ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
خطاب به انصار | ||
خطابها مع الأنصار [ثم رمت علیهاالسلام بطرفها نحو الأنصار] [1] فقالت:
یا معشر البقیة [2] ، و أعضاد الملة [3]، و حضنة [4] الإسلام! ما هذه [الفترة عن نصرتى و الونیة عن معونتى و] [5]الغمیزة [6] فی حقی و السنة عن ظلامتی؟! [7] [أما کان رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله أبی یقول: «المرء یحفظ فی ولده]»؟ [8]سرعان ما أحدثتم [9]، و عجلان ذا إهالة! [10][و لکم طاقة بما أحاول، و قوة على ما أطلب و أزاول]. [11] أتقولون [12]مات محمد [رسولاللَّه] [13]؟ فخطب [واللَّه] [14]جلیل، استوسع وهیه [15]و استنهر [16]فتقه و فقد راتقه [17] و اظلمت الأرض لغیبته و اکتابت خیره اللَّه [18] [و کسفت الشمس والقمر و انتثرت النجوم] [19]لمصیبته و اکدت الامال و خشعت الجبال [و اکلت الأموال] [20]و اضیع الحریم و اذیلت الحرمة عند مماته [21] [و فتنت الأمة و غشیت الظلمة و مات الحق]. [22] فتلک [واللَّه النازلة الکبرى والمصیبة العظمى، لا مثلها نازلة و لا بائقة عاجلة]. [23] أعلن بها کتاب اللَّه فی أفنیتکم [و فی] [24]ممساکم و مصبحکم، [یهتف بها فی أسماعکم] [25]هتافا [و صراخا و تلاوة و الحانا] [26]، و لقبله ما حلت [27]بأنبیاء اللَّه و رسله [حکم فصل و قضاء حتم] [28]، «و ما محمد إلا رسول قد خلت من قبله الرسل أفإن مات أو قتل انقلبتم على أعقابکم و من ینقلب على عقبیه فلن یضر اللَّه شیئا و سیجزى اللَّه الشاکرین». [29] سپس حضرت نگاهى به جانب انصار نمودند و فرمودند: اى یادگاران زمان پیامبر، و اى یاوران دین و پناهدهندگان اسلام! این چه سستى است در یارى من و چه ضعفی است در کمک به من و چه کوتاهی است دربارهى حق من و چه خوابى است که در مورد ظلم به من شما را فراگرفته است؟! آیا پیامبر صلى اللَّه علیه و آله پدرم نمىفرمود: «حُرمت هر کسى را نسبت به فرزندانش باید نگاه داشت»؟ چه زود کار خود را کردید، و عجب زود به کارى که زمانش نرسیده بود اقدام نمودید! و شما قدرت کمک به آنچه من طلب مىکنم و قوت برگرفتن آنچه در پى آن هستم و مىخواهم دارید. آیا به راحتى مىگویید «محمد رسول خدا از دنیا رفت»؟ [30]بخدا قسم این واقعهاى مهم است که شکافی عظیم و گسیختگى گستردهاى همراه داشت، و التیامدهندهى آن مفقود بود. با غیبت پیامبر زمین تاریک گردیده، و برگزیدگان الهى محزون گشتهاند، و در مصیبت او آفتاب و ماه گرفته و ستارگان پراکنده شدند. با رحلت او امیدها به یأس مبدل شد، و اموال غارت شد و حریم آن حضرت از بین رفت، و حرمت او مورد اهانت قرار گرفت. با رفتن او امت در فتنه افتادند و ظلمت همه جا را فراگرفت و حق از بین رفت. به خدا قسم رحلت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله بلیهى بسیار بزرگ و مصیبت عظیم است که مصیبتى مثل آن و حادثهى ناگوارى همچون آن در دنیا نخواهد بود و به این مصیبت عظمى کتاب خدا در خانههایتان و در هر صبح و شام آگاهى داده و به آن در گوشهایتان با ندا و فریاد و خواندن و فهماندن خبر داده است. و همچنین خبر داده از آنچه که به انبیاى الهى و فرستادگان خداوند در گذشته رسیده که حکمنهایى و قضا و قدر حتمى است. [آنجا که فرموده:] «و نیست محمد مگر فرستادهى خدا که قبل از او پیامبران آمدهاند. آیا اگر بمیرد یا کشته شود به جاهلیت خود برمىگردید و مرتد مىشوید؟ کسى که مرتد شود به خداوند ضررى نمىرساند، و خداوند شکر گزاران را پاداش مىدهد». [31] |
||
|
||
[1]کذا فی «د»، و فی
«ب» و «و» و «ط»: لما فرغت من کلام أبیبکر والمهاجرین عدلت إلى مجلس
الأنصار فقالت:... و فی «ج»: ثم عدلت إلى مسجد الأنصار فقالت:... و فی «س»:
ثم عدلت إلى معشر الأنصار فقالت:... و فی «ع»: ثم انحرفت إلى مجلس الأنصار
و قالت:... و فی «ألف» أورد کلام فاطمة علیهاالسلام بعد ما وقع الکلام
بینها علیهاالسلام و بین أبیبکر، فکتب أبوبکر لها کتابا برد فدک، ثم اخذه
عنها عمر و مزقه فرجعت علیهاالسلام إلى مجلس الأنصار. فلذلک أورد العبارة
هکذا: و اتت من فورها ذلک الأنصار فقالت:...
[2]«د» و «ز»: معشر النقیبة. «د» خ ل: معاشر الفتیة. «و» و «ه» و «ط»: معشر الفئه. «ح» و «ع»: معاشر البقیة. «ى»: معشر النقباء. و فی شرح ابنمیثم: معشر الأنصار. [3]«ج»: یا عماد الملة. «ط»: اعضاء الملة. [4] «ب» و «ح»: حصون. «ج» و «ى» و «س»: حصنة. «د» خ ل و «ز»: أنصار، والحضنة جمع حاضن بمعنى حافظ، والحصنه بکسر الحاء والحصون جمع حصن. [5]الزیادة من «م» و «ع»، و فی «ع» فی هذه الفقرات تقدیم و تأخیر. والفترة أی الهدنه، والونیة أی الفتور والضعف. [6]«ج» و «و» و «ح» و «ط» و شرح ابنمیثم: الفترة، و فی «م»: الغمزة. [7]«ط» و «س» و «ع»: والسنة فی ظلامتی. «ى»: والسلامة فی ظلامتی. والسنة هنا بمعنى التغافل والتهاون. [8] «ألف»: أما کان رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله أمر بحفظ المرء فی ولده؟ «ج» و «و» و «ط»: أما کان لرسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله أن یحفظ فی ولده. «ح»: أما کان رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله یحفظ فی ولده. «ن»: أما کان من حق رسولاللَّه أن یحفظ فی ولده. «ع»: أما کان رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله أبی والمرء یحفظ فی ولده. [9] «ه» و «ط»: لسرعان. «و»: لسرع. «ب»: سرعان ما اجدبتم فاکدیتم و عجلان ذا إهانة. و فی «ألف» خ ل: انسیتم قول رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله- و بدء بالولایة- «أنت منى بمنزلة هارون من موسى». و قوله: «أنى تارک فیکم الثقلین»؟ ما أسرع ما احدثتم و اعجل ما نکصتم. «ح»: سرعان ما نستیم و عجلان ما احدثتم! ثم تقولون... «ى»: ما أسرع ما أحذرتم. «ع»: ما أسرع ما أخذتم و أعجل ما بدلتم. [10] فی «م» و شرح ابنمیثم: عجلان ما أتیتم. و هو إشارة إلى مثل معروف یضرب للشیى یأتی قبل أوانه. [11]الزیادة من «د» و «ز»، و فی «ز»: «أجادل» مکان «أحاول». [12]«ج»: أتزعمون. [13]الزیادة من «ج» و «ب»، و فی شرح ابنمیثم و «م»: الئن مات رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله امتم دینه؟! ها أن موته لعمرى خطب جلیل. و فی «ع»: تقولون أن محمدا مات. [14]الزیادة من «ى»، و فی «ه»: لعمرى خطب جلیل. [15]«ب» و «ج» و «ز» و «ى» و «س»: وهنه، واستوسع و استنهر أی اتسع، والوهی: الشق والتخرق. [16]«ج»: استهتر. «ح»: استثمر. «س»: انتهرت. «م»: استبهم. [17] «ب»: و بعد وقته. «د» و «ز»: و انفتق رتقه. «ح»: لفقدان راتقه، فاظلمت البلاد. [18]«س»: و اکتانت خیرة اللَّه لمصیبته و اکدت الرمال. «ج»: لخیره اللَّه و خشعت الجبال و اکدت الامال و اضیع الحریم...، و اکتابت أی حزنت من الکابه، و اکتانت أی استترت. [19] الزیادة من «د». و فی «ط» هکذا: و اظلمت الأرض لغیبته و انکسفت النجوم لمصیبته... و فی «ح»: و اکتابت خیرة اللَّه لموته. [20]الزیادة من «ى». [21]«و» و «ز» و «س»: ازیلت. «ح»: زالت. «ع»: و نبذت الحرمة. «ن»: ادیلت. و ادیلت: غلبت. «ألف»: و اذیلت الحرمة بموت محمد. و فی شرح ابنمیثم و «م»: من قولها علیهاالسلام: «واضیع الحریم» إلى اول الآیة [و ما محمد] هکذا: واضیع [«م»: بعده] الحریم و هتکت الحرمة و ازیلت [«م»: اذیلت] المصونة و تلک نازلة اعلن بها کتاب اللَّه قبل موته و انباکم بها قبل وفاته فقال: «و ما محمد...»، و اکدت: خابت. واذیلت: اهینت. [22]الزیادة من «ع». [23]الزیادة من «د»، و فی «ألف» و «ج» و «ح» و «ط» و «ى» و «س» و «ع»: فتلک نازلة اعلن...، «ب»: و تلک نازل علینا بها کتاب... «ن»:... والمصیبة العظمى التی مثلها نازلة و لا بائقة عاجلة أعلن بها کتاب اللَّه جل ثنائه. [24]الزیادة من «د». و فی «ح»: عند. و فی «ه» و «و» و «ز»: علن مکان أعلن. و فی «ط»: فی فتنتکم فی ممساکم. [25]الزیادة من «ب»، و فی «و» و «ط»: تهتف فی أسماعکم. و فی «د» و «ز»: یهتف [«ز»: به] فی أفنیتکم. [26] الزیادة من «د» و «ز» و فی «ه» و «ى» و «ع»: هتافاً هتافاً. «س»: هیافاً هیافاً. [27]«س»: خلت. «ألف»: و لقبل ما خلت به انبیاء... «ع»: لقبله. «ح»:... و مصبحکم هاتفا بکم و لقبل ما حل... [28] الزیادة من «د» و «ز». [29]سورة آلعمران: الآیة 144. [30] «م»: آیا با رفتن پیامبر دینش را از بین مىبرید؟ آگاه باشید که رحلت او قسم بجان خودم واقعهاى مهم است. [31] سورهى آلعمران: آیهى 144. |