به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی به نقل از خبرگزاری حوزه، آیت الله علوی بروجردی در دیدار با دانش آموزان مدرسه راهنمایی دخترانه جوادالائمه(ع) که ظهر امروز در دفتر ایشان برگزار شد، با بیان اهمیت علم و نقش آن در جهان امروز، اظهار داشت: امروزه مباحث علمی حرف اول را در تمامی عرصه ها می زند، لذا شما که در ابتدای این راه قرار دارید باید تمامی تلاش خود را انجام دهید تا از این قافله عقب نمانید و همیشه از تمامی فرصتها استفاده کنید و در زمینه یادگیری مطالب به عمق آن وارد شوید.
ایشان در ادامه ابراز داشت: دانش آموزان باید مدرسه را همچون خانه بدانند و با آن زندگی کنند در این صورت است که به رشد علمی فزاینده ای دست می یابید و همچنین به رشد و تربیت اخلاق اسلامی نیز توجه ویژه ای داشته باشید؛ چرا که شما به عنوان مادران و همسران یک خانواده خواهید بود؛ لذا سعی کنید اخلاق اسلامی را در آینده به فرزندان و در ورای آن به جامعه القاء کنید.
معظم له خاطرنشان ساخت: شما به عنوان صاحبان آینده این جامعه سعی کنید منشاء حرکت علمی، اجتماعی و اخلاقی شوید و از لحظات زندگی بهره مطلوبی ببرید، چرا که عمرانسان، امری است غیر قابل برگشت و باید نسبت به آن قدر بدانیم و به داشته های خودمان شکرگزار باشیم و حسرت نداشته هایمان را نخوریم و در استفاده از فرصتها در صدد تعلیم، تعلم و تهذیب نفس و روح باشیم و خود را آراسته به فضایل اخلاقی اسلامی کنیم.
آیت الله علوی بروجردی در پایان خاطرنشان کرد: با توجه به این که بلوغ و تکلیف زودتر به شما متحمل می شود و دستوراتی خداوند شامل حال شما می کند و دارای هویت مستقلی خواهید شد و به سبب همین امر، زمینه رشد را فراهم می سازد، لذا باید از همین سنین نوجوانی و جوانی در صدد کنترل اعضاء و جوارح از جمله دست، زبان، چشم و....باشید، چرا که الان می توانید به آسانی این کارها را انجام دهید ولی در سنین میانسالی انجام این کار مشکل خواهد شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
ابهت امام رضا و تأثیر آن بر ناشناخته ماندن امامان بعدی
در آستانه شهادت امام هادی (علیه السلام) هستیم. دوست دارم چند دقیقهای را درباره امام هادی (علیه السلام) صحبت کنیم. چون بعضی از ائمه ما، حتی پیش ما هم ناشناختهاند و چندان از آنها اطلاعی نداریم و آنها را نمیشناسیم. فقط گاهی از لحاظ فقهی به نصوص امامت امامان، مثلاً امام هادی (علیه السلام) مراجعه میکنیم و چند روایتی را بالا و پایین میکنیم، که آن هم مشخص نیست راجع به صحت آن به نتیجه برسیم یا نه. یکی از خصوصیاتی که وجود مقدس امام هادی (علیه السلام) دارند و ائمه قبل و بعد از ایشان، مثل امام جواد (علیه السلام) و امام عسکری (علیه السلام) هم فیالجمله داشتند این است که اینها بعد از آقا علی بن موسی الرضا (علیه السلام) واقع شدند؛ یعنی بعد از سفر امام رضا (علیه السلام) به ایران و امامتشان. این سفر و مظاهر آن و نیز امامت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) آنقدر عظیم است و دقت و تحقیق در خصوص آن صورت گرفته و نکاتی آموزنده دارد که بر روی تمام ائمه بعد از ایشان سایه انداخته است.
شما بهتر از من میدانید که به همه ائمه بعد از ایشان ابنالرضا میگویند. لذا امام هادی ابنالرضای دوم است و امام عسکری در تعابیر ابنالرضای سوم. چرا؟ این واقعه که کسی را که در مدینه نشسته است به زور سفر به خراسان میبرند و اینقدر آزار و اذیت میدهند و بعد هم به شهادت میرسانند چه چیزی باعث می شود سفر حضرت با این شرایط سخت بر سایر وقایع سایه بیاندازد و همه امامان پس از ایشان ابنالرضا میشوند؟ یعنی امام در مدینه نشسته است؛ از طرف حکومت میآیند و او را مجبور به سفر میکنند تا ظاهر آبرومند باشد، حال آنکه تهدید به کشتن است و زور پشت آن نهفته است. میخواهند امام را برای مشروعیت کار خودشان وسیله کنند. امام زیر بار نمیرود و در نهایت به شهادت میرسد. اما پرسش این است که از لحظهای که امام رضا (علیه السلام) از مدینه پایش را بیرون گذاشت در طول مسیر به سمت خراسان و نیز در خراسان چگونه عمل کرد که تا شهادتش سخنان و اعمال و رَویّه او سبب حفظ تشیع شد؛ شیعهای که پس از قیام سیدالشهداء و واقعه کربلا کوشیده بودند چیزی از آن باقی نماند. آیا بعد از سالها لعنکردن علی بن ابی طالب (علیه السلام) چیزی از اسلام باقی میماند؟ بعد از قصه کربلا، که سبب حفظ تشیع شد، در عصر امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام)، حوزههای علمیه و امور فرهنگی را گسترش وترویج دادند و به افراد تعالیم شیعی را آموختند. لذا افرادی هرچند برخی از آنها در ابتدا سنی بودند آموختند شیعه و معالم شیعه در زمینههای مختلف چیست. روایات فراوانی که در تمام علوم در زمینههای مختلف از این دو امام بزرگوار صادر شده، سبب غنای فرهنگی شیعه شد، اما فعلیت و شیوع این غنا در بین مردم در زمان علی بن موسی الرضا (علیه السلام) است؛ یعنی آقا علی بن موسی الرضا (علیه السلام) با این سفرش شیعه را گسترش داد و چنان بر سر دنیای اسلام سایه انداخت که بعد از علی بن موسی الرضا (علیه السلام)، از فرزندانش، یعنی همین ابنالرضاها، حتی فرصت زندگیکردن را هم گرفتند. یعنی چنان وحشت در دل دشمن انداخت که مثل امام جواد (علیه السلام) به بهانه دامادی سر خانه محبوس بود و مثل امام هادی (علیه السلام) که در سنین نوجوانی با جبر و زور به بغداد آوردند و به سامرا بردند عملاً تا آخر عمر محبوس ماند. بعد هم امام عسکری (علیه السلام)، تمام عمر را در پادگان عسکر، که یک شهر پادگانی تحت کنترل کامل بود به سر برد. یعنی فقط گوشهای از معالم شیعه را توانستند عرضه کنند.
امامان و ترویج تفکری غیر از تفکر حاکم
علی بن موسی الرضا (علیه السلام) اصل مطلب را القا کرد که غیر از تفکر رسمی حاکم و برداشت رسمی حکومت از دین و اعتقاد، واقعیت دیگری هم وجود دارد که علی بن موسی الرضا (علیه السلام) این را جا انداخت. وقتی جا انداخت مردم دنبالش رفتند. آنجا است که امثال زراره و محمد بن مسلم کارهایشان اثر میگذارد و این معالم در دست افراد میچرخد. در فقه، اصول، اخلاق و دعا تعالیم فراوانی عرضه شد.
خفقان سیاسی- اجتماعی در دوره امام هادی
وقتی تعالیم شیعه عرضه شد حکومت در غایت وحشت قرار گرفت. امام هادی (علیه السلام) یکی از این قربانیان وحشت است. بزرگان رجال ما مثل مرحوم شیخ صدوق حدود 170 تا 180 نفر را به عنوان صحابی امام، که اخذ حدیث کردهاند و خدمت امام رسیدهاند معرفی میکند، اما اینها به صورت پراکنده خدمت امام میرسیدهاند و درس رسمی مثل امام صادق (علیه السلام) و امام باقر (علیه السلام) مقدور نبوده است. بسیاری از اوقات درِ خانه امام بسته بود. امام با شش یا هفت خلیفه مبتلا بود. بدترین آنها متوکل بود که خیلی امام را اذیت میکرد. شاید بهترین آنها منتصر بود که او هم بساط خلافتش خیلی محدود بود. در طول 40 سال عمر مبارک امام هادی (علیه السلام)، آنچه بسیار مهم است به خصوص از بعد از امام جواد (علیه السلام) رشد پیدا میکند. ارتباط گسترده و عجیب دنیای اسلام با مرکزیت شیعه، یعنی وجود امام مقدس میباشد، سلب میشود و درها بسته است. گاه حتی وقتی امام به کوچه میآید یک عده را از طرف حکومت وادار میکنند به ایشان بیاعتنایی کنند. در خانه، خادم جاسوس است؛ همسایه جاسوس است؛ کسی که میآید و میرود جاسوس است. پولهای فراوانی به منزل امام میآمد. مخصوصاً از نظر مالی حساسیتهای فراوانی داشتند. بارها به خانه امام رفتند و آنجا را گشتند و میگفتند اینجا اسلحه و پول جمعآوری میکنید. یک بار که خیلی تفتیش کردند چند کیسه زر پیدا کردند و بعد دیدند مهر متوکل پای آن خورده است. آن را پیش متوکل بردند. متوکل تعجب کرد که چرا پول خودش در خانه امام است. در نهایت معلوم شد مادر متوکل برای امام آورده است. مادر را آوردند و از او پرسیدند. گفت: یک بار که تو مریض بودی و دکترها تو را جواب کردند نذر کردم اگر خوب شوی اینقدر پول به امام هادی (علیه السلام) بدهم و تو خوب شدی و من هم پول را فرستادم. امام هادی (علیه السلام) هم پول را خرج نکرده است و همانجور با همان کیسه های مهر شده پول در خانه امام مانده است.
وکلا در زمان امام هادی (علیه السلام)
امام از هر نظر تحت فشار بود اما در خانه خود متوکل هم نفوذ کرد. اینقدر نفوذ پیدا کرد و آنچنان ارتباط شیعه را مدیریت کرد که کار به جایی رسید که تعداد وکلای امام افزایش یافت. تعداد وکلا در زمان امام هادی (علیه السلام) اوج میگیرد. این وکلا همین کاری را میکردند که وکلای مراجع امروز میکنند. کسانی که میگویند پرداخت وجوهات و امور حسبه و ... نبوده و تازه پیدا شده اشتباه میکنند. اینها برای کارهای مختلف از امام اجازه میگرفتند. اگر هم به امام دسترسی نداشتند افرادی بودند که از طرف امام اختیار داشتند برای انجامدادن یا ندادن کاری تصمیم بگیرند.
تفتیش اعتقادی در زمان امام هادی (علیه السلام)
گاهی برخی افراد خودشان را به امام نسبت میدادند و ادعای وکالت امام را میکردند. گاهی هم ادعای امامت میکردند و مثل سید علیمحمد باب، در زمان امام هادی (علیه السلام) هم چند نفری پیدا شدند که حکومت درست میکردند. چرا؟ برای اینکه اختلاف بیندازند. در صفوف شیعه عقاید باطل رواج پیدا کرد؛ عقیده خلق قرآن، قرآن مخلوقه یا قدیمه برای زمان امام هادی (علیه السلام) است. بزرگانی از اهل تسنن کشته شدند، به این دلیل که نگفتند قرآن مخلوق است. از خود امام هم پرسیدند و ایشان فرمودند خالق قرآن خدا است و این قرآن کلام او است و هر کسی که به بحث خالق بودن یا قدیم بودن قرآن وارد شود و بحث کند، در گمراهی است. این مسئله را بهانه کشت و کشتار و اختلاف بین علما قرار دادند. علما را تحریک میکردند که با امام هادی بحث کرده، ایشان را رسوا کنند، اما هیچ کدام فایده نداشت. حکومت بهانهای برای کوبیدن امام و قتلعام شیعه پیدا نکرد. دیگر از قتل عام و کشتن گذشته بود.
از نظر اقتصادی، علویون و شیعهها در محاصره اقتصادی بودند، اما امام همه چیز را کنترل میکرد و آنچنان محبوبیتی پیدا کرد که وقتی از دنیا رفت در همین جایی که امام دفن است (و خودش خریده بود و خانه ایشان بود) مردم برای سوگواری هجوم آوردند و آنقدر شلوغ شد که حکومت وحشت کرد که اگر جنازه از خانه خارج شود و داخل شهر بیاید چه بر سر حکومت خواهد آمد. حکومت دستور داد امام را در خانه خودش دفن کنند. بعد هم دختر امام و نیز وجود مقدس امام عسکری (علیه السلام) در آنجا دفن شدند. نرجسخاتون هم در آنجا دفن است. این خانه امام هادی (علیه السلام) است و این محبوبیت امام بود.
نشر تعالیم شیعه علیرغم خفقان
در چنین خفقانی، امام هادی (علیه السلام) چنان ولایت و جانشینی خودش را به امام عسکری (علیه السلام) عرضه کرد که گویی شیعه دقیقاً با مبانی آشنا است و سریعاً همه چیز را گرفت. امام هادی (علیه السلام) در دوران کوتاه چهلساله نهتنها در بقای شیعه، بلکه در گسترش و مطرحشدن شیعه و تفکر شیعی در سطح دنیای اسلام و مهمتر از همه در مطرحشدن تفکری غیر از تفکر حکومت و تفکر رسمی در دنیای اسلام، شخصیت بسیار موفقی بود و این رسالت را به انجام رساند و امروز ما در همین مقام واقع شدهایم.
وقتی امام صادق (علیه السلام) این فعالیتهای فرهنگی را داشت و کسانی را تربیت کرد که معالم شیعه را عرضه کنند محمد بن مسلمها و زرارههایی را از میان خود سنیها جذب کرد که عرضه کننده تفکر شیعه باشند. سیدالشهداء نهال شیعه را، که تندباد میخواست از خاک بیرون بکشد، مستقر کرد و امام صادق (علیه السلام) آن را از نظر فرهنگی آبیاری کرد و در دوران امام رضا (علیه السلام) و امام هادی (علیه السلام) نیز، به عنوان ابنالرضای دوم، این تفکر گسترش بیسابقهای در کل دنیای اسلام پیدا کرد. نمونه این گسترش را در دوران امام عسکری (علیه السلام) میبینیم که امام در روم هم وکیل دارند. در بلاد دورافتاده، مثل بنیتمیم و نجر هم، که امروزه مرکز وهابیت است، وکیل داشتند. آن زمان خوارج و دشمنان اهل بیت (علیه السلام) آنجا بودند.
وجود امام هادی (علیه السلام) و زندگی ایشان درسی است برای ما که به شیعه و نشر تعالیم آن توجه داشته باشیم. ای کاش میتوانستیم معالم شیعه را بهخوبی عرضه کنیم؛ همانطور که آقا علی بن موسی الرضا (علیه السلام) میگفتند شما این تعالیم را به مردم برسانید، مردم میگیرند؛ شما نگران پذیرش آن نباشید، اما درست، باسلیقه و اساسی برسانید. وقتی به مردم میرسانید بیجهت برای آن مبانی علمی و عملی درست نکنید؛ بگذارید اصیل به دست مردم برسد. این وظیفه را ما هم داریم و امام هادی (علیه السلام) به عنوان راهنما و مرشد ما، مثل پدران بزرگوارشان و مثل فرزند بزرگوارشان و نواده عظیمالشأنشان این رسالت را بر گردن ما میگذارد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی (مدظله العالی) به نقل از خبرگزاری حوزه، آیت الله علوی بروجردی پیش از ظهر امروز در دیدار با دکتر محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام که در بیت آیت الله العظمی بروجردی برگزار شد، به تشریح ورود حضرت آیت الله العظمی بروجردی از نجف به ایران پرداخت و در ادامه به ارتباط نزدیک ایشان با امام خمینی(ره) اشاره داشت.
ایشان تصریح کردند: امام خمینی(ره) با توجه به قوی بودن حزب توده در کشور، معتقد بودند که باید حوزه علمیه قوی در قم شکل بگیرد و بر این اساس تلاش جدی کردند که حضرت آیت الله العظمی بروجردی در قم اقامت کنند.
تولیت مسجد اعظم افزود: تقویت اعزام مبلغ به شهرستان ها و روستاها در ایام ماه مبارک رمضان از برکات مرجعیت حضرت آیت الله العظمی بروجردی بود.
آیت الله علوی بروجردی تصریح کرد: همچنین این مرجع فقید، نمایندگان مهمی را از شخصیت های مطرح حوزه به نیابت از خود به عنوان مدرس مدارس علمیه اعزام کرد.
معظم له افزود:مرحوم آیت الله العظمی بروجردی تاکید داشتند که حوزه علمیه فعال باید در همه زمینه ها تاثیرگذار باشد و در این راستا اهتمام جدی به تربیت طلاب و مبلغان داشتند.
ایشان تصریح کرد: پایگاه های ایجاد شده از سوی این مرجع فقید، بستر مناسبی برای پیشبرد اقدامات انقلاب شدند.
آیت الله علوی بروجردی همچنین به نقش آیت الله العظمی بروجردی در عرصه بین الملل اشاره داشت و گفت: ایشان نقش مهمی در تقویت روابط حوزه علمیه قم با الازهر مصر داشتند که دیگر تکرار نشد و فتوای شیخ شلتوت از مهم ترین دستاوردهای این ارتباط بود.
معظم له تصریح کرد: آیت الله العظمی بروجردی در زمینه تقریب، نقش بسیار مهمی را ایفا کردند و تلاش داشتند که مرجعیت اهل تسنن را در مصر ابقا کنند تا به عربستان و وهابیت انتقال پیدا نکند.
تولیت مسجد اعظم افزود: حتی در دوران پهلوی، مرجعیت حاکم بر روابط سیاسی کشور بود و این هنر مهم را آیت الله العظمی بروجردی به خوبی نشان دادند.
خاطرنشان می شود: در بخش دیگری از این دیدار نیز محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با تبریک آغاز سال 1395 به حوزه های علمیه، مراجع تقلید و علما، اظهار داشت: مرحوم آیت الله العظمی بروجردی افتخار اسلام بودند و در مقطع حساسی، به ایفای نقش بی بدیل خود به عنوان مرجعیت شیعه پرداختند.
نگاهی کوتاه و مختصر به زندگانی پربرکت حضرت آیت الله العظمی بروجردی
نسب ایشان، با سی و دو واسطه به حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) می رسد. گذشته از شخصیت علمی و دینی و موقعیت بسیار ممتاز ایشان، از جانب پدران، نیاکان مادری، وارث مرجعیت و ریاست دینی می باشد.
1 - ولادت
در آخرین روزهای ماه صفر سال 1292هـ. ق، در خانه ای از خاندان طباطبایی، در شهر تاریخی بروجرد، کودکی چشم به جهان گشود که او را حسین نامیدند. او از همان ایام کودکی، مورد مهر و علاقه سرشار پدرش، سید علی قرار گرفت و در سایه توجهات او تعلیم، تربیت و رشد یافت.
2 - والدین
پدر بزرگوار ایشان، مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج سید علی طباطبایی، عالمی جلیل القدر، موصوف به علم و تقوا، مرجع حوائج مردم، ساعی در اعلای کلمه دین و عارف به نسب بیت شریف خویش بود.
ایشان در هفت سالگی وارد مکتب خانه شد و کتاب «جامع المقدمات» را به خوبی آموخت و در میان شاگردان از امتیاز مخصوصی بر خورد دار شدند، به طوری که ذکاوت و تیزهوشی و متانت وی زبانزد خاص و عام گردید.
پدرش چون پیشرفتش را دید، او را به حوزه علمیه نوربخش بروجرد برد و از معلم خواست تا بقیه علوم مقدماتی را به پسرش بیاموزد. بدین گونه صرف و نحو، معانی بیان، بدیع و منطق، فقه و اصول را در بروجرد آموخت.
اساتید ایشان در اصفهان
ایشان، پس از ورود به اصفهان، در درس مرحوم حاج سیدمحمدباقر درچهای شرکت کرد.
آن استاد گرانمایه، به حضرت آیتاللهالعظمی بروجردی، بسیار اظهار مهر و علاقه میکرد؛ حضرت آیت الله العظمی بروجردی(ره) تا آخرین لحظات حیات، این استاد ارزشمند را فراموش نکرد.
ایشان هم چنین در درس جناب میرزا ابوالمعالی کلباسی و جناب سیدمحمدتقی مدرس5 شرکت می کردند. علاوه بر فقه و اصول و رجال، در درس فلسفه دو فحل این فن، یعنی آخوند کاشی و جهانگیرخان قشقایی، حاضر شد.
بازگشت به بروجرد
ایشان بعد از چهار سال تحصیل در اصفهان، در ربیع الاول سال 1319هـ. ق، نامه ای از طرف پدر در یافت نمود که از او خواسته بود که به بروجرد بر گردد.ایشان گمان می کرد پدرش می خواهد او را برای ادامه تحصیل به نجف اشرف بفرستد، ولی بر خلاف تصورشان، پس از دیدار پدر و بستگان، مشاهده می کند که مقدمات ازدواج او را فراهم کرده اند.
http://alaviboroujerdi.ir/Default.aspx?tabid=67&articleType=ArticleView&articleId=2115
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی (مدظله العالی) به نقل از خبرگزاری حوزه، آیتالله علوی بروجردی، ظهر امروز در دیدار با جمعی از علمای انگلستان با تحسین فعالیت های این علماء در جهت تقریب بین مذاهب اسلامی، گفت: امروز مساله اصلی ما، مشکل بین شیعه سنی نیست، در واقع همه مکاتب در برخی اصول و فروع ممکن است از نظر فکری مشکلاتی با هم داشته باشند.
ایشان فرمودند: در گذشته علمای ما به راحتی با این مسایل برخورد می کردند از جمله آیت الله العظمی بحرالعلوم به مدت چهارسال در مکه فقه اهل سنت تدریس می کردند و بزرگان شیعه و سنی که ارادت خاصی به هم داشتند.
معظم له ادامه داد: نامه نگاری محترمانه آیت الله العظمی بروجردی و مرحوم شیخ شلتوت و به رسمیت شناختن مذهب شیعه از جمله حوادث تاریخی معاصر است که دنیای اسلام باید از آن درس بگیرد.
آیت الله علوی بروجردی بیان کرد: وقتی این فتوا صادر شد، آیت الله العظمی بروجردی این فتوا را بسیار گرانقدر شمردند و ایشان فرمودمد: من دوست دارم این فتوا در داخل کفن من گذاشته شود، اما برای اینکه این فتوا حفظ شود آن را به مشهد مقدس فرستادند تا در موزه حرم مطهر رضوی نگهداری شود. وقتی متن فتوا به مشهد رسید حضرت آیت الله العظمی میلانی با تشریفات خاصی آن را در موزه آستان قدس رضوی قرار دادند تا به نمایش عامه مردم درآید تا دنیا این وحدت و دوستی و محبت بین علمای اسلامی را به چشم مشاهده کند.
ایشان با اشاره به سابقه استکبار ستیزی به فقه سیاسی اهل سنت و شیعه گفت: علمای شیعه حق محوری و استکبار ستیزی و عدل محوری را دنبال کرده اند و علمای اهل تسنن نیز چنین کردند؛ ولی امروز با پدیده زشتی مواجه هستیم که در آن اسلام به شدت به دست اجانب در حال تخریب است.
متاسفانه امروزه چهرهای خشن از اسلام ارایه شده است
آیت الله علوی بروجردی با بیان این که متاسفانه امروزه چهرهای خشن از اسلام ارایه شده، گفت: مردم عوام در جامعه جهانی که توان تحلیل دقیق تفکرات داعشی از تفکرات اصیل اسلامی را ندارند و به همین دلیل به رسانه های خود توجه تام دارند و همین مساله باعث شده است که امروز اسلام به مثابه همان تفکر داعشی تلفی می شود.
معظم له با ذکر این مطلب که امروزه چهره اسلام با داعش در دنیا در هم آمیخته است؛ گفت: امروز دشمنان سعی کرده اند که نام پیامبر را که رحمت للعالمین است را با خون و ترور و وحشت و داعش یکسان کنند و نام حضرت عیسی(ع) و حضرت مریم را به نماد محبت و آرامش مبدل نمایند، در حالی که هر دو پیامبر خدا هستند.
ایشان خاطر نشان کرد: عده ای گمان می کنند که این تخریب صرفا برای دیگران است، بلکه این تخریب به جوانان ما نیز ضربه می زند و اجازه درست فکر کردن را به جوانان ما نمی دهد و باعث می شود که اعتقادات آنها نیز دستخوش چالش قرار گیرد.
ریشه همه تندرویها در خارج از مرزهای اسلامی
ایشان با ذکر این مطلب که علما باید این بار سنگین را به دوش بکشند، گفت: ریشه همه این تندرویها در خارج از مرزهای اسلامی و در بین غربیان است؛ دشمنان همیشه به دنبال اختلاف افکنی بوده و هستند و امروز نیز به دنبال تجزیه سوریه و عراق هستند چنانچه روزی این کار را با هند انجام دادند.
آیت الله علوی بروجردی خاطر نشان کرد: خون شیعیان در حالی مباح اعلام شده است که اسلام راضی نیست که حتی یک قطره خون از پای یک غیر مسلمان ساکن در بلاد اسلامی که در کنار ما به صلح زندگی می کند خارج شود.
معظم له با اشاره به فتنه ابن تیمیه در بین جامعه اسلامی بیان کرد: روزی شیخ طنطاوی در بحرین به بنده گفت که راه بزرگانی همچون آیت الله العظمی بروجردی در وحدت بین جهان اسلام ادامه پیدا نکرد؛ ایشان گفت: آیت الله العظمی بروجردی به راستی برای تقریب جهان اسلام تلاش کردند و سعی داشتند که محوریت جهان اهل سنت را به الازهر بدهند، تا این مرکزیت به عربستان منتقل نشود و تفکرات تکفیری از دل آن خارج نشود؛ زیرا الازهر یک نهاد مشروع دینی و علمی بود.
آیت الله علوی بروجردی خاطرنشان کرد: آیت الله العظمی بروجردی عمیقا به همزیستی تقریبی و مسالمت آمیز معتقد بودند؛ ایشان همیشه به علمای اهل سنت احترام می گذاشتند و پیروان سایر ادیان را نیز به شدت مورد لطف قرار می دادند.
آیت الله العظمی بروجردی از اهانت به مرده یهودیان مانع می شود
ایشان گفت: در روزگاری در شهر بروجرد محله یهودیان تا گورستان آنها فاصله داشت و در این فاصله وقتی که جنازه ای تشییع می شد، برخی از مردم ناآگاه به سمت این جنازه و مردم مشیع، سنگ پرانی می کردند؛ آیت الله العظمی بروجردی بارها به شکل زبانی آنها را از این کار منع کردند و در نهایت ایشان برای عدم تکرار چنین حرکتی در کنار این جنازه حرکت می کردند تا مردم به احترام ایشان به یهودیان تعرضی نداشته باشند و به قدری این کار شد که این عادت بد از بین رفت؛ حال با این تاریخ پرشکوه چگونه می توان به مردم مسلمان تعرض کرد.
فکر تکفیر در مکتب اهل سنت نیز وجود ندارد
معظم له گفت: ما معتقد هستیم که فکر تکفیر در مکتب اهل سنت نیز وجود ندارد و این افکار زاییده خراب ذهن افرادی است که به دنبال از بین بردن اسلام ناب هستند.
بسم الله الرحمن الرحیم
امام سجاد علیه السلام در دعای مکارم الاخلاق می فرمایند:
«اللَّهُمَّ .... وَ أَغْنِنِی وَ أَوْسِعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِکَ و ولاتَفتنّی بالنَظر و لا تَبتلینی بالکبر».[1]
توجه به حقیقت و واقعیت اشیاء
در جلسه قبل در رابطه با فتنه بحث و تبادل نظر به عمل آمد، بیان شد که معنای کلمه فتنه آن است که انسان به آن چیزی که میبیند بیش از اندازه حساب کند و در آن تاثیر بگذارد و این در جهات مختلف زندگی ممکن است که پدید آید؛ همانند نگاهی که انسان را اسیر خودش میکند و گاهی از اوقات انسان به افرادی که دارای قدرت و ثروت ظاهری دارند، نگاه میکند و مبهوت آنان میگردد و یا حتی ممکن است که تدین و قداست برخی به رخ انسان کشیده شود، در حالی که حقیقت و واقعیتی پشت آن نیست و البته، انسان نسبت به آن متوجه هم نیست.
در تاریخ نقل شده که امیرالمومنین علیه السلام دیدند که یکی از اصحاب خیلی مفتون و مبهوت یکی از زهاد و عباد مقدس زمانه شده است. در مورد این شخص به او فرمودند: باید آخر و عاقبت او را دید نه حال کنونی او را. و لذا، همان فرد در جنگ نهروان به عنوان یکی از خوارج به جنگ حضرت آمده بود و در آنجا کشته شد. پس اگر ما چشم حقیقت بین داشتیم به حال خیلی از افرادی که به موقعیت و ثروت رسیدهاند، غصه میخوردیم و برای آنها نگران بودیم که چه بر سرشان خواهد آمد.
باید از دروازه ورودی نفس مراقبت کرد
چشم و گوش، ورودی نفس انسان است که با آنها میشنود و میبیند و لذا، باید مواظبت و مراقبت کرد تا بیخودی درون خود را از مناظر و جهاتی که با نگاه وارد نفس و بدن او میشود، آلوده نکند. لذا، امام میفرماید:«ولا تفتنی بالنظر»؛ یعنی خدایا ما را با نگاه و نظر مفتون نکن؛ یعنی حالا که خداوند خالق همه قوای انسان است و چشم را هم او داده و انسان را هم او خلق کرده، پس این توفیق را بدهد که هرچه انسان مینگرد به دیده عبرت باشد و نگاهی به ما بده که از هرچیزی که میبینیم درس بگیریم نه اینکه مفتون آن شویم و در آن بمانیم، که این حالت دوم، زندگی انسان را نابود میکند.
اندیشه های باطل از نگاه و نظر پدید می آید
بسیاری از اندیشههای بیهوده که در تصویر انسان میگذرد از راه نگاه و نظر است و این تصاویر، انسان را از آن شان و حیثیتی که دارد باز میدارد. بالاخره، انسان ظاهر بین است و مثلا، مکانی را که خیلی مجلس آرایی میکنند، میگوید: خیلی چشمها را گرفته است و همه را مفتون خود میکند ولذا، به آن دل میبندد و خیال هم میکند که اینها حقیقتی هستند؛ در حالی که واقعیتی در پشت آن نیست. از این رو، امام علیه السلام از خداوند درخواست میکنند توفیقی به انسان بدهد و عنایتی به او بکند که نگاه و چشمش، باعث مفتون شدن او به ظواهر دنیا و مظاهر آن نشود، بلکه نگاه انسان، نگاه عبرت و آموزنده باشد؛ بلکه همانند نگاه امیرالمؤمنین علیه السلام باشد که فرمودند «ما رایت شیئا الا رایت الله قبله او معه او بعده»[2] که این، همان نگاه توحیدی است؛ یعنی نگاهی در دایره وحدانیت الهی است؛ به عنوان تشبیه و مثال، یک شکل مخروطی یا هرمی وجود دارد که در قاعده آن، نقطه اوجی است که کثرت از آن حاصل میشود و در آن نوک هرم، یکی بیشتر نیست و اگر ما که در قاعده نشستیم و غیر راس آن هرم را ببینیم به خطا رفتیم؛ یعنی اگر من که در قاعده این مخروط واقع شدم به اجزاء مخروط دلگرم باشم و توجهی به آن راس نداشته باشم خطا کردهام.
نگاه توحیدی مایه رحمت الهی است
از رحمت خداوند نیز کسانی بهره بیشتر میگیرند که توجهشان به این وحدانیت و فردانیت بیشتر باشد، و اگر با آن وحدانیت و فردانیت همسو باشیم جهت ما هم به آن سمت گرایش پیدا میکند و آن رحمت شامل حال ما هم میشود والا از آن رحمت بهره نمیبریم و دچار فتنه میشویم که حجاب ما میشود که ما را از آن وحدانیت و فردانیت جدا میکند و باز میدارد و رو به دیگران میبرد و یک عمر زندگی را در غفلت سپری میکنیم.
متاسفانه اکثر انسانها در حال غفلت خودشان میمیرند و در عمر هفتاد و هشتاد ساله خود متوجه این حیثیت نمیشوند. پس چگونه از رحمت رحیمیه الهی بهره مند میشوند؛ بله رحمت عام و رحمانیت خدا شامل کافر هم میشود.
در دعای رجب میخوانیم: خداوند یک رحمت عامی دارد که به حساب خالق بودنش است؛ یعنی خود خالق بودن آثاری دارد و لذا آنجا ما از خداوند مسئلت میکنیم « یامَنْ یُعْطِی مَنْ لَمْ یَسأَلْهُ» یعنی رحمت او شامل فردی است که اصلا متوجه نیست که خدایی هست تا سوالی بکند، و حتی بالاتر، « وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ » یعنی و اصلا در طول عمرش خدا را نشناخته است. این همان رحمت عام الهی است.
رحمت عام خداوند فراگیر است
در کتاب نورالثقلین و برخی از کتب حدیثی تفسیری، آمده وقتی که موسی علیه السلام از میان آب رد شد فرعون هم وارد شد که آب او را غرق کرد؛ در حال غرق شدن، وی فریاد میزد و موسی را صدا میزد و میخواست به او پناه بیاورد، ولی موسی بن عمران از او رو برگرداند. بعد بین موسی و خدا، مکالمهای واقع شد و خداوند به موسی فرمود: چرا وقتی فرعون صدای زد و فریاد زد، جوابش را ندادی؟ موسی به خدا عرض کرد: او فردی بدکار و خبیث و کافری بود که در آن لحظه تازه به فکر ما افتاده بود.
از ناحیه خداوند خطاب آمد: ای موسی اگر به جای تو من را یکبار صدا زده بود من جوابش را میدادم. ای موسی تو خالق او نیستی، و لذا آن احساس من را نسبت به او نداری، من سازنده و خالق او بودم.
یعنی خداوند حتی نسبت به نمرود، و فرعونی که ادعای ربوبیت داشتند، باز هم بی توجه و نظر نیست و این یک واقعیت است.
بنابر این دعای «ولا تفتنی بالنظر» یعنی خدایا ما را از راه نگاه و چشم، ـ یعنی نعمتهایی که خودت به ما دادی ـ مفتون مکن تا ما این نعمتها را وسیله ای برای انصراف و برگشت از خودت قرار ندهیم.
ارزش چشم زمانی مشخص میشود که کوچکترین نقصی در آن ایجاد شود و آنکه چشم ندارد چه هزینه گزافی میدهد که چشمی را پیوند بزند و تازه اگر پیوند قبول کند. پس ای خدا، حال که نعمت چشم را تو به ما دادی، عنایتی کن که این نعمت را مثل سایر نعمتها در مسیر انحراف از خودت و در مسیر گذشتن از خودت قرار ندهیم.
امام در ادامه دعا میفرمایند « و لا تَبتلینی بالکبر»؛ چرا که ریشه اصلی کبر، آن است که انسان خودش را در مقابل خدا چیزی ببیند، و برای خودش سهمی و ارزشی قائل شود؛ در حالی که مطابق آیه قرآن، آخرت برای کسانی است که اراده علو و فساد را در دنیا نداشته باشند: « تِلکَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدونَ عُلُوًّا فِی الأَرضِ وَلا فَسادًا ۚ وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقینَ »[3] یعنی سرای آخرت را تنها برای کسانی قرارمیدهیم که اراده برتریجویی در زمین و فساد را ندارند؛ و عاقبت نیک برای پرهیزگاران است!
[1] . الصحیفة السجادیة، ص92.
[2] . شرح کافی (مازندرانی)، ج 9، ص 400.
[3] . سوره قصص، آیه 83.