ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
ولایت تکوینى |
ولایت تکوینى به این معنى است که طبق مشیّت خدا زِمام عالم به دست اهل بیت (علیهم السلام) مى باشد و مسلّم است که حضرت فاطمه زهرا (س) از جمله معصومین مى باشند. و حقّ تصرّف در جهان هستى براى ایشان است زیرا قلوبشان ظرف مشیّت و اراده حق تعالى است(1). همانطورى که خداوند به انسان نسبت به افعال اختیاریش قدرت بخشیده است، به حضرات ائمه معصومین (علیهم السلام) هم قدرت تصرف در عالم را عنایت کرده است(2). تمام کمالات و فضائلى که براى انبیاء و پیامبران الهى ثابت مى باشد براى ائمّه هدى (علیهم السلام) نیز خواهد بود به دلیل اینکه از تمام انبیاء افضل هستند. |
ولایت تشریعى
|
حضرت زهرا (س) داراى ولایت تشریعى نیز مى باشند. زیرا وجود اهل بیت (علیهم السلام) علّت تشریع است که تشریع از لوازم عالم وجود است و وصف جدا نشدنى آن مى باشد. هنگامى که اهل بیت (علیهم السلام) علّت تکوین عالمند، پس تشریع حاکم بر جهان که ملازم تکوین آن است نیز معلول ایشان خواهد بود. و حضرت زهرا (س) جزو اهل بیت (ع) است چون مى فرمایند: (إنّهم نور واحد) اهل بیت (علیهم السلام) یک نورند. (و انّ فاطمة حجّة علینا)(3) بدرستى که فاطمه (س) حجّت است بر ما اهل بیت. و ایشان علّت فعلیّت تشریع و علّت بقاء و استمرار آن مى باشند. |
ولایت تکوینى انبیاء و صالحین |
قرآن مجید براى تعدادى از انبیاء و انسان هاى شایسته ولایت تکوینى را ثابت کرده است، بر این اساس (با توجّه به مطالب گذشته) چنین ولایتى براى حضرت زهرا (س) و دیگر اهل بیت به طریق اولى وجود خواهد داشت. مانند حکایت آصف برخیا (وزیر سلیمان (ع) ) و عرش بلقیس(4) و یا سلیمان (ع) و آنچه که در تسخیر او بود، مثل بادها و شیاطین و دیگر امور طبیعت(5). و قصّه کوهها و پرندگان با حضرت داود (ع)(6). و یا سخن گفتن حضرت عیسى (ع) در گهواره و شفا دادن نابینایان و مبتلایان به بیمارى پیسى(7) ، زنده کردن مردگان و آفریدن پرندگان به امر خدا(8) ، و دیگر حکایات وارده در قرآن مجید که تعداد بسیارى از آنها در روایات اهل بیت (علیهم السلام) نقل شده است. هر شخصى که به طور کامل از پروردگار متعال اطاعت نماید، داراى چنین قدرتى خواهد بود، (و مى تواند در تکوین و امور طبیعى جهان هستى تصرّفاتى داشته باشد) . مانند سلمان که با مردگان سخن مى گفت، و حضرت زینب (س) در بازار کوفه که با دست مبارکش به سوى مردم اشاره کرد، در نتیجه صداها در سینه ها حبس و زنگ شتران خاموش گشت. در حدیث قدسى چنین آمده است: (عبدى اطعنى تکن مثلى) بنده من اطاعتم کن مانند من خواهى شد(9). و روشن است که ولایت تکوینى انبیاء و اولیاء و ائمه هدى (علیهم السلام) ولایت ذاتى مستقل در عرض ولایت خداى متعال نمى باشد، بلکه امرى خدادادى و عطائى ربّانى است، روى این جهت مى فرماید: (قل لا أملک لنفسى نفعا ولا ضرا...)(10) بگو: سود و زیانى را براى خود دارا نمى باشم. بنا بر این قدرت آنان در طول قدرت خداوند است و به اراده او حاصل مى گردد. آگاهى آنان از غیب نیز بر اساس (الاّ من ارتضى من رسول...) است(11). و با مستقل نبودن علمشان طبق فرموده خدا: (ولو کنت اعلم الغیب لاستکثرت من الخیر و ما مسّنى السّوء...)(12) منافاتى ندارد. ولایت و علم غیب نبى و امام مانند شفاعت است، هیچ کسى جز خداى متعال به طور مستقل، مالک و داراى آن نیست، (قل لله الشّفاعة جمیعاً...)(13). اگرچه به امر پروردگار بزرگ، افرادى مانند پیامبر و امام داراى مقام شفاعتند، (لا یشفعون الاّ لمن ارتضى...)(14). پس گفته خداوند: (تکن مثلى) یا (فلا تضربوا لله الأمثال...)(15) با (لیس کمثله شى ء...)(16) منافاتى نخواهد داشت، زیرا (تکن مثلى) طولى است، و آن که نفى شده است، عرضى و استقلالى است. و دنباله حدیث، (اقول للشّى ء کن فیکون و تقول للشّى ء کن فیکون)(17) قرینه و دلیل مثل بودن طولى و استقلالى است. |
ادلّه اى که بر ولایت معصومین (علیهم السلام) دلالت مى کند |
آنچه دلالت بر ولایت آن بانوى مکرّمه مى نماید، خواه در خصوص ایشان یا در ضمن ولایتى که براى بقیّه معصومین (علیهم السلام) وجود دارد فراوان است، برخى از آنها قبلا یادآورى شد و برخى دیگر بعدا ذکر خواهد شد: از جمله سخن امام حسن عسکرى (ع) است که فرمودند (فاطمة حجّة الله علینا) فاطمه (ع) حجّت پروردگــار بر ما ائمّه مى باشد(18). و نیز حدیث کساء و سخن پیامبر (ص) که فرمود: (لولا علىٌّ لما کان لفاطمة کفو آدم فمن دونه) اگر على (ع) نبود همتایى براى فاطمه (س) یافت نمى شد از آدم (ع) تا دیگران(19). و همچنین ادلّه اى که به تساوى آن مکرّمه با حضرت على (ع) دلالت مى کند. و همچنین ادلّه اى که دلالت برافضل بودن ایشان بر تمام پیامبران مى کند به ضمیمه ادلّه اى که درجات مختلفى از ولایت را براى پیامبران ثابت مى کند. و احادیثى مانند (عبدى اطعنى تکن مثلى) که ولایت را براى هر بنده مطیع پروردگار ثابت مى کند که به طریق اولى بر ولایت آن بانو دلالت مى کند. و نیز: قول حضرت على (ع) که فرمودند (الخلق بعد صنایعنا) ما ساخته پروردگاریم و مخلوقات ساخته ما هستند. و اینکه خداوند دین خود را به رسولش تفویض نمود. و هم چنانکه معصومین (علیهم السلام) جایگاه مشیت و اراده خدایند و اراده حق در آنها متحقق مى شود. و توقیعى (نامه اى) که از حضرت مهدى، صاحب الأمر (عج) روایت شده که بعدا با ذکر منابع، احادیث مربوطه ذکر خواهد شد. این ادلّه و دلیلهاى دیگر ولایت را براى آن حضرت اثبات مى کند. از آیات قرآن نیز آنچه دلالت بر ثبوت ولایت براى همه آنها مى کند آیه شریفه (النّبىّ اولى بالمؤمنین...)(20) است به ضمیمه آیات و روایات متواتره، زیرا آنها همگى نور واحدند و هرچه براى اوّل ایشان باشد براى آخرین آنها نیز ثابت است. و همچنین آیه شریفه: (إنّما ولیّکم الله...)(21)، ولایتى در مرتبه ولایت پیامبر اکرم (ص) براى آنها ثابت مى کند هرچند از نظر فضیلت، درجات متفاوتى دارند. حضرت على (ع) در درجه بعد از پیامبر اسلام (ص) است. و حضرت زهرا (س) در درجه بعد از حضرت على (ع) است. یا طبق بعضى از روایات با او مساوى مى باشد. بعد از ایشان امام حسن (ع) و پس از او امام حسین (ع)، سپس حضرت مهدى (ع) است. و بعد از حضرت مهدى (ع)، امامان قبلى در درجه فضیلت قرار دارند. این نتیجه ایست که از بعضى احادیث استفاده مى شود.
|
1 ـ بحار الانوار: ص336 ح16 ب10 چاپ بیروت. 2 ـ این تصرّف به خاطر احاطه وجودى آنان بر عالم است چونکه اشرف مخلوقات هستند و اشرف باید سعه وجودى او از دیگران بیشتر باشد. 3 ـ تفسیر اطیب البیان: ج13 ص225. 4 ـ سوره نمل: آیه 40 . 5 ـ سوره ص: آیه36 و37 . 6 ـ سوره انبیاء: آیه 79 . 7 ـ لکه هاى سفید که روى پوست بدن پیدا مى شود. 8 ـ سوره آل عمران: آیه49 . 9 ـ (مثل بر وزن حبر یا وزن فرس) ، اوّلى اسم مصدر است و دومى مصدر است، از قبیل شبه و شبه و حسن و حسن. 10 ـ سوره اعراف: آیه188. 11 ـ سوره جن: آیه26 و 27 (عالم الغیب فلا یظهر على غیبه احدا الاّ من ارتضى من رسول...) او داناى غیب است و کسى را بر غیبش آگاه نمى کند مگر آن که خود برگزیده است. 12 ـ سوره اعراف: آیه188 اگر من از غیب آگاه بودم برخیر و نفع خود همیشه مى افزودم و هیچگاه زیان و رنج نمى دیدم. 13 ـ سوره زمر: آیه44 بگو همه شفاعتها به خدا اختصاص دارد. 14 ـ سوره انبیاء: آیه28 شفاعت نمى کنند جز آن کسى را که خدا از او راضى باشد. 15 ـ سوره نحل: آیه74 از روى جهل و نادانى براى خدا مثل و مانند نشمارید. 16 ـ سوره شوراى: آیه11 مانند او چیزى نیست. 17 ـ بحار الانوار: 376/9 ح16 ب24 . 18 ـ به تفسیر اطیب البیان: ج13 ص225 رجوع شود. 19 ـ تهذیب: ج7 ص470. 20 ـ سوره احزاب: آیه6 . 21 ـ سوره مائده: آیه55. |