هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه
هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

طلوع نور امیرالمؤمنین علیه السلام


طلوع نور


اولین امام مؤمنین و خلیفة الله بلا فصل بعد از رسول الله خاتم النبیین صلى الله علیه وآله، برادر، پسرعمو، وزیر و داماد او سیدالوصیین امیرالمؤمنین على بن ابى طالب علیهما السلام در روز جمعه 13رجب در بیت الله الحرام، داخل کعبه معظمه به دنیا آمد، که قبل و بعد از او مولودى در آنجا بدنیا نیامده و نخواهد آمد.
نام
شریف آن حضرت، على علیه السلام است. صاحب کتاب الانوار مى گوید:

على بن ابى طالب علیه السلام در کتاب خدا 300 اسم دارد. مشهورترین القاب آن حضرت امیرالمؤمنین است و ابن شهر آشوب بیش از 850 لقب براى آن حضرت ذکر نموده است.



● القاب امیرالمؤمنین علیه السلام



مشهورترین کنیه هاى آن حضرت ابوالحسن علیه السلام است. اضافه بر اسامى و القابى که آن حضرت در کتاب هاى مختلف آسمانى به زبانهاى مختلف دارند.... چه اینکه آن حضرت نزد اهل آسمان معروف به شمساطیل است. در زمین جمحائیل، در لوح قنسوم، در قلم منصوم، در عرش معین، نزد رضوان امین است، نزد حور العین اصب است، در صحف ابراهیم علیه السلام حزبیل است، در عبرانیه بلقیاطیس، در سریانیه شروحیل، در تورات ایلیا، در زبور اریا، در انجیل بریا، در صحف حجر عین، در قرآن على است.


● والدین امیرالمؤمنین علیه السلام



پدر والا مقام آن حضرت، سید بطحاء حضرت ابوطالب علیه السلام، و مادر آن حضرت فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبدمناف، بانوى حرم حضرت ابوطالب علیه السلام است که انوار امامت و ولایت اولاً از آن خزانه ى عصمت و گنجینه حیاء و عفت به ظهور آمده و اولین هاشمیه اى است که چنین اختر فروزنده اى آورد.
آن حضرت نه تنها مادر امیرالمؤمنین علیه السلام بود، بلکه بعد از فوت عبدالمطلب علیه السلام ـ که شش یا هشت سال از سن مبارک پیامبر صلى الله علیه وآله گذشته بود و آن حضرت به ابوطالب علیه السلام سپرده شده بود ـ فاطمه بنت اسد علیها السلام در حق پیامبر صلى الله علیه وآله مادرى مى کرد و همیشه او را بر فرزندان خود مقدم مى داشت و همه روزه از آن حضرت علامات نبوت را مشاهده مى نمود و پیامبر خدا صلى الله علیه وآله آن حضرت را مادر خطاب مى کرد.
همچنین بعد از رحلت حضرت خدیجه کبرى علیها السلام، پیامبر صلى الله علیه وآله فاطمه زهرا علیها السلام را به فاطمه بنت اسد علیها السلام سپردند. ایشان براى آن حضرت مادرى مى کرد و در دامان عزت خود آن مستوره ى دو جهان را باجان و دل سرپرستى مى کرد تا زمانى که از دنیا رفت.
آن حضرت در سال چهارم هجرى در مدینه طیبه از دنیا رفت و در بقیع مدفون شد. هنگامى که امیرالمؤمنین علیه السلام خبر فوت والده اش را به پیامبر صلى الله علیه وآله دادند آن حضرت فرمودند: «او مادر من بود». بعد عمامه و لباسش را داد که فاطمه علیها السلام را به آنها کفن کنند و خود حضرت بر جنازه نماز خواند و چهل تکبیر بر جنازه گفت و فرمود: «چون چهل صف از ملائکه بر جنازه اش نماز خواندند چهل تکبیر گفتم». بعد در قبر خوابید و هنگام دفن او را تلقین فرمود و درباره ى او دعا کرد.


● نور امیرالمؤمنین علیه السلام در اصلاب پدران



حدیث ولادت امیرالمؤمنین علیه السلام هم دلالتى بر صلابت ایمان فاطمه بنت اسد علیها السلام مادر آن حضرت دارد. نورى که از عرش پروردگار آمده بود، در انبیاء و اوصیاء یکى بعد از دیگرى منتقل شده تا به عبدالمطلب علیه السلام رسید و بعد آن نور دو قسم شد. نورى در پیشانى مبارک عبدالله علیه السلام پدر بزرگوار پیامبر صلى الله علیه وآله که آن نور بعداً به پیشانى آمنه علیها السلام و سپس در صورت مبارک خاتم الانبیاء صلى الله علیه وآله منتقل شد. نصف دیگر نور در پیشانى مبارک ابوطالب علیه السلام قرار گرفت.
خداوند به ابوطالب علیه السلام چند فرزند عطا فرمود: عقیل، طالب، جعفر، فاخته یا ام هانى، جُمانه و على امیرالمؤمنین علیه السلام. هنگامى که خداوند امیرالمؤمنین على علیه السلام را به ابوطالب و فاطمه بنت اسد علیها السلام داد، آن نور در صورت فاطمه بنت اسد علیها السلام درخشندگى مى کرد.


● محل ولادت امیرالمؤمنین على علیه السلام

مکان ولادت امیرالمؤمنین علیه السلام اشرف بقاع یعنى حرم است. اشرف اماکن حرم مسجد است و اشرف بقاع مسجد کعبه است. مولودى جز آن حضرت در آن مکان بدنیا نیامده است، آن هم در سید ایام روز جمعه، در ماه حرام و در بیت الحرام!!
امیرالمؤمنین على علیه السلام سه روز چشم مبارک را باز نکرد، تا او را خدمت پیامبر صلى الله علیه وآله آوردند. آنجا بود که چشم باز کرد. آن حضرت فرمود: «او مرا مخصوص به نظر خود قرار داد و من او را مخصوص به علم خویش قرار دادم». سپس آن حضرت را در آغوش کشید و به منزل ابوطالب علیه السلام آورد.



● پیشگویى از ولادت امیرالمؤمنین علیه السلام

جابربن عبدالله انصارى مى گوید: راهبى بود به نام «مثرم بن رعیب» که 190سال عبادت کرده بود، ولى حاجتى از خدا نخواسته بود. روزى از خداوند خواست یکى از اولیائش را به او بنمایاند. خداوند متعال جناب ابوطالب علیه السلام را نزد او فرستاد و بعد از آن که راهب دانست این آقا چه کسى است، به آن حضرت بشارت داد که اى ابوطالب، خداوند به تو پسرى عنایت مى فرماید که او ولى خداست و اسم شریف او على است. هنگامى که او را درک کردى سلام مرا به او برسان و به او بگو که مثرم راهب، اقرار مى کند به وحدانیت خدا و به ولایت تو یا امیرالمؤمنین علیه السلام شهادت مى دهد.
هنگام رفتن جناب ابوطالب علیه السلام خرما و انگور و انار بهشتى میل فرمودند و به منزل آمدند. فاطمه بنت اسد علیها السلام بانوى حرم جناب ابوطالب علیه السلام هم خرمایى که پیامبر صلى الله علیه وآله به آن حضرت داده بودند میل فرمود و به ابوطالب هم دادند و آن حضرت هم میل فرمود. پیامبر صلى الله علیه وآله فرموده بودند: این خرما را کسى مى خورد که مقر به توحید و نبوت من باشد.
بعد از آنکه پدر و مادر آن حضرت، میوه هاى بهشتى را میل فرمودند وجود حضرت مولى الموحدین على بن ابى طالب علیه السلام به وجود آمد. هنگامى که فاطمه بنت اسد علیها السلام حامل آن وجود شریف شد، به زیبایى و نورانیتش افزوده شد.


● انعقاد نطفه ى امیرالمؤمنین علیه السلام

هنگامى که وجود شریف آن حضرت در بطن فاطمه بنت اسد علیها السلام قرار گرفت در مکه زلزله شد، و قریش بتها را به کوه ابوقبیس آوردند، ولى زلزله بیشتر شد و بتها به رو افتادند. آنان به ابوطالب پناه بردند، و آن حضرت بالاى کوه آمد و فرمود: «مردم در این شب اتفاق مهمى افتاده است. خداوند خلقى را آفریده که اگر از او اطاعت نکنید و اقرار به ولایت او ننمایید و شهادت به امامت او ندهید این زلزله ساکن نمى شود. پس به اطاعت و ولایت و امامت او اقرار کنید.» سپس در حالى که اشک مى ریخت دستان مبارک را بلند نمود و فرمود: «پروردگار من و آقاى من، تو را مى خوانم به محمدیت پسندیده و عَلَویت بلند مرتبه و به فاطمیت درخشنده و نورانى که بر سرزمین تهامه به رحمت و مهربانى خویش لطف بفرمایى». دیگران آمین گفتند. دعا که تمام شد زلزله پایان یافت. عربها در زمان جاهلیت تا گرفتار مى شدند این دعا را مى خواندند و گرفتارى برطرف مى شد.
جعفر بن ابى طالب علیه السلام صداى آن حضرت را از شکم مادر شنید و بیهوش شد. همچنین فاطمه بنت اسد علیها السلام به قصد طواف گرد خانه خدا مى رفت، ولى ناگهان آن حضرت از داخل شکم دو پاى خود را به شدت فشار مى داد و نمى گذاشت مادرش به محلى که بتها نصب شده اند نزدیک شود، و حال آن که مادرش براى عبادت خانه ى خدا را طواف مى کرد. زمانى دیگر، بتها در مقابل آن فرزند به دنیا نیامده با صورت به زمین مى افتادند. شیر درنده ى طائف در برابر ابوطالب علیه السلام تعظیم کرد. هنگامى که آن حضرت علت را جویا شد شیر گفت: شما پدر اسدالله و کمک محمد پیامبر خدا صلى الله علیه وآله و مربى شیر خدا هستى.


● مادر امیرالمؤمنین على علیه السلام در کعبه

شب جمعه سیزدهم رجب بانوى بزرگوار ابوطالب علیه السلام احساس درد کرد، ولى با قرائت نامى مخصوص آرامش پیدا کرد. هنگامى که جناب ابوطالب علیه السلام خواست زنانى از قریش را براى کمک فاطمه بنت اسد علیها السلام بیاورد، از گوشه ى خانه ندایى رسید: «اى ابوطالب، صبر کن چرا که دست نجس نباید ولى خدا را لمس کند».
صبح هنگام فاطمه بنت اسد علیها السلام ندایى شنید: «اى فاطمه به خانه ما بیا». ابوطالب علیه السلام و پیامبر صلى الله علیه وآله آن حضرت را به مسجد الحرام آوردند. عباس بن عبدالمطلب که به همراه جماعتى در مسجد نشسته بودند، دیدند که فاطمه علیها السلام وارد مسجدالحرام شد و در مقابل کعبه ایستاد و نگاهى به سوى آسمان نمود و چنین فرمود: «پروردگارا، من به تو و به پیامبران و کتابهایى که از جانب تو آمده اند ایمان دارم. من کلام جدم ابراهیم خلیل را تصدیق مى کنم و او بوده که این خانه را بنا کرده است. تو را قسم مى دهم و از تو مى خواهم به حق کسى که این خانه را بنا کرد، و به حق فرزندى که در شکم من است و با من سخن مى گوید و با گفتارش با من انس مى گیرد، و من یقین دارم که یکى از آیات و نشانه هاى توست، که این ولادت را بر من آسان فرمایى».
ناگهان حاضرین در مسجدالحرام دیدند که دیوار پشت آن سمتى که در کعبه است شکافته شد و فاطمه بنت اسد علیها السلام داخل شد. هر چه کردند قفل در کعبه را باز کنند ممکن نشد، و دانستند که حکمت خداوند در کار است.
فاطمه بنت اسد علیها السلام مى فرماید: هنگامى که داخل کعبه شدم دیدم حوا، ساره، آسیه مادر موسى بن عمران و مریم مادر عیسى علیهم السلام آمدند. آنان به من سلام کردند: «السلام علیکِ یا ولیة الله» و در مقابلم نشستند.
آنچه در ولادت خاتم الأنبیاء صلى الله علیه وآله انجام دادند در ولادت على بن ابى طالب علیه السلام نیز انجام دادند، چه اینکه فاطمه بنت اسد علیها السلام در هنگام ولادت پیامبر صلى الله علیه وآله حضور داشت و به ابوطالب علیه السلام ماجرا را خبر داد. حضرت ابوطالب علیه السلام قبلاً به او فرموده بود: «30سال صبر کن تا خدا مولودى به تو عنایت کند مثل خاتم الأنبیاء صلى الله علیه وآله مگر در نبوت که وصى و وزیر او خواهد شد».

● روز ولادت امیرالمؤمنین علیه السلام

روز جمعه على بن ابى طالب علیه السلام مانند خورشید بر روى سنگ سرخ در گوشه راست کعبه طلوع فرمود. همین که قدم بر زمین کعبه نهاد، به سجده افتاد و دست ها را سوى آسمان بلند نمود و فرمود: «اشهد ان لا اله الا الله، وأن محمداً رسول الله واشهد ان علیاً ولیُّ محمدٍ رسول الله، بمحمد یختم الله النبوة وبی یختم الوصیة وانا امیرالمؤمنین؛ شهادت مى دهم که خدایى جز الله نیست و محمد صلى الله علیه وآله پیامبر خداوند است و امیرالمؤمنین على علیه السلام وصى محمد رسول الله صلى الله علیه وآله است. به محمد نبوت ختم مى شود و به من وصایت کامل و تمام مى شود و منم امیرالمؤمنین». سپس فرمود: «جاء الحقُّ وزهقَ الباطل؛ حق آمد و باطل رفت».
در این هنگام که وجود سراپا جودش پاى بر این عرصه خاکى نهاده بود، بتهایى که در کعبه بود به صورت به زمین افتادند و آسمانها نورانى شد. شیطان فریاد برآورد: «واى بر بتها و بت پرستان از این فرزند»!


● سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام پس از ولادت

آنگاه سلام بر زنان بهشتى نمود و حال آنان را پرسید. بانوان بهشتى او را در آغوش گرفتند و حضرت با آنان تکلم فرمودند. هنگامى که حضرت حوا علیها السلام او را در آغوش گرفت، آن حضرت فرمود: «سلام بر تو اى مادر، حوا»! حوا علیها السلام پاسخ داد: سلام بر تو پسرم! على بن ابى طالب علیهما السلام از حال حضرت آدم پرسید. حوا علیها السلام پاسخ داد: غرق در نعمتهاى خداوند است و در جوار پروردگار متنعم است. در این هنگام که آن حضرت داخل کعبه بود ابوطالب علیه السلام در کوچه و بازار صدا مى زد: بشارت باد شما را که ولى خدا ظاهر شده است، همان کسى که وصایت به او تمام و کامل مى شود.
بعد از رفتن زنان بهشتى، پیامبران الهى حضرت آدم، حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسى و حضرت عیسى علیهم السلام آمدند. امیرالمؤمنین علیه السلام با دیدن آنان حرکتى نمود و تبسم فرمود و آن بزرگواران بر حضرتش سلام کردند: «سلام بر تو اى ولى خدا و خلیفه پیامبر خدا».
حضرت در جواب فرمود: «علیکم السلام ورحمة الله وبرکاته». و جداگانه بر هر یک سلام نمودند. آن بزرگواران یکى بعد از دیگرى او را در آغوش گرفتند و بوسیدند و زبان به مدح او گشودند و رفتند. سپس ملائکه آمدند و او را به آسمانها بردند، و باز آوردند و بردند و هر بار کلماتى مخصوص در فضایل و مناقب حضرت مى فرمودند.
فاطمه بنت اسد علیها السلام مى فرماید: بار دوم در حالتى آن حضرت را آوردند که او را در حریر سفید بهشتى پیچیده بودند و به من گفتند: «او را از چشم بینندگان حفظ کن که ولى رب العالمین است. بدانکه وارد بهشت نمى شود مگر کسى که ولایت او را بپذیرد و امامت و ولایت او را تصدیق کند. خوشا به حال آن که تابع اوست و واى بر کسى که از او رویگردان شود. مَثَل او چون کشتى نوح است. هر که به آن پیوست نجات مى یابد و هر که از آن باز ماند غرق مى شود و سقوط مى کند». سپس در گوش او مطلبى گفتند که من نفهمیدم. بعد او را بوسیدند و برخاستند و بیرون رفتند و من ندانستم از کجا خارج شدند.


● سه روز در کعبه

فاطمه بنت اسد علیها السلام بعد از سه روز که مهمان الهى بود فرزند مبارک و محترم خود را در آغوش گرفته آماده خروج از کعبه شد که هاتفى غیـبى چنین ندا داد: «اى فاطمه، نام این مولود را على بگذار، چرا که من خداى على اعلى هستم. من نام او را از نام خود گرفته ام، و او را ادب آموخته ام و امر خود را به او سپرده ام، و او را بر غوامض علم خود آگاهى داده ام. او در خانه من بدنیا آمده است. او اول کسى است که بر فراز خانه ى من اذان مى گوید، و بتها را مى شکند، و آنها را از بالاى کعبه به صورت مى اندازد. خوشا به حال کسى که او را دوست مى دارد و از او اطاعت مى کند و او را یارى مى نماید. واى بر کسى که بغض او را دارد و از او سرپیچى مى کند و او را خوار مى نماید و حق او را انکار مى نماید».
در این سه روز در هر محفلى سخن از ولادت این مولود مبارک و استثنایى بود، بخصوص باز نشدن قفل در کعبه، شکافته شدن دیوار کعبه در روز و دیدن آن توسط کفار، این مطلب را به صورت یک مسئله عمومى در آورده بود.


● طلوع نور امیرالمؤمنین على علیه السلام در آغوش پیامبر صلى الله علیه وآله

صبح روز چهارم در مقابل دیدگان به انتظار نشسته، ناگهان دیوار کعبه از مکان قبلى شکاف برداشت به حدى که فاطمه بنت اسد علیها السلام با فرزند عزیزش از آنجا خارج شدند. مردم همه نگاه مى کردند و قبل از سؤال کسى، فاطمه بنت اسد علیه السلام از بعضى وقایع داخل خانه خدا خبر داد و از عظمت آن مولود و غذاهاى بهشتى و اینکه نام این حضرت به نداى آسمانى امیرالمؤمنین على علیه السلام است.
ابوطالب علیه السلام و پیامبر صلى الله علیه وآله پیش آمدند، و فاطمه بنت اسد علیها السلام با مولود پیش آمد. حضرت مولى الموالى امیرالمؤمنین على علیه السلام فرمودند: «السلام علیک یا اَبَه ورحمة الله وبرکاته». ابوطالب علیه السلام فرمود: «وعلیک السلام یا بُنَىَّ ورحمة الله وبرکاته». و آن حضرت را در آغوش گرفت. امیرالمؤمنین علیه السلام چشمان مبارک خود را به صورت پیامبر صلى الله علیه وآله باز کرد و تبسم فرمود و خود را حرکتى داد و فرمود: «السلام علیک ورحمة الله وبرکاته، مرا در آغوش بگیر».



پیامبر صلى الله علیه وآله پاسخ سلامش را داد و آن حضرت را در آغوش گرفت، و بوسید و دست در دست او گذاشت. آنگاه امیرالمؤمنین علیه السلام دست راست بر گوش نهاد و اذان و اقامه فرمود و به یگانگى خداوند عزوجل و نبوت پیامبر صلى الله علیه وآله شهادت داد. سپس از پیامبر صلى الله علیه وآله براى قرائت کتب آسمانى اجازه خواست. بعد از آنکه پیامبر صلى الله علیه وآله اجازه فرمود، سینه را صاف کرد و آنچه در صحف حضرت آدم، نوح، ابراهیم، موسى و عیسى علیهم السلام بود قرائت فرمود. سپس شروع به قرائت قرآن نمود که هنوز نازل نشده بود. آن حضرت سوره ى مبارکه مؤمنون را آغاز کرد: «قد افلح المؤمنون...» سپس در حالتى که آن حضرت در آغوش رسول الله صلى الله علیه وآله بود به خانه ى ابوطالب علیه السلام بازگشتند.

فاطمه بنت اسد علیها السلام مى فرماید: هنگامى که از کعبه خارج شدم و فرزند را نزد پیامبر صلى الله علیه وآله گذاشتم، آن حضرت با زبان مبارک دهان امیرالمؤمنین على علیه السلام را باز کرد و او را با آب دهان مبارک تحنیک کرد و اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ آن حضرت گفت و فرمود: «این مولودى است که بر فطرت بدنیا آمده است»


.

در روز سوم ولادت حضرت یا روز سوم خروج از کعبه و در بعضى اقوال دهم ذى الحجه، حضرت ابوطالب علیه السلام ولیمه مفصلى داد و فرمود:


«بیایید براى ولیمه ى على بن ابى طالب و قبلاً هفت بار کعبه را طواف کنید و بعد بر فرزندم على علیه السلام سلام کنید».


● کودکى امیرالمؤمنین على علیه السلام با پیامبر صلى الله علیه وآله

امیرالمؤمنین علیه السلام درباره دوران کودکى خود و همراه بودن با پیامبر صلى الله علیه وآله چنین مى فرمایند: به هنگام کودکى، پیامبر صلى الله علیه وآله مرا به دامان مى گرفت. و به سینه مى چسباند. غذا را مى جوید و به دهانم مى گذارد. از بوى خوش خویش به مشام جانم مى بویانید. او در گفتارم دروغ و در کردارم اشتباه و نادانى نیافت. خداوند پیامبر صلى الله علیه وآله را از هنگام شیرخوارگى با بزرگترین فرشتگان همراه کرد، تا شبانه روز او را در راه بزرگواریها و نیکیهاى جهان رهنمود باشد. من نیز از پیامبر صلى الله علیه وآله پیروى مى کردم، چنانکه کودک شیرخوارى از مادر فرمان مى برد و از کردارهاى او پیروى مى کند. هر سال به کوه حرا مى رفت، و در این هنگام هیچ کس جز من او را نمى دید.


نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 12:23 ب.ظ

یادت نره به وبلاگ من هم سر بزنی و نظر بدی

سلام ممنون
التماس
آدرس وبتون روندادید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد