ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
حافظ جمال الدین زرندى در کتاب نظم الدر (ص 215) حدیثى مرسل هلال بن خباب آورده است که بى شباهت به این صورت ماتم نیست ، هلال بن خباب گوید:
جبرئیل نزد پیغمبر صلى الله علیه و آله بود پس امام حسن و امام حسین (ع) آمدند و به دوش پیغمبر صلى الله علیه و آله پریدند، پیغمبر صلى الله علیه و آله به مادر آنان فرمود:
(شاید مراد از ام سلمه رضى الله عنها باشد به قرینه آن که هلال از حسن بن محمد حنیفه روایت مى کند و او از پدرش محمد بن حنیفه و وى از ام سلمه روایت مى کند)
به هر حال خواه این مادر باشد و خواه مادر اصلى ، پیغمبر صلى الله علیه و آله به مادرشان فرمود:
آیا اینان را مشغول و سرگرم نمى کنى ، پس مادر آنها را برگرفت ولى آنها خود را از دست مادر در بردند و آمدند و بر پشت پیغمبر صلى الله علیه و آله برجستند پس پیغمبر صلى الله علیه و آله خود آنها را برگرفت و در کنار خود نهاد.
سپس فرمود : چگونه دوست ندارم در حالى که آن دو ریحانه من در دنیا هستند.
پس جبرئیل عرضه داشت :
آگاه باش که امت تو این پسرت را مى کشند. (یعنى امام حسین علیه السلام را)
پس جبرئیل بال هاى خود را به هم زد تا لرزه آنها را فرا گرفت و تربتى را آورد وعرضه داشت :
آگاه باش که او بر روى این تربت کشته مى شود.
پیغمبر فرمود : اسم این تربت چیست ؟
عرضه داشت : کربلا.
ساده نگذر !
نگاهت را کوک کنـ
شایــد ...
کسے راز دلتـ را پیدا کــرد٬
و با خیسے چشمانتــ همـ آغوشے کـــرد
سلام اقای صالحی وبلاگ پر مجتوایی دارین
سلام
نظر لطف شماست باز هم تشریف بیاورید.
یاعلی مدد
سلام بر همه شما بزرگواران برادران و خواهران .
شاید این آخرین باری باشد که براتون مطلب می نویسم .
حلالم کنید .
موفق و موید باشید.
سلام
امیدوارم درهرکجای این کره خاکی هستی درپناه
اهل البیت علیها سلام باشی.
التماس دعا
سلام همتبار گرامی
از لطف شما سپاسگزارم
تن درست و پیروز باشید.
سلام
قربان شما نظرلطفتونه
التماس دعا
بازم قدم رنجه بفرمایید وبه ما سر بزنید