هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه
هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

فضائل و کرامات حضرت على علیه السلام در کلام غاصبین خلافت

 

فضائل و کرامات حضرت على علیه السلام در کلام غاصبین خلافت




از منابع مهمى که در شناخت وجود ملکوتى حضرت على علیه السلام موجود است، کلمات و مرویات خلفاى سه گانه مى باشد.

 دانستن این مطالب از چند جهت مورد توجه و اهمیت است:

  
اولا: مقام رفیع امیر المؤمنین على علیه السلام را از زبان کسانى که به عنوان بعضى از صحابه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم مطرح بودند، و سخنان آن حضرت را شنیدند، مى شناسیم.

ثانیا: به طور قطع، میزان شناخت پیروان مذاهب مختلف عامه با مطالعه این مطالب، نسبت به آن حضرت بیشتر و کاملتر خواهد شد. و تحولى نو در آنان پدید خواهد آمد.(1)

ثالثا: از این طریق، ماهیت کسانى که بعد از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم، سفارشها و وصایاى آن حضرت را در مورد خلافت و ولایت على علیه السلام نادیده گرفته و با ایجاد شوراى انحصارى، اقدام به تعیین خلیفه براى مسلمین کردند، کاملا روشن مى شود.

● سخنان و مرویات ابوبکر بن ابى قحافه

الف: ...ابو بکر گفت: خدا و رسولش راست گفتند، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در شب هجرت در حالى که بیرون از غار بودیم و اراده (رفتن) به مدینه را داشتیم به من فرمود: دست من و دست على در عدل و داد برابر است.(2)
ب: عایشه گوید ابو بکر را دیدم که بسیار به چهره على بن ابى طالب علیه السلام نگاه مى کند پس گفتم: اى پدر،همانا تو زیاد به چهره على نگاه مى کنى. (علت چیست؟) گفت: دخترم از رسول خدا شنیدم که مى فرمود: نظر کردن بر چهره على عبادت است.(3)

ج: از ابن عمر روایت شد که ابو بکر گفته است:رعایت کنید محمد صلى الله علیه و آله و سلم را در (مورد) اهل بیت او.یعنى حفظ کنید (حرمت) او را در میان اهل بیتش،پس اهل بیت آن حضرت را اذیت نکنید. (4)

د: از حارث ابن اعور روایت شد که روزى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در میان جمعى از یاران خود حاضر بود، پس فرمود: به شما نشان مى دهم آدم علیه السلام را از جنبه علمش و نوح را از جنبه فهمش و ابراهیم را از جنبه حکمتش، پس چیزى نگذشت که على علیه السلام آمد. ابو بکر عرضه داشت:
یا رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم مردى را با سه نفر از پیامبران برابر کردى، به به به این مرد، او کیست، اى رسول خدا؟ پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: آیا او را نمى شناسى اى ابا بکر؟ ابو بکر عرض کرد: خدا و رسولش داناترند. حضرت فرمود: او ابو الحسن على بن ابى طالب علیه السلام است.پس ابو بکر گفت: به به به تو اى ابو الحسن، مثل تو کجا خواهد بود اى ابو الحسن.(5)

هـ: از زید بن على بن الحسین علیه السلام روایت شد که گفت:از پدرم على بن الحسین علیه السلام،شنیدم که مى فرمود:از پدرم حسین بن على علیه السلام شنیدم که مى فرمود:به ابو بکر گفتم،اى ابو بکر،بهترین مردم بعد از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم چه کسى است؟به من گفت :پدر تو،... (7)
ز: از معقل بن یسار مزنى روایت شد که گفت:از ابوبکر شنیدم که مى گفت:على بن ابى طالب از اهل بیت و خاندان رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم است.(8)

ح: (در کتاب ریاض النضرة ج 2،ص 163) گوید:ابو بکر و على علیه السلام براى زیارت قبر مطهر رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم شش روز پس از رحلت حضرت مشرف شدند،على علیه السلام به ابو بکر فرمود:پیش برو (و جلو حرکت کن) ابو بکر گفت:من هرگز بر مردى تقدم نمى جویم که خود شنیدم رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم (در باره او) مى فرمود:على نزد من منزلتى را دارد که من آن منزلت را در پیشگاه پروردگارم دارم. (9)

ط: ... از معقل ابن یسار مزنى روایت شد که مى گفت: شنیدم که ابو بکر به على بن ابى طالب علیه السلام مى گفت:«عقدة رسول الله»(10) (یعنى کسى که عقد بیعتش را با مسلمین پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم منعقد کرد)(11)

ى: از قیس بن حازم روایت شد که:ابو بکر با على بن ابى طالب ملاقات کرد،پس ابو بکر به چهره على علیه السلام نگاه کرده و تبسم مى نمود،على علیه السلام به او فرمود:چرا تبسم مى کنى؟گفت :شنیدم پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مى فرمود:هیچ کس بر صراط نمى گذرد،مگر کسى که على برایش گذرنامه صادر کرده باشد.(12)

ک: ابو بکر در موارد متعدد،بالاى منبر و در حضور تعداد زیادى از مسلمانان گفت: «اقیلونى، اقیلونى و لست بخیر منکم و على فیکم (13) مرا رها کنید، مرا رها کنید، که من بهترین شما نیستم در حالى که على در میان شماست».



1 - به عنوان نمونه،یکى از نویسندگان اهل سنت به نام فؤاد فاروقى،که در مورد عظمت و مقام رفیع على علیه السلام کتب متعددى تألیف کرده،در صفحه 260 از کتاب«بیست و پنج سال سکوت على علیه السلام»در مورد آغاز شناخت وسیعتر خود نسبت به شخصیت برجسته اسلام یعنى على علیه السلام چنین مى نویسد:«به یاد آوردن این که چه زمانى با نام مبارک على علیه السلام آشنا شده ام برایم ممکن نیست،اما خوب به خاطر مى آورم که چه زمانى شیفته اش شدم:زمانى که اقدام به جمع آورى سخنان«عمر بن خطاب»درباره این شخصیت ممتاز عالم اسلام،کردم.جملات سپاسمندانه و ستایشگرانه عمر،سردار بزرگ سده نخستین برقرارى اسلام،مرا مجذوب على علیه السلام کرد...»
2 - ابن مغازلى در مناقب،حدیث 170،ص .129
- و ابن عساکر در شرح حال امام على علیه السلام از تاریخ دمشق،ج 2،ص 438،اواخر حدیث .953 (شرح محمودى) .
- شیخ سلیمان قندوزى حنفى در ینابیع الموده،باب مناقب السبعون،ص 277،حدیث 17 و ص .300
- متقى هندى در کنز العمال،ج 11،ص 604 (مؤسسة الرساله بیروت،چاپ پنجم) ،و دیگران.
3 - ابن کثیر در البدایة و النهایة،ج 7،ص .358
- سیوطى در تاریخ الخلفاء،ص .172
- ابن مغازلى در مناقب،ص 210،حدیث 252،ط .1
- ابن عساکر در شرح حال امام على علیه السلام از تاریخ دمشق،ج 2،ص 391،حدیث 895 (به شرح محمودى) ،و دیگران.
4 - شیخ سلیمان قندوزى حنفى در ینابیع الموده،باب 54،ص 194 و .356
- و متقى هندى در کنز العمال،ج 13 - ص 638 (مؤسسة الرسالة بیروت،چاپ پنجم) .
5 - «بوستان معرفت»تألیف سید هاشم حسینى تهرانى،ص 447 به نقل از:مناقب خوارزمى،فصل 7،ص .45
6 - «بوستان معرفت»ص 650 به نقل از:ابن عساکر در تاریخ امیر المؤمنین علیه السلام،ج 3،ص 70،حدیث 1100 و از مناقب خوارزمى فصل 14،ص .98
7 - «کنز العمال»،ج 12،ص 489 (مؤسسة الرسالة بیروت،چاپ پنجم) .
8 - همان مأخذ،ج 13،ص .115
9 - آثار الصادقین،ج 14،ص 277،به نقل از فضائل الخمسه،ج 1،ص .297
10 - العقدة:کحرمة،و الجمع عقد کحرم،الولایة.البیعة المعقودة.
11 - ابن عساکر در شرح حال امام على علیه السلام از تاریخ دمشق،ج 3،حدیث 1092،ص .54
12 - نقل از سید جواد مهرى در مقدمه کتاب«آنگاه هدایت شدم»تألیف دکتر سید محمد تیجانى سماوى ص 2 به نقل از:ابان السمان در الموافقه،ص 137،و ابن حجر در الصواعق المحرقه،ص 126 و ابن مغازلى شافعى در مناقب على علیه السلام ص .119
13 - «چرا شیعه شدم»تألیف جناب محمد رازى،ص 332 به نقلش از:فخر رازى در نهایة العقول،طبرى در تاریخ خود،بلاذرى در انساب الاشراف،سمعانى در فضائل،غزالى در سر العالمین،سبط ابن جوزى در تذکره،قاضى فضل بن روزبهان و ابن ابى الحدید و دیگران.
- قابل ذکر است که صحت این گفتار ابو بکر در کلمات على علیه السلام در نهج البلاغه کاملا روشن است،آنجا که فرمود:«فیا عجبا بینا هو یستقیلها فى حیاته اذ عقدها لاخر بعد مماته»یعنى«پس چقدر جاى تعجب و شگفت است که ابو بکر استقاله مى کرد (و امتناع مى نمود) از خلافت در حال حیات خود در حالى که گره مى زد خلافت را براى دیگرى (یعنى عمر) بعد از مرگش».

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد