بسم الله الرحمن الرحیم
درس های عاشورا
شکلگیری حرکت سیدالشهدا ـعلیهالسلامـ و عاشورا بنیانی است که در طول تاریخ برای ما آموزندگی دارد. کلاس درسی است که ما همواره میتوانیم در زندگی فردی و اجتماعی خود از آن بهرهبرداری کنیم.
آزادیخواهی و ظلمستیزی
نهضت سیدالشهدا ـعلیهالسلامـ با اینکه این همه تکرار میشود، هنوز کارایی دارد؛ به گونهای که پس از گذشت بیش از هزار سال، الهامبخش حرکت آزادیبخش رهبر هند، مهاتما گاندی، بر ضد استعمار انگلستان میشود. گاندی با اینکه هندومذهب بود، میگوید: محرک من برای آزادی هند و روش مبارزة من، درسی بود که از کربلا و امام حسین ـعلیهالسلامـ آموختم؛ و آن اینکه مهم نیست تو تنهایی و مردم با تو همراه نیستند؛ اگر در برابر ظلم و بیداد بایستی، برنده خواهی شد؛ به هر قیمتی که باشد. ازاینرو با اینکه همة مردم هند آمادگی قیام را نداشتند، من حرکت مسالمتآمیز خود را آغاز کردم؛ همان گونه که حرکت سیدالشهدا ـعلیهالسلامـ نیز مسالمتآمیز بود و دشمنان آن حضرت بودند که جریان کربلا را به خشونت کشیدند. بازتاب نهضت امام حسین ـعلیهالسلامـ در تاریخ، این گونه موجآفرینی میکند؛ پس چرا ما از این مکتب درس نگیریم؟
حاکمیت فضیلتها و ارزشها
یکی از درسهای عاشورا این است که به ما میآموزد راه را پیدا کنیم و نشانهها را گم نکنیم. امروزه همه حرکتهای اسلامی که در حال شکلگیری است، خواسته یا ناخواسته در همین راه قرار دارند؛ چون راه مقابل امام حسین ـعلیهالسلامـ راه یزیدبنمعاویه است؛ یعنی حکومت رذیلت در برابر حاکمیت فضیلت قرار دارد. حکومتی که بر پایههای زر و زور و تزویر استوار شده باشد، حکومت رذیلتها و ضدارزشهاست. اساس بعثت پیامبر ـصلیاللهعلیهوآلهـ و شعار «قولوا لا اله الا الله» نیز درهمکوبیدن چنین حاکمیتی بود؛ یعنی همه حاکمیت فقط از آن خداست و زر و زور و... هیچ ارزشی ندارند. حرکت در مسیر الهی و در نظر گرفتن رضای خداست که به هر کاری ارزش میدهد. تجسم والای این معنا، امیرالمؤمنین ـعلیهالسلامـ و حکومت پنج ساله اوست.
علی(ع) تجسم فضیلتها
عقیل که در دوران خلافت برادرش علیبنابیطالب ـعلیهالسلامـ نابینا شده بود، روزی خدمت امیرالمؤمنین رسید و از او درخواست کرد که سهمیهاش را افزایش دهد.[1] امیرالمؤمنین ـعلیهالسلامـ فرمودند: اگر توانستیم سهمیه همه مسلمانان را افزایش دهیم، سهمیه تو را هم خواهیم افزود. عقیل گفت: ما از خدا میخواستیم که برادرمان به خلافت برسد تا به نوایی برسیم. اما امیرالمؤمنین ـعلیهالسلامـ بیش از سهم دیگر مسلمانان به برادرش کمک نکرد. عقیل هم در مقابل، نزد معاویه رفت و از او درخواست کمک کرد. معاویه از او بسیار استقبال کرد و به او وعدة ثروت و دارایی بسیاری داد؛ اما در مقابل با او شرط کرد که فردا در مسجد شهر در بالای منبر و در برابر مردم از علی ـعلیهالسلامـ بدگویی کند. عقیل این شرط را پذیرفت. هنگام شب که عقیل در قصر معاویه نشسته بود، عمروعاص به او گفت: با معاویه به چه توافقی رسیدی؟ عقیل شرح ماجرا را بیان کرد. عمروعاص گفت: آنچه معاویه میخواهد به تو بدهد، تو را بینیاز میکند؛ اما قیمت علی بیش از این است. عقیل به خود آمد و و همان شب، بدون آنکه پولی بگیرد، برگشت و علی ـعلیهالسلامـ را ترجیح داد.
حسین(ع) و قیام برای حاکمیت ارزشها
امام حسین ـعلیهالسلامـ نیز منادی چنین حرکتی است. آن حضرت، شناسنامه انقلاب خود را بسیار روشن و شفاف عرضه میکند: ألا ترون أنّ الحق لا یُعمل به وأنّ الباطل لا یتناهی عنه؟ فلْیرغب المؤمن فی لقاء الله حقاً[2]؛ آیا نمیبینید که کسی به حق عمل نمیکند و همه از حق رویگردن شدهاند؟ دلیل آن نیز ترویج باطل و ضدارزشها توسط حکومت است. همان چیزهایی که پیامبر ـصلیاللهعلیهوآلهـ برای از بین بردن آن آمده بود ـحاکمیت پول و زورـ دوباره در جامعه زنده شدهاند. در چنین شرایطی، انسان مؤمن باید جانش را در طبق اخلاص بگذارد و به خدا تقدیم کند. اگر امام حسین ـعلیهالسلامـ قیام نمیکرد، همه چیز نابود میشد و مردم گمان میکردند که اصلاً پیامبری نیامده و اگر هم آمده است، همین ارزشهای رایج را آورده است؛ نماز اول وقت؛ روزههای سخت و ...؛ اما کاملاً بیمعنا و بیمحتوا. در چنین جامعهای، شخصی همچون یزید ولی امر مسلمین و واجبالاطاعه دانسته میشود؛ شخصی که در اشعار کفرآمیز خود میخواند:
لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء ولا وحی نزل[3]
این همان منطقی است که معاویه ترویج میکرد. اما دیدگاه سیدالشهدا ـعلیهالسلامـ کاملاً در برابر این طیف قرار دارد؛ چنانکه امیرالمؤمنین ـعلیهالسلامـ نیز در برابر چنین تفکری ایستاده بود. آنگاه که آن حضرت با اصرار مردم به خلافت رسید، در نخستین حکم خود، معاویه را از امارت شام عزل کرد. همة یاران آن حضرت به ایشان عرض کردند که عزل معاویه مصلحت نیست؛ او در شام بسیار نفوذ دارد و ساکت نمینشیند. حضرت فرمودند: من مصلحتاندیشی نمیکنم. من نمیتوانم خلیفه باشم و از طرف من کسی در منطقهای حاکم باشد که که بر مردم ستم کند و برخلاف مسیر حق و عدل حکم براند. در این صورت، نزد خدا پاسخی نخواهم داشت. دستکم باید اعلام شود که حاکمیت معاویه از طرف من نیست.
رضایت الهی معیار همه امور
درسی که میتوان از مکتب سیدالشهدا ـعلیهالسلامـ گرفت این است که اگر معیار کار ما رضای خدا باشد، یعنی دوستیها و دشمنیهایمان برای خدا باشد، همیشه ماندگار خواهیم بود؛ چنانکه امام حسین ـعلیهالسلامـ و یارانش را به شهادت رساندند؛ همة مردانی را که در کاروان اباعبدالله بود، بهجز امام سجاد ـعلیهالسلامـ که بیمار بود و امام باقر ـعلیهالسلامـ که کودکی چهار ساله بود، کشتند و زنان و کودکان را اسیر کردند و به شام بردند؛ و برای آنکه حتی اثری از اجساد شهدای کربلا نماند، بر بدنهای ایشان اسب تاختند و آنها را سه روز بر روی زمین و زیر آفتاب داغ رها کردند؛ بعدها نیز متوکل برای آنکه جلوی اثرگذاری مکتب حسینی را بگیرد، قبر سیدالشهدا ـعلیهالسلامـ را تخریب کرد و بر آن آب بست؛ سپس روی آن را شخم زد؛ در این دوران نیز صدام برای خاموش کردن این شعلة نورافشان بسیار کوشید؛ اما با همة اینها، امام حسین ـعلیهالسلامـ و مکتب نورانیاش ماند و افزون بر آن، ما را هم در سایة خودش نگاه داشت و چراغ راهنمایی شد تا ما راه را تشخیص بدهیم و مسیر اسلام ناب و ارزشهای الهی را گم نکنیم.
محبت و دلسوزی ، حتی به دشمن
سیدالشهدا ـعلیهالسلامـ نهتنها برای دوستداران خود امام رحمت است، برای دشمنانش نیز دلسوز و هدایتگر است. لحظهای که شمر بر روی سینة امام حسین ـعلیهالسلامـ نشست، حضرت به او گفتند: میخواهی چه کنی؟ گفت: میخواهم سر از بدنت جدا کنم. امام فرمود: من با این جراحتها زنده نمیمانم و به هر حال مرا خواهند کشت؛ اما تو این کا را نکن؛ چون کشتن من عواقب و عوارضی دارد که نمیخواهم دامنگیر تو شود. بگذار کسی دیگر مرا بکشد؛ در مقابل من بهشت را برای تو ضمانت میکنم. شمر گفت: نه! من نمیخواهم این امتیاز را از دست بدهم. حضرت فرمود: پس صبر کن تا زنان و کودکان من کنار بروند، بعد سرم را جدا کن. شمر این را هم نپذیرفت. امام حسین ـعلیهالسلامـ حتی وقتی که در حال جان دادن است، امیدوار است که قاتل او امکان ارشاد و هدایت داشته باشد.
این همان مکتب علیبنابیطالب ـعلیهالسلامـ است. هنگامی که علی ـعلیهالسلامـ ضربت خورده و خون از سر مبارکش جاری شده بود، دید که مردم ابنملجم را گرفتهاند و کتک میزنند. حضرت فرمود: رهایش کنید؛ او را نزنید؛ مگرنمیبینید که چشمانش از ترس در حدقهاش میگردد؟ او را ببرید و اذیت نکنید. هنگامی هم که برای حضرت شیر آوردند، فرمودند: آیا برای ابنملجم هم شیر بردهاید؟ امام مجتبی ـعلیهالسلامـ گفتند: بله! برای او هم شیر بردیم. حضرت فرمودند: همین ظرف شیری را هم که برای من آوردید، به او بدهید.
این مکتب اسلام است. امام ـعلیهالسلامـ حتی زیر تیغ دشمن هم به قاتل خودش به چشم بیمار نگاه میکند. امیرالمؤمنین ـعلیهالسلامـ در نهجالبلاغه در توصیف پیامبر ـصلیاللهعلیهوآلهـ میفرماید: طبیب دوّار بطبه[4]؛ پیامبر طبیبی بود که خود به دنبال بیمارش میرفت تا او را درمان کند.
محبت، پایه و اساس دین
دین یعنی عشق و محبت را در دلها کاشتن و کینه ها را از دلهای برداشتن. هل الدین الا الحب[5]؟ آیا دین جز محبت است؟ منطق و مکتب امام حسین ـعلیهالسلامـ این است و میخواهد این دین و این منطق را حاکم کند. ما تا مکتب عاشورا را داریم، ضربه نمیخوریم و نباید از هیچ قدرتی واهمه داشته باشیم؛ نه از آمریکا، نه از بمب اتم و نه از هیچ چیز دیگر. در دوران جنگ تحمیلی، آنچه ما را در برابر قدرتهای بزرگ دنیا نگاه داشت، یاد امام حسین ـعلیهالسلامـ و آرزوی زیارت کربلا بود. ما اگر این مکتب را با این منطق داشته باشیم، کسی توانایی شکستن ما را نخواهد داشت؛ اما اگر از این مکتب جدا شویم، ضربه خواهیم خورد؛ علت آن نیز این است که در این صورت، ضدارزشها حاکمیت خواهند یافت. مکتب امام حسین ـعلیهالسلامـ مکتب ارزشها و حاکمیت فضیلتهاست و ما باید پاسدار و پرچمدار این مکتب باشیم.
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] . کسانی که در جنگهای دوران رسالت، همراه پیامبر ـصلیاللهعلیهوآلهـ بودند، سهمیهای از بیتالمال داشتند. عقیل هم سهمیه داشت؛ ولی این سهمیه کفاف زندگی او را نمیداد.
[2] . سید شرف الدین، المجالس الفاخرة فی مآتم العترة الطاهرة، ص 226.
[3] . الاحتجاج، ج2، ص34.
[4] . نهج البلاغه(الشیخ محمد عبده)، ج1، خطبه108، ص206.
[5] . شیخ صدوق، الخصال، ص22، ح74