هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

جوی آباد ، فاطمیه 94 ، هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها ، قافله عزای مادر سادات


یسم الله الرحمن الرحیم


جوی آباد ،  فاطمیه 94 ،  هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها ، 


چایخانه هیئت در شب شهادت





سال جدید آغاز شد با نام زهرا

امسال هم غرقیم در انعام زهرا

مادر به کلّ بچّه هایش لطف دارد

به یک یک ما داده دعوت نامه زهرا

هیأت شروع زندگی تازه ی ماست

در آمدیم این جا به استخدام زهرا

دُورهمی هامان فقط در هیأت اوست

این جاست آری منزل اقوام زهرا

باید که در نوروز هم حرمت نگه داشت

شرعاً وَ عرفاً واجب است اکرام زهرا

از ما گدایان فضّه و سلمان بسازد

یک لقمه نان سفره ی اطعام زهرا

روز قیامت ما که دلشوره نداریم

با رشته های چادر احرام زهرا

پیغمبران هم آرزو دارند باشند

در این جهان و آن جهان خدّام زهرا

محراب را عرش الهی می نماید

نور نماز صبح و ظهر و شام زهرا

سینه سپر کردن ، حمایت از ولایت

مجموعه ای ست از بهترین احکام زهرا

ما «همدلی و همزبانی» با ولی را

آموختیم از مکتب اسلام زهرا

محمدفردوسی


جوی آباد محله بختیاری ها ، فاطمیه 94 ، هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها ، هفتاد ودوتن

بسم الله الرحمن الرحیم


جوی آباد ، هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها ، هفتاد ودوتن ، فاطمیه 94






اهل مدینه خانه ام بیمار دارد...

در بسترش او لاله ی بسیار دارد

مانند یک پیر زنی که سال خورده است

دستی به سر دستی سر دیوار دارد

مسمار خانه پیش خود اصلا نگفتی؟

در بین این خانه زنی هم بار دارد..

این روز های آخری دیدم که زهرا

حرف پریدن میزند انگار دارد..

این شستشویت کار یک شب یا دوشب نیست

که شستن تو تا قیامت کار دارد..

شاعر: حامد جولازاده


جوی آباد ، ، قافله عزای مادر سادات ، فاطمیه 94 ، تشیع نمادین ، هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها ،

بسم الله الرحمن الرحیم


جوی آباد ،  ، قافله عزای مادر سادات ،  فاطمیه 94 ، تشیع نمادین ، هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها ،




وقتی رسید خاک درش را نشان گرفت
با ناسزا سپس جگرش را نشان گرفت

فهمید فاطمه است که پشت در آمده
ظالم دقیق بال و پرش را نشان گرفت

ماندم میان اتش و جنت چه نسبتی ست
اتش چگونه پلک ترش را نشان گرفت

در ضربه ی نخست دل مصطفی شکست
چون جای بوسه ی پدرش را نشان گرفت

می خواست تا که عرش خدارا تکان دهد
با تازیانه دست و سرش را نشان گرفت

تا دید بچه ها همگی ایستاده اند
نامرد ، غیرت پسرش را نشان گرفت

فضه دوید و فاطمه افتاد بر زمین
وقتی که با لگد ثمرش را نشان گرفت

آخر سپاه حیدر کرار را شکست
جان نحیف همسفرش را نشان گرفت

سیدحجت بحرالعلوم


جوی آباد ، قافله عزای مادر سادات ، فاطمیه 94 ، هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

بسم الله الرحمن الرحیم


جوی آباد ،  فاطمیه 94 ،  هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها ، قافله عزای مادر سادات


جوی آباد محله بختیاری ها ، قافله عزای مادر سادات ، فاطمیه 94 ، هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها ،

بسم الله الرحمن الرحیم


 جوی آباد محله بختیاری ها ، قافله عزای مادر سادات ، فاطمیه 94 ،  هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها ،




ناراحتی انگار ز دستم،نه حسن؟

پنداشتی از تو هم گسستم،نه حسن؟

هر کس که نداند تو که بهتر دانی،

در خانه چرا نقاب بستم،نه حسن؟

زان روز که از کوچه بلندم کردی،

کم کم دگر از پای نشستم،نه حسن؟

با پنج چروکی که به رویم پیداست،

بیش از پدرت علی شکستم،نه حسن؟

ترسم شود افشا خبر کوچه ی تنگ،

با تنگی چشم تار و خستم،نه حسن؟

امروز چه ساکتی حسن جان،چه شده؟

مادر به خدا حسین هستم نه حسن

شاعر:؟؟؟



جوی آباد محله بختیاری ها ، قافله عزای مادر سادات، هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها ،

بسم الله الرحمن الرحیم


جوی آباد ،  فاطمیه 94 ،  هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها ، قافله عزای مادر سادات





قصه ام هست داغ یک مادر

مادری از برای پیغمبر

درد بی یاوری یک شوهر

غنچه ای را که شد ز کین پرپر

شد عزادار این محن داور

 

غصه ها در دلم لبالب شد

مادرم باز غرق در تب شد

ذکر امن یجیب بر لب شد

راوی این قضیه زینب شد

بشنو از غصه های این دختر

 

آنقدر روزگارمان خوش بود

بین مردم نبی حق فرمود

هرکه خواهد رضایت معبود

قلب صدیقه را کند خشنود

چقدر با وفاست این لشگر

 

مادرم در غم پدر بود و

روضه ای شد بپا ز مقصود و

راه شادی به خانه مسدود و

ناگهان خانه شد پر از دود و

یک نفر ضربه میزند بر در

 

به گمانم رسیده یک مهمان

یا که آمد به پشت در شیطان

شایدم آمده فقیر اینسان

مادرم رفت تا کند احسان

ناگهان در شکست و زد آذر

 

لشگری حمله کرده حیرانیم

گوییا متهم به عصیانیم

مادرم گفت نور قرآنیم

به خداوند ما مسلمانیم

با غلافی رسید یک کافر

 

شب رسید آفتاب را بردند

نور حق، آن جناب را بردند

تیره راهان صواب را بردند

ای خدا بوتراب را بردند

بین کوچه دوان دوان کوثر

 

دور بابا سپاه میبینم

مادری بی پناه میبینم

چقدر اشتباه میبینم

همه جا را سیاه میبینم......

بگذرید از ادامه ی منبر

 شاعر:علی اکبر نازک کار


جوی آباد ، فاطمیه 94 ، هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها ، قافله عزای مادر سادات


بسم الله الرحمن الرحیم




جوی آباد محله بختیاری ها ،هیئت زنجیر زنی ،  فاطمیه 94 ،  هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها ، قافله عزای مادر سادات





 یک در محکم برای خانه قیمت میکند

مرگ قادر نیست کاری را که حسرت میکند

با تمام غصه ها بر سجده می افتد علی

بنده وقتی بنده باشد شکر نعمت میکند

باز دارد می رود چاهی بنا سازد علی

مرد وقتی گریه دارد زود خلوت می کند

ناسزا پشت علی گفتن چه تکراری شده

بد همیشه پشت فرد خوب غیبت میکند

چند روزی میشود در گوشه ای میشیند و

به قنوت فاطمه با گریه دقت میکند

بغض میگیرد گلوی شیر مرد خسته را

چشمهای کودکش وقتی که صحبت میکند

قسمتی سهم علی بقیه سهم دخترش

این زمانه از چه غم اینگونه قسمت میکند

آه میبینم کنار پیکر لب تشنه ای

خواهر لب تشنه ای احساس غربت میکند

شمر می اید و هر چه مانده را هم میبرد

آن طرف تر چادر و خلخال قسمت میکند

شاعر:علی حسنی




جوی آباد ، فاطمیه 94 ، هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها ، قافله عزای مادر سادات


بسم الله الرحمن الرحیم


جوی آباد ،  فاطمیه 94 ،  هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها ، قافله عزای مادر سادات






کوچه تفسیرش برایم مشکل است

دشمنت حج و نمازش باطل  است

 تا همیشه زیر  لب می گفت حسن؛

ای مدینه این " مغیره " قاتل است

شاعر:روح الله نوروزی





جوی آباد ، ، هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها ، قافله عزای مادر سادات ،فاطمیه 94


بسم الله الرحمن الرحیم


جوی آباد ،  فاطمیه 94 ،  هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها ، قافله عزای مادر سادات




 یک در محکم برای خانه قیمت میکند

مرگ قادر نیست کاری را که حسرت میکند

با تمام غصه ها بر سجده می افتد علی

بنده وقتی بنده باشد شکر نعمت میکند

باز دارد می رود چاهی بنا سازد علی

مرد وقتی گریه دارد زود خلوت می کند

ناسزا پشت علی گفتن چه تکراری شده

بد همیشه پشت فرد خوب غیبت میکند

چند روزی میشود در گوشه ای میشیند و

به قنوت فاطمه با گریه دقت میکند

بغض میگیرد گلوی شیر مرد خسته را

چشمهای کودکش وقتی که صحبت میکند

قسمتی سهم علی بقیه سهم دخترش

این زمانه از چه غم اینگونه قسمت میکند

آه میبینم کنار پیکر لب تشنه ای

خواهر لب تشنه ای احساس غربت میکند

شمر می اید و هر چه مانده را هم میبرد

آن طرف تر چادر و خلخال قسمت میکند

شاعر:علی حسنی



جوی آباد ، قافله عزای مادر سادات ، فاطمیه 94

بسم الله الرحمن الرحیم


 فاطمیه 94 ،  هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها ، قافله عزای مادر سادات





وقتی رسید خاک درش را نشان گرفت
با ناسزا سپس جگرش را نشان گرفت

فهمید فاطمه است که پشت در آمده
ظالم دقیق بال و پرش را نشان گرفت

ماندم میان اتش و جنت چه نسبتی ست
اتش چگونه پلک ترش را نشان گرفت

در ضربه ی نخست دل مصطفی شکست
چون جای بوسه ی پدرش را نشان گرفت

می خواست تا که عرش خدارا تکان دهد
با تازیانه دست و سرش را نشان گرفت

تا دید بچه ها همگی ایستاده اند
نامرد ، غیرت پسرش را نشان گرفت

فضه دوید و فاطمه افتاد بر زمین
وقتی که با لگد ثمرش را نشان گرفت

آخر سپاه حیدر کرار را شکست
جان نحیف همسفرش را نشان گرفت

سیدحجت بحرالعلوم



جوی آباد ، فاطمیه 94 ، هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها ، قافله عزای مادر سادات

بسم الله الرحمن الرحیم


جوی آباد ،  فاطمیه 94 ،  هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها ، قافله عزای مادر سادات




بر روی لوح زندگی من قلم زدند

یک زندگی سرد برایم رقم زدند

با فاطمه چه زندگی ام روبراه بود

ای عمق چاه  زندگی ام را بهم زدند

ای عمق چاه همسر مظلومه ی مرا

پیش نگاه مضطر من از ستم زدند

آخر خودت بگو که من این غم کجا برم

بر روی جسم فاطمه ی من قدم زدند

شاعر:علی حسنی


جوی آباد محله بختیاری ها، قافله عزای مادر سادات ،تشیع نمادین ، فاطمیه 94 ، هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها


 بسم الله الرحمن الرحیم


جوی آباد محله بختیاری ها، قافله عزای مادر سادات ،تشیع نمادین ،  فاطمیه 94 ،  هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها




نگذار پای غمت چشم دلم تر گردد

نگذار کودکت از داغ تو مضطر گردد

کس ندیده است گلی در وسط کوچه ی تنگ

در هجوم خطر صاعقه پرپر گردد

من کمک میکنم از روی زمین برخیزی

نگرانم که به سوی تو عدو برگردد

هرچه کردم نگذارم که به رویت بزند

قد من حیف نشد با او برابر گردد

قبل از این پهلویت از ضربه ی در زخمی بود

آرزویم شده که حال تو بهتر گردد

دو قدم راه نرفته به زمین می افتی

باید این پیکر تو راهی بستر گردد

شاعر:محمدحسن بیات لو


جوی آباد ، فاطمیه 94 ، قافله عزای مادر سادات هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

بسم الله الرحمن الرحیم



جوی آباد ،  فاطمیه 94 ، قافله عزای مادر سادات  هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها





امشب کنار قبر تو احیا گرفته ام

با اشکهای خود ره دریا گرفته ام

 

امشب نهان ز چشم همه کودکان تو

 روضه برای داغ تو تنها گرفته ام

 

امروز با تمام غم وغصه اش گذشت

 پیش مزار تو غم فردا گرفته ام

 

شرمنده ام ز روی نبی گر بپرسدم

آیا چنین عزیز دلش را گرفته ام؟! 

 

بی تو اگرچه زنده ام اما بدان فقط

با خاطرات توست که مأوا گرفته ام

 

یا رب ببین چگونه غریبانه مجلسی

 بهر عزای دختر طاها گرفته ام

شاعر:محمد حسن بیات لو



جوی آباد محله بختیاری ها، فاطمیه 94 ، تشیع نمادین ، قافله عزای مادر سادات ، هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

 بسم الله الرحمن الرحیم


جوی آباد ،  فاطمیه 94 ، تشیع نمادین ، قافله عزای مادر سادات ،  هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها




سال جدید آغاز شد با نام زهرا

امسال هم غرقیم در انعام زهرا

مادر به کلّ بچّه هایش لطف دارد

به یک یک ما داده دعوت نامه زهرا

هیأت شروع زندگی تازه ی ماست

در آمدیم این جا به استخدام زهرا

دُورهمی هامان فقط در هیأت اوست

این جاست آری منزل اقوام زهرا

باید که در نوروز هم حرمت نگه داشت

شرعاً وَ عرفاً واجب است اکرام زهرا

از ما گدایان فضّه و سلمان بسازد

یک لقمه نان سفره ی اطعام زهرا

روز قیامت ما که دلشوره نداریم

با رشته های چادر احرام زهرا

پیغمبران هم آرزو دارند باشند

در این جهان و آن جهان خدّام زهرا

محراب را عرش الهی می نماید

نور نماز صبح و ظهر و شام زهرا

سینه سپر کردن ، حمایت از ولایت

مجموعه ای ست از بهترین احکام زهرا

ما «همدلی و همزبانی» با ولی را

آموختیم از مکتب اسلام زهرا

محمدفردوسی

جوی آباد ، ، قافله عزای مادر سادات ، فاطمیه 94 ، هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها


بسم الله الرحمن الرحیم



جوی آباد ،  ، قافله عزای مادر سادات ،  فاطمیه 94 ،  هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها






رفتی میان غصه مراجاگذاشتی

مارادر اوج غم تک تنهاگذاشتی

برداشتی توبار خودت رازبسترو

آن رابروی شانه بابا گذاشتی

یادم نمی رودبخدا لحظه ای که تو

بایاعلی به آتش درپاگذاشتی

مادر لباس محسن خود رانبرده ای

آن رابه زیربالش خود جاگذاشتی!

این یادگاری ات جگرم راکباب کرد

دربین شانه موی خودت راگذاشتی

گفتم که چار ساله کجا مادری کجا

این کار رابرای اماگذاشتی

آن بوسه ای که سهم گلوی حسین بود

آخربرای زینب کبری گذاشتی

 شاعر: مهدی نظری



جوی آباد ، فاطمیه 94 ، پذیرایی از قافله عزای مادر سادات

بسم الله الرحمن الرحیم


جوی آباد ،  فاطمیه 94 ، پذیرایی از قافله عزای مادر سادات





شکوه خلقت تو عرش را تکان داده است

و اشتیاق شگفتی به کهکشان داده است

 

در ازدحام ملائک، مسیح انفاست

نشاط تازه به روح فرشتگان داده است

 

چقدر واژه ی زهرا به تو برازنده است

طلوع نور تو جلوه به آسمان داده است

 

بهشت حُسن! به سیب گلاب می مانی

نسیم ، رایحه ات را به بوستان داده است

 

بهار سبز کرامت ، فدای دستانت

صله چقدر به دستان این و آن داده است

 

پدر به شوق تو صدها کبوتر بوسه

به گونه های بهاریت آشیان داده است

 

شکسته باد تبرها ، هزار نفرین باد

به باغ یاس تنت وعده ی خزان داده است

 

به احترام تو آتش بگو گلستان شد!

بگو که شعله به پیراهنت امان داده است!

 

غروب می چکد از آسمان پهلویت

شفق به چادر تو نقش ارغوان داده است

 

چه ساده جان علی در مقابلش می سوخت

چگونه صبر کند؟ سخت امتحان داده است

 

شکست مثل همیشه چه بی صدا در خویش

تمام حرف دلش را به ریسمان داده است

 

نشسته خار به چشمان دل پریشانش

گلوی زخمی او دل به استخوان داده است

 

بس است زخم زبان ، طعنه های پی در پی

به حال خود بگذاریدش او جوان داده است

 

هزار بار خدا را سپاس می گویم

توان از تو سرودن به ناتوان داده است

 

خدا کند که بگویند شاعری یک شب

به پای یک غزل فاطمیش جان داده است

شاعر: سید مسیح شاه چراغی


جوی آباد ، فاطمیه 94 ، هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها ، قافله عزای مادر سادات

بسم الله الرحمن الرحیم


جوی آباد محله بختیاریها،  فاطمیه 94 ،  هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها ، قافله عزای مادر سادات


شب شهادت  سوم جمادی الثانی






رفتی علی بدون تو بی بال وپر شود؟

بعداز تو کیست تاکه برایم سپر شود؟

الان مغیره آمد ازاینجا عبور کرد

می خواست تادوباره حسن خونجگر شود

یادم نمی رود که همه داد می زدند

طوری لگد بزن که علی بی پسر شود

رنجی کشیده ای که خودم دانم وخودت

رفتی بدون اینکه کسی باخبر شود

حالا برای نبش مزار تو آمدند

تازخم کاری جگرم بیشترشود

زهراقرار بود بمانی کنارمن

نه اینکه بی تو  شوهر تو دربدر شود

این ذوالفقار بی تو برایم عصاشده

رفتی که ذوالفقار علی بی اثرشود

شاعر: مهدی نظری



جوی آباد محله بختیاری ها، فاطمیه 94 ،گروه شیپور زنها ، قافله عزای مادر سادات ،هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها


بسم الله الرحمن الرحیم


جوی آباد ،  فاطمیه 94 ، گروه شیپور زنها ، قافله عزای مادر سادات ،  هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها




شروع یک غزل باشد ردیفش با نیفتاده

میان بستر افتاده ولی از پا نیفتاده

 

سه ماهی هست که بی جان میان بستر افتاده

ولی لبخند از روی لب زهرا نیفتاده

 

همینکه دید در را زیر لب آرام می فرمود

که این در با فشار ضربه یک پا نیفتاده

 

خدا را شکر با اینکه در از لولا جدا گشته

به روی صورتش جای رد لولا نیفتاده

 

سر پهن و بلندی قد این میخ ها یعنی

که این خانه خطر دارد درش حتی نیفتاده

 

برای دلخوشی زینبش فرمود خوبم ... آه

ولی فهمید مولا دنده هایش جا نیفتاده

 

خدا می داند و مولا و در شاهد در آن لحظه

که آیا چادر زهرا به زیر پا نیفتاده؟

 

صدای در که می آید تکانی می خورد یعنی

میان بستر افتاده ولی از پا نیفتاده

شاعر: وحید محمدی