هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه
هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

دشمن آل رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم مایوس از رحمت الله ، حضرت آیت الله یثربی (دامت برکاته)



«الحمد للّه‏ ربّ العالمین وصلّى اللّه‏ على سیّدنا محمّد وآله الطاهرین ولعنة اللّه‏
على أعدائهم أجمعین».

 

با فرا رسیدن ایّام جانسوز و جان‏گذار فاطمیّه،  ادامه سخن را به بحث در مورد
بانوى گرامى اسلام علیهاالسلام اختصاص مى‏دهیم.  این ایّام خاطره یکى از تلخ‏ترین
حوادث صدر اسلام را زنده مى‏کند.  حادثه‏اى که اگر هر انسان منصف و مؤمنى در
آن دقّت نماید و به عمق ماجرا بیندیشد هاله‏اى از تأثّر،  تأسّف،  غم و اندوه وجود
او را فرا خواهد گرفت.  در همین راستا و براى پى‏بردن به مقام و منزلت اهل
بیت علیهم ‏السلام ابتداى آیه‏اى از قرآن مجید را نقل نموده و در ذیل آن آیه شریف،  به
نقد و بررسى سخن مفسّرین اهل سنّت مى‏پردازیم.

 

خداوند متعال خطاب به پیامبر اکرم صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم مى‏فرماید:


«قُل لاَّ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ»[i].


بگو من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى‏کنم جز
دوست داشتن نزدیکانم و هرکس کار نیکى انجام دهد بر نیکى‏اش
مى‏افزاییم چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.

 

فخررازى و محبّت اهل بیت علیهم ‏السلام



فخررازى که یکى از مفسّرین و متفکّرین اهل سنّت است،  در ذیل این آیه شریف، روایتى را ازکتاب کشّاف زمخشرى نقل مى‏نماید. فخررازى چنین مى‏گوید: «عن النّبی [صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم]  أنّه قال: من مات على حبّ آل محمّد [علیهم ‏السلام]  مات شهیدا،  ألا ومن مات على حبّ آل‏محمّد [علیهم ‏السلام]  مات مغفورا له،  ألا ومن مات على حبّ آل محمّد [علیهم ‏السلام]  مات تائبا،  ألا ومن مات على حبّ آل محمّد [علیهم ‏السلام]  مات مؤمنا مستکمل الإیمان،  ألا ومن مات على حبّ آل محمّد [علیهم ‏السلام]  بشّره ملک الموت بالجنّة ثمّ منکر ونکیر،  ألا ومن مات على حبّ آل محمّد [علیهم ‏السلام]  یزفّ إلى الجنّة کما تزفّ العروس إلى بیت زوجها،  ألا ومن مات على حبّ آل محمّد [علیهم ‏السلام]  فتح له فی قبره بابان إلى الجنّة،  ألا ومن مات على حبّ آل محمّد [علیهم ‏السلام]  جعل اللّه‏ قبره مزار ملائکة الرّحمة،  ألا ومن مات على حبّ آل محمّد [علیهم ‏السلام] مات على السنّة والجماعة،  وألا ومن مات على بغض آل محمّد [علیهم ‏السلام]  جاء یوم القیامة مکتوبا بین عینیه آیس من رحمة آللّه‏،  ألا ومن مات على بغض آل محمّد [علیهم ‏السلام]  مات کافرا،  ألا ومن مات على بغض آل محمّد [علیهم ‏السلام]  لم یشمّ رائحة الجنّة:



پیامبراکرم [صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم]  فرمودند: کسى که بردوستى آل‏محمّد [علیهم ‏السلام ] از دنیا برود،  شهید از دنیا رفته،  آگاه باشید کسى که بر دوستى آل محمّد [علیهم ‏السلام]  از دنیا برود،  تمام گناهان او آمرزیده مى‏شود،
آگاه باشید کسى که بر دوستى آل محمّد [علیهم ‏السلام]  از دنیا برود،  جزء توبه کنندگان محسوب مى‏شود،  آگاه باشید کسى که بر دوستى آل محمّد [علیهم ‏السلام]  از دنیا برود،  با ایمان کامل از دنیا رفته است،  آگاه باشید کسى که بر دوستى آل محمّد [علیهم ‏السلام]  از دنیا برود،  ملک الموت،  نکیر و منکر او را به بهشت جاویدان بشارت مى‏دهند،  آگاه باشید کسى که بر دوستى آل محمّد [علیهم ‏السلام] از دنیا برود،  او را با تشریفات به سوى بهشت مى‏برند،  چنانچه عروس را با تشریفات خاصّى به منزل همسرش رهسپار مى‏کنند،  آگاه باشید کسى که بر دوستى آل‏محمّد [علیهم ‏السلام]  از دنیا برود،  براى او در قبرش دو در به سوى بهشت باز مى‏شود،  آگاه باشید کسى که بر دوستى آل محمّد [علیهم ‏السلام]  از دنیا برود خداوند قبر او را مزار و مطاف ملائکه رحمت قرار مى‏دهد،  آگاه باشید کسى که بر دوستى آل محمّد [علیهم ‏السلام]  از دنیا برود،  طبق روش و سنّت پیروان پیامبر [صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم]  از دنیا رفته است،  آگاه باشید کسى که بر بغض و کینه آل محمّد [علیهم ‏السلام]  از دنیا برود،  روز قیامت وارد صحنه محشر مى‏شود در حالى که بر پیشانى او نوشته‏اند: از رحمت خدا ناامید مى‏باشد،  آگاه باشید کسى که بر بغض و کینه آل محمّد [علیهم ‏السلام]  از دنیا برود،  
بدون دین و کافر از دنیا رفته است آگاه باشید کسى که بر بغض
و کینه آل محمّد [علیهم ‏السلام]  از دنیا برود،  هرگز بوى بهشت را
استشمام نخواهد نمود.

 

فخررازى پس از اینکه روایت را از زمخشرى نقل مى‏نماید،  به تفسیر و تبیین
آن مى‏پردازد و این قصد را دارد که بیان کند منظور از آل‏محمّد [علیهم ‏السلام]  چه کسانى
هستند.

 

أنا أقول: آل محمّد [صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم]  هم الّذین یؤول أمرهم إلیه فکلّ من
کان أمرهم إلیه أشدّ وأکمل کانوا هم الآل،  ولا شکّ أنّ فاطمة
وعلیّا والحسن والحسین
[علیهم ‏السلام]  کان التّعلق بینهم وبین رسول
اللّه‏
[صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم]  أشدّ التعلقات وهذا کالمعلوم بالنّقل المتواتر فوجب أن
یکونوا هم الآل،  وأیضا اختلف النّاس فی الآل فقیل هم الأقارب
وقیل هم امّته،  فإن حملناه على القرابة فهم الآل،  وإن حملناه على
الاُمّة الّذین قبّلوا دعوته فهم أیضا آل فثبت أنّ على جمیع
التّقدیرات هم الآل وأمّا غیرهم فهل یدخلون تحت لفظ الآل؟
فمختلف فیه؛

  

نظر من این است: آل محمّد [صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم]  کسانى هستند که بازگشت
آنها به سوى پیامبر خدا [صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم]  است،  پس هر کسى که علقه و
ارتباط او با رسول خدا [صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم]  شدیدتر و بیشتر است،  به او آل
مى‏گویند. و شکى نیست که فاطمه و على و حسن و حسین [علیهم ‏السلام]
ارتباط و علقه آنها با رسول خدا [صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم] بالاترین و کامل‏ترین
ارتباطات بود و این سخنى است معلوم و آشکار که با تواتر به
اثبات رسیده است پس واجب است که آنها را آل بدانیم. همچنین
مردم اختلاف کرده‏اند و بعضى گفته‏اند خویشاوندان او آل
هستند و بعضى دیگر گفته‏اند امّت پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم آل او هستند.
پس اگر آل را به خویشاوندان حمل کنیم که آل محمّد [علیهم ‏السلام]
همان على،  فاطمه،  حسن و حسین [علیهم ‏السلام]  هستند و اگر به
معناى امّتى بدانیم که دعوت او را پذیرفته‏اند،  پس آنها هم آل
مى‏شوند.  پس بنابر تمام تقدیرات متیقّن این است که على،
فاطمه،  حسن و حسین [علیهم ‏السلام]  آل هستند و امّا غیر ایشان آیا
تحت لفظ آل قرار مى‏گیرند؟ این مطلبى‏است که مورد اختلاف
مى‏باشد.

 

فخررازى پس از بحث لغوى،  بحث روایى را در مورد مصادیق آل دنبال
مى‏کند.

وروى صاحب الکشّاف أنّه لمّا نزلت هذه الآیة قیل یا رسول
اللّه‏
[صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم]  ! من قرابتک هؤلاء الّذین وجبت علینا مودّتهم؟
فقال
[صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم] : علیّ وفاطمة وإبناهما [علیهم ‏السلام]  فثبت أنّ هؤلاء الأربعة


أقارب النّبی صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلموإذا ثبت هذا وجب أن یکونوا مخصوصین
بمزید التّعظیم ویدلّ علیه وجوه:

صاحب کتاب کشّاف روایت کرده زمانى که این آیه شریف
نازل شد،  از رسول خدا [صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم]  سؤال شد نزدیکان شما که
دوستى آنها بر ما واجب گشته چه کسانى هستند؟ پیامبر [صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم]
فرمودند: على و فاطمه و دو پسر آنها [علیهم ‏السلام] .  پس ثابت شد که
این چهار نفر نزدیکان پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم هستند.  و زمانى که این
مطلب به‏اثبات رسید واجب‏است که آنها را به‏صورت ویژه تعظیم
و احترام نماییم.  و بر این تعظیم ویژه ادلّه‏اى دلالت دارد:

الأوّل: قوله تعالى «إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى» ووجه الاستدلال به ما
سبق.  الثّانى: لا شکّ أنّ النّبی
[صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم]  کان یحبّ فاطمة علیهاالسلام
قال [صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم] : فاطمة بضعة منّی یؤذینی ما یؤذیها؛  وثبت بالنّقل
المتواتر عن رسول اللّه‏
[صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم]  أنّه کان یحبّ علیّا والحسن
والحسین
[علیهم ‏السلام] وإذا ثبت ذلک،  وجب على کلّ الاُمّة مثله لقوله:
«وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ»
[ii] ولقوله تعالى: «فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ
یُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ
»
[iii] ولقوله: «قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی
یُحْبِبْکُمُ اللّهُ
»
[iv] ولقوله سبحانه «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ
حَسَنَةٌ
»
[v] الثّالث: أنّ الدّعاء للآل منصب عظیم ولذلک جعل هذا
الدعاء خاتمة التّشهد فی الصّلاة وهو قوله اللّهم صلّ على محمّد
وآل محمّد وأرحم محمّدا وآل محمّد،  وهذا التعظیم لم یوجد فی
حقّ غیر الآل،  فکلّ ذلک یدلّ على أنّ حبّ آل محمّد واجب وقال
الشّافعی:

 

إنّ کان رفضا حبّ محمّد وآل محمّد

فلیشهد الثقلان أنّی رافضیّ

 

دلیل اوّل آیه‏اى است که ذکر گردید و در سخنان گذشته به آن
اشاره نمودیم.  دلیل دوّم: هیچ شکّى نیست که پیامبر [صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم]
فاطمه علیهاالسلام را دوست مى‏داشتند و مى‏فرمودند: فاطمه پاره تن
من است آنچه که او را اذیّت کند من را نیز آزار مى‏دهد.
همچنین با نقل متواتر به اثبات رسیده است که پیامبر [صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم]
على و حسن و حسین [علیهم ‏السلام]  را نیز دوست مى‏داشتند و زمانى
که این مطلب به اثبات رسید،  بر همه امّت واجب است که
مانند پیامبر خود رفتار کنند چون خداوند مى‏فرماید: (و از او
پیروى کنید تا هدایت شوید) و همچنین خداوند مى‏فرماید:
(پس آنان که فرمان او را مخالفت مى‏کنند باید بترسند) و
همچنین مى‏فرماید: (بگو اگر خدا را دوست مى‏دارید از من
پیروى کنید تا خدا نیز شما را دوست بدارد) و باز مى‏فرماید:
(مسلّما براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى
بود).  دلیل سوّم: به درستى که دعا براى آل داراى جایگاه و
مقام عظیم است و به همین دلیل است که در پایان تشهّد در
نمازهاى روزانه قرار داده شده است و مى‏خوانیم: خدایا بر
محمّد و آل او درود فرست و رحمت خود را بر محمّد و آل او
فرود بفرست.  و تعظیم این چنین در مورد کسانى غیر از آل
وارد نشده است.  تمام دلایلى که ذکر گردید دلالت دارند بر
اینکه محبّت آل محمّد واجب مى‏باشد.

 

شافعى در همین زمینه ابیاتى سروده است  [که در اینجا تنها به
ذکر بیتى از آن مى‏پردازیم] : اگر دوستى و محبّت محمّد وآل
محمّد موجب رافضى شدن است پس تمام جنّ و انس شاهد
باشند که من رافضى هستم.

 

فخررازى در ادامه از آیه شریف برداشت دیگرى را ارائه کرده و مى‏گوید: قوله: «إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى» فیه منصب عظیم للصّحابة لأنّه
تعالى قال:
«وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُوْلَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ»
[vi] فکلّ من
أطاع اللّه‏ کان مقرّبا عند اللّه‏ تعالى فدخل تحت قوله:
«إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی
الْقُرْبَى
»والحاصل أنّ هذه الآیة تدلّ على وجوب حبّ آل
رسول‏اللّه‏
[صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم]  وحبّ أصحابه،  وهذا المنصب لا یسلّم إلاّ على
قول أصحابنا أهل السنّة والجماعة الّذین جمعوا بین حبّ العترة
والصّحابة،  وسمعت بعض المذکرین قال إنّه
[صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم]  قال: مثل أهل
بیتی کمثل سفینة نوح من رکب فیها نجى وقال
[صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم] : أصحابی
کالنّجوم بأیّهم اقتدیتم اهتدیتم؛  ونحن الآن فی بحر التکّلیف
وتضربنا أمواج الشبهات والشهوات وراکب البحر یحتاج إلى
أمرین أحدهما،  السّفینة الخالیة عن العیوب والثقب والثّانی،
الکواکب الظّاهرة الطّالعة النیّرة،  فإذا رکب تلک السفینة ووقع نظره
على تلک الکواکب الظّاهرة کان رجاء السّلامة غالبا،  فکذلک رکب
أصحابنا أهل السّنة سفینة حبّ آل محمّد ووضعوا أبصارهم على
نجوم الصّحابة،  فرجوا من اللّه‏ تعالى أن یفوزوا بالسّلامة والسّعادة
فی الدّنیا والآخرة »
[vii].

 

در آیه «إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى» نیز مقام جایگاه عظیمى براى
صحابه موجود است.  به خاطر اینکه خداوند متعال
مى‏فرماید: «(و سوّمین گروه) پیشگامان پیشگامانند آنها
مقرّبانند ».  پس هر کسى که خداوند متعال را اطاعت نماید،
نزد خداوند متعال مقرّب محسوب مى‏شود،  پس تحت قول
خداوند متعال: «إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى» داخل مى‏شود.  حاصل
کلام‏اینکه آیه شریف بروجوب محبّت ودوستى آل‏رسول [صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم]
و محبّت اصحاب هر دو دلالت دارد.  و این جایگاه (دوستى و
محبّت صحابه) به دست نمى‏آید مگر بنابر قول اصحاب ما که
اهل سنّت و جماعت هستند.  همان‏هایى که میان دوستى
آل‏محمّد [صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم]  و صحابه جمع کرده‏اند.  از بعضى خطبا
شنیدم که مى‏گویند: پیامبر [صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم]  فرمودند: مثل اهل بیت
من [علیهم ‏السلام] مانند کشتى نوح [علیه‏السلام]  است کسى که سوار آن شود
نجات مى‏یابد و پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلمفرموند: اصحاب من مانند
ستارگان هستند؛  از هر کدام آنان که پیروى کنید،  هدایت
مى‏شوید.  ما نیز الآن در دریاى تکلیف قرار داریم و امواج
شبهات و شهوات ما را فراگرفته است.  و مسافر دریا به دو امر
نیازمند است: 1.  کشتى؛  که از هرگونه عیب و نقص و
سوراخى به دور باشد.  2.  ستاره‏ها و چراغ‏هاى درخشنده و
روشن کننده راه،  پس زمانى که او بر چنین کشتى سوار شده و
بر ستاره‏هاى درخشان نظر بیفکند به سلامتى امید خواهد
داشت.  و این چنین اصحاب ما که اهل سنّت هستند،  بر کشتى
دوستى آل محمّد [علیهم ‏السلام]  سوار شده و چشم خود را به این
ستارگان دوخته‏اند؛  پس همانها هستند که امید دارند به
سلامت به مقصد رسیده و در دنیا و آخرت سعادتمند شوند.

 

پرسش‏هاى بى ‏پاسخ

در این قسمت به نقد و بررسى سخنان فخررازى مى‏پردازیم.  با طرح پرسش
هایى،  انتقاداتى متوجّه فخررازى و پیروان وى مى‏نماییم،  با یادآورى این مطلب
که در جلسات گذشته مکرّر گفته‏ایم اگر کسى به سؤالات ما پاسخ داده و ما را قانع
نماید،  از مواضع خود دست برداشته و عقاید اهل سنّت را مى‏پذیریم.

 

پرسش نخست

چنانچه در سخنان فخررازى دقّت کرده باشید،  این مفسّر اهل سنّت در
گوشه‏اى از سخنان خود گفت: اگر معناى لغوى «آل» را در نظر داشته باشیم،
بدون هیچ شکّ و شبهه‏اى على،  فاطمه و حسن و حسین علیهماالسلام از آل رسول
اللّه‏ صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم هستند.  زیرا آنها علیهم ‏السلام از نسل و ذریّه رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم به شمار مى‏روند.  امّا دخول دیگران مانند صحابه در معناى آل مشکوک و مورد اختلاف مى‏باشد.  حال سؤال این است که چگونه اهل سنّت معناى متیّقن آل را رها نموده و دست به دامان امرى مشکوک شده و سخت از چنین امر مشکوکى دفاع
مى‏نمایید و صحابه را آل رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلممى‏پندارید؟

 

پرسش دوّم

فخررازى بعد از اینکه معناى لغوى آل را مطرح نمود براى تأیید سخنان خود
به سنّت نیز تمسّک جسته و بیان کرد،  هنگامى که نام ذوى‏القربى را از
رسول‏اللّه‏ صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم پرسیدند،  ایشان صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم این چهار تن علیهم ‏السلام را نام بردند.  همچنین فخررازى در موردى از سخنان خود گفت: شدّت تعلّق این چهار تن به پیامبر اکرم صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم به وسیله اخبار متواثر ثابت شده است.  حال سؤال این است که اگر از نظر اهل‏سنّت این چهار تن علیهم ‏السلام از آل رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلممى‏باشند.  چگونه آنان از خبرى متیقّن که سنّت (روایت) هم پشتوانه آن است،  دست برداشته‏اند؟ مگر ادّعاى اهل سنّت،  پیروى از سنّت و روش پیامبر اکرم صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلمنیست؟

 

پرسش سوّم

این پرسش،  پرسشى است که با توجّه به مقام فکرى و علمى فخررازى مطرح
مى‏شود.  با تورّق در کتب فخررازى به این نتیجه مى‏رسیم که او گاهى با دقت
فراوان در یک کلمه ده‏ها مطلب را استنباط نموده و بر مطالب خود مانور مى‏دهد.
در روایتى که فخر رازى از کشّاف نقل نمود،  ویژگى‏هاى محبّت و بغض آل‏محمّد علیهم ‏السلام
ذکر شده بود و در حدود دوازده فراز داشت.  حال سؤال ما از فخررازى این است:
او با دقّت و ریز بینى که در مطالب به خرج مى‏دهد،  چگونه به راحتّى از فرازهاى
دوازده گانه عبور نمود و حتّى جمله‏اى را در مورد این فرازها ذکر ننمود؟ آیا
فرازهایى مانند «مستکمل الإیمان »،  «جعل اللّه‏ قبره مزار ملائکة الرّحمة »،
«مکتوبا بین عینیه آیس من رحمة اللّه‏ »،  «مات کافرا » و«لم یشمّ رائحة الجنّة »

داراى معنى و مفهوم نمى‏باشد؟

 

آیا فخررازى از مجموع این روایت نفى و اثبات تکوینى را استنباط نمى‏نماید؟
همان نفى و اثباتى که در جمله «لا إله إلاّ اللّه‏ » موجود مى‏باشد،  به این معنى که
این جمله وجود خداى واحد را اثبات و وجود خدایان متعدّد را نفى مى‏کند.
همان‏طورى که مجموع این روایات اثبات مى‏کند،  تنها محبّت آل محمّد علیهم ‏السلام
سودى ندارد،  بلکه محبّتى سودمند است که به دنبال آن بغض دشمنان آل
محمّد علیهم ‏السلام هم باشد.

 

بنابر روایتى که فخررازى نقل کرده،  محبّت آل محمّد علیهم ‏السلام کمال ایمان است و
بغض آنان علیهم ‏السلام همانند کفر است.  بنابر این اگر فردى محبّت آل محمّد علیهم ‏السلام را در
دل نداشته باشد،  نه تنها ایمانى کامل ندارد،  بلکه اگر در همان حال بمیرد،  کافر
مرده است.  حال چرا فخررازى از این نکته مهم به سادگى عبور کرده است و
مطلبى بیان ننموده است؟!

 

رضایت و غضب فاطمه علیهاالسلام

اکثر کتب معتبر اهل سنّت البته با الفاظ و مضامین متفاوت نقل مى‏کنند که
پیامبر اکرم صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم فرمودند: «إنّ الرّب یرضى لرضا فاطمة ویغضب لغضبها »
[viii].

همانا با رضایت فاطمه [علیهاالسلام]  خداوند خشنود شده و با غضب
فاطمه [علیهاالسلام]  خداوند هم غضبناک مى‏شود.

 

اگر طبق گفته اهل سنّت حضرت زهرا علیهاالسلام را معصوم ندانیم،  معناى روایت
چنین مى‏شود که اگر فاطمه علیهاالسلام به عمل خلافى میل و هواى نفسانى پیدا کرد،
خدا نیز به آن عمل خلاف و نفسانى راضى مى‏شود.  اگر واقعا روایت را چنین
معنى کنیم،  روشن مى‏شود که در خداشناسى نیز دچار مشکلیم و گویا خدا را هم
معصوم نمى‏دانیم !!

 

نتیجه این مى‏شود که مسلّما حضرت زهراى مرضیه علیهاالسلام داراى مقام رفیع
عصمت مى‏باشند البّته عصمت ایشان مانند عصمت حضرت موسى،  حضرت
عیسى،  حضرت ابراهیم و غیره علیهم ‏السلام. .. نیست بلکه عصمتى همانند عصمت پدر
بزرگوار خود نبى اکرم صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلمرا دارا مى‏باشند.  گویا عصمت ایشان فوق عصمت مى‏باشند زیرا در مقام عصمت به جایى رسیده‏اند که با رضایت ایشان رضایت
خداوند هم حاصل مى‏شود و با غضب ایشان خداوند متعال هم غضبناک
مى‏شوند.  مقام عصمت ایشان به حدّى است که عقول ناقص بشرى توان درک
حقیقت آن را ندارد.

 

در صحیح بخارى روایتى ذکر شده است که دقّت در آن ما را به حقیقت مهمّى
رهنمون مى‏شود.  بخارى مى‏گوید: ابوبکر بعد از ارتحال رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم به استناد این روایت که پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم فرمودند: «نحن معاشر الأنبیاء لا نورّث ما ترکنا صدقة:

ما انبیاء چیزى را به عنوان ارث باقى نمى‏گذاریم و آنچه که از
ما باقى مى‏ماند صدقه است.

 

اموال حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را به زور از ایشان گرفت.

فغضب فاطمة بنت رسول اللّه‏ [صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم]  فهجرت أبابکر فلم تزل
مهاجرته حتّى توفّیت:

فاطمه دختر رسول خدا از این عمل غضبناک شدند پس با
ابوبکر قهر کرده و دیگر با او صحبت نکردند و تا زمان
وفات‏شان با او قهر بودند.

 

در ادامه روایت آمده است: «فأمّا صدقته بالمدینة فدفعها عمر إلى علیّ وعبّاس»[ix].

امّا اموال پیامبر [صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم]  که در مدینه بود پس عمر آنها را به على
و عبّاس بازگرداند.

این روایت،  روایتى است که در کتب معتبر اهل سنّت نقل شده است.  و بالاتر
از آن راوى آن عایشه مى‏باشد.  حال سؤال این است که اگر حضرت زهرا علیهاالسلام،  از
عمل ابوبکر غضبناک شدند،  آیا غضب ایشان غضب خداوند متعال نمى‏باشد؟ آیا
اهل سنّت مى‏توانند هر دو روایت را طرد کرده و هر دو را قبول نکنند؟ این چیزى
است که محال به نظر مى‏رسد و اهل سنّت چاره‏اى ندارند جز اینکه أبوبکر را
مغضوب خداوند متعال بدانند و اگر او مغضوب خداوند باشد،  چگونه همه جلال و
جبروت و مقامات پیامبر علیهاالسلام را به او تحویل دادند؟ از طرفى بر فرض که درستى
عمل ابوبکر را مبنى بر محاصره کردن اموال حضرت زهرا علیهاالسلام بپذیریم،  چرا عمر
آن اموال را برگرداند؟ آیا کار عمر اشتباه و غلط بود؟ مگر نه اینکه این دو به
اعتراف شما مانند ستاره مى‏باشند؟ سؤال ما این است که آیا ستاره اوّلى درست
گفت یا ستاره دوّمى !؟ به کدامیک از این دو ستاره اقتدا کنیم تا هدایت شویم؟

اگر کسى ادّعا کند که این روایات با یکدیگر تعارض نموده در نتیجه،  اعتبار ندارند،
در جواب مى‏گوییم بر فرض پذیرفتن تساقط،  آنچه که مى‏ماند این است که «إنّ
الرّب یرضى لرضا فاطمة ویغضب لغضبها ».

 

«والسّلام علیکم ورحمة اللّه‏ وبرکاته »

 


 

خودآزمایى

1   براساس آیه 23 سوره شورى،  رسول اللّه‏ صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم در قبال رسالت
خویش چه پاداشى طلب کردند؟

2   زمخشرى در کتاب کشّاف چه روایتى در مورد اهمیّت حبّ آل
محمّد علیهم ‏السلامو بغض آنان علیهم ‏السلام نقل مى‏کند؟

3   بنابر نظر فخررازى چه کسانى مسلّما از آل رسول اللّه‏ صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم هستند؟

4   هنگامى که نظر رسول اللّه‏ صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ و سلم را در مورد آل ایشان پرسیدند،  چه پاسخى دادند؟    5   استدلال فخررازى در مورد اینکه چه کسانى و چرا ال رسول اللّه‏ علیهم ‏السلام هستند را بیان نمایید.

6   فخررازى در مورد مصداقِ آل بودنِ صحابه چه نظرى دارد؟

7   نظر فخررازى در مورد صحابه و جایگاه آنان را نقد کنید.

8   ثابت کنید که حضرت زهرا علیهاالسلام داراى مقام عصمت هستند.

9   آیا حضرت زهرا علیهاالسلام از ابوبکر راضى بودند،  چرا؟

10   ابوبکر که اموال حضرت زهرا علیهاالسلام را مصادره نمود،  اگر عمر آن را
دوباره باز گردانده باشد،  چه تعارضى روى مى‏دهد؟

 

پی نوشت ها:



[i] ـ سوره شورى، آیه 23. 

 

[ii] ـ سوره أعراف، آیه 158.

 

[iii] ـ سوره نور، آیه 63. 

 

[iv] ـ سوره آل عمران، آیه 31.

 

[v] ـ سوره أحزاب، آیه 21. 

 

[vi] ـ سوره واقعه، آیه 10. 

 

[vii] ـ تفسیر فخررازى، جلد 27 صفحه 166. 

 

[viii] ـ بحار الأنوار، جلد 30 صفحه 353 از منابع اهل سنّت: صحیح بخارى، جلد 5 صفحه
83، مستدرک الحاکم، جلد 3 صفحه 154 و المعجم الکبیر، جلد 22 صفحه 401. 

 

[ix] ـ صحیح بخارى، جلد 4 صفحه 42، مسند احمد، جلد 1 صفحه 6 و البدایة والنّهایة،
جلد 5 صفحه 307. 

 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد