قبل از شروع، سؤالاتی
شده، کاشف از این است که عدهای در مقام تحقیق اند. اما مطلب این است: در
این بحث هم مباحثه لازم است ـ چون بحث سادهای نیستـ و هم جواب سؤالات در
خلال بحث به تدریج باید روشن بشود.
امر دوم، بیان امتیاز این علم است. از این علم، تعبیر میشود به علم
تفسیر، تفسیر قرآن. ان شاءالله روشن خواهد شد که خود این جمله هم مورد بحث
است؛ یعنی عنوان تفسیر، برای همهی اهل تفسیر باید معلوم بشود: صحیح است یا
نه؟
اما امتیاز این علم:
مزیت هر علمی، نسبت به علم دیگر، به سه امر است.
علوم در جامع علم، یعنی انکشاف حقیقت، مشترک اند. هر یک متخصص به
خصوصیتی هستند. این علم متخصص به چه خصوصیتی است؟ این مورد کلام است در امر
دوم.
در هر کاری، آن کارگر باید بصیرت بر آن کار داشته باشد. شرط ورود در هر کاری بصیرت است. «علی بصیرة من أمری».
أهم امور قرآن است. ورود در بحث قرآن، بصیرت خاصی میخواهد. شروع ما در
بحث قرآن، از سورهی مبارکهی یس است. سرّ اینکه ابتدا کردیم به «یس»، در
خلال این بحث روشن میشود.
اولا: مستند مطالب باید ریشه از وحی داشته باشد، بالاخص در قرآن؛ «لا یمسه الا المطهرون».ما قرآن را نشناختیم!
ابتداء به این سوره که کردیم از جهت روایاتی است که وارد شده است، و
روایات مشتمل بر مطالب دقیقه است که هر جملهای محتاج به بحث است.
روایتی که صدوق اعلی الله مقامه نقل میکند و ما یک قسمتی را از این روایت بیان میکنیم:
قاری یک حساب دارد. تالی یک حساب دارد. صاحب سوره, حساب دیگر دارد. هر روزه بخوان، میشوی صاحب سوره. بعد مقام، شرف عند الله است. راه هم این است. دلیلش را، در درس بعد، خواهم گفت. امروز که همه شروع کردید، هدیه کنید به خود خاتم النبیین. فردا باز سوره را بخوانید، به امیر المؤمنین. روز سوم به صدیقهی کبری. این ترتیب سرّی دارد که ان شاءالله دلیلش را بعد خواهم گفت.
بسم الله الرحمن الرحیم
در پی چاپ دو سه شبه کتاب!! و چندین شبه مقاله!! و به اصطلاح نقد درباره بعضی از شیوه های عزاداری برای حضرت سیدالشهدا (سلام الله علیه) لازم است فرمایش بسیار مهم حضرت آیت الله العظمی سید محمدصادق روحانی (مدظله العالی) را به اطلاع عاشقان و ارادتمندان اهل بیت (علیهم السلام) برسانیم:
در مسائل اعتقادی و به عنوان نمونه در برابر شبهاتی که نسبت به بعضی از شعائر حسینی مطرح می شود و در جواب به آنهایی که راه و روششان تندی و اهانت به محبین اهل بیت (علیهم السلام) می باشد سعی شود که مطالب مستدل منتشر شود و تاریخچه و نظر مراجع بزرگ درباره شعائر حسینی به مردم گوشزد شود و به اهانت کنندگان اعتنا نشود که عاقبتشان معلوم است!!
دفتر حضرت آیت الله العظمی روحانی دام ظله
در شهادت جانگداز
امام جعفربن محمد الصادق(علیهما افضل التحیة و الثناء)
است، و در این روز جامعه شیعه به پاس مجاهدات بینظیر آن امام همام در نشر معارف شیعه، در فرصتی نادر و پس از ضربات بنیان کن و جانکاه دستانِ آلوده پرچمداران بنیانهای جاهلی، در پوشش دین بر پیکر ارزش های اصیل مکتب، به سوگ مینشینند.
............................................................................................
جوی آباد محله بختیاری ها
قافله عزا داری
خیابان شمس
غروب روز شهادت رئیس مکتب حقه تشیع حضرت ابوعبدالله جعفر ابن محمد الصادق علیه سلام
جوی آباد محله بختیاری ها
شهادت رئیس مکتب حقه تشیع حضرت ابوعبدالله جعفر ابن محمد الصادق علیه سلام
قافله عزا داری
............................................................................
پر از شمیم بهشت است منبرت آقا
به برکت نفحات معطرت آقا
هنوز عطر و شمیم محمدی دارد
گلِ دمیده ز لبهای أطهرت آقا
شبیه حضرت خاتم مدینه العلمی
علوم میچکد از خاک معبرت آقا
چهار هزار حکیم و فقیه و دانشمند
رهین مکتب اندیشه گسترت آقا
اشارههای نگاهت زُراره میسازد
شنیدنی است کرامات محضرت آقا
و دیدهایم به وقت جهاد اندیشه
هزار مرتبه ما فتح خیبرت آقا
ببین که شیعه صبح نگاه تو هستیم
در آسمان همیشه منورت آقا
هنوز شیعه و «قال الامامُ صادق» هست
کنار چشمه جاری ِ کوثرت آقا
سبد سبد گل لاله به باغ دل دارم
به احترام دل داغ پرورت آقا
نبود غیر گل آه و غنچه شیون
به باغ بغض گلوگیر حنجرت آقا
مگر نه شیعه تو در تنور آتش رفت
چگونه سوخت بهشت معطرت آقا
در آن شبی که تو را پا برهنه میبردند
بهشت عاطفهها بود پرپرت آقا
چه کرد با دل تو کوچه بنی هاشم
چه کرد با دل تو داغ مادرت آقا
هنوز غربت و غم ارث خاندان علی است
طناب و کوچه و دست مطهرت آقا
من از حضور شریفت اجازه میخواهم
که روضه خوان شوم امشب برابرت آقا
اگر چه حرمتتان را شکستهاند آن شب
نبستهاند ولی دست خواهرت آقا
چه خوب شد که نشد در مقابل چشمت
کبود ، چهره معصوم دخترت آقا
گل گلوی تو را دشنهای نبوسیده
و ماهِ نیزه نشینان نشد سرت آقا
به حرمت لب تو، چوب پا نزد آنجا
و داغ نعل ندیده است پیکرت آقا
عزیزترین گوهری که خدابه بشر داده این زندگی است که مثل برق می گذرد هر آنی از آنات که می گذرد حسرتی است که آن حسرت نهایت نداره عمر را در دو چیز صرف کنید این عصاره حکمت است یکی حرف زدن با خدا دوم حرف خدا شنیدن عمر در این دو کلمه صرف بشه یا با خدا حرف بزن یا خدا با تو حرف بزنه اما حرف زدن ما با خدا نماز، که این گوهر شناخته نشد الصلاه معراج المومن و منهاجه بالصلاه یبلغ العبد الی الدرجه القتبا
اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه، فی هذه الساعة وفی کل ساعة ولیا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه أرضک طوعا وتمتعه فیها طویلا.
اِنْ اُجِّلْتَ فى عُمُرِکَ یَومَیْنِ فَاجْعَلْ اَحَدَهُما لاِدَبِکَ لِتَسْتَعینَ بِهِ عَلى یَومِ مَوتِکَ. فَقیلَ لَهُ : وَ ما تِلْکَ الاِسْتِعانَةُ؟ قالَ : تُحْسِنُ تَدبیرَ ما تُخَلِّفُ وَ تُحْکِمُهُ؛
اگر در عُمرت دو روز مهلت داده شدى ، یک روز آن را براى ادب خود قرار ده تا از آن براى روز مُردنت کمک بگیرى. به امام گفته شد : این کمک گرفتن چگونه است؟ فرمودند : به اینکه آنچه را از خود برجا میگذارى ، خوب برنامه ریزى کنى و محکم کارى نمایى.
وسایل الشیعه ج19 ، ص266 - کافی (ط-الاسلامیه) ج8 ،ص150
السَّلامُ عَلَیکَ یا جَعفَرَ بنَ مُحمَّدٍ الصّادِق
بیست و پنجم شوال روز ماتم اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)
در شهادت جانگداز
امام جعفربن محمد الصادق(علیهما افضل التحیة و الثناء)
است و در این روز حوزههای علمیه و جامعه شیعه به پاس مجاهدات بی نظیر آن امام همام در نشر معارف شیعه، در فرصتی نادر و پس از ضربات بنیان کن و جانکاه دستانِ آلوده پرچمداران بنیانهای جاهلی، در پوشش دین بر پیکر ارزش های اصیل مکتب، به سوگ می نشینند.
با عرض ادب و تسلیت به قلب مقدس و داغدار
حضرت بقیة الله الاعظم (ارواحنا له الفداء)
اعلام می دارد، مجلسی به مناسبت ایام صادقیه،
در دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی (مدظله العالی)
با حضور اندیشمندان، اساتید، روحانیون، عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)،
اقشار مختلف مردم متدین و هیأت مذهبی
برگزار می گردد.
سخنرانان مراسم:
دانشمند محترم و خطیب ارجمند
حجت الاسلام والمسلمین آقای میرشفیعی
و
دانشمند محترم و خطیب ارجمند
حجت الاسلام و المسلمین آقای احمدی اصفهانی
همراه با مرثیه سرایی مداح اهل بیت (علیهم السلام):
آقای حاج رضا عاصی
زمان: شنبه 9 مرداد 1395 مصادف با 25 شوال 1437
ساعت 11 صبح
مکان: قم، خیابان انقلاب (چهارمردان)، کوچه 6، بیت حضرت آیت الله العظمی بروجردی (قدس سره)
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی (دامت برکاته)
شیعه به نام او شناخته میشود، و جز با حرکت و حدیث او اسلام اصیل دربرابر زر و زور پرچمداران بنیانهای جاهلی در پوشش دین، تاب استقامت نداشت.
او پیام تنهایی باب مدینه علم پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) را با بهره گیری از فرصت های نادر و زودگذر به گوش جان شیفتگان و جستجوگران اصالتها رسانید و حجت را در عرضه معالم وحی بر همگان تمام کرد.
با عرض ادب و تسلیت به قلب مقدس و داغدار
حضرت بقیة الله الاعظم (ارواحنا له الفداء)
اعلام می دارد، مجلسی به مناسبت ایام صادقیه،
برگزار می گردد.
سخنران مراسم:
خطیب ارجمند حضرت حجت الاسلام والمسلمین آقای سید حسین مومنی
زمان: پنجشنبه 23 شوال مصادف با 7 مرداد 1395 به مدت سه شب
بعد از نماز مغرب و عشاء
مکان: مسجد اعظم قم
دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی (مدظله العالی)
بسم الله الرحمن الرحیم
بیست و پنجم شوال، سالروز شهادت حضرت امام صادق ـعلیهالسلامـ است. ویژگی آن حضرت ایجاد یک نهضت فرهنگی در جهان اسلام است.
رسول اکرم ـ صلیالله علیه وآلهـ مکتبی با آرمانها و اهداف خاص خود آورد و بر پایه آن ارزشهایی بنا کرد که همه بنیانهای جاهلی پیش از اسلام را سست کرد؛ تا جایی که وقتی آن حضرت از دنیا رفتند، بیشتر ساکنان جزیرة العرب مسلمان شده و مراکز اصلی فرهنگ جاهلی که مکه و مانند آن بود، همه تسخیر شده بودند. ولی متأسفانه دستهایی جلو آمد و این ارزشها را تغییر داد. کسانی که خود دارای ارزشهای اسلامی، همچون عدالت نبودند، این ارزشها را مغایر با پیشرفت خود میدانستند و میخواستند حاکمیت را در دست خود داشته باشند. به تدریج فرهنگ جاهلی که اسلام آمده بود تا بنیانهایش را از بین ببرد، بار دیگر با لباس اسلام و دین آمد و تا به امروز هم باقی است.
بنیامیه پرچمدار ارزشهای جاهلی بود. عبدالله علائلی، نویسنده بزرگ مصری میگوید: «حکومت معاویه بر اسلام، انتقام جاهلیت از اسلام بود». این واقعیت است. در اواخر دوران بنیامیه، به دلیل ضعف حکومت مرکزی، شورشها و جنگ و گریزهایی برای انتقال قدرت به عباسیان صورت گرفت. بنابراین، تا پیش از تثبیت قدرت عباسیان، فرصت محدودی فراهم آمد تا امام صادق ـ علیهالسلامـ از آن برای عرضه فرهنگ اصیل اسلام به نسلی که کاملاً از آن فرهنگ دور مانده بود، بهره برداری کند. آن حضرت حوزههای علمیه تشکیل دادند و چهار تا شش هزار شاگرد تربیت کردند. برخی از این شاگردان نیز سنی بودند. بسیاری از کسانی که فقه امام صادق ـ علیهالسلامـ و معارف اصیل اسلام را به ما منتقل کردند، ابتدا سنی بودند؛ مانند زرارة بن اعین و محمد بن مسلم که در محضر آن حضرت شیعه شدند.
امام صادق ـعلیهالسلامـ نهضتی فرهنگی ایجاد کردند و آن، تربیت افرادی بود که با آموزههای اسلام اصیل پرورش یافته بودند. در دورانی که حاکمیت نمیخواهد اسلام اصیل را پیاده کند، باید کاری انجام میشد تا دست کم آموزههای اصیل اسلام در میان مردم بماند و ارزشهای اسلامی از بین نرود.
حوادثی بر جهان اسلام گذشت که اگر نهضت امام صادق ـعلیهالسلامـ نبود، امروز از آن اسلام اصیل و قرآنی که بر دو لب پیامبر ـصلی الله علیه وآلهـ آمده، چیزی باقی نمانده بود. در دوران بنیامیه، گفتن نام علی ـ علیهالسلامـ جرم شده بود و مدت شصت سال آن حضرت را بر روی منبرها لعن میکردند؛ یعنی خطیب جمعه وقتی منبر میرفت، خطبه را با لعن علی ـعلیهالسلامـ آغاز میکرد.[1] این گونه ارزشها را کوبیدند. اصلاً چون علی ـعلیهالسلامـ مجسمه ارزشهای اسلامی و نمودار فرهنگ اسلامی بود، او را کوبیدند و نقل فضایل او را ممنوع کردند.
در چنین جوّی، امام صادق ـعلیهالسلامـ حرکت فرهنگی خود را آغاز کرد و شاگردان زیادی پرورش داد؛ به گونهای که سالها بعد، یک راوی نقل کرد که در مسجد کوفه هفتاد کرسی دیدم که روی هر یک، خطیبی نشسته بود و میگفت: حدثنی جعفر بن محمد ـ علیهماالسلام ـ[2]. حتی فقهای اهل تسنن نیز در مکتب امام صادق ـ علیهالسلام ـ تربیت شدهاند؛ مانند ابوحنیفه که در مکتب آن حضرت درس خواند. امام صادق ـ علیهالسلام ـ فقه شیعه و معارف آن را رواج دادند. امروزه هر کتابی را ببینید، بیشتر روایاتی که در آن است، از امام صادق ـ علیهالسلامـ است.
برخی گمان میکنند که امام صادق ـ علیهالسلام ـ بنیانگذار مذهب جعفری است؛ نه، ایشان بنیانگذار مکتب اسلام است. اصلاً مذهب جعفری، یعنی اسلام اصیل و همان مکتب پیامبر ـصلیاللهعلیهوآلهـ نه اینکه مکتب جدیدی باشد. مکتبهای دیگر، انحرافیاند و حکومتها برای توجیه ظلمهای خود آنها را ساختند؛ به گونهای که امروزه جز ظاهری بی روح، چیزی از اسلام باقینمانده است؛ چنانکه میبینیم هنگامی که بانگ اذان برمیخیزد، مسجدالحرام و مسجد النبی لبریز از جمعیت میشود؛ صفهای جماعت را مرتب میکنند و سخت مقیدند که فاصلههای بین صفوف را پر کنند. همه چیز ظاهری شده است. در ظاهر به هم میچسبند و اتفاق دارند ؛ اما به واقعیتها کاری ندارند. حج میگذراند و طواف میکنند؛ اما واقعیت آن را نمیدانند. فلسفه نماز را نمیفهمند. کسانی که چنین به اقامه جماعت مقیدند و در نمازشان به خدا میگویند: «ایاک نعبد و ایاک نستعین»، چگونه میتوانند افرادی چون حاکمان کنونی عرب را به عنوان ولی امر بشناسند؟ ایشان از اسلام فقط پوست و ظاهر آن را گرفتهاند و از باطن آن بی بهرهاند. امام صادق ـعلیهالسلامـ برای مبارزه با چنین انحرافی، نهضت فرهنگی خود را شکل دادند.
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] . وقال السبط بن الجوزی فی تذکرة
خواص الأئمة ص 63 نقلا عن الغزالی : استفاض لعن علی علیه السلام على
المنابر ألف شهر وکان ذلک بأمر معاویة أتراهم أمرهم بذلک کتاب أو سنة أو
إجماع ؟ " .( السید شرف الدین، النص والاجتهاد، پاورقی ص495)؛ ولما استقر
الأمر لمعاویة سن لعن علی على المنابر ودبر کل صلاة ( 3 ) ، حتى قیل بأن
مجالس الوعاظ بالشام کانت تختم بشتم علی ( 4 ) وإن معاویة کان قد أمر
أعوانه بمحو أسماء شیعة علی من الدیوان ( 1 ) ، وأصدر مراسیم حکومیة بأن لا
تقبل شهادة لأحد من شیعة علی وأهل بیته( السید علی الشهرستانی، وضوء
النبی(ص)، ج2، ص 203)
سخن ما درباره شرح دعای مکارم الاخلاق بود که از لسان مبارک امام سجاد علیه السلام صادر شده بود. امام علیه السلام در این فراز از دعا میفرمایند:
وَ لَا تَبْتَلِیَنِّی بِالْکِبْرِ، وَ عَبِّدْنِی لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْبِ.[1]
از نظر فقهی عجبِ بعد از عمل،مثل ریا مبطل نیست؛ اما از نظر سلوک معنوی، تفاوت نمیکند که عجب قبل از عمل، یا حین العمل و یا بعد از عمل باشد.زیرا به جهت بندگی انسان خلل وارد میکند.
بنابراین، معنای عجب این است که انسان بخواهد در مقابل خضوع، عبادت و اطاعتی که برای خدا دارد، چیزی هم برای خود قرار بدهد و به قول معروف بگوید ما بودیم که به میدان آمدیم و چنین و چنان کردیم. این من بودم که نیمه های شب تضرع میکنم و ... .
اگر فردی خودش را در مقابل خدا ببیند، از عبودیت خارج شده است؛ زیرا بنده در مقابل خدا چیزی ندارد. آیا ما در مقابل خدا میخواهیم حسابی برای خود باز کنیم و بگوییم که ما هم در مقابل آنچه که تو هستی، چیزی هستیم؟ در حالی که در این عالم، چیزی در مقابل او وجود ندارد که به حساب بیاید. لذا عمده قصه این است که در مسئله عجب،انسان از طریق بندگی خودش خارج میشود و آن عبودت و بندگی که میخواهد داشته باشد دچار نقصانمیشود. لذا امام سجاد علیه السلامبا این تعبیر میفرماید:خداوندا من را به عجب مبتلا نساز و با عجب من را از بندگی ساقط نکن.
انسان گاهی از اوقات، خودش را میبیند، گاهی از اوقات هم انسان در مقام مقایسه بر میآید؛ یعنی خودش را با دیگران در میزان میگذارد ودیگران رااز خود کمتر میبیند که در واقع، کوچک دیدن دیگران، شأنی دیگر از عجب است؛ یعنی در مقام مقایسه، او را با خودش میسنجدو او را کوچکتر از خودش میبیند و این ابتلا در همه شئون انسان اثر میگذارد.از این رو، انسان نباید حتی یک حیوان را از خودش پایین تر و کوچک تر ببیند؛ چرا که همه اینها مخلوق خداوند هستند، و حتی اگر آن مخلوق یک غیر انسان باشد باز هم دلیلی نداریم که این مخلوق پیش خدا ارجو مقامی نداشته باشد.آیا فقط من هستم که دارای ارج و مقامهستم؟ما همه، مخلوق خدا هستیم و ارتباط بین خالق و مخلوق برای خودش موضوعیت دارد.
در آن حدیث شریف آمده است که وقتی وجود مقدس حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام با فرعون درگیر بود، و وقتی که همه اصحاب ایشان از دریا خارج شدند، فرعونیان وارد آب شدندو وقتی همه لشکر فرعون داخل آب شدند، آب در حال بسته شدن بود.در این هنگام، فرعون متوجه شد که قصه را باخته است و با فریاد به حضرت موسی استغاثه کرد، و داد و فریاد میزد که ای موسی من را نجات بده و ای موسی من ایمان میآورم؛ اماحضرت موسی اصلا اعتنایی نکرد و حتی بر نگشت که پشت سر خود را نگاه کند تا اینکه فرعون غرق شد. بعد از آن، خطاب آمد، یا موسی این فرعون اگر به جای اینکه این همه به تو استغاثه کرد و به سوی تو التماس میکرد یک بار من را خوانده بود، او را غرقش نمیکردم و نجاتش میدادم. بعد خداوند به موسی میفرماید: یا موسی تو نمیتوانی احساس من را حتی نسبت به فرعون داشته باشی، چرا که او مخلوق من است و آن احساس رفأت و دلسوزی را برای این مخلوق حتی در آن شرایط من به عنوان خالق نسبت به او دارم.
لذا در آن حدیث هست که ای موسی تو به او بیاعتنایی کردی و سنگدلی کردی چون تو خالق او نبودیو بین خالق و مخلوق ربطی است که من از آن بیخبرم.
ما در هر شأنی که باشیم و هر اوجی که قرار بگیریم، باز هم باید در مقابل خالقیت خدا سر کنده و سر افکنده باشیم. رشد انسان هر مقدار هم کُند باشد نسبت به بندگی و در مقام مواجهه با معبود کوچک است و این کوچکی را باید نگه داشت. این کوچکی و اعتراف به آن و عمل کردن در زندگی محبوب خدا است؛ اما اینکه بگویم من چنین و چنان کردم اینها عبودیت نیست؛ چرا کهاینها همه به عنایت خداست که به من لطف کرده و عقل در اختیار من قرار داده و این اعضا و جوارح را به من داده است و من این پول را با همین عقل و جوارح به دست آوردم و توانستم که به کسی کمک کنم.من با همین نفسی که او به من داده کارهای خیر را انجام دادم و اینها منت گذاشتن ندارد. این بیان امام سجاد علیه السلام است و لذا ایشان بعد میفرمایند: خدایا کارهای خیر را بهدست من جاری کن، این خیلی دعای عجیبی در کلام امام سجاد استکه در جلسه آینده ادامه این دعا را بررسی میکنیم.
[1]. صحیفه سجادیه ص 92.
امام صادق(علیه السلام)إِنَّ مِنْ تَمَامِ الصَّوْمِ إِعْطَاءُ الزَّکَاةِ یَعْنِی الْفِطْرَةَ کَمَا أَنَّ الصَّلَاةَ عَلَى النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله مِنْ تَمَامِ الصَّلَاةِ لِأَنَّهُ مَنْ صَامَ وَ لَمْ یُؤَدِّ الزَّکَاةَ فَلَا صَوْمَ لَه تکمیل روزه به پرداخت زکاة یعنى فطره است، همچنان که صلوات بر پیامبر (ص) کمال نماز است همانند کسی که روزه بگیرد و زکات نپردازد برایش روزه ای نیست من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 183 ، ح 2085 |
بسم الله الرحمن الرحیم
در اصول کافیاز رسول الله - صلوات الله وسلامه علیه و آله- چنین روایت شده است: قال رسول الله صلی الله علیه وآله لأصحابه: آمنوا بلیلة القدر إنها تکون لعلی بن أبی طالب و ولده الأحد عشر من بعدی؛[1] لیلةالقدر را قدر بدانید؛ چون لیلةالقدر برای علی بن ابیطالب –علیه السلام- و اولاد یازده گانه اش پس از من است. به عبارت دیگر، لیلةالقدر برای من است؛ سپس برای علی بن ابی طالب، پس از او، اولادش تا برسد به امام زمان –عجل الله تعالی فرجه.
شب قدر و نزول قرآن واقعی
لیلةالقدر شبی است که قرآن نازل شده است و برای من و غیر من ندارد. نکته این است که شب قدر که در ماه مبارک رمضان واقع شده است، شب نزول قرآن است؛ اما کدام قرآن؟ همین قرآنی است که در دست ماست با همین الفاظ؟ در حالی که این قرآن به تدریج نازل شده است.
قرآن یک وجود ظاهری دارد و یک وجود واقعی. وجود واقعی قرآن، غیر از وجود ظاهری آن است. رسول الله – صلوات الله و سلامه علیه و آله- در روایت دیگر میفرمایند: هر سال، در شب قدر قرآن به من نازل میشود. پس مسئله این نیست که قرآن یک دفعه نازل شده باشد؛[2] البته بحث نزول دفعی و تدریجی در جای خودش درست است؛ اما مطلب چیزی بیش از این حرفهاست. در این شب قرآن واقعی نازل شده است. قرآن واقعی غیر از قرآن ظاهری است. این قرآن ظاهری نشانهای از آن قرآن واقعی است که هر ْآیة آن هفتاد بطن دارد و هر بطنی هم بطونی دارد. قرآن حقیقتی است که میخواهد از مبدأ هستی بر بشر که از ماده و خاک و گل است، نازل شود. بالاتر از این، از عالم وجوب میخواهد به عالم امکان تنزل یابد و از عالم اطلاق و نامحدودی میخواهد در دامنه حد قرار گیرد.
اینکه قرآن تعالیم الهی است که برای هدایت بشر نازل شده است، در ارتباط با بحث نبوت است. کتاب خدا در بردارنده احکام خداست و نور است؛ یعنی چیزی است که از عالم اطلاق نشئت گرفته است؛ جایی که علم مطلق، قدرت مطلق و جمال مطلق است؛ همه چیز اطلاق است و حد ندارد. حال چنین کتابی میخواهد به عالم حد و عالم امکان نازل شود. ناگزیر باید بر قلبی نازل بشود که با آن سنخیت داشته باشد. در زمان بعثت، برخی از کفار به پیامبر اشکال می کردند که مگر کسی بهتر از تو نبود که خدا قرآنش را به تو نازل کرد؛ در حالی که این همه ثروتمند در مکه است. مثلاً در طائف دو ثروتمند بودند که به ثروتشان می بالیدند و گمان میکردند که در اینجا هم ثروت قابلیت درست میکند. نه؛ اینجا بالاتر از حد ثروت و این امور است؛ حتی بالا تر از حد علم است.
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمـزه مسئـلهآموز صـد مدرس شـد[3]
این عنایت به قلبی وارد شد که قابل بود. ورقة بن النوفل فردی بسیار عالم بود؛ تمام انجیل و تورات را همراه با تفاسیرش حفظ بود. بسیار زحمت کشیده بود و درس خوانده بود و چون شنیده بود که پیامبر آخرالزمان در مکه ظهور خواهد کرد، آمده بود و در مکه اقامت گزیده بود و متوقع بود که این پیامبری نصیب او شود. اما می بینیم که قرآن به قلب مقدس پیامبر – صلی الله علیه وآله وسلم- نازل میشود. این همان قرآن واقعی است که بر این قلب نازل شد: إِنّا أَنْزَلْناهُ فی لیلة الْقَدْرِ[4] و در هر شب قدری تکرار میشود. این قرآن، قرآن واقعی است، نه قرآن لفظی. این همان قرآنی است که امیرالمؤمنین – علیه السلام- در قصة صفین، هنگامی که لشگر معاویه قرآن را بالای نیزه کردند و عدهای شمشیر را در غلاف کردند، فرمود: أنا القرآن الناطق؛[5] اینها کاغذ پاره اند؛ آنها را پایین بریزید؛ أنا القرآن ناطق.
تداوم نزول قرآن در هر شب قدر
این قرآن، به آن معنای واقعی خودش که ما از درک آن عاجزیم، در هر شب قدر در زمان حیات رسول الله – صلی الله علیه وآله وسلم - بر قلب مقدس آن حضرت نازل می شد. البته باید در هر عصری انسان کاملی باشد که این سنخیت و قابلیت را داشته باشد. بنابراین، پس از پیامبر – صلی الله علیه وآله وسلم- این قرآن بر قلب مبارک امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب – علیه السلام- نازل می شود و همین طور تا زمان ما ادامه دارد. قرآن هنوز هم در شب قدر بر انسان کامل نازل می شود.
خداوند می فرماید: تَنَزّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرّوحُ.[6] نزول یعنی پایین آمدن. ملائکه و روح از کجا و برای چه نازل می شوند و پایین میآیند؟ آیا از آسمان به پایین سقوط میکنند؟ تنزل یعنی نزول از عالم اطلاق به عالم مادة بشری. ملائکه و روح هم ممکن هستند؛ اما از مرتبهای بالاتر به مرتبهای پایین تر می آیند. این نزول، مهبط و محل فرود مناسبی میخواهد. این مهبط مناسب، قلب مقدس نبی و ولی است. در آنجا نازل خواهند شد و این امر در هر شب قدر روی میدهد. در روایات نیز آمده است: در شب قدر که سرنوشت بندگان تعیین میشود، ما در جریان امر شیعیانمان هستیم. همـچنین فرموده اند که اعمال شما را در شب قدر به ما عرضه میکنند.[7] همه این روایات از یک واقعیت خبر می دهند و آن واقعیت این است که قلب مقدس امام زمان – صلوات الله وسلامه علیه - مهبط نزول روح، جبرئیل و فرشتگان و مهبط نزول قرآن واقعی در شب قدر است. امام از نظر ما، مرکز هستی، خلیفة الله و بقیة الله[8] است. اینها همه به واقعیاتی اشاره دارند.
فضیلتی که ماه رمضان به دلیل وجود لیلةالقدر پیدا میکند، از این ناحیه است. خداوند میفرماید: إِنّا أَنْزَلْناهُ فی لیلة الْقَدْرِ وَ ما أَدْراکَ ما لیلة الْقَدْرِ لیلة الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ.[9] اینکه شب قدر، ماه رمضان و حتی تمام سال ارزش می یابد، به این دلیل است که در شب قدر است که چنین تحول شگرفی واقع میشود. بنابراین ماه رمضان برای ما یک وسیله ارتباطی است. در روایت است که شیعتنا جزء منا، خلقوا من فضل طینتنا.[10] بنابراین ما با ائمه اطهار سنخیتی داریم. در نتیجه وقتی که این حقیقت بر قلب مقدس ولی خدا نازل می شود، ما می توانیم از این نورانیت ها بهرهای بگیریم و از این نزول های شب قدر فایدهای ببریم و خودمان را اندکی بیابیم و بسازیم.
رمضان، ماه خودسازی
بسم الله الرحمن الرحیم
السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ
السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ
به مناسبت فرارسیدن لیالی نورانی قدر
و عزاداری شهادت مولای متقیان امیر المومنین (علیه السلام)
ویژه برنامه های
دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی (مدظله العالی)
به شرح ذیل اعلام میگردد.
شب نوزدهم ماه مبارک رمضان مصادف با
شب ضربت خوردن مولای متقیان امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیه السلام)
سخنران:
دانشمند محترم جناب حجت الاسلام و المسلمین نظری منفرد
همراه با نوای گرم مداح اهل بیت(علیهم السلام):
جناب آقای سید رضا تحویلدار
شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان
شب شهادت مولی الموحدین امیرالمومنین (علیه السلام)
سخنران:
دانشمند محترم جناب حجت الاسلام و المسلمین گنجی
همراه با نوای گرم مداح اهل بیت(علیهم السلام):
جناب آقای حاح رضا عاصی
شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان
سخنران:
دانشمند محترم جناب حجت الاسلام و المسلمین گنجی
همراه با نوای گرم مداح اهل بیت(علیهم السلام):
جناب آقای حاج رضا عاصی
زمان: 11 شب
مکان: خیابان انقلاب(چهارمردان)، کوچه 6، پلاک 197 بیت آیت الله العظمی بروجردی (قدس سره)
افضل نساء اهل الجنه خدیجه بنت خویلد، و فاطمه بنت محمد، و مریم بنت عمران، و آسیه بنت مزاحم
برترین زنان بهشت چهار نفرند: خدیجه دختر خویلد، و فاطمه دختر محمد(صلی الله علیه وآله)، و مریم دختر عمران، و آسیه دختر مزاحم
اتحاف السائل بما لفاطمة من الفضائل، ص 12.