هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه
هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

فصل اوّل: سه دلیل از دلائل امامت امیر المؤمنین علیه السّلام ،طریق چهارم،حدیث ثقلینى که در آن بجاى کلمه «عترت و اهلبیت»،

طریق چهارم


چهارمین راهى که براى از کار انداختن «حدیث ثقلین» بکار رفته است «معارضه» است.


البتّه از کار افتادن حدیثى در اثر وجود معارضى که سنداً و دلالةً همتا و همسنگ با آن حدیث باشد امرى است على القاعده، و مطابق صناعت، و مورد قبول همه محقّقین است، ولى (همچنانکه در عبارت فوق اشاره شد) معارضه، فرع حجیّت است، به این معنى که دو حدیث متعارض، از نظر سند و دلالت باید تمام باشند و حجیّت هریک مسلّم باشد تا نوبت به معارضه برسد، و الاّ اگر یکى صحیح باشد و دیگرى غیر صحیح، نوبت به معارضه نمى رسد.

حال باید دید مبتکرین!! این طریق، چه امورى را معارض «حدیث ثقلین» قرار داده اند؟

  

مهمترین چیزى که بعنوان معارض براى حدیث ثقلین مطرح شده است، دو مطلب است:
1 ـ حدیث اقتداء به شیخین (ابوبکر و عمر).
2 ـ حدیث ثقلینى که در آن بجاى کلمه «عترت و اهلبیت»، کلمه «سنّت» موجود است.
مضمون حدیث اوّل (به زعم اهل خلاف که آن را به عنوان حدیث ذکر کرده اند) این است که: رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم فرموده است: به دو نفرى که پس از من هستند اقتداء کنید: ابوبکر و عمر، و چنین مدّعى هستند که این حدیث دلالت مى کند بر وجوب اقتداء به شیخین، و «حدیث ثقلین» دلالت مى کند بر وجوب تمسّک به قرآن و عترت، فلا محاله بین این دو تعارض برقرار است.
در مقام جواب، مباحث مفصّل و دلایل مختلفى در کتاب ما تحت عنوان «محاضرات فى الاعتقادات»، ج1/343 موجود است، و خلاصه یکى از آن ادلّه، ضعف سند این دلیل است که کبار اعلام جرح و تعدیل که مورد قبول عامّه هستند تصریح کرده اند که رجال سند این به اصطلاح حدیث تمامى مجروح و ضعیف بوده، و عدّه اى از آنان تصریح به مجعولیّت و کذب حدیث «اقتداء به شیخین» نموده اند.
براى اطّلاع بیشتر مراجعه شود به:
فیض القدیر فى شرح الجامع الصّغیر: ج2/56، صحیح ترمذى: ج5/572، کتاب الضّعفاء الکبیر، تألیف ابو جعفر عُقَیلى: ج4/95، میزان الاعتدال: ج1/105، 141، 142، لسان المیزان: ج1/188، 272 و ج5/237، شرح المنهاج عبرى فرغانى: مخطوط، تلخیص المستدرک: ج3/75، و مجمع الزّوائد: ج9/53، الدّرّ النّضید من مجموعة الحفید: 97، اسنى المطالب فى احادیث مختلفة المراتب: 48، و: الفِصَل فى الملل والنحل: ج4/88.
و عجیب اینجاست که براى سر و صورت دادن به این حدیث واهى وبى اصل و نسب، افرادى مانند «قارى» در کتاب «شرح الفقه الاکبر» این حدیث را نقل کرده و مستند به صحیح بخارى و مسلم مى نماید، و حال آنکه هیچیک از این دو چنین حدیثى را نقل نکرده اند!! (وَإنَّ أَوْهَنَ البُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ)(1).
امّا در ارتباط با لفظ «حدیث ثقلین» که به جاى کلمه «عترت»، «سنّت» بکار برده شده باشد ما رساله اى جداگانه تألیف نموده ایم، طالبین به آنجا مراجعه نمایند(2).

(1) سوره عنکبوت: 29/42.
(2) الرّسائل العشر فی الاحادیث الموضوعة فی کتب السّنّة ـ رساله دهم، و لازم به تذکّر است که این رساله در مجلّه «تراثنا» شماره 29 نیز نشر گردیده است. صفحه قبلی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد