
بسم الله الرحمن الرحیم
وجود مقدس امیرالمؤمنین (ع) در نهجالبلاغه میفرمایند: «أَیهَا النَّاسُ إِنَّمَا الدُّنْیا دَارُ مَجَازٍ وَالاخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ. فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّکمْ لِمَقَرِّکمْ وَ لَا تَهْتِکوا أَسْتَارَکمْ عِنْدَ مَنْ یعْلَمُ أَسْرَارَکمْ وَ أَخْرِجُوا مِنَ الدُّنْیا قُلُوبَکمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا أَبْدَانُکمْ فَفِیهَا اخْتُبِرْتُمْ وَ لِغَیرِهَا خُلِقْتُمْ؛ إِنَّ الْمَرْءَ إِذَا هَلَک قَالَ النَّاسُ: مَا تَرَک وَ قَالَتِ الْمَلَائِکةُ: مَا قَدَّمَ لِلَّهِ. آبَاؤُکمْ فَقَدِّمُوا بَعْضاً یکنْ لَکمْ قَرْضاً وَ لَا تُخْلِفُوا کلّاً فَیکونَ فَرْضاً عَلَیکمْ».[1]
گذرگاه بودن دنیا
انسان موجودی است که بستگی به این دنیا دارد؛ یعنی انسان همانطور که در معنویات کار میکند مانند اینکه نماز میخواند، به دنیا هم بسته است. باید غذا بخورد تا سر پا باشد؛ مسکن میخواهد که در آن استقرار داشته باشد؛ کاسبی میخواهد که زن و بچهاش را اداره کند. حضرت میفرمایند هیچگاه نسبت انسان با این دنیا را فراموش نکنید. دنیا دار مجاز است نه قرار. بله «من لا معاد له لا معاش له» صحیح است، یعنی وقتی انسان میخواهد نماز بخواند باید توان داشته باشد که سر پا بایستد؛ اگر گرسنه باشد نمیتواند نماز بخواند. اما آنچه مهم است اینکه بدانیم، انسان چه نسبتی با این دنیا دارد؟ انسان باید توجه داشته باشد: این دنیا شبیه ظرف است. ما باید در ظرف و در فاصلهای که در این دنیا قرار میگیریم این خصوصیت را داشته باشیم که از ظروفی که در این دنیا برایمان فراهم شده استفاده کنیم. به هر حال انسان از این جهت دنیایی است و باید از آن استفاده کند، اما این سخن که نسبت خودتان را با این دنیا در نظر بگیرید و توجه داشته باشید که این دنیا جایگاهی نیست که برای شما باقی بماند، یعنی مادام که این بدن در این دنیا هست نیاز به هوا دارد و باید تنفس کند. لذا هوای سالم میخواهد. باید بخوابد. لذا جای خواب و سکونت میخواهد. باید غذا بخورد. پس آذوغه میخواهد. اما فرصتی که برای این بدن هست، از وقتی که به این دنیا پا میگذارد تا وقتی که از بین میرود، فرصت محدودی است. باید این را بدانیم. اگر تلاش میکنید که در همین مدت محدود که در غالب این بدن در این دنیا هستید استفاده و بهره ببرید به جا است. چون ما تا در این دنیا هستیم نیاز به این جهات داریم؛ مریض میشویم و دارو میخواهیم. هیچ شکی نیست. اما چون بدن همیشه در این دنیا جاودانه نیست و برای ما این دار، دار بقا نیست لامحاله روزی بدن را میگذاریم و میرویم. روح باقی میماند؛ روحی که میماند نه نیاز به مسکن دارد، نه نیاز به غذا و هوا و ... . ارتباطش با این دنیا قطع میشود.
دنیا: مقدمه آخرت
باید از آنچه در این دنیا برای ما به دست میآید برای جهات دنیوی خودمان یا روحمان استفاده کنیم. یعنی با اینکه مادی است اما میتواند برای کمال روحی من مقدمیت داشته باشد؛ میتواند صفاتی را به صورت ملکه در نفس من ایجاد کند که همراه روح من عروج کند؛ و این خیلی خوب است. مثلاً اگر انسان در دنیا کمکی به کسی کرد و دستش را گرفت حیثیتی است که برای روح باقی میماند؛ اگر خودش داشت و نخورد و به دیگری داد و او را مقدم کرد این ایثار صفتی است که در نفس انسان کمال میآفریند و برای انسان ملکه میشود و انسان بعد از مرگ با این ملکات خودش محشور است و ملکات را با خودش میبرد. اما اگر انسان این دنیا را کنار هم جمع کرد و به پول و مقام و ... رسید باید همه را بگذارد و برود. انسان میمیرد و مقام زائل میشود و لحظهای هم به او فرصت بیشتر نمیدهند. به قول شاعر:
سکندر که بر عالمی حکم داشت در آن دم که میرفت و منزل گذاشت
میسر نبودش کزو عالمی ستانند و مهلت دهندش دمی
اسکندر پادشاه عالم بود اما در مقابل کل سلطنتی که داشت یک لحظه هم به او اضافهتر ندادند و او را بردند. خواه انسان اسکندر باشد یا سلیمان نبی، قدرتش بقا ندارد؛ چه از ناحیه پول باشد چه از ناحیه مقام. انسان هر قدر جمع کند و بهترین آسایش و رفاه را برای خودش بیافریند بقایی ندارد. لذا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میفرمایند: انسان در مدتی که در دنیا است باید نسبت خودش را با دنیا بسنجد و ببیند بهرهبرداریش از این دنیا چه قدر است. اگر میخواهیم به پول توجه کنیم باید ببینیم پول و مادیات اگر نمیتواند به ما کمک کند و ما را بالا ببرد و کمالی در نفسمان ایجاد کند ما را پایین نیاورد. چون همین پول باعث سقوط میشود و اگر کمالی هم به طور وراثتی در شخص بوده است آن را هم کمکم به ملکه سیئه تبدیل میکند؛ شخص حرص و طمع پیدا میکند. پس اگر شخص نمیتواند کمالی ایجاد کند دستکم نقصی ایجاد نکند. بسیار خوب است که انسان از دنیا و نعمت آن استفاده صحیح کند اما چون باقی نیست و موقت است نباید برای همیشه به آن دل بست. در بعضی کلمات حضرت داریم که «الدنیا دار ممر» که بسیار زیبا آن را ترجمه کردهاند و گفتهاند دنیا گذرگاه است نه قرارگاه؛ گذرگاه مثل مسافرخانه بین راهی است. کسی در قهوهخانه برای خودش زندگی درست نمیکند، دنیا چنین حالتی دارد. لذا «فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّکمْ لِمَقَرِّکمْ». اگر میخواهید کاری انجام دهید از این ممر برای آن مقر استفاده کنید. از این گذرگاه برای رسیدن به آن قرارگاه استفاده کنید. زندگی در این دنیا و همین نفس کشیدن و نیز بدنی که داریم فرصتی طلایی در اختیار ما میگذارد که خودمان را بسازیم و بالا ببریم. باید از این حضیض حیوانی آنقدر بالا رویم که از ملک هم برتر شویم:
گفت جبریلا بپر اندر پیام گفت رو رو من حریف تو نیام
انسان آنقدر میتواند بالا برود که از ملک هم برتر شود. نباید سقوط کند. نباید این گذرگاه را وسیله ضایعکردن خودمان قرار دهیم. نباید روحی که میخواهد باقی بماند نابود کنیم بلکه باید در این گذرگاه کمال پیدا کند و ملکاتی به دست آورد.
والسلام علیکم و رحمۀ الله و برکاته
[1]. نهجالبلاغة، ص321 و 322.
بسم الله الرحمن الرحیم
اصول الگوگیری در روایات
وجود مقدس آقا علی بن موسی الرضا (علیه السلام) از امام علی بن الحسین، امام سجاد (علیه السلام)، نقل میکنند حضرت می فرمایند: «ولکن الرجل کل الرجل نعم الرجل هو الذی جعل هواه تبعا لامرالله، وقواه مبذولة فی رضی الله، یری الذل مع الحق أقرب إلی عز الابد من العز فی الباطل، ویعلم أن قلیل مایحتمله من ضرائها یؤدّیه إلی دوام النعیم فی دار لا تبید ولا تنفد، وإن کثیرما یلحقه من سرائها إن اتبع هواه یؤدیه إلی عذاب لا انقطاع له ولایزول، فذلکم الرجل نعم الرجل، فبه فتمسکوا، وبسنته فاقتدوا، وإلی ربکم به فتوسلوا، فإنه لاترد له دعوة، ولاتخیب له طلبة.[1]»
امام رضا (علیه السلام ) به روایت از امام على بن الحسین (علیهما السلام ) فرمود: مرد کامل و بهترین مرد، آن است که هواى خویش را پیرو فرمان خدا قرار دهد و نیروهاى خود را در راه خرسندى خدا به کار اندازد، و بپذیرد که ذلت در راه حق نزدیکتر است به عزت جاودان ، تا عزت در راه باطل ، و بداند که اندک ناراحتى که در دنیا تحمل مى کند، او را به نعمت دائمى مى رساند، در سرایى که پایان ندارد و تمام نمى شود، و خوشیهاى فراوان دنیا، اگر پیرو هواى خویش باشد، او را به عذابى مى رساند که بریده شدن و نابودى ندارد، پس چنین مردى نیکوترین مرد است. به او تمسک جویید، و از روش و سنت او پیروى کنید، و به وسیله او به پروردگار خویش متوسل شوید، چراکه دعاى او به هدف اجابت مى رسد و به آنچه بخواهید، دست پیدا مى کنید.
در این حدیث شریف آقا علی بن موسی (علیه السلام) ویژگیها و خصلتهای یک مرد شایسته را معرفی می کنند، البته نه مرد به معنای یک فرد مذکر، بلکه انسانی که دیگران او را بخاطر خصلتهای نیکویش الگو قرار می دهند، همانطور که آخر این روایت حضرت می فرماید: "فبه فتمسکوا، وبسنته فاقتدوا" یعنی به او نگاه کنید و راهش را الگو قرار دهید. و این همان انسانی است که به تعبیر حضرت: "جعل هواه تبعا لامرالله" منظور از هوا در روایت، خواهش های نفسانی است، یعنی خصلتهایی که انسان از حیث انسان بودن و نفسانی بودنش آن را طلب می کند، چنین شخص تمام خواسته های نفسانی اش را می یابد وآنها را در راه خدا قرار می دهد.
تربیت نفس اماره
به بیانی دیگر این شخص خواسته های خودش را همسوی آن چیزی قرار می دهد که خداوند به آن امر کرده و آن را اراده کرده است، یعنی نفسش را با لجام زدن یا حد زدن تربیت می کند. البته ناگفته نماند که وجود خواهش های نفسانی در انسان امری طبیعی است، اما به شرطی که از حد خودش تجاوز نکند، اما اگر از حد خودش تجاوز کرد و خواست او از امر خداوند خارج شود، آنجا باید نفس را لجام زد و مانع پیشروی آن شد. و اگر فرد این کار را کرد به تعبیر حضرت می شود: " وقواه مبذولة فی رضی الله" یعنی آنچه که در توان دارد در راه رضای خدا به کار می گیرد. و این یعنی از خود گذشتن است، یعنی خواهشهای نفسانی را در راه ارادة الله سوق دادن است، یعنی موضوعیت نداشتن خودش در مقابل خداوند است. به تعبیر دیگر یعنی هدفمند کردن زندگی و معیشت خود است. چنین شخصی طبق تعبیر روایات دیگر حب و بغضش الهی می شود. و رسیدن به اوج این مقام میسر نمیشود، مگر اینکه انسان قوای خودش را با اراده خداوند همسو کند و هوای نفس را سرکوب کند و در مسیر ارادة الله قرار دهد، آن وقت است که به مقام البغض فی الله والحب لله می رسد، و دوستی و دشمنی اش فقط در راه خدا می شود. و این همان معنای عبودیت است، عبودیت به معنای واقعی.
بازتاب دفاع از حق وحقیقت
حتى اگر دقت کنیم، می بینیم که اگر امام جانب حق را بگیرد و بر حق پافشاری کند، ممکن است با گرفتاریها وسختیهایی مواجه شود همانطور که در تعبیر روایت ذلت آمده است، ولی اگر این ذلت را تحمل کند در راه حق تحمل کرده است. و این را باید بدانیم کسی که بخواهد در مسیر خدا حرکت کند، ممکن است با مشکلات و مضراتی در زندگی مواجه شود، ولی اگر استقامت کند و این سختی را با آْن آسایش و راحتی ابدی روز قیامت معامله کند، آن وقت است که به طبق فرمایش حضرت می شود: " یری الذل مع الحق أقرب إلی عز الابد من العز فی الباطل" این شخص میپذیرد که ذلت در راه حق نزدیکتر است به عزت جاودان، تا عزت در راه باطل؛ بنابر این اگر دوران امر بین همراهی کردن حق و تحمل کردن بیچارگی و ذلت باشد - گرچه عبد بودن هیچ وقت مضرت نیست- ارزش تحمل این ذلت بیشتر است تا آن عزتی که همراه باطل باشد. حتی اگر فرض کند عزت ابدی است، باز هم ارزش همرایی و همسویی با باطل را ندارد چون ابدیت در این دنیا وجود ندارد و این دنیا هم مثل دریای خزر بزرگ و از دید ناقص ما، بی انتهی باشد اما عمر ابدی که ندارد و بالاخره ظرفش محدود و تمام خواهد شد.
دنیای زود گذر
و حضرت در ادامه می فرمایند: "ویعلم أن قلیل مایحتمله من ضرائها" یعنی بداند شخصی که در راه حق سختی می کشد و کمی لطمه ناملایمات را تحمل میکند "یؤدیه إلی دوام النعیم فی دار لا تبید ولا تنفد" این شخص در واقع در برابر زندگی ابدی دارد، و برای او آسایش واقعی آخرت است. چرا حضرت می فرماید: اگر مشکلات کم و قلیل را تحمل کند اجر و پاداش او آسایش آخرت است؟ بخاطر اینکه مگر همه عمر این عالم چقدر است؟ مثلا ما هفتاد سال زندگی کردیم و به هفتاد سال که می رسیم، می بینیم کم کم به مرگ نزدیک شده ایم و در واقع عمر پشت سر گذاشته شده مثل یک خاطره گذشته می ماند یا مثل یک انسانی می ماند که تازه از خواب بیدار می شود و می بیند چقدر زود همه چیز گذشت، و انسان همین حالت را در زمان مرگ هم دارد و می گوید: چه زود همه چیز تمام شد! چه فرصت گذرایی! خلاصه هر چه سختی در این دنیا هست همین مقدار اندک و کم است. اما در آخرت" إلی دوام النعیم فی دار لا تبید ولا تنفد" است؛ آخرتی که زندگی در آن ابدی است و پایانی ندارد و آسایش واقعی همان جاست.
هلاکت ابدی و عذاب همیشگی
حضرت در ادامه میفرمایند: "وإن کثیرما یلحقه من سرائها إن اتبع هواه یؤدیه إلی عذاب لا انقطاع له ولایزول" و خوشیهاى فراوان دنیا، اگر پیرو هواى خویش باشد، او را به عذابى مى رساند که دائمی و بریده شدن و آن عذاب همیشگی و نابودى ندارد؛ حضرت در این سخن میفرماید: خوشی ها و لذتهای باطل هر چند زیاد باشند، اما فرد را به عذابی دردناک و مستمر می کشانند و این همان تعبیر حضرت است که فرمودند:"فذلکم الرجل نعم الرجل" مرد کامل و شایسته این است. حضرت از ما می خواهند که به چنین مردی تمسک کنیم و او را الگوی خودمان قرار دهیم؛ لذا در آخر فرمایش خود می فرمایند: "فبه فتمسکوا، وبسنته فاقتدوا، وإلی ربکم به فتوسلوا" پس چنین مردى شایستهترین و نیکوترین مرد است؛ به او تمسک جویید، و از روش و سنت او پیروى کنید، و به وسیله او به پروردگار خویش متوسل شوید، چراکه دعاى او به هدف اجابت مى رسد و به آنچه بخواهید، دست پیدا مى کنید.
[1] . الشیخ حر العاملی، وسائل الشیعة، ج8، باب اا از ابواب صلاة الجماعة، ص317، ح14.
http://www.al-milani.com/farsi/qa/qa.php?cat=47&itemid=51
http://www.al-milani.com/farsi/qa/qa.php?cat=47&itemid=147
http://www.al-milani.com/farsi/qa/qa.php?cat=47&itemid=189
http://www.al-milani.com/farsi/qa/qa.php?cat=47&itemid=393
http://www.al-milani.com/farsi/qa/qa.php?cat=47&itemid=426
http://www.al-milani.com/farsi/qa/qa.php?cat=47&itemid=586
http://www.al-milani.com/farsi/qa/qa.php?cat=47&itemid=874
http://www.al-milani.com/farsi/qa/qa.php?cat=47&itemid=1120
http://www.al-milani.com/farsi/qa/qa.php?cat=47&itemid=1242
http://www.al-milani.com/farsi/qa/qa.php?cat=47&itemid=1532
http://www.al-milani.com/farsi/qa/qa.php?cat=47&itemid=1559
http://www.al-milani.com/farsi/qa/qa.php?cat=47&itemid=1979
http://www.al-milani.com/farsi/qa/qa.php?cat=47&itemid=2019