هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه
هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

اعمال ناشایست عایشه علیه دردانه رسول الله (صلی الله علیه و

در آستانه فرارسیدن ۲۸ صفر مصادف با شهادت امام حسن مجتبی (سلام الله علیه)

هستیم و روایت دیگری از اعمال ناشایست عایشه

 

برعلیه  دردانه رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم)

را هنگام تشییع پیکر مطهر امام خدمت دوستان تقدیم میکنیم .


 

روایت دوم از اهل سنت:


 بلاذرى در انساب الأشراف و إبن أبى الحدید در شرح نهج البلاغه نوشته‌اند:


وتوفی فلما أرادوا دفنه أبى ذلک مروان وقال: لا، یدفن عثمان فی حش کوکب ویدفن الحسن ههنا. فاجتمع بنو هاشم وبنو أمیة فأعان هؤلاء قوم وهؤلاء قوم، وجاؤوا بالسلاح فقال أبو هریرة لمروان: یا مروان أتمنع الحسن أن یدفن فی هذا الموضع وقد سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول له ولأخیه حسین: هما سیدا شباب أهل الجنة. فقال مروان: دعنا عنک، لقد ضاع حدیث رسول الله ان کان لا یحفظه غیرک وغیر أبی سعید الخدری إنما أسلمت أیام خیبر، قال: صدقت، أسلمت أیام خیبر، إنما لزمت رسول الله صلى الله علیه وسلم فلم أکن أفارقه، وکنت أسأله وعنیت بذلک حتى علمت وعرفت من أحب ومن أبغض ومن قرب ومن أبعد، ومن أقر ومن نفى، ومن دعا له ومن لعنه.

فلما رأت عائشة السلاح والرجال، وخافت أن یعظم الشر بینهم وتسفک الدماء قالت: البیت بیتی ولا آذن أن یدفن فیه أحد.



هنگامى که امام حسن علیه السلام از دنیا رفت(به شهادت رسید)، خواستند که او را دفن کنند، مروان اجازه نداد و گفت: نه، عثمان در حش کوکب (قبرستان یهودیان در کنار بقیع) دفن شود و حسن در این جا؟ بنى هاشم و بنى امیه براى یارى یکدیگر جمع شدند و اسلحه آوردند. ابوهریره به مروان گفت: آیا تو از دفن حسن در این جا جلوگیرى مى‌کنى؛ در حالى که از رسول خدا شنیدى که به او و برادرش حسین مى‌گفت: «این دو سردار جوانان اهل بهشتند»؟ مروان گفت: رهایم کن، حدیث رسول خدا ضایع شده، اگر غیر از تو و ابو سعید خدرى آن را حفظ نکرده باشند، تو در زمان فتح خیر اسلام آوردى. ابوهریره گفت: راست گفتى، در زمان فتح خیبر اسلام آوردم؛ اما همواره ملازم پیامبر بودم و از او جدا نشدم، از او سؤال مى‌کردم و به این کار عنایت داشتم، تا این که دانستم و شناختم که رسول خدا (ص) چه کسى را دوست دارد و از چه کسى بدش مى‌آید، چه به او نزدیک است و چه کسى از او دور، چه کسى را گذاشت در مدینه بماند و کى را تبعید کرد، چه کسى را دعا کرد و چه کسى را لعن.

وقتى عائشه اسلحه و مردان را دید و ترسید که شر بین آن‌ها بزرگتر شود و خونریزى شود، گفت: خانه، خانه من است، اجازه نمى‌دهم که کسى در آن دفن شود.


منبع:


البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفاى279هـ)، أنساب الأشراف، ج1، ص389، طبق برنامه الجامع الکبیر.

إبن أبی‌الحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاى655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج16، ص8، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد