعضى دیگر گفتهاند امّت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم
آل او هستند.
پس اگر آل را به خویشاوندان حمل کنیم که آل محمّد [علیهم السلام]
همان على، فاطمه، حسن و حسین [علیهم السلام] هستند و اگر به
معناى امّتى بدانیم که دعوت او را پذیرفتهاند، پس آنها هم آل
مىشوند. پس بنابر تمام تقدیرات متیقّن این است که على،
فاطمه، حسن و حسین [علیهم السلام] آل هستند و امّا غیر ایشان آیا
تحت لفظ آل قرار مىگیرند؟ این مطلبىاست که مورد اختلاف
مىباشد.
مىکند.
اللّه [صلى الله علیه و آله و سلم] ! من
قرابتک هؤلاء الّذین وجبت علینا مودّتهم؟
فقال [صلى الله علیه و آله و سلم] : علیّ وفاطمة
وإبناهما [علیهم السلام] فثبت أنّ هؤلاء الأربعة
أقارب النّبی صلى الله علیه و آله و
سلموإذا ثبت هذا وجب أن یکونوا مخصوصین
بمزید التّعظیم ویدلّ علیه وجوه:
نازل شد، از رسول خدا [صلى الله علیه و آله و سلم] سؤال شد نزدیکان
شما که
دوستى آنها بر ما
واجب گشته چه کسانى هستند؟ پیامبر [صلى الله علیه و آله و سلم]
فرمودند: على و فاطمه و دو پسر آنها [علیهم السلام] . پس ثابت شد که
این چهار نفر نزدیکان پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم هستند. و
زمانى که این
مطلب بهاثبات رسید
واجباست که آنها را بهصورت ویژه تعظیم
و احترام نماییم. و بر این تعظیم ویژه ادلّهاى دلالت دارد:
سبق. الثّانى: لا شکّ أنّ النّبی [صلى الله علیه و آله و
سلم] کان یحبّ فاطمة علیهاالسلام
قال [صلى الله علیه و آله و سلم] : فاطمة بضعة منّی یؤذینی
ما یؤذیها؛ وثبت بالنّقل
المتواتر عن رسول اللّه [صلى الله علیه و آله و سلم] أنّه
کان یحبّ علیّا والحسن
والحسین [علیهم السلام] وإذا ثبت ذلک، وجب على کلّ
الاُمّة مثله لقوله:
«وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ»[ii] ولقوله
تعالى: «فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ
یُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ»[iii] ولقوله: «قُلْ
إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی
یُحْبِبْکُمُ اللّهُ»[iv] ولقوله
سبحانه «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ
أُسْوَةٌ
حَسَنَةٌ»[v] الثّالث:
أنّ الدّعاء للآل منصب عظیم ولذلک جعل هذا
الدعاء خاتمة التّشهد فی الصّلاة وهو قوله اللّهم صلّ على محمّد
وآل محمّد وأرحم محمّدا وآل محمّد، وهذا التعظیم لم یوجد فی
حقّ غیر الآل، فکلّ ذلک یدلّ على أنّ حبّ آل محمّد واجب وقال
الشّافعی:
اشاره نمودیم. دلیل دوّم: هیچ شکّى نیست که پیامبر [صلى الله علیه و
آله و سلم]
فاطمه علیهاالسلام را دوست مىداشتند و مىفرمودند: فاطمه پاره تن
من است آنچه که او را اذیّت کند من را نیز آزار مىدهد.
همچنین با نقل متواتر به اثبات رسیده است که پیامبر [صلى الله علیه و
آله و سلم]
على و حسن و حسین [علیهم السلام] را نیز دوست مىداشتند و زمانى
که این مطلب به اثبات رسید، بر همه امّت واجب است که
مانند پیامبر خود رفتار کنند چون خداوند مىفرماید: (و از او
پیروى کنید تا هدایت شوید) و همچنین خداوند مىفرماید:
(پس آنان که فرمان او را مخالفت مىکنند باید بترسند) و
همچنین مىفرماید: (بگو اگر خدا را دوست مىدارید از من
پیروى کنید تا خدا نیز شما را دوست بدارد) و باز مىفرماید:
(مسلّما براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى
بود). دلیل سوّم: به درستى که دعا براى آل داراى جایگاه و
مقام عظیم است و به همین دلیل است که در پایان تشهّد در
نمازهاى روزانه قرار داده شده است و مىخوانیم: خدایا بر
محمّد و آل او درود فرست و رحمت خود را بر محمّد و آل او
فرود بفرست. و تعظیم این چنین در مورد کسانى غیر از آل
وارد نشده است. تمام دلایلى که ذکر گردید دلالت دارند بر
اینکه محبّت آل محمّد واجب مىباشد.
ذکر بیتى از آن مىپردازیم] : اگر دوستى و محبّت محمّد وآل
محمّد موجب رافضى شدن است پس تمام جنّ و انس شاهد
باشند که من رافضى هستم.
تعالى قال: «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُوْلَئِکَ
الْمُقَرَّبُونَ»[vi] فکلّ من
أطاع اللّه کان مقرّبا عند اللّه تعالى فدخل تحت قوله: «إِلاَّ
الْمَوَدَّةَ فِی
الْقُرْبَى»والحاصل أنّ هذه الآیة تدلّ على وجوب حبّ آل
رسولاللّه [صلى الله علیه و آله و سلم] وحبّ
أصحابه، وهذا المنصب لا یسلّم إلاّ على
قول أصحابنا أهل السنّة والجماعة الّذین جمعوا بین حبّ العترة
والصّحابة، وسمعت بعض المذکرین قال إنّه [صلى الله علیه و
آله و سلم] قال: مثل أهل
بیتی کمثل سفینة نوح من رکب فیها نجى وقال [صلى الله علیه و
آله و سلم] : أصحابی
کالنّجوم بأیّهم اقتدیتم اهتدیتم؛ ونحن الآن فی بحر التکّلیف
وتضربنا أمواج الشبهات والشهوات وراکب البحر یحتاج إلى
أمرین أحدهما، السّفینة الخالیة عن العیوب والثقب والثّانی،
الکواکب الظّاهرة الطّالعة النیّرة، فإذا رکب تلک السفینة ووقع نظره
على تلک الکواکب الظّاهرة کان رجاء السّلامة غالبا، فکذلک رکب
أصحابنا أهل السّنة سفینة حبّ آل محمّد ووضعوا أبصارهم على
نجوم الصّحابة، فرجوا من اللّه تعالى أن یفوزوا بالسّلامة والسّعادة
فی الدّنیا والآخرة »[vii].
صحابه موجود است. به خاطر اینکه خداوند متعال
مىفرماید: «(و سوّمین گروه) پیشگامان پیشگامانند آنها
مقرّبانند ». پس هر کسى که خداوند متعال را اطاعت نماید،
نزد خداوند متعال مقرّب محسوب مىشود، پس تحت قول
خداوند متعال: «إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى»
داخل مىشود. حاصل
کلاماینکه آیه شریف
بروجوب محبّت ودوستى آلرسول [صلى الله علیه و آله و سلم]
و محبّت اصحاب هر دو دلالت دارد. و این جایگاه (دوستى و
محبّت صحابه) به دست نمىآید مگر بنابر قول اصحاب ما که
اهل سنّت و جماعت هستند. همانهایى که میان دوستى
آلمحمّد [صلى الله علیه و آله و سلم] و صحابه جمع کردهاند. از
بعضى خطبا
شنیدم که مىگویند: پیامبر [صلى الله علیه و آله و سلم] فرمودند:
مثل اهل بیت
من [علیهم السلام] مانند کشتى نوح [علیهالسلام] است کسى که سوار آن شود
نجات مىیابد و پیامبر صلى الله علیه و آله و سلمفرموند: اصحاب من
مانند
ستارگان هستند؛ از هر کدام آنان که پیروى کنید، هدایت
مىشوید. ما نیز الآن در دریاى تکلیف قرار داریم و امواج
شبهات و شهوات ما را فراگرفته است. و مسافر دریا به دو امر
نیازمند است: 1. کشتى؛ که از هرگونه عیب و نقص و
سوراخى به دور باشد. 2. ستارهها و چراغهاى درخشنده و
روشن کننده راه، پس زمانى که او بر چنین کشتى سوار شده و
بر ستارههاى درخشان نظر بیفکند به سلامتى امید خواهد
داشت. و این چنین اصحاب ما که اهل سنّت هستند، بر کشتى
دوستى آل محمّد [علیهم السلام] سوار شده و چشم خود را به این
ستارگان دوختهاند؛ پس همانها هستند که امید دارند به
سلامت به مقصد رسیده و در دنیا و آخرت سعادتمند شوند.
هایى، انتقاداتى متوجّه فخررازى و پیروان وى مىنماییم، با یادآورى این
مطلب
که در جلسات گذشته مکرّر گفتهایم اگر کسى به سؤالات ما پاسخ داده و ما را
قانع
نماید، از مواضع خود دست برداشته و عقاید اهل سنّت را مىپذیریم.
گوشهاى از سخنان خود گفت: اگر معناى لغوى «آل» را در نظر داشته باشیم،
بدون هیچ شکّ و شبههاى على، فاطمه و حسن و حسین علیهماالسلام از آل رسول
اللّه صلى الله علیه و آله و سلم هستند. زیرا آنها علیهم السلام
از نسل و ذریّه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به شمار مىروند.
امّا دخول دیگران مانند صحابه در معناى آل مشکوک و مورد اختلاف مىباشد.
حال سؤال این است که چگونه اهل سنّت معناى متیّقن آل را رها نموده و دست
به دامان امرى مشکوک شده و سخت از چنین امر مشکوکى دفاع
مىنمایید و صحابه را آل رسول خدا صلى الله علیه و آله و
سلممىپندارید؟
به سنّت نیز تمسّک جسته و بیان کرد، هنگامى که نام ذوىالقربى را از
رسولاللّه صلى الله علیه و آله و سلم پرسیدند، ایشان صلى الله
علیه و آله و سلم این چهار تن علیهم السلام را نام بردند. همچنین
فخررازى در موردى از سخنان خود گفت: شدّت تعلّق این چهار تن به پیامبر اکرم
صلى الله علیه و آله و سلم به وسیله اخبار متواثر ثابت شده است. حال
سؤال این است که اگر از نظر اهلسنّت این چهار تن علیهم السلام از آل
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلممىباشند. چگونه آنان از خبرى
متیقّن که سنّت (روایت) هم پشتوانه آن است، دست برداشتهاند؟ مگر ادّعاى
اهل سنّت، پیروى از سنّت و روش پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و
سلمنیست؟
مىشود. با تورّق در کتب فخررازى به این نتیجه مىرسیم که او گاهى با دقت
فراوان در یک کلمه دهها مطلب را استنباط نموده و بر مطالب خود مانور
مىدهد.
در روایتى که فخر
رازى از کشّاف نقل نمود، ویژگىهاى محبّت و بغض آلمحمّد علیهم
السلام
ذکر شده بود و در حدود دوازده فراز داشت. حال سؤال ما از فخررازى این
است:
او با دقّت و ریز بینى که در مطالب به خرج مىدهد، چگونه به راحتّى از
فرازهاى
دوازده گانه عبور نمود و حتّى جملهاى را در مورد این فرازها ذکر ننمود؟
آیا
فرازهایى مانند «مستکمل الإیمان »، «جعل اللّه قبره مزار ملائکة
الرّحمة »،
«مکتوبا بین عینیه آیس من رحمة اللّه »، «مات کافرا » و«لم یشمّ رائحة
الجنّة »
داراى معنى و مفهوم نمىباشد؟
همان نفى و اثباتى که در جمله «لا إله إلاّ اللّه » موجود
مىباشد، به این معنى که
این جمله وجود خداى واحد را اثبات و وجود خدایان متعدّد را نفى مىکند.
همانطورى که مجموع این روایات اثبات مىکند، تنها محبّت آل محمّد علیهم
السلام
سودى ندارد، بلکه محبّتى سودمند است که به دنبال آن بغض دشمنان آل
محمّد علیهم السلام هم باشد.
بغض آنان علیهم السلام همانند کفر است. بنابر این اگر فردى محبّت آل
محمّد علیهم السلام را در
دل نداشته باشد، نه تنها ایمانى کامل ندارد، بلکه اگر در همان حال
بمیرد، کافر
مرده است. حال چرا فخررازى از این نکته مهم به سادگى عبور کرده است و
مطلبى بیان ننموده است؟!
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند: «إنّ الرّب
یرضى لرضا فاطمة ویغضب لغضبها »[viii].
فاطمه [علیهاالسلام] خداوند هم غضبناک مىشود.
چنین مىشود که اگر فاطمه علیهاالسلام به عمل خلافى میل و هواى نفسانى
پیدا کرد،
خدا نیز به آن عمل خلاف و نفسانى راضى مىشود. اگر واقعا روایت را چنین
معنى کنیم، روشن مىشود که در خداشناسى نیز دچار مشکلیم و گویا خدا را هم
معصوم نمىدانیم !!
عصمت مىباشند البّته عصمت ایشان مانند عصمت حضرت موسى، حضرت
عیسى، حضرت ابراهیم و غیره علیهم السلام. .. نیست بلکه عصمتى همانند
عصمت پدر
بزرگوار خود نبى اکرم صلى الله علیه و آله و سلمرا دارا مىباشند.
گویا عصمت ایشان فوق عصمت مىباشند زیرا در مقام عصمت به جایى رسیدهاند
که با رضایت ایشان رضایت
خداوند هم حاصل مىشود و با غضب ایشان خداوند متعال هم غضبناک
مىشوند. مقام عصمت ایشان به حدّى است که عقول ناقص بشرى توان درک
حقیقت آن را ندارد.
رهنمون مىشود. بخارى مىگوید: ابوبکر بعد از ارتحال رسول خدا صلى الله
علیه و آله و سلم به استناد این روایت که پیامبر صلى الله علیه و
آله و سلم فرمودند: «نحن معاشر الأنبیاء لا نورّث ما ترکنا صدقة:
ما باقى مىماند صدقه است.
مهاجرته حتّى توفّیت:
ابوبکر قهر کرده و دیگر با او صحبت نکردند و تا زمان
وفاتشان با او قهر بودند.
و عبّاس بازگرداند.
از آن راوى آن عایشه مىباشد. حال سؤال این است که اگر حضرت زهرا
علیهاالسلام، از
عمل ابوبکر غضبناک شدند، آیا غضب ایشان غضب خداوند متعال نمىباشد؟ آیا
اهل سنّت مىتوانند هر دو روایت را طرد کرده و هر دو را قبول نکنند؟ این
چیزى
است که محال به نظر مىرسد و اهل سنّت چارهاى ندارند جز اینکه أبوبکر را
مغضوب خداوند متعال بدانند و اگر او مغضوب خداوند باشد، چگونه همه جلال و
جبروت و مقامات پیامبر علیهاالسلام را به او تحویل دادند؟ از طرفى بر فرض
که درستى
عمل ابوبکر را مبنى بر محاصره کردن اموال حضرت زهرا علیهاالسلام بپذیریم،
چرا عمر
آن اموال را برگرداند؟ آیا کار عمر اشتباه و غلط بود؟ مگر نه اینکه این دو
به
اعتراف شما مانند ستاره مىباشند؟ سؤال ما این است که آیا ستاره اوّلى
درست
گفت یا ستاره دوّمى !؟ به کدامیک از این دو ستاره اقتدا کنیم تا هدایت
شویم؟
در جواب مىگوییم بر فرض پذیرفتن تساقط، آنچه که مىماند این است که «إنّ
الرّب یرضى لرضا فاطمة ویغضب لغضبها ».
خویش چه پاداشى طلب کردند؟
محمّد علیهم السلامو بغض آنان علیهم السلام نقل مىکند؟
دوباره باز گردانده باشد، چه تعارضى روى مىدهد؟
83، مستدرک الحاکم، جلد 3 صفحه 154 و المعجم الکبیر، جلد 22 صفحه 401.