هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه
هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

قیام امام حسین (ع) بخش سوم

 گریستن آسمان بر امام حسین(ع)

سوال14: چگونه مى توان این حقیقت را براى اهل سنّت، تبیین نمود که پس از شهادت حسین(علیه السلام)، آسمان براى ایشان گریست و پدیده هایى از این دست رخ داد؟
پاسخ: باسمه جلت اسمائه؛ شما مى توانید با استناد به کتابهاى اهل سنّت، این حقیقت را براى آنان تبیین نمایید; به عنوان مثال در کتابهاى آنان آمده است که در جریان جنگ صفین، از آسمان خون بارید و... چنانکه ذَهَبى در «سِیَر أعلام النُبَلاء» (ج 4، ص 510) مى نویسد: «... خونى تازه و خالص از آسمان باریدن گرفت و بر روى دجله فرود آمد...».
در تاریخ طبرى (ج 7، ص 389) نیز آمده است: خونى تازه و خالص از آسمان بارید.
همچنین ابن کثیر در البدایة و النهایة (ج 7، ص 293) مى نویسد: ما در جنگ صفّین که میان على(علیه السلام) و معاویه در گرفت، حاضر بودیم، و بارش خون تازه و خالص از آسمان را به چشم خود مشاهده نمودیم.
در مورد امام حسین(علیه السلام) و عاشورا نیز این دست حوادث در کتب اهل سنّت، یافت مى شود چنانکه «ابن عساکر، در «شرح حال امام حسین» ص، 354 مى نویسد: پس از یحیى بن زکریا، آسمان تنها براى یک نفر و آن هم حسین بن على(علیهما السلام) گریه کرد.
همین مطلب در کتابهاى ذیل نیز آمده است:
1. بُغیَةُ الطَّلَب فى تاریخ حَلَب، صفحه 78/ أ، و در چاپى دیگر: 1 ص 93.
2. یَنابیعُ الْمَوَدَّة لِذَوى الْقُربى، تألیف قُندوُزى حَنَفى، ج3 ص83، نیز در صفحات 15، 20، 91، 101، 102.
3. تاریخ مدینةُ دَمِشْق، تألیف ابن عَساکر، ج 14، ص 227.
4. سِیَرُ الاْعلام تألیف ذَهَبى، ج 3، ص 312، به نقل از فسوى.
5. «تهذیب الکمال» تألیف المزى، ج 6، ص 433.
6. نَظمُ دُرَرُ السَّمْطَیْن، تألیف زَرَندى حنفى، ص 222.
7. ذَخائر العُقبى فى مَناقب ذَوى القُربى، تألیف طبرى، ص 145.

شبهه افکنى هاى دشمنان اسلام در میان شیعیان

سوال15: دشمنان اسلام در کشورهاى کم و بیش شیعه نشین، شبهه افکنى هاى گسترده اى را به ویژه علیه مسأله عاشورا و امام حسین(ع) به راه انداخته اند تا از این طریق فضایل امام حسین(ع) و خاندان ایشان را در محافل شیعیان، زیر سؤال ببرند. در ذیل به برخى از شبهه افکنى هاى مذکور اشاره مى رود:
1- سخن گفتن سر امام حسین(ع)، امکان پذیر نیست چرا که سخن گفتن سرِ بریده، معجزه بوده و معجزه تنها و تنها مخصوص پیامبران(علیهم السلام) است.
2- حدیث «ظرف شیشه اى ام سلمه»،(1) پذیرفتنى نیست.
3- توانایى برخى اصحاب امام حسین(ع) در قتل تعداد زیادى از دشمنان، محلّ تردید و انکار است.
4- چرا ابوالفضل العباس هنگامى که خود را به آب رساند از نوشیدن آن خوددارى نمود و حال آنکه در صورت نوشیدن آب، بهتر مى توانست به نبرد با دشمن بپردازد؟!
5 ـ گریه کردن براى امام حسین(ع)، عملى غیر اسلامى و دور از تمدّن است.
6- اصحاب امام حسین(ع) در مقایسه با برخى مؤمنان در دوره هاى بعد، از ارزش و جایگاه کمترى برخوردار هستند. [این در حالى است که امام حسین(ع) درباره اصحاب خود مى فرماید: اصحابى وفادارتر و بهتر از اصحاب من، وجود ندارد.]
7- کار به جایى رسیده است که شبهه افکنان، آگاهى امام حسین(ع) نسبت به شهادت در روز عاشورا را زیر سؤال مى برند و علم ایشان به بسیارى از مسائل و رویدادها را انکار مى کنند.
دیدگاه جنابعالى در مورد سخنان مذکور چیست؟ در برابر این سخنان و مبلّغان آن چه باید کرد؟ و چگونه مى توان پاسخ این مسائل را براى عامّه مردم بیان نمود؟ خواهشمندم در صورت امکان، تک تک شبهات فوق را به تفصیل پاسخ گویید.

پاسخ: باسمه جلت اسمائه؛ در مورد انکار سخن گفتن سر مبارک امام حسین(ع) و محال بودن این امر در مورد ائمه(علیهما السلام) باید گفت: ائمه(علیهما السلام) از ولایت تکوینى بهره مى برند و بر اساس این ولایت، اختیار امور جهان در دستان آنان قرار دارد به گونه اى که مى توانند به دلخواه خود در امور جهان، تصرّف نموده، برخى امور را ایجاد و برخى دیگر را از میان بردارند; برخوردارى ائمه(علیهم السلام) از ولایت تکوینى، مسلّم و قطعى است و در اثبات آن همین بس که قرآن کریم، برخوردارى از ولایت تکوینى را به افرادى نسبت مى دهد که در جایگاهى پایین تر از ائمه(علیهم السلام) قرار دارند، به آیات ذیل دقّت کنید:
«قالَ الَّذِى عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ»،(2) «فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِى بِأَمْرِهِ رُخاءً حَیْثُ أَصابَ وَ الشَّیاطِینَ کُلَّ بَنَّاء وَ غَوَّاص وَ آخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِى الاَْصْفادِ»،(3)«أَنِّى أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الاَْکْمَهَ وَ الاَْبْرَصَ وَ أُحْیِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِى بُیُوتِکُمْ»،(4) در این میان آیات دیگرى نیز وجود دارد که ولایت تصرّف در جهان طبیعت را براى برخى افراد، مورد تأیید قرار مى دهد.
حال که قرآن کریم، داشتن ولایت تکوینى را براى افراد فوق، به اثبات مى رساند، رسول خدا و جانشین ایشان نیز ـ که به تصریح قرآن (سوره رعد/43) از علم کتاب برخوردار است ـ به طریق اولى از این ولایت، بهره مى برند. روایات متواترى وجود دارد که معجزات و کرامات معصومین را به اثبات مى رساند و از جمله آنها مى توان به تصرّف ولایى در تصویر شیر و تبدیل شدن آن به یک شیر درنده واقعى اشاره نمود. ما بى هیچ تأویل و تفسیرى، این روایات را مى پذیریم چرا که معصومین حتّى پس از رحلت نیز کراماتى همچون درمان بیماریهاى لاعلاج، رفع دشوارى ها و... را به مَنَصّه ظهور گذاشته اند. مگر نه این است که روح صدّیقه کبرى پس از غسل و کفن به بدن ایشان بازگشت و حسن و حسین(علیهما السلام) را در آغوش گرفت؟
ممکن است منکرانِ سخن گفتن سر مبارک امام حسین(ع)، عدم وجود دلیل را علّت انکار آن قلمداد کنند که در اینصورت باید سرى به کتابهاى تاریخى بزنند و روایات فراوان مربوط به حادثه مذکور را مطالعه نمایند. (که مسلّمات تاریخ را نمى توان انکار کرد)
به این ترتیب مشخص مى شود که انکار حدیث «ظرف شیشه اى ام سلمه» توجیهى ندارد زیرا این حدیث، تصرّف پیامبر در طبیعت را خاطر نشان مى سازد و به همان دلایلى که در مورد سخن گفتن سر مبارک امام حسین(ع)، عرض شد نمى توان رخداد آن را انکار کرد.
در مورد آب نخوردن حضرت عباس(علیه السلام) که به عنوان ایراد مطرح شده است باید گفت: تأمّل در چگونگى شهادت ایشان، خود به خود پاسخى روشن به این ایراد است که; آب خوردن، توانایى ایشان را براى ادامه نبرد، افزون مى کرد!
شگفت آورترین ایراد مذکور در سؤال شما، این است که گریه کردن براى امام حسین(ع)، عملى غیر اسلامى و دور از تمدن محسوب مى شود و این در حالى است که روایات متواتر، گریه کردن براى امام حسین(ع) را مورد تشویق قرار داده اند.
من پیش از این، ایراد مربوط به عدم آگاهى امام حسین(علیه السلام) از بسیارى امور و حوادث، از جمله شهادت در سرزمین کربلا را پاسخ گفته ام و اکنون برخى جوانب آن را بازگو مى کنم:
1ـ علم معصومین ناشى از شدّت ارتباط آنها با مبدأ وجود بوده و از علم و اراده خداوند، سرچشمه مى گیرد چرا که معصومین، جایگاه علم خداوند هستند، علم آنها از علم خداوند و تابع اراده اوست و تنها و تنها چیزى را مى خواهند که خداوند بخواهد، آنها با وجود این علم، اراده اى جز اراده خداوند متعال ندارند و اراده خداوند، بر اراده آنان مسلّط است. امام حسین(ع) در اشاره به این حقیقت مى فرماید: «رضایت خداوند، رضایت ما اهل بیت است»،(5) به این معنا که من از شهادت و پاره پاره شدن بدنم آگاهى دارم امّا عازم کربلا مى شوم زیرا این کار، رضایت خدا را در پى دارد و رضایت خداوند، رضایت ماست. برخى به امام حسین(ع) اعتراض نموده و او را از ادامه حرکت بر حذر داشتند که امام در پاسخ به آنان، حقیقت مذکور را مورد تأکید قرار داد و فرمود: «خداوند مى خواهد کشته شدن مرا ببیند».(6)
2- خداوند متعال به علم خود عمل نمى کند(7) چرا که در غیر این صورت - به تصریح روایات هیچ پیامبرى را مبعوث نمى کرد، کتابى نمى فرستاد و به ارائه استدلال براى بندگان خود نمى پرداخت; از همین رو معصومین هم که پرتو علم خود را از علم خداوند، اقتباس نموده اند، به علم خود عمل نمى کنند.
(و مثل مردم عادى یا اخبار ظاهرى که مى شنوند تکلیف خود را مشخص مى کنند چون علوم باطنى در بسیارى از موارد تکلیف، نمى آورد).

----------------------------------------------------------------------------------------
1. قارورة أمّ سلمة.
2. «کسى که نزد او دانشى از کتاب(الهى) بود گفت: من آن را پیش از آنکه چشم خود را بر هم زنى برایت مى آورم»، سوره نمل بخشى از آیه 40.
3. «پس باد را در اختیار او قرار دادیم که هرجا تصمیم مى گرفت به فرمان او نرم، روان مى شد و شیطانها را [از ] بنّا و غوّاص تا [وحشیان]دیگر را که جفت جفت با زنجیرها به هم بسته بودند [تحت فرمانش درآوردیم] ; سوره ص آیات 36 ج 38.
4. «من از گِل براى شما [چیزى] به شکل پرنده مى سازم آنگاه در آن مى دمم، پس به اذن خدا پرنده اى مى شود و به اذن خدا نابیناى مادرزاد و پیس را بهبود مى بخشم و مردگان را زنده مى گردانم و شما را از آنچه مى خورید و در خانه هایتان ذخیره مى کنید خبر مى دهم»; سوره آل عمران، بخشى از آیه 49.
5. «رضى الله رضانا أهل البیت»
6. «شاء الله أن یرانى قتیلا»
7. چون مى دانست چه خواهد شد بدون امتحان باید عذاب مى کرد یا ثواب مى داد اما به علم خود عمل نمى کند و فرصت امتحان به مخلوقات مى دهد تا بر خودشان نیز ثابت شود آنچه خدا مى دانست به چه علّت درست بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد