هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه
هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

شهادت مادرم افسانه نیست


مرحوم محدّث قمی، اقوال محدّثان بزرگ اهل تشیّع و تسنّن درباره شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و عاملان به شهادت رساندن حضرت را در کتاب بیت‏ الاحزان{1} ذکر کرده که خلاصه‏ای از آن چنین است:






1. ابو محمد بن عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینوری، از عالمان معروف اهل تسنّن در کتاب الامامْ و السیاسه مینویسد: ابوبکر دستور داد عدّه‏ای از اصحاب را که با او بیعت نکرده بودند، برای گرفتن بیعت حاضر کنند؛ ولی افراد ابوبکر آن‏ها را نزد امام علی(ع) یافتند. در این هنگام عمر به خانه حضرت علی(ع) رفت و فریاد زد: بیرون بیایید. وگرنه سوگند به کسی که جان عمر در دست او است، خانه را با اهل آن به آتش میکشم. بعضی از حاضران به عمر گفتند: حضرت فاطمه(س) در این خانه است. عمر گفت:


اگر فاطمه هم در خانه باشد، باز هم آن را آتش میزنم.{2}


2. دانشمند معروف اهل تسنّن، ابن ابی الحدید در شرح نهج‏البلاغه مینویسد: در فتح مکّه( سال ششم هجری) شخصی به نام هبار بن أسوده، زینب دختر رسول خدا(ص) را که در محمل نشسته بود، با نیزه ترسانیده ،و سبب شده بود که وی فرزندش را سقط کند. پیامبر(ص) برای خون هبار احترام قائل نشد، و او را به اعدام محکوم کرد.{3} ابن ابی الحدید میگوید: من این خبر را برای استادم ابو جعفر نقیب نقل کردم. استادم فرمود:


اگر رسول خدا ریختن خون هبار بن أسود را جایز بداند از آن رو که او زینب را ترسانیده و سبب سقط جنین او شده، لازمه این حکم آن است که اگر حضرت پیامبر زنده بود، ریختن خون آن کس را که حضرت فاطمه(س) را ترسانیده بود به طوری که سبب سقط فرزند حضرت شد نیز جایز میدانست.{4}


میر حامد حسین هندی، در کتاب عبقات الانوار، از کتاب الوافی بالوفیات، تألیف صلاح‏الدین صفدی که از عالمان اهل تسنّن است، در شرح زندگی نظام از استادان و عالمان بزرگ اهل تسنّن نقل میکند که نظام گفت: پیامبر تصریح کرد که مقام امامت از آن علی(ع) است و حضرت را به فرمان حق تعالی برای امامت معرّفی کرد؛ به طوری که همه اصحاب از آن آگاه شدند؛ ولی عمر آن را به سبب ابوبکر، کتمان کرد. وی در ادامه سخن میگوید:


عمر در روز بیعت با ابوبکر به پهلوی حضرت فاطمه(س) ضربه زد که بر اثر آن، محسن فاطمه سقط شد/


محدّث قمی در بیت الاحزان مینویسد: محمد بن جریر طبری امامی به سند معتبر از ابو بصیر نقل میکند که امام صادق(ع) فرمود: حضرت فاطمه(س) روز سه‏شنبه، سوم جمادی الثانی، سال یازدهم هجری از دنیا رفت و علّت وفات حضرت، ضربت قنفذ غلام عمر بن خطاب بود که به دستور عمر با غلاف شمشیر به حضرت ضربه زد؛ به طوری که فرزندش محسن سقط شد و همین امر، بیماری شدید حضرت را در پی داشت.{5}

همچنین نامه عمر به معاویه که شرح این حادثه را به طور گسترده بیان میکند، خواندنی است. مشروح این نامه را علاّمه مجلسی، در کتاب بحارالانوار، ج 8، ص 222، چاپ قدیم از کتاب دلائل الامامه، ج 2 نقل کرده است/

اقوال دیگری از عالمان تسنّن و تشیّع در این زمینه نقل شده است که مجالی برای نقل آن نیست. به هر حال، از مجموع آرای ناقلان این حادثه استفاده میشود این واقعه دردناک که آن افراد برای حضرت زهرا(س) پیش آوردند. سرانجام سبب شهادت آن اسوه تقوا و هدایت شد/




پیامبراکرم ( صلّى الله علیه و آله وسلم ) فرمود:

« مورد نفرین است، مورد نفرین است هر کس پس از من به فاطمه علیها السلام دخترم ستم کند و حقش را غصب نماید و او را بکشد »

بحارالانوار ج 73، ص 354

 




در روایاتی انتقام گیری اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السّلام) نسبت به قاتلان بی بی دو عالم حضرت زهرا (سلام الله علیها) اینگونه به تصویر کشیده شده است که ما در اینجا دو نمونه را متذکّر می شویم:

امام زمان (ارواحنا فده)

حضرت ولی عصر (عجل‏اللَّه تعالی فرجه الشریف) در طول عمرش بیش از سایر ائمه مظلومیت مادر را یاد می‏کند و روزی که ظهور می‏کند، به مدینه می‏آید و ناله‏ها و استغاثه‏های فاطمه (علیهاالسلام) را متذکر می‏گردد و می‏گوید: ای مادر! امروز از قاتلانت انتقام می‏گیرم و آنان را به سزای اعمالشان می‏رسانم. آنگاه به سراغ قبر قاتلان او (ابوبکر و عمر) آید و با اذن خدا آن دو را زنده می‏کند و سؤال کند: به چه جرمی مادرم را مصدوم و مجروح کردید؟ بچه‏اش را کشتید؟ خانه‏اش را مورد تهاجم قرار دادید؟ سپس با شمشیری که در دست دارد آنان را به قتل می‏رساند و جسدشان را به آتش می‏کشد و خاکسترشان را بر باد می‏دهد…. [۲]

حضرت امام جواد (علیه السّلام)

طبری آورده است:

زکریّا بن آدم قمّی گفته است: خدمت امام رضا (علیه السّلام) بودم که امام جواد (علیه السلام) را آورند، در حالی که سنّ شریفش زیر چهار سال بود، پس دست مبارکش را بر زمین نهاد و سر را به طرف آسمان بلند کرد و در اندیشه­ای دراز فرو رفت، امام رضا (علیه السلام) به او فرمود: فدایت شوم! چه چیز اندیشه­ات را به درازا کشانید؟

گفت: ظلم و ستم­هایی که به مادرم فاطمه روا داشتند! به خدا سوگند! آن دو را از قبر بیرون می­کشم، آتش می­زنم، ذرّات وجودشان را می­پراکنم و به دریا می­ریزم، پس امام رضا (علیه السّلام) او را به نزد خود طلبید و در آغوش کشید و میان دو چشمش را بوسید و فرمود: پدر و مادرم به فدایت! تو شایسته آن ـ امامت ـ هستی.

ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ

متن عربی حدیث دوّم: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ زَکَرِیَّا بْنِ آدَمَ قَالَ إِنِّی لَعِنْدَ الرِّضَا إِذْ جِی‏ءَ بِأَبِی جَعْفَرٍ ع وَ سِنُّهُ أَقَلُّ مِنْ أَرْبَعِ سِنِینَ فَضَرَبَ بِیَدِهِ إِلَى الْأَرْضِ وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَأَطَالَ الْفِکْرَ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا ع بِنَفْسِی فَلِمَ طَالَ فِکْرُکَ فَقَالَ فِیمَا صُنِعَ بِأُمِّی فَاطِمَةَ أَمَا وَ اللَّهِ لَأُخْرِجَنَّهُمَا ثُمَّ لَأُحْرِقَنَّهُمَا ثُمَّ لَأُذْرِیَنَّهُمَا ثُمَّ لَأَنْسِفَنَّهُمَا فِی الْیَمِّ نَسْفاً فَاسْتَدْنَاهُ وَ قَبَّلَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ ثُمَّ قَالَ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی أَنْتَ لَهَا یَعْنِی الْإِمَامَة. [۱]




[۱]. دلائل­الامامة، ۴۰۰ ح۳۵۸، بحار الأنوار، ج۵۰، ص۵۹، ح۹ ۳ به نقل از فرهنگ جامع سخنان امام جواد علیه السلام، ص۳۵٫

[۲]. بحارالأنوار، ج ۵۲، ص

۳۸۶٫


 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد