هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

فاطمه زهرا سلام الله علیها >خطبه ها و سخنان>حضرت و جمع مهاجرین و انصار> خطاب به انصار

خطاب به انصار
خطابها مع الأنصار [ثم رمت علیهاالسلام بطرفها نحو الأنصار] [1] فقالت:

یا معشر البقیة [2] ، و أعضاد الملة [3]، و حضنة [4] الإسلام! ما هذه [الفترة عن نصرتى و الونیة عن معونتى و] [5]الغمیزة [6] فی حقی و السنة عن ظلامتی؟! [7]

[أما کان رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله أبی یقول:
«المرء یحفظ فی ولده]»؟ [8]سرعان ما أحدثتم [9]، و عجلان ذا إهالة! [10][و لکم طاقة بما أحاول، و قوة على ما أطلب و أزاول]. [11]

أتقولون [12]مات محمد [رسول‏اللَّه] [13]؟ فخطب [واللَّه] [14]جلیل، استوسع وهیه [15]و استنهر [16]فتقه و فقد راتقه [17] و اظلمت الأرض لغیبته و اکتابت خیره اللَّه [18] [و کسفت الشمس والقمر و انتثرت النجوم] [19]لمصیبته و اکدت الامال و خشعت الجبال [و اکلت الأموال] [20]و اضیع الحریم و اذیلت الحرمة عند مماته [21] [و فتنت الأمة و غشیت الظلمة و مات الحق]. [22]
فتلک [واللَّه النازلة الکبرى والمصیبة العظمى، لا مثلها نازلة و لا بائقة عاجلة]. [23]
أعلن بها کتاب اللَّه فی أفنیتکم [و فی] [24]ممساکم و مصبحکم، [یهتف بها فی أسماعکم] [25]هتافا [و صراخا و تلاوة و الحانا] [26]، و لقبله ما حلت [27]بأنبیاء اللَّه و رسله [حکم فصل و قضاء حتم] [28]، «و ما محمد إلا رسول قد خلت من قبله الرسل أفإن مات أو قتل انقلبتم على أعقابکم و من ینقلب على عقبیه فلن یضر اللَّه شیئا و سیجزى اللَّه الشاکرین». [29]


سپس حضرت نگاهى به جانب انصار نمودند و فرمودند:

اى یادگاران زمان پیامبر، و اى یاوران دین و پناه‏دهندگان اسلام! این چه سستى است در یارى من و چه ضعفی است در کمک به من و چه کوتاهی است درباره‏ى حق من و چه خوابى است که در مورد ظلم به من شما را فراگرفته است؟! آیا پیامبر صلى اللَّه علیه و آله پدرم نمى‏فرمود: «حُرمت هر کسى را نسبت به فرزندانش باید نگاه داشت»؟ چه زود کار خود را کردید، و عجب زود به کارى که زمانش نرسیده بود اقدام نمودید!
  
و شما قدرت کمک به آنچه من طلب مى‏کنم و قوت برگرفتن آنچه در پى آن هستم و مى‏خواهم دارید. آیا به راحتى مى‏گویید «محمد رسول خدا از دنیا رفت»؟ [30]بخدا قسم این واقعه‏اى مهم است که شکافی عظیم و گسیختگى گسترده‏اى همراه داشت، و التیام‏دهنده‏ى آن مفقود بود. با غیبت پیامبر زمین تاریک گردیده، و برگزیدگان الهى محزون گشته‏اند، و در مصیبت او آفتاب و ماه گرفته و ستارگان پراکنده شدند. با رحلت او امیدها به یأس مبدل شد، و اموال غارت شد و حریم آن حضرت از بین رفت، و حرمت او مورد اهانت قرار گرفت. با رفتن او امت در فتنه افتادند و ظلمت همه جا را فراگرفت و حق از بین رفت.
به خدا قسم رحلت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله بلیه‏ى بسیار بزرگ و مصیبت عظیم است که مصیبتى مثل آن و حادثه‏ى ناگوارى همچون آن در دنیا نخواهد بود و به این مصیبت عظمى کتاب خدا در خانه‏هایتان و در هر صبح و شام آگاهى داده و به آن در گوشهایتان با ندا و فریاد و خواندن و فهماندن خبر داده است.
و همچنین خبر داده از آنچه که به انبیاى الهى و فرستادگان خداوند در گذشته رسیده که حکم‏نهایى و قضا و قدر حتمى است. [آنجا که فرموده:] «و نیست محمد مگر فرستاده‏ى خدا که قبل از او پیامبران آمده‏اند. آیا اگر بمیرد یا کشته شود به جاهلیت خود برمى‏گردید و مرتد مى‏شوید؟ کسى که مرتد شود به خداوند ضررى نمى‏رساند، و خداوند شکر گزاران را پاداش مى‏دهد». [31]

[1]کذا فی «د»، و فی «ب» و «و» و «ط»: لما فرغت من کلام أبی‏بکر والمهاجرین عدلت إلى مجلس الأنصار فقالت:... و فی «ج»: ثم عدلت إلى مسجد الأنصار فقالت:... و فی «س»: ثم عدلت إلى معشر الأنصار فقالت:... و فی «ع»: ثم انحرفت إلى مجلس الأنصار و قالت:... و فی «ألف» أورد کلام فاطمة علیهاالسلام بعد ما وقع الکلام بینها علیهاالسلام و بین أبی‏بکر، فکتب أبوبکر لها کتابا برد فدک، ثم اخذه عنها عمر و مزقه فرجعت علیهاالسلام إلى مجلس الأنصار. فلذلک أورد العبارة هکذا: و اتت من فورها ذلک الأنصار فقالت:...
[2]«د» و «ز»: معشر النقیبة. «د» خ ل: معاشر الفتیة. «و» و «ه» و «ط»: معشر الفئه. «ح» و «ع»: معاشر البقیة. «ى»: معشر النقباء. و فی شرح ابن‏میثم: معشر الأنصار.
[3]«ج»: یا عماد الملة. «ط»: اعضاء الملة.
[4] «ب» و «ح»: حصون. «ج» و «ى» و «س»: حصنة. «د» خ ل و «ز»: أنصار، والحضنة جمع حاضن بمعنى حافظ، والحصنه بکسر الحاء والحصون جمع حصن.
[5]الزیادة من «م» و «ع»، و فی «ع» فی هذه الفقرات تقدیم و تأخیر. والفترة أی الهدنه، والونیة أی الفتور والضعف.
[6]«ج» و «و» و «ح» و «ط» و شرح ابن‏میثم: الفترة، و فی «م»: الغمزة.
[7]«ط» و «س» و «ع»: والسنة فی ظلامتی. «ى»: والسلامة فی ظلامتی. والسنة هنا بمعنى التغافل والتهاون.
[8] «ألف»: أما کان رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله أمر بحفظ المرء فی ولده؟ «ج» و «و» و «ط»: أما کان لرسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله أن یحفظ فی ولده. «ح»: أما کان رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله یحفظ فی ولده. «ن»: أما کان من حق رسول‏اللَّه أن یحفظ فی ولده. «ع»: أما کان رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله أبی والمرء یحفظ فی ولده.
[9] «ه» و «ط»: لسرعان. «و»: لسرع. «ب»: سرعان ما اجدبتم فاکدیتم و عجلان ذا إهانة. و فی «ألف» خ ل: انسیتم قول رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله- و بدء بالولایة- «أنت منى بمنزلة هارون من موسى». و قوله: «أنى تارک فیکم الثقلین»؟ ما أسرع ما احدثتم و اعجل ما نکصتم. «ح»: سرعان ما نستیم و عجلان ما احدثتم! ثم تقولون... «ى»: ما أسرع ما أحذرتم. «ع»: ما أسرع ما أخذتم و أعجل ما بدلتم.
[10] فی «م» و شرح ابن‏میثم: عجلان ما أتیتم. و هو إشارة إلى مثل معروف یضرب للشیى یأتی قبل أوانه.
[11]الزیادة من «د» و «ز»، و فی «ز»: «أجادل» مکان «أحاول».
[12]«ج»: أتزعمون.
[13]الزیادة من «ج» و «ب»، و فی شرح ابن‏میثم و «م»: الئن مات رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله امتم دینه؟! ها أن موته لعمرى خطب جلیل. و فی «ع»: تقولون أن محمدا مات.
[14]الزیادة من «ى»، و فی «ه»: لعمرى خطب جلیل.
[15]«ب» و «ج» و «ز» و «ى» و «س»: وهنه، واستوسع و استنهر أی اتسع، والوهی: الشق والتخرق.
[16]«ج»: استهتر. «ح»: استثمر. «س»: انتهرت. «م»: استبهم.
[17] «ب»: و بعد وقته. «د» و «ز»: و انفتق رتقه. «ح»: لفقدان راتقه، فاظلمت البلاد.
[18]«س»: و اکتانت خیرة اللَّه لمصیبته و اکدت الرمال. «ج»: لخیره اللَّه و خشعت الجبال و اکدت الامال و اضیع الحریم...، و اکتابت أی حزنت من الکابه، و اکتانت أی استترت.
[19] الزیادة من «د». و فی «ط» هکذا: و اظلمت الأرض لغیبته و انکسفت النجوم لمصیبته... و فی «ح»: و اکتابت خیرة اللَّه لموته.
[20]الزیادة من «ى».
[21]«و» و «ز» و «س»: ازیلت. «ح»: زالت. «ع»: و نبذت الحرمة. «ن»: ادیلت. و ادیلت: غلبت. «ألف»: و اذیلت الحرمة بموت محمد. و فی شرح ابن‏میثم و «م»: من قولها علیهاالسلام: «واضیع الحریم» إلى اول الآیة [و ما محمد] هکذا: واضیع [«م»: بعده] الحریم و هتکت الحرمة و ازیلت [«م»: اذیلت] المصونة و تلک نازلة اعلن بها کتاب اللَّه قبل موته و انباکم بها قبل وفاته فقال: «و ما محمد...»، و اکدت: خابت. واذیلت: اهینت.
[22]الزیادة من «ع».
[23]الزیادة من «د»، و فی «ألف» و «ج» و «ح» و «ط» و «ى» و «س» و «ع»: فتلک نازلة اعلن...، «ب»: و تلک نازل علینا بها کتاب... «ن»:... والمصیبة العظمى التی مثلها نازلة و لا بائقة عاجلة أعلن بها کتاب اللَّه جل ثنائه.
[24]الزیادة من «د». و فی «ح»: عند. و فی «ه» و «و» و «ز»: علن مکان أعلن. و فی «ط»: فی فتنتکم فی ممساکم.
[25]الزیادة من «ب»، و فی «و» و «ط»: تهتف فی أسماعکم. و فی «د» و «ز»: یهتف [«ز»: به] فی أفنیتکم.
[26] الزیادة من «د» و «ز» و فی «ه» و «ى» و «ع»: هتافاً هتافاً. «س»: هیافاً هیافاً.
[27]«س»: خلت. «ألف»: و لقبل ما خلت به انبیاء... «ع»: لقبله. «ح»:... و مصبحکم هاتفا بکم و لقبل ما حل...
[28] الزیادة من «د» و «ز».
[29]سورة آل‏عمران: الآیة 144.
[30] «م»: آیا با رفتن پیامبر دینش را از بین مى‏برید؟ آگاه باشید که رحلت او قسم بجان خودم واقعه‏اى مهم است.
[31] سوره‏ى آل‏عمران: آیه‏ى 144.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد