هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه
هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

روایات رسول خدا برای تعیین جانشین و خلیفه ی بعد از خود(6)



 بعضی از روایاتی که رسول خدا صلی الله علیه و اله حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب رو  وصی و خلیفه بعد از خودش معرفی کرد :



 



قول رسول خدا صلی الله علیه واله که به حضرت امیرالمومنین فرمود :


انت منی و انا منک  یعنی تو از من هستی و من از تو هستم .


(( صحیح بخاری ج 3ص 168 کتاب الصلح باب یکتب هذا ... و ج 4 ص 207 بابا مناقب علی بن ابی طالب و ج 5 ص 85 باب عمره القضا // مسند احمد بن حنبل ج 1 ص 98 و 115 و ج 5 ص 204 و صحیح ابن حبان  ج 11 ص 229و 230 //السنن الکبری للبیهقی ج 8 ص 499 // السنن الکبری لنسائی ج 5 ص 127 و 148 و 168 و 169 // المصنف لعبد الرزاق ج 11 ص 227// مصنف ابن ابی شیبه  ج 7 ص 499 // مجمع الزوائد  ج 9 ص 275 // خصائص امیرالمومنین ص 88 و 89  و 122 و 151 // کنزل العمال ج 5 ص579 و ج 11 ص 599 و 639 و 755 و ج 13 ص 60 و ج 15 ص 215 // تفسیر ابن کثیر ج 3 ص 475و ج 4 ص 218// معانی القران  ج 5 ص 40 // شواهد التنزیل ج 2 ص 143 // الجامع لاحکام القران  ج 13 ص 60و ج 15  ص 215//تاریخ بغداد ج 4 ص 364 // تاریخ مدینه دمشق ج 19 ص 362 و ج 42 ص 53 و ج 63 ص 179 // تهذیب الکمال ج 5 ص 54 // البدایه و النهایه ج 4 ص 267 // و ... ))


این حدیث را بخاری و غیر او  از اکابر ائمه حدیث عامه  ذکر کرده اند .  شکی نیست  که کمال عالم هستی  به عقل و علم و بندگی و اطاعت  اختیاری خداوند متعال  است و امتیاز خلقت انسان  همین  عقل و اطاعت به اختیار اوست  و هدف از خلقت او نیز همین است  . بنابراین کمال انسان رسیدن  او است به مرتبه ی اتصال به علم غیب  و نورانی شدن  به نور وحی که این مرتبه ی نبوت است  و کمال  مرتبه نبوت  به سفارش از طرف خالق به سوی خلق برای نورانی کردن  عقول انان به نور حکمت الهیه استت مه این مرتبه رسالت است  و کمال مرتبه رسالت  وصول به  مرتبه عزم  بر عهد  معهود  و میثاق ماخوذ است  و این مرتبه  اولوالعزم  برای بعضی از پیغمبران  مبعوث به شریعت است . 


و کمال این مرتبه رسیدن به مرتبه خامتیت است  که مرتبه بعثت به شریعت  ابدی است  که نهایت حد کمال  انسانیت است   و صاحب  این مرتبه  ختم ما سبق و فاتح مااستقبل و اسم اعظم و مثل اعلی حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه واله است  و علی عیل هالسلام  به مرتبه ای واصل شد که انکس که خدا  در شان او فرمود  و ما ینطق عن الهوی فرمود:علی منی ( علی از من است )یعنی او  مشتق است  از یکدانه گوهر عالم امکان  که نفس قدسیه  و علت غائیه خلقت  عالم و خلیفه قرار دادن  ادم است .  


و حضرت به این جمله اکتفا نکرد و پس از ان فرمود  و انا منه تا بفهماند که  هدف  از وجود و بعثت خاتم و انچه قوام  امنیت  او به ان است  یعنی هدایت دین قویم و صراط مستقیم   حدوثا و بقائا متحقق نمیشود  الا به علی و اولاد معصومین او . ایا چگونه  ممکن است  فصل در خلافت از پیغمبر بین ان کس که او  از پیغمبر و پیغمبر از اوست ؟؟!!

 




حدیث غدیر  ( قست دوم : برسی دلالت  )


دلالت این حدیث بر ولایت و خلافت  امیرالمومنین  روشن است زیرا لفظ مولی اگر چه در معانی متعددی استعمال شده است ولی با وجود قرائنی معین  می شود که مراد از ان در این حدیث ولایت امر است که بعضی از ان قرائن ذکر می شود :

1) قبل از این بیان  رسول خدا صلی الله علیه واله  خبر از رحلت خود داد و به کتاب خدا و عترت  سفارش کرد که این دو از هم جدا نمی شوند و بعد از این بیان  معرفی علی به این عنوان  که هر کس من مولای او هستم  علی مولای اوست  مبین  این است که  مقصود شناساندن کسی است  که امت  بعد از آن حضرت  با تمسک  به او   و قران  مصونیت  از ضلالت پیدا کند .

2) آن جمعیت  عظیم  از حج  برگشته  را در هوای سوزان  نگاه  داشتن  و منبر از جهاز شتر ترتیب دادن  برای ان  که اعلان کند  که علی دوست  و یاور اهل ایمان است مناسب مقام خاتمیت  نیست  و این خصوصیات  نشان  میدهد  که مقصود  پیامبر اعلان امر مهمی است  و ان جز ولایت  امر از معانی مولا و ولی نیست

3) واحدی در اسباب النزول از ابی سعید خدری نقل کرده است  که ایه  یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ  (مائده ایه 67 ﴾ در شان علی بن ابی طالب  نازل شده است (( اسباب النزول ص 135 // شواهد التنزیل ج 1 ص 149 ص 154 و 155 و 157 و 402 و ج 2 ص 391 و 451 // الدر المنثور ج 2 ص 298 // فتح الغدیر  ج 2 ص 60 // المعیار و الموازنه ص 214 // تاریخ مدینه دمشق ج 42 ص 237 // ینابیع الموده ج 1 ص 359 و ج 2  ص 248 و 285 و ج 3 ص 279  و ... ))

از این  ایه  کریمه  استفاده میشود  که انچه  رسول خدا  در شان  نزول ایه  مامور به تبلیغ ان  شده  دارای دو جهت است  ::

اول:آن که به مرتبه ای از اهمیت است که خداوند متعال میفرماید:

اگر نکنی تبلیغ رسالت  نکرده ای

دوم :

 آن که در این تبلیغ خدا نگه دار توست  و این جمله  که روشن  مینماید  که اظهار انچه  که پیامبر به تبلیغ ان مامور شده است  کید منافقینی را در پی دارد که از اهل کتاب  ظهور ان  حضرت  و توسعه حکومتش را شنیده  بودند و به طمع رسیدن  به این مقام  به ان  حضرت  گرویده بودند و چنین امری از معانی مولا جز ولایت امر امت نخواهد بود


روایات رسول خدا برای تعیین جانشین( 5)(حدیث غدیر 1)


حدیث پنجم :



حدیث غدیر  ( قست اول : برسی سند )


حدیثی که عامه و خاصه ان را نقل کردند و ما به انچه حاکم نیشابوری در مستدرک  و ذهبی در تلخیص از بریده اسلمی نقل کرده اکتفا می کنیم که گفت : 


با علی به غزوه ای به یمن رفتم و از او ناخوشایندی دیدم . بر رسول خدا  وارد شدم  علی را یاد کردم و خورده بر او گرفتم دیدم رخسار رسول متغیر شد پس گفت یا بریده  ایا من سزاورا  تر نیستم به مومنین از خودشان ؟ گفتم بلی یا رسول الله  فرمود: هر کسی که من مولای اویم پس علی مولای اوست . (( المستدرک علی الصحیحین ج 2 ص 110  ذیل المستدرک  ج 3 ص 109 )) 


این مطلب همان جمله معروف او  در غدیر خم است که  در اینجا به بریده هم فرموده است . بزرگان محدثین و مورخین و مفسرین  واقعه غدیر خم را  به  تناسب ارتباط این واقعه با موضوع  فن خود ذکر کرده اند


(( فضائل الصحابه ص 14 // مسند احمد ج 1 ص 84  118 119  152  331 و ج 4 ص 281  368  370  372 و ج 5 ص 347  366  370  419  // سنن ابن ماجه ج 1 ص 45 // المستدرک علی الصحیحین ج 3 ص 116  و در التلخیص هم هست  و ص 134 در التلخیص هم هست  و ص 371 و 533 در التلخیص هم هست // مجمع الزوائد ج 7 ص 17 و ج 9 ص 103 و ص 120 و  164 // فتح الباری ج 7 ص 61 // المصنف لعبد الرزاق ج 11 ص 225 // المعیار و الموازنه  ص 72 و ص 310 و ص 322  // المصنف ابن ابی شیبه  ج 7 495 //  الاحاد و المثانی ج 4 ص 325 // کتاب السنه ص 552 و 590 السن الکبری للنسائی ج 5 ص 45 و  108  و  130 // خصائص امیرالمومنین ص 50 و 64 و 94 // مسند ابی یعلی ج 1 ص 429 و ج  11 ص 307 // صحیح ابن حبان  ج 15 ص 376 // المعجم الصغیر ج 1 ص 65 و 71 // المعجم الاوسط ج 1 ص 112 و ج 2 ص 24  و 275 و 324 و 369و ج 6 ص 218 و ج 7 ص 70 و ج 8 ص 213 // المعجم الکبیر  ج 3 ص 179 و  80 و ج 4  ص 17 و  173 و ج 5 ص 166 .  170  و  171  194 و  203 و 204 و 212 و ج12 ص 78 و  ج 19 ص 291 // مسند الشامیین  ج 3 ص 223 // شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 3 ص 208  و ج4 ص 74 و  ج 6 ص 168 و ج 8 ص 21 و موراد اخری  من هذا الکتاب .// نظم درر السمطین  ج 2 ص 93 و 109 و 112 و موارد الظمان  ص 543 // الجامع الصغیر ج 2 ص 643 // کنز العمال ج 1 ص 187 و ج5ص 290 و ج11 ص 332 و 603 و 608 و ج 13 ص 105 و 131// شواهد التنزیل ج 1 ص 200 و 251 و 352 و 381 و 391 // تفسیر ابن کثیر ج 2 ص 15 // الدر المنثور ج 2 ص 259 و 293 و ج 5 ص 182 // تاریخ بغداد ج 7 ص 389 // و ج 8 ص 284 و ج 12 ص 340 و ج 14 ص 239 // اسد الغابه ج 1 ص 367 و 369  ج 2 ص 233 و ج 3 ص 92 و 274 و 307 و 321 و ج 4 ص 28 و ج 5 ص 6 و 205 و 208 و 176و 283 // ذیل تاریخ بغداد ج 3 ص 10 و ...))


بلکه بزرگان اهل لغت نیز در کتب لغت ان را اورده اند .ابن درید  در جمهره اللغه میگوید : غدیر معروف و هو الموضع الذی قام  فیه  رسول الله  خطیبا  یفضل امیرالمومنین علی بن ابی طالب . ((جمهره اللغه جزه اول ص 108 .))


در تاج العروس ذیل کلمه  ولی میگوید الذی یلی علیک  امرک و منه  الحدیث من کنت مولاه فعلی مولاه 


ابن اثیر در نهایه  ذیل کلمه  ولی میگوید   و قول عمر لعی اصبحت  مولی کل مومن ای ولی کل مومن 


حدیث غدیر به طرق صحیح  نزد عامه و خاصه  روایت شده اسنت اگر چه کثرت عدد طرق حدیث به حدی است  که محتاج به صحت سند نیست . 


حافظ سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی در ینابیع الموده  میگوید : "" و در مناقب محمد بن جریر طبری صاحب تاریخ  خبر غدیر خم را از هفتاد  و پنج  طریق روایت کرده است و کتابی در این موضوع  به نام  الولایه  نوشته است  همچینین  خبر غدیر خم را  ابوالعباس  احمد بن  محمد بن سعید  بن عقده روایت  کرده است  و کتابی در این موضوع  به نام المولاه نوشته است  و طریق خبر را  از  صد وپنج  طریق ذکر کرده است "" و بعد میگوید "" حکایت کرد  علامه  علی بن موسی  و علی بن محمد  ابی المعالی الجوینی ملقب به امام الحرمین  استاد  ابی حامد  غزالی در حالی که تعجب میکرد  و میگفت  مجلدی در دست صحافی در بغداد دیدم  که در ان  روایات  غدیر خم بود  و بر ان نوشته بود  جلد بیست و هشتم   از طریق قول پیغمبر "" من کنت مولاه فعلی مولاه  "" و در پی ان خواهد امد  جلد بیست و نهم . (( ینابیع الموده  ج 1 ص 113 )) 


ابن حجر در تهذیب التهذیب  در ترجمه علی علیه السلام  بعد از نقل حدیث غدیر از ابن  عبدالبر  و ابوهریره و جابر و براء بن عازب و زید بن ارقم  میگوید : جمع کرد  ابن جریر طبری در کتاب تالیف شده  در این حدیث اضعاف کسانی که ذکر شد و ابوالعباس بن عقده  اعتنا کرده  به جمع  طرق این حدیث و ان را از حدیث هفتاد صحابی یا بیشتر اخراج کرده است . (( تهذیب التهذیب  ج 7 ص 297 ))

                                                                                                    



روایات رسول خدا برای تعیین جانشین و خلیفه ی بعد از خود(4)


 شیعه معتقد است که رسول الله صلی الله علیه واله جانشین بعد از خود را به دستور و امر خداوند معین و مشخص کرد و او کسی نبود جز امیرالمومنین علی بن ابی طالب. و برای اثبات این ادعای خود از کتب معتبر خود اهل سنت  برای انها حدیث صحیح از رسول الله نقل میکند 


حدیث چهارم :


ان رسول الله  خرج الی تبوک  و استخلف علیا  فقال  اتخلفنی فی  الصبیان و النساء  قال الا ترضی ان تکون منی بمنزله هارون  من موسی الا انه لا نبی بعدی.

(( صحیح بخاری باب غزوه تبوک  ج 5 ص 129  //  صحیح مسلم  ج 7 ص 120 . 121 // الجامع الصحیح سنن الترمذی  ج 5 ص 302 //  سنن ابن ماجه ج 1 ص 45 // خصائص نسائی ص 48 و 121  // المستدرک علی الصحیحین  ج 3 ص 108 //  مسند احمد  ج1 ص170 و 173 وج 3 ص 338 و ج 6 ص 396// کفایه الطالب  ص283 // الاستیعاب قسم الثالث ص 1097و 1098 // اسنی المطالب ص 53 // شرح السنه بغوی ج 14 ص 113  // شواهد التنزیل حاکم حسکانی  ج 1 ص 195  ))


ترجمه : رسول خدا به غزوه تبوک رفت  و علی را جانشین  خود قرار داد  . علی گفت  ایا مرا  بین بچه ها  و زنها  به جای خود  میگذاری ؟ فرمود :  ایا راضی نمیشوی که منزلت  تو نسبت به من  منزلت هارون  به موسی باشد  بجز اینکه  پیغمبری بعد از من نیست .


در  این روایت  تصریح شده است  که هر مقامی که هارون نسبت به موسی داشت  علی هم همان مقام را نسبت به پیامبر اکرم دارد و استثنای مقام نبوت  هم همین مطلب را  ثابت میکند .
در قران مجید  منزلت هارون  نسبت به موسی اینچنین بیان شده


وَاجْعَل لِّی وَزِیرًا مِّنْ أَهْلِی  هَارُونَ أَخِی  اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی  وَأَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی ( سوره  طه  ایات 29 و 30 و 31 و 32 ) ( و موسی از خدا درخواست کرد که :) قرار بده برای من وزیری از کسان خودم . هارون برادر مرا  وزیر من کن  محکم کن به وسیله ی او پشت مرا و شریک کن او را در کار من . 

وَقَالَ مُوسَى لأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ ﴿سوره اعراف 142 ﴾
و موسى  به برادرش هارون گفت در میان قوم من جانشینم باش و [کار آنان را] اصلاح کن و راه فسادگران را پیروى مکن



روایات رسول خدا برای تعیین جانشین و خلیفه ی بعد از خود(3)



 این روایات نزد اهل سنت معتبر و غیر قابل خدشه است .


حدیث سوم :


عن ابی ذر رضی الله عنه قال  قال رسول الله  صلی الله علیه واله  من اطاعنی فقد اطاع الله و من عصانی  فقد  عصی الله  و من اطاع علیا  فقد اطاعنی و من عصی علیا  فقد عصانی . (( مستدرک علی الصحیحین  ج 3 / کتاب معرفه الصحابه  ص 121  ))
ترجمه :: هر کسی مرا اطاعت کند پس خدا را اطاعت کرده  و هر کسی از من سرپیچی کند پس هر اینه از فرامین  خدا سرپیچی  کرده  و هر کسی علی را اطاعت کند  پس هر اینه مرا اطاعت کرده  و هر کسی علی را نافرمانی کند مرا نافرمانی کرده است  .

در این حدیث که صحت ان مورد تصدیق بزرگان  عامه است به حکم  بیان رسول الله ( که خداوند در قران  عصمت گفتارش را بیان کرده  و دلیل عقلی هم بر ان قائم شده ) اطاعت و عصیان علی علیه السلام  ، اطاعت و عصیان  پیغمبر صلی الله علیه واله است و اطاعت و عصیان  پیغمبر اطاعت و عصیان  خدا شمرده شده است .


و چنین چیزی ممکن نیست  مگر اینکه اراده  علی اراده خدا و خشم او مظهر خشم خدا باشد و هر کسی که در دایره  اطاعت خدا و پیغمبر است  باید سر بر خط فرمان  علی علیه السلام بگذارد  وگرنه خدا و رسول  را عصیان کرده است  و عاقبت سرپیچی از فرمان خدا و رسول و امیرالمومنین در این ایه  بیان  شده است :: وَمَن یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا {سوره جن ایه 23 }(هر کس خدا و پیامبرش را نافرمانى کند قطعا آتش دوزخ براى اوست و جاودانه در آن خواهند ماند)


و هر کسی از علی امیرالمومنین اطاعت کند  از خدا و رسول خدا اطاعت کرده  که عاقبت امر او به اینجا ختم میشود : وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَرَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ  { سوره نساء ایه 13 } (و هر کس از خدا و پیامبر او اطاعت کند وى را به باغهایى درآورد که از زیر [درختان] آن نهرها روان است در آن جاودانه‏اند و این همان کامیابى بزرگ است)

 




روایات رسول خدا برای تعیین جانشین و خلیفه ی بعد از خود(2)



  از منظر عقل و قران  تعیین  وصی بعد از رسول الله  بر عهده ی خدا و پیغمبر صلی الله علیه واله  است  و اونها هستند که باید  وصی و خلیفه ی رسول الله رو  تعیین کنند . حال بعد از این مرحله باید  برسی کنیم و ببینیم که ایا خدا و رسول الله  در این رابطه  ( تعیین خلیفه بعد از رسول الله ) چیزی گفتند یا نه .
البته  در قران  برای خلیفه  بعد از رسول الله  شرایطی گفته شده است  که در پست قبلی به اون اشاره شد و اون شرایط عبارت بودند از عصمت و علم گسترده ی او به قران و شریعت و به جمیع  علوم  و داشتن تمام صفات رسول اکرم  غیر از نبوت .
با توجه با اخبار متواتره که اثبات میکند  که در امیرالمومنین علی بن علی طالب تمام شرایط مذکور در کتاب و سنت  برای امامت جمع است ،‌نیازی به این نیست که من  روایاتی  که نشان دهنده ی تعیین  امیرالمومنین توسط پیامبر به عنوان جانشین است را بیاورم . ولی به جهت اتمام حجت و جدال به احسن  در این پست  و چند پست اینده  این دست از روایات را میاورم .


نکته مهم :‌


روایاتی که در این پست  و پست های اینده  اورده می شود  از نظر اهل سنت و شیعه  صحیح و غیر قابل خدشه  است  یعنی طبق موازین  رجالی عامه و شیعیان  این احادیث قطعا  از رسول اکرم  صلی الله علیه واله  نقل شده است .

برای شروع  از سنت  به حدیثی اکتفا می شود  که به فرمان خدا در قران  پذیرفتن  ان واجب است  و این حدیث را عامه   و خاصه نقل کرده اند و به صدورش از ان حضرت  اعتراف  نمودند .


روایت دوم :


زید بن ارقم قال  : لما رجع  رسول الله  صلی الله علیه واله  من حجه الوداع  و نزل بغدیر خم امر بدوحات فقممن فقال کانی قد دعیت  فاجبت  انی قد ترکت  فیکم الثقلین احدهما اکبر من الاخر کتاب الله و عترتی فانظروا کیف تخلفونی فیهما  فانهما لن یتفرقا حتی یردا  علی الحوض ثم قال  ان الله  عز و جل مولای و انا مولی کل مومن  ثم اخذ بید علی رضی الله عنه فقال من کنت مولاه فهذا  ولیه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه  و ذکر الحدیث بطوله . 


المستدرک علی الصحیحین ج 3 ص 109 / مسند احمد ج 3 ص 26 / السنن الکبری للنسائی ج5 ص 45 رقم 8148 / سیره  ابن کثیر  ج 4 ص 416 / مسند احمد ج 5 ص 181 و 189 / فضائل الصحابه  لاحمد بن حنبل  ج 3 ص 60 رقم  1032/ المصنف اب ابی شیبه ج 7 ص 418 ( الخلیفتین )  / فضائل الصحابه  لاحمد بن حنبل  ج 1 ص 572 رقم  968 / مسند احمد  ج 4 ص 371 / المستدرک علی الصحیحین  ج 3 ص 148 / المعجم الکبیر ج 5 ص 166 / البدایه النهایه  ج 5 ص228  و ج  7  ص 386 / الطبقات الکبری ج 2 ص 194 / مسند ابی یعلی ج 2 ص 297  رقم  48  / جواهر العقدین  ص 231 و 232 و 233 /  مسند ابی الجعد  ص 397 رقم  2711 و رقم  2805 /  خصائص امیرالمومنین ص 93 / مسند احمد ج 3 ص 14 / مجمع الزوائد  ج 9 ص 164 / الصواعق المحرقه  ص 150 و  228 الدر المنثور ج 2 ص 60  و کتب دیگر ...



ترجمه حدیث : زید بن ارقم  گفت : چون رسول الله  از حجه الوداع  برگشت  به غدیر خم نازل شد  امر کرد سایه بانهایی به پا  داشتند  پس گفت گویا  من دعوت شدم  پس اجابت نمودم همانا  من در شما  دو چیز سنگین  ( نفیس ) را وا گذاشتم . که یکی از ان دو  از دیگری بزرگتر است کتاب خدا و عترت خودم  پس بنگرید  چگونه  پس از من  با این  دو رفتار می کنید  پس همانا  این دو از هم جدا نمی شوند تا بر من  در حوض وارد شوند بعد گفت  همانا خداومند عز وجل مولای من  است و من مولای هر مومنی هستم بعد دست علی را گرفت   پس گفت  هر کسی من مولای او هستم  پس این ولی و سرپرست  اوست .  بارالها دوست بدار کسی که او را دوست دارد و دشمن  بدار کسی که او را  دشمن  دارد . 



هر چند  بیان  تمام نکاتی که در کلام  رسول الله است ،  میسر نیست  ولی به چند نکته  اشاره می شود :


1‌)  وصف عترت  به همان صفتی که  وصف قران  است  مبین این است که عترت  در کلام رسول خدا  همطراز و  شریک قران  و وحی است . همسنگ بودن  عترت  با قران  در کلام پیغمبر خاتم که میزان  حقیقت است ،  ممکن  نیست مگر اینکه ان عترت  در " تبیانا لکل شی" { سوره نحل ایه  89 :

بیان کننده ای برای همه چیز } شریک علم و در "لا یاتیه الباطل من بین یدیه  و لا من خلفه"  { سوره فصلت ایه 42 نیاید قران رار باطل از پیش رویش و نه از پشت سرش } شریک عصمت قران  باشد .



دلیلی از سنت بر تعیین امام و خلیفه توسط خدا(1)


بین عامه ( سنی ها )‌ و خاصه ( شیعیان ) در لزوم  خلیفه بعد از  پیغمبر صلی الله علیه واله  اختلافی نیست . اختلاف در این است که ایا خلافت  خلیفه  پیغمبر صلی الله علیه واله  به انتصاب است یا  به انتخاب . 


عامه میگوید احتیاج به تعیین از جانب خدا و پیغمبر نیست و خلیفه  به انتخاب امت  معیین  میشود  ( که من دلایل اهل سنت  را  حتما خواهم اورد )‌ولی  تشیع  میگوید : امام و خلیفه  جز به نصب و تعیین  پیغمبر که نصب و تعیین  خداست  ، معیین نمیشود . حکم و قاضی در این اختلاف عقل و قران و سنت است  .


بعد از اینکه در سه مرحله  از عقل و قران دلیل اوردیم که انتخاب جانشین و خلیف بعد از روسل الله  فقط باید به تعیین خداوند متعال باشد ، در این بخش می خواهم برسی کنم که ایا  در احادیث رسول الله صلی الله علیه واله  روایاتی هست که  تصریح کرده باشد  که  تعیین خلیفه بعد از رسول الله  بر عهده ی چه کسی است . ؟؟


از میان  احادیث بسیار ، من به جهت اختصار فقط به یک  حدیث  اشاره میکنم . که این حدیث در منابع اهل سنت امده است  :



حدیث اول  :


ابن هشام مینویسد  : 


انه صلی الله علیه و اله اتی بنی عامر بن صعصعه فدعاهم الی الله عزوجل و عرض علیهم نفسه  فقال له رجل منهم یقال  له  بیحره  بن فراس : ... والله لو انی اخذت هذا الفتی من قریش لاکلت به العرب . ثم قال  ارایت  ان نحن بایعنا علی امرک  ثم اظهرک الله  علی من خالفک  ایکون لنا الامر بعدک ؟قال صلی الله علیه و اله الامر الی الله  یضعه حیث یشاء قال فقال له : افنهدف نحورنا للعرب دونک فاذا  اظهرک الله  کان الامر لغیرنا  . لا حاجه لنا بامرک فابوا علیه . 


پیامبر صلی اله علیه واله  در اوایل بعثت  به سراغ  قبیله ی بنی عامر بن صعصعه رفت  و ان ها را  به خدای عزوجل خواند و خودش را به انها معرفی کرد  . مردی مردی از میان ان قبیله  که به او  بحیره  بن فراس گفته میشد گفت : به خدا سوگند  اگر من این جوان  را از قریش بگیرم  قطعا با او بر عرب مسطل خواهم شد  .


آنگاه به پیامبر عرض کرد  : اگر ما با تو  در امر رسالت  بیعت کردیم  سپس خدا  تو را بر مخالفانت  پیروز ساخت  ایا بعد از تو  ما از این امر نصیبی داریم و جانشینی خودت را  به ما واگذار میگنی ؟ پیامبر صلی الله علیه واله  فرمود : اختیار این امر به دست خداوند است  و ان را هر کجا  بخواهد قرار میدهد .


آن مرد عرض کرد  ایا ما به خاطر تو  در مقابل عرب خود را فدا  کنیم  و از بین برویم  و انگاه که خدا  تو را پیروز کرد  جانشینی تو برای غیر ما باشد ؟ ما  به رسالت  تو نیازی نداریم  و از قبول رسالت  پیامبر صلی الله علیه واله  خود داری کردند . السیره النبویه  ابن هشام  ج 2 ص 272


بر اساس این خبر پیامبر اکرم  صلی الله علیه واله  از ابتدای بعثت  همواره  تاکید میکرد  که گزینش امام و انتخاب  جانشین  از اختیار ایشان خارج است  . اصرار پیامبر صلی الله علیه واله  وسلم  بر این موضوع  در حساس ترین شرایط که از همه  سو  حتی از سوی اطرافیان و خویشاوندان خویش اماج حملات و ازار و اذیتها بودند  از این حقیقت حکایت دارد که خداوند از ابتدا  نصب امام را  بر عهده ی خود گرفته  و ان را  حتی از پیامبر صلی الله علیه واله  نفی کرده است  پس بر مسلمانان  لازم است  که به تبعیت  از پیغمبر خود  در مقابل امر الهی تسلیم شوند و در مقابل گزینش خدا بر خود  حقی قائل نگردند .


 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد