|
خطاب به انصار | ||
خطابها مع الأنصار [ثم رمت علیهاالسلام بطرفها نحو الأنصار] [1] فقالت:
یا معشر البقیة [2] ، و أعضاد الملة [3]، و حضنة [4] الإسلام! ما هذه [الفترة عن نصرتى و الونیة عن معونتى و] [5]الغمیزة [6] فی حقی و السنة عن ظلامتی؟! [7] [أما کان رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله أبی یقول: «المرء یحفظ فی ولده]»؟ [8]سرعان ما أحدثتم [9]، و عجلان ذا إهالة! [10][و لکم طاقة بما أحاول، و قوة على ما أطلب و أزاول]. [11] أتقولون [12]مات محمد [رسولاللَّه] [13]؟ فخطب [واللَّه] [14]جلیل، استوسع وهیه [15]و استنهر [16]فتقه و فقد راتقه [17] و اظلمت الأرض لغیبته و اکتابت خیره اللَّه [18] [و کسفت الشمس والقمر و انتثرت النجوم] [19]لمصیبته و اکدت الامال و خشعت الجبال [و اکلت الأموال] [20]و اضیع الحریم و اذیلت الحرمة عند مماته [21] [و فتنت الأمة و غشیت الظلمة و مات الحق]. [22] فتلک [واللَّه النازلة الکبرى والمصیبة العظمى، لا مثلها نازلة و لا بائقة عاجلة]. [23] أعلن بها کتاب اللَّه فی أفنیتکم [و فی] [24]ممساکم و مصبحکم، [یهتف بها فی أسماعکم] [25]هتافا [و صراخا و تلاوة و الحانا] [26]، و لقبله ما حلت [27]بأنبیاء اللَّه و رسله [حکم فصل و قضاء حتم] [28]، «و ما محمد إلا رسول قد خلت من قبله الرسل أفإن مات أو قتل انقلبتم على أعقابکم و من ینقلب على عقبیه فلن یضر اللَّه شیئا و سیجزى اللَّه الشاکرین». [29] سپس حضرت نگاهى به جانب انصار نمودند و فرمودند: اى یادگاران زمان پیامبر، و اى یاوران دین و پناهدهندگان اسلام! این چه سستى است در یارى من و چه ضعفی است در کمک به من و چه کوتاهی است دربارهى حق من و چه خوابى است که در مورد ظلم به من شما را فراگرفته است؟! آیا پیامبر صلى اللَّه علیه و آله پدرم نمىفرمود: «حُرمت هر کسى را نسبت به فرزندانش باید نگاه داشت»؟ چه زود کار خود را کردید، و عجب زود به کارى که زمانش نرسیده بود اقدام نمودید! |
فاطمه سلام الله علیها خدمت
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وارد شد و عرض کرد: یا رسول الله، طعام
فرشتگان تهلیل و تسبیح وتحمید است، پس طعام ما چیست؟ فرمود: قسم به خدایی
که مرا به حق مبعوث کرده، سی روز است که در خانۀ آل محمد آتشی روشن نشده،
اگر بخواهی دستور دهم پنج رأس بز بدهند، و اگر می خواهی پنج کلمه ای که
جبرئیل آنها را به من آموخته به تو بیاموزم.
فاطمه سلام الله علیها عرض کرد: آن پنج کلمه ای که جبرئیل آنها را به شما آموخته به من بیاموز. فرمود: یا فاطمه، بگو: یا اول الاولین و یا آخر الآخرین و یا ذا القوه المتین و یا راحم المساکین و یا ارحم الراحمین. [1] برگرفته از کتاب اما دخترم فاطمه- ب.ام نرجس |
||
|
||
[1] تکلمه غرر الفوائد، سید مرتضی علم الهدی |
ستاره ای پر فروغ | ||
«...مَثَلُ نُورِهِ
کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ
کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ
زَیْتُونِةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ
وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ
لِنُورِهِ مَن یَشَاء ...» [1]
«... مثل نور او چراغدانی است که در آن چراغی باشد، آن چراغ درون آبگینه ای و آن آبگینه چون ستاره ای درخشنده. از روغن درخت پربرکت زیتون افروخته باشد، که نه خاوری است و نه باختری، روغنش روشنی بخشد؛ هر چند که به اخگری نرسیده باشد. نوری افزون بر نور دیگر، خدا هر کس را که بخواهد بدان نور راه می نماید... » از موسی بن قاسم، از علی بن جعفر نقل شده که: از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از معنا و تأویل آیه پرسیده شد. حضرت فرمودند: مراد از چراغدان فاطمه، و چراغ حسن و آبگینه حسین است. مراد از ستاره ای درخشنده فاطمه است، که در میان زنان عالم همچون ستاره ای پر فروغ می درخشد. مراد از «روغن درخت پر برکت زیتون» آن است که اینان از تبار ابراهیم اند. مراد از «نه خاوری و نه باختری» آن است که نه یهودی و نه نصرانی هستند. [2] مراد از «روغنش روشنی بخشد» یعنی اگر گفتگویی از اینان شود خاستگاهی علمی دارد. تأویل «هر چند که آتشی به او نرسد، نوری افزون بر نور دیگری» آن است که امامی بعد از امام دیگر در ذریه فاطمه به وجود می آید. و بالاخره، مراد از «خدا هر کس را بخواهد بدان نور راه می نماید» یعنی خداوند با عزت و شکوه، به ولایت و محبت ما هر کس را که بخواهد هدایت می کند. [3] |
||
|
||
[1] سوره نور/ آیه 35
[2] یا اینکه اینگونه ترجمه کنیم که ابراهیم و تبارش نه یهودی و نه نصرانی هستند. [3] ابن مغازلی/ المناقب، ص 317 |
||
کلمه «ثقلین» تثنیه است از ماده ثَقَل، به معناى متاع و توشه سفر و هر چیز نفیسى که احتیاج به محافظت داشته باشد(1) یا از ماده ثِقل به معناى سنگینى است.
ثعلب مى گوید: کتاب و عترت را ثقلین نامیدند؛ زیرا عمل به آن دو سنگین است و آن ها را به دلیل بزرگ جلوه دادن قدر و منزلتشان ثقلین نامیدند.(2)
ابن حجر مکّى مى گوید:
«سمّى رسول الله(صلى الله علیه وآله) القرآن وعترته ـ الأهل والنسل والرهط الأدنون ـ ثقلین؛ لأنّ الثقل کل شىء نفیس خطیر مصون، وهذان کذلک؛ اذ کل منهما معدن للعلوم اللدنیة والأسرار والحکم الإلهیة، ولذلک حثّ النبىّ(صلى الله علیه وآله) على الاقتداء بهم والتعلّم منهم»؛
«رسول خدا(صلى الله علیه وآله) قرآن و عترت را ثقلین نامید. «ثقل» به هر چیز نفیسى گفته مى شود و کتاب و عترت از این قبیل است؛ زیرا هر کدام از آن دو معدن علوم لدنّى و اسرار و حکمت هاى الهى اند، از همین رو، پیامبر(صلى الله علیه وآله)مردم را به پیروى از آن دو تأکید و سفارش نموده است.»(3)
به بیانى دیگر:
ثقل، عیارى است که براى تثبیت ترازو وضع مى شود و آن دو به این دلیل به عیار تشبیه شده که کتاب و عترت مایه استقرار حیات و زندگانى مردمند؛ یعنى با از بین رفتن آن دو استقرار و طمأنینه از حیات مردم برچیده خواهد شد.(4)
عده اى از صحابه و تابعین نزول آیه تطهیر را در شأن اصحاب کسا دانسته اند، از جمله:
جماعت زیادى از علماى اهل سنّت روایاتى را نقل کرده اند که نشان مى دهد آیه تطهیر در شأن اصحاب کساء نازل شده است. در اینجا به اسامى برخى از آنان اشاره مى کنیم:
واحدى به سند خود از ابن عباس نقل مى کند که آیه تطهیر در شأن همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله)نازل شده است.(1)
در پاسخ مى گوییم:
اوّلا:
در رجالِ این حدیث، افرادى مجهول و ضعیف وجود دارد که از آن جمله:
«ابویحیى عبدالحمید بن عبدالرحمن» است که متّهم به خطاى در روایت مى باشد.(2)
نسائى او را قوى ندانسته و ابن سعد و احمد بن حنبل او را تضعیف کرده اند.(3)
از دیگر رجالِ حدیث، «خصیف» است که احمد بن حنبل و یحیى بن سعید او را تضعیف کرده و روایتش را حجّت نمى دانند. ابوحاتم مى گوید: او کسى است که احادیث را با گفتار و آراء خلط کرده است. ابن معین مى گوید: ما از حدیث خصیف حذر مى کنیم.(4)
ثانیاً:
روایاتى صحیح السند از ابن عباس نقل شده که مى گوید: آیه تطهیر در شأن اصحاب کسا نازل شده است(5).(6)
برخى براى داخل کردن همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آیه تطهیر به حدیث امّ سلمه تمسّک کرده اند:
حاکم به سند خود از امّ سلمه نقل مى کند که گفت:
آیه تطهیر در خانه من نازل شد؛ آن گاه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به دنبال فاطمه و على و حسن و حسین فرستاد و فرمود:
اینان اهل بیت من هستند.
ام سلمه مى گوید:
عرض کردم:
اى رسول خدا! آیا من نیز از اهل بیتم؟
فرمود:
آرى! اگر خدا بخواهد.(1)
هم چنین طبرى به سندش از ام سلمه نقل مى کند که گفت:
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) على و فاطمه و حسن و حسین را جمع نمود و آن ها را زیر پارچه اى قرار داد؛ آن گاه عرض کرد:
پروردگارا! این ها اهل من هستند.
امّ سلمه مى گوید:
عرض کردم: اى رسول خدا! مرا از آنان قرار ده. فرمود: تو از اهل منى.(2)
در پاسخ مى گوییم: اوّلا: روایت از حیث سند ضعیف است؛ زیرا این مضمون از ام سلمه در دو سند وارد شده است:
او (ابن تیمیه) مى گوید:
علاّمه حلّى دروغ هایى را نقل مى کند که برجهل نقل کننده آنها دلالت دارد، مثلاً مى گوید:
سوره «هل اتى» در حقّ اهل بیت نازل شده است .
و این سخن وى دروغ است ؛
زیرا «هل اتى» به اجماع علما در مکّه نازل شده است ، و ازدواج على با فاطمه پس از هجرت در مدینه انجام گرفته ، و حسن و حسین پس از نزول هل اتى متولّد شده اند؛
پس دروغ بودن سخن وى بر آگاهان به نزول آیات و سیره آن بزرگواران پوشیده نیست.(1) در پاسخ مى گوییم:
نا آگاهى و نادانى این شخص منحصر به یک باب نیست ، بلکه جاهل به عقاید ، جاهل به فِرَق و مذاهب گوناگون ، جاهل به سیره ، جاهل به احکام ، جاهل به حدیث ، و همچنین جاهل به علوم قرآن است ، به اندازه اى جاهل است که مطالب زیر را نفهمیده است :
او مى گوید:
سخن علاّمه حلّى که مى گوید:
طبق آیه:
(قُل لاَّ أَسْـئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ ا لْمَوَدَّةَ فِى ا لْقُرْبَى)(1)
[بگو: من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى کنم ، جز دوست داشتن نزدیکانم (اهل بیتم) ]دوستى و مودّت اهل بیت واجب است ، اشتباه است ؛
زیرا این آیه مکّى است و در زمان نزول آن نه على با فاطمه ازدواج کرده بود و نه فرزندى داشته اند.(2) و مى گوید(3) :
سخن او ـ علاّمه حلّى ـ که مى گوید :
خدا آیه : (قُل لاَّ أَسْـئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ ا لْمَوَدَّةَ فِى ا لْقُرْبَى)
[بگو: من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى کنم جز دوست داشتن نزدیکانم (اهل بیتم)] را در شأن آنان نازل کرده ، سخنى دروغ است ؛ زیرا این آیه در سوره شورى قرار دارد و این سوره بدون شکّ مکّى است و قبل از ازدواج على با فاطمه و تولّد حسن و حسین نازل شده است . تا اینکه مى گوید : و عدّه اى از نویسندگان اهل سنّت وجماعت ، و شیعه اعمّ از پیروان احمد و دیگران نقل کرده اند :
وقتى این آیه نازل شد، از پیامبر پرسیدند:
اى پیامبر خدا اهل بیت کیست؟
به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا) شعبه
مرکزی، در این مقاله آمده است: آیه مباهله بر صداقت و عصمت
گفتاری و رفتاری اصحاب کساء دلالت دارد. به اعتراف دانشمندان
فریقین، روایات متواتری وجود دارند که پیامبر گرامی (ص) به جای
«انفسنا»، حضرت علی(ع) را و به جای «نسائنا»، حضرت فاطمه (ع)
را و به جای «ابنائنا» حضرت امام حسن(ع) و حضرت امام حسین(ع)
را برای مباهله با نصارای نجران به عنوان گواه نبوت از میان
همه امت به همراه بردند.
برخی از دانشمندان اهل سنّت این امر را متفق علیه و برخی دیگر اجماعی میدانند. روایات مباهله با بیش از 51 طریق متفاوت از 37 تن از بزرگان دین روایت شدهاند. برخی دانشمندان اهل سنت شبهاتی را نیز مطرح کردهاند اما این شبهات هیچ پایگاه علمی ندارند.
اعمال و دعاى روز مباهله
روز بیست و چهارم بنابر اَشْهر روزى است که مُباهَلَه کرد رسول خدا صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله با نصاراى نجران و پیش از آنکه خواست مُباهله کند عبا بر دُوش مبارک گرفت و حضرت امیرالمؤ منین و فاطمه و حَسَن و حسین عَلیهمُ السلام را داخل در زیر عبا نمود و گفت پروردگارا هر پیغمبرى را اهل بیتى بوده است که مخصوص ترین خلق بوده اند به او خداوندا اینها اهل بیت منند پس از ایشان برطرف کن شک و گناه را و پاک کن ایشان را پاک کردنى پس جبرئیل نازل شد و آیه تطهیر در شاءن ایشان آورد پس حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله آن چهار بزرگوار را بیرون برد از براى مباهله چون نگاه نصارى بر ایشان افتاد و حقّیّت آن حضرت و آثار نزول عذاب مشاهده کردند جُراءَت مُباهله ننمودند واستدعاى مصالحه و قبول جزیه نمودند و در این روز نیز حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام در حال رکوع انگشترى خود را به سائل داد و آیه اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ در شانش نازل شد و بالجمله این روز روز شریفى است و در آن چند عمل وارد است :
اوّل : غسل
دوّم : روزه
سوّم : دو رکعت نماز و آن مثل روز عید غدیر است در وقت و کیفیّت و ثواب و آیة الکرسى که در نماز مباهله است تا هُمْ فیها خالِدُونَ است
چهارم : خواندن دعاى مباهله که شبیه به دعاى سحرهاى ماه رمضان است و شیخ و سیّد هر دو نقل کرده اند لکن مابین روایات آن دو بزرگوار اختلاف کثیر است و من اختیار مى کنم روایت شیخ را در مصباح فرموده دعاء روز مباهله روایت شده با فضیلت آن از حضرت صادق علیه السلام مى گویى :
مدینه اولین باری است که
میهمانانی چنین غریبه را به خود میبیند. کاروانی متشکل از شصت
میهمان ناآشنا که لباسهای بلند مشکی پوشیدهاند، به گردنشان
صلیب آویختهاند، کلاههای جواهرنشان بر سر گذاشتهاند،
زنجیرهای طلا به کمر بستهاند و انواع و اقسام طلا و جواهرات
را بر لباسهای خود نصب کردهاند.
وقتی این شصت نفر برای دیدار با پیامبر، وارد مسجد میشوند،
همه با حیرت و تعجب به آنها نگاه میکنند. اما پیامبر بیاعتنا
از کنار آنان میگذرد و از مسجد بیرون میرود هم هیأت میهمانان
و هم مسلمانان، از این رفتار پیامبر، غرق در تعجب و شگفتی
میشوند. مسلمانان تا کنون ندیدهاند که پیامبر مهربانشان به
میهمانان بیتوجهی کند به همین دلیل، وقتی سرپرست هیأت مسیحی
علت بیاعتنایی پیامبر را سؤال میکند، هیچ کدام از مسلمانان
پاسخی برای گفتن پیدا نمیکنند.
تنها راهی که به نظر میرسد، این است که علت این رفتار پیامبر
را از حضرت علی بپرسند، چرا که او نزدیکترین فرد به پیامبر و
آگاهترین، نسبت به دین و سیره و سنت اوست. مشکل، مثل همیشه به
دست علی حل میشود. پاسخ او این است که:
«پیامبر با تجملات و تشریفات، میانهای ندارند؛ اگر میخواهید مورد توجه و استقبال پیامبر قرار بگیرید، باید این طلاجات و جواهرات و تجملات را فروبگذارید و با هیأتی ساده، به حضور ایشان برسید.» ادامه مطلب ...