ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَرَّ التَّقِیَّ الْإِمَامَ الْوَفِیَّ
السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اللَّه
ولادت خجسته و با سعادت نهمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت،
حضرت جواد الأئمه(ع) بر امام زمان(ع) و تمام شیعیان تبریک و تهنیت باد
میلاد تقى نهم امام است امروز *** در کشور جود، بار عام است امروز
تبریک فرشتگان به درگاه رضا *** هم در صلوات است و سلام است امروز
چنانکه میدانید امام جواد(ع) در 9 سالگی به امامت رسیدند، که این مسأله برای برخی افراد، باعث ایجاد شبهه و سؤال کرده بود. در ادامه مطلب سه جواب امام(ع) به این شبهه را بخوانید.
سه نوع استدلال بر اثبات امامت در نوجوانى
مدّتى پس از آن که حضرت علىّ بن موسى الرّضا(علیهما السلام) به شهادت رسید، شخصى به نام علىّ بن حسّان نزد امام محمّد جواد(ع) حضور یافت و عرضه داشت:
یاابن رسول الله! مردم نسبت به مقام و موقعیّت شما که در عُنفوان جوانى امام و حجّت خدا بر آنها مىباشى، مشکوک هستند و ایجاد شبهه مىکنند؟!
حضرت جوادالائمّه(ع) لب به سخن گشود و اظهار داشت: چرا مردم چنین مطالبى را بر علیه من ایراد مىکنند؟
و سپس افزود: خداوند متعال بر حضرت رسول اکرم(ص) این آیه شریفه قرآن را فرستاد: «قُلْ هذِهِ سَبیلی أَدْعُوا إِلَى اللهِ عَلى بَصیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی»(سوره یوسف:آیه 108)؛
یعنى؛ بگو: اى پیامبر! این روش من است که مردم را به سوى خداى یکتا دعوت مىکنم با هر که از من تبعیّت و پیروى کند.
بعد از آن، امام جواد(ع) فرمود: به خدا قسم، کسى غیر از علىّ بن ابى طالب(ع) از پیغمبر خدا(ص) تبعیّت نکرد؛ و در آن زمان 9 سال داشت و من نیز اکنون 9 ساله هستم.(اصول کافى: ج 1، ص 384)
در جریانی دیگر؛ شخصى خدمت امام محمّد جواد(علیه السلام) شرفیاب شد و اظهار داشت: یاابن رسول الله! عدّهاى از مردم نسبت به موقعیّت شما ایجاد شبهه مىکنند؟!
امام جواد(ع) در پاسخ چنین فرمود: خداوند متعال به حضرت داود(ع) وحى فرستاد که فرزندش، سلیمان را خلیفه و وصىّ خود قرار دهد، با این که سلیمان کودکى خردسال بود و گوسفندچرانى مىکرد.
و این موضوع را برخى از علماء و بزرگان بنى اسرائیل نپذیرفتند و در اذهان مردم شکّ و شُبهه ایجاد کردند.
به همین جهت، خداوند سبحان به حضرت داود(ع) وحى فرستاد که عصا و چوب دستى اعتراض کنندگان و از سلیمان را هم بگیر و هر کدام را با علامتى مشخّص کن که از چه کسى است؛ و سپس آنها را شبان گاه در جائى پنهان نما.
فرداى آن روز به همراه صاحبان آنها بروید و چوب دستىها را بردارید، با توجّه به این نکته، که چوب دستى هرکس سبز شده باشد همان شخص، جانشین و خلیفه و حجّت بر حقّ خدا خواهد بود.
و همگى این پیشنهاد را پذیرفتند؛ و چون به مرحله اجراء در آوردند، عصاى سلیمان سبز و داراى برگ و ثمر شد.
پس از آن، همه افراد قبول کردند و پذیرفتند که او حجّت و پیامبر خدا مىباشد[و این در حالی بود که حضرت سلیمان، کودکی خردسال بود].(اصول کافى: ج 1، ص 383)
همچنین علىّ بن أسباط حکایت کند: روزى به همراه حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد(علیه السلام) از شهر کوفه خارج شدیم و حضرت سوار الاغ بود.
در مسیر راه به گلّه گوسفندى برخوردیم که گوسفندى از آن گلّه عقب مانده بود و سر و صدا مىکرد.
امام(ع) توقّف نمود و سپس به من دستور داد که چوپان را نزد حضرتش احضار نمایم، پس من رفتم و چوپان را خبر دادم؛ و او نیز آمد.
هنگامى که چوپان نزد حضرت وارد شد، امام(ع) به او فرمود: این گوسفند مادّه از تو گلایه و شکایت دارد؛ و مدّعى است که تو تمام شیر آن را مىدوشى، به طورى که وقتى نزد صاحبش باز مىگردد، شیرى در پستانش نیست.
و مىگوید: چنانچه از ظلمى که نسبت به آن انجام مىدهى، دست برندارى و به خیانت خود ادامه بدهى، از خدا مىخواهم تا عمر تو را کوتاه گرداند.
چوپان اظهار داشت: یاابن رسول الله! من شهادت بر یگانگى خداوند متعال و رسالت حضرت محمّد(ص) مىدهم؛ و این که تو وصىّ و جانشین او هستى.
و سپس افزود: خواهشمندم بفرما علم و معرفت نسبت به سخن این برّه را از کجا و چگونه فرا گرفتهاى؟
حضرت فرمود: ما -اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام)- خزینه داران علوم و غیب ها و نیز حکمتهاى الهى هستیم، همچنین جانشینان پیامبران و وارثان آنها مىباشیم؛ و خداوند متعال ما را بر دیگر بندگانش گرامى و مورد توجّه خاصّ قرار داده است، او از فضل و کرمش همه علوم را به ما آموخته است.(الثّاقب فى المناقب: ص 522)
عکس هایت معلوم نیست ولی مطلب خوبی بود
سلام ممنون
التماس