کتاب" نفس نفیس خاتمیت" منتشر شد. در مقدمه این کتاب آمده است: این صحیفه مکرّمه رقیمهای است از معارف علیّه و صحیفهای است از فضائل علویه و رشحهای است از رشحات کمالات و مناقب مرتضویّه؛ همان قرآن ناطقی که با ندای «سلونی» جبرئیل امین را از سماوات تجرید به زیر منبر کشید و عالم و آدم را به چشیدن قطرهای از بحار علوم ربانیه خویش طلبید؛ آن اسم الله اعظمی که صاحب علم مخزون است و عارف به غیب مکنون؛ بیانش فصل الخطاب است و برهان دانشش (مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ). اوست مَثَل اعلای هویت و معجزه رسالت و تاج سر نبوت و نفس نفیس خاتمیت، امام اولین و آخرین، مولی الموحدین، امیرالمؤمنین، اسد الله الغالب، علی بن ابیطالب صلوات الله و سلامه علیه. اثر حاضر خطابههای دلنشین مرجعی است درد آشنا که قلب و روحش در محبت و عشق به آل الله(علیهم السلام) سوخته؛ و ذرّه ذرّه وجودش را چون تار و پودی بر فرش حریم امن ولایت علوی دوخته؛ فقیهی بارع؛ و حکیمی متضلّع؛ مفّسری متبحّر... در ادامه می خوانیم: امید است که مجموعة حاضر که در حقیقت یکی از بی نظیر ترین مؤلفات در موضوع خصائص علویه است، دلهای شیفتة اول مظلوم عالَم(علیه السلام)را تسلّایی بوده و قلبهای شکسته شیعیان را بر ابواب معرفت آن حجت الهی رهنمون باشد. |
|
ادامه مطلب ... |
امام علی علیه السلام :
شجاعترین مردم کسی است که بر تمایلات نفسانی خویش پیروز شود
منبع : سفینه البحر٬جلد٢
![]() |
|
![]() |
1- جایگاه قرآن در نهج البلاغه (2)جدید |
2- جایگاه قرآن در نهج البلاغه (1)جدید |
3- خصوصیات حق از دیدگاه امام علی (علیه السلام)جدید |
![]() |
|
![]() |
1- نهج البلاغه از منظر دانشمندان بلاغتجدید |
2- نثر روان و گزین استاد شهیدی (ره) در ترجمه نهج البلاغهجدید |
3- تبلور دانش و معرفت در بلاغت علویجدید |
![]() |
|
![]() |
1- ملاّ صالح قزوینى شارح بزرگ «نهج البلاغه»جدید |
2- مصادر نهج البلاغهجدید |
3- مستدرکات و معاجم نهجالبلاغهجدید |
4- گسترة موضوعات و دسته بندی های موضوعی نهج البلاغهجدید |
با مراجعه به مصادر حدیثى اهل سنت به وجود احادیثى پى مى بریم که مى تواند تأیید کننده مضمون حدیث «ولایت» باشد. به برخى از آن ها اشاره مى کنیم:
1 ـ پیامبر(صلى الله علیه وآله) خطاب به على(علیه السلام) فرمود: «انت ولىّ کل مؤمن بعدى ومؤمنة»؛ «تو ولىّ هر فرد مؤمن و زن مؤمنه اى بعد از من هستى».(1)
2 ـ و نیز فرمود: «علىّ ولیّى فى کل مؤمن بعدى»؛ «علىّ ولىّ من از طرف من بر هر مؤمن بعد از من است».(2)
3 ـ و نیز فرمود: «علىّ منّى بمنزلتى من ربّى»؛ «علىّ نزد من به منزله من نزد خدایم».(3)
4 ـ و فرمود: «علىّ ولىّ المؤمنین من بعدى»؛ «علىّ ولىّ مؤمنین بعد از من است».(4)
5 ـ زیاد بن مطرف مى گوید:
از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) شنیدم که فرمود: «من احبّ ان یحیى حیاتى ویموت میتتى ویدخل الجنة الّتى وعدنى ربّى وهى جنة الخلد فلیتول علیاً وذریّته من بعده؛ فانّهم لن یخرجوکم باب هدى ولن یدخلوکم باب ضلالة»؛
«هر کس دوست دارد که حیاتى همانند حیات من داشته باشد و به مانند مردن من از دنیا برود و داخل بهشتى شود که پروردگارم به من وعده داده که همان جنة الخلد است، باید ولایت على و ذریّه بعد از او را بپذیرد؛ زیرا آنان شما را از باب هدایت خارج نکرده و در باب ضلالت داخل نخواهند کرد».(5)
6 ـ عمار بن یاسر مى گوید:
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «اوصى من آمن بى وصدّقنى بولایة على بن ابى طالب، فمن تولاه فقد تولاّنى ومن تولانى فقد تولّى الله، ومن احبه فقد احبّنى ومن احبّنى فقد احب الله، ومن ابغضه فقد ابغضنى ومن ابغضنى فقد ابغض الله عزّ و جلّ»؛ «به هر کس که به من ایمان آورده و مرا به ولایت على بن ابى طالب تصدیق کرده، سفارش مى کنم، پس هر کس ولایت او را داشته باشد ولایت مرا قبول کرده و هر کس ولایت مرا قبول کند ولایت خدا را داشته است. و هر کس او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر کس مرا دوست دارد خدا را دوست داشته است. و هر کس او را دشمن بدارد مرا دشمن داشته و هر کس مرا دشمن بدارد خداوند عزّوجلّ را دشمن داشته است».(6)
کلمه «ثقلین» تثنیه است از ماده ثَقَل، به معناى متاع و توشه سفر و هر چیز نفیسى که احتیاج به محافظت داشته باشد(1) یا از ماده ثِقل به معناى سنگینى است.
ثعلب مى گوید: کتاب و عترت را ثقلین نامیدند؛ زیرا عمل به آن دو سنگین است و آن ها را به دلیل بزرگ جلوه دادن قدر و منزلتشان ثقلین نامیدند.(2)
ابن حجر مکّى مى گوید:
«سمّى رسول الله(صلى الله علیه وآله) القرآن وعترته ـ الأهل والنسل والرهط الأدنون ـ ثقلین؛ لأنّ الثقل کل شىء نفیس خطیر مصون، وهذان کذلک؛ اذ کل منهما معدن للعلوم اللدنیة والأسرار والحکم الإلهیة، ولذلک حثّ النبىّ(صلى الله علیه وآله) على الاقتداء بهم والتعلّم منهم»؛
«رسول خدا(صلى الله علیه وآله) قرآن و عترت را ثقلین نامید. «ثقل» به هر چیز نفیسى گفته مى شود و کتاب و عترت از این قبیل است؛ زیرا هر کدام از آن دو معدن علوم لدنّى و اسرار و حکمت هاى الهى اند، از همین رو، پیامبر(صلى الله علیه وآله)مردم را به پیروى از آن دو تأکید و سفارش نموده است.»(3)
به بیانى دیگر:
ثقل، عیارى است که براى تثبیت ترازو وضع مى شود و آن دو به این دلیل به عیار تشبیه شده که کتاب و عترت مایه استقرار حیات و زندگانى مردمند؛ یعنى با از بین رفتن آن دو استقرار و طمأنینه از حیات مردم برچیده خواهد شد.(4)
حاکم حسکانى در مورد آیه «اهل الذّکر» چه روایتى نقل کرده است؟
حاکم حسکانى به سندش از حرث نقل کرده که گفت:
از على(علیه السلام) درباره آیه ( فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ) «از آگاهان بپرسید».
سؤال کردم، فرمود:
«به خدا سوگند! به طور حتم تنها ما اهل ذکریم، ما اهل علم بوده و ما معدن تأویل و تنزیلیم.
از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) شنیدم که مى فرمود:
من دروازه علم و على درب آن است، پس هر کس اراده علم کرد باید از درب آن بیاید.»(1).(2)
عده اى از صحابه و تابعین نزول آیه تطهیر را در شأن اصحاب کسا دانسته اند، از جمله:
جماعت زیادى از علماى اهل سنّت روایاتى را نقل کرده اند که نشان مى دهد آیه تطهیر در شأن اصحاب کساء نازل شده است. در اینجا به اسامى برخى از آنان اشاره مى کنیم:
واحدى به سند خود از ابن عباس نقل مى کند که آیه تطهیر در شأن همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله)نازل شده است.(1)
در پاسخ مى گوییم:
اوّلا:
در رجالِ این حدیث، افرادى مجهول و ضعیف وجود دارد که از آن جمله:
«ابویحیى عبدالحمید بن عبدالرحمن» است که متّهم به خطاى در روایت مى باشد.(2)
نسائى او را قوى ندانسته و ابن سعد و احمد بن حنبل او را تضعیف کرده اند.(3)
از دیگر رجالِ حدیث، «خصیف» است که احمد بن حنبل و یحیى بن سعید او را تضعیف کرده و روایتش را حجّت نمى دانند. ابوحاتم مى گوید: او کسى است که احادیث را با گفتار و آراء خلط کرده است. ابن معین مى گوید: ما از حدیث خصیف حذر مى کنیم.(4)
ثانیاً:
روایاتى صحیح السند از ابن عباس نقل شده که مى گوید: آیه تطهیر در شأن اصحاب کسا نازل شده است(5).(6)
برخى براى داخل کردن همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آیه تطهیر به حدیث امّ سلمه تمسّک کرده اند:
حاکم به سند خود از امّ سلمه نقل مى کند که گفت:
آیه تطهیر در خانه من نازل شد؛ آن گاه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به دنبال فاطمه و على و حسن و حسین فرستاد و فرمود:
اینان اهل بیت من هستند.
ام سلمه مى گوید:
عرض کردم:
اى رسول خدا! آیا من نیز از اهل بیتم؟
فرمود:
آرى! اگر خدا بخواهد.(1)
هم چنین طبرى به سندش از ام سلمه نقل مى کند که گفت:
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) على و فاطمه و حسن و حسین را جمع نمود و آن ها را زیر پارچه اى قرار داد؛ آن گاه عرض کرد:
پروردگارا! این ها اهل من هستند.
امّ سلمه مى گوید:
عرض کردم: اى رسول خدا! مرا از آنان قرار ده. فرمود: تو از اهل منى.(2)
در پاسخ مى گوییم: اوّلا: روایت از حیث سند ضعیف است؛ زیرا این مضمون از ام سلمه در دو سند وارد شده است:
او (ابن تیمیه) مى گوید:
علاّمه حلّى دروغ هایى را نقل مى کند که برجهل نقل کننده آنها دلالت دارد، مثلاً مى گوید:
سوره «هل اتى» در حقّ اهل بیت نازل شده است .
و این سخن وى دروغ است ؛
زیرا «هل اتى» به اجماع علما در مکّه نازل شده است ، و ازدواج على با فاطمه پس از هجرت در مدینه انجام گرفته ، و حسن و حسین پس از نزول هل اتى متولّد شده اند؛
پس دروغ بودن سخن وى بر آگاهان به نزول آیات و سیره آن بزرگواران پوشیده نیست.(1) در پاسخ مى گوییم:
نا آگاهى و نادانى این شخص منحصر به یک باب نیست ، بلکه جاهل به عقاید ، جاهل به فِرَق و مذاهب گوناگون ، جاهل به سیره ، جاهل به احکام ، جاهل به حدیث ، و همچنین جاهل به علوم قرآن است ، به اندازه اى جاهل است که مطالب زیر را نفهمیده است :
او مى گوید:
سخن علاّمه حلّى که مى گوید:
طبق آیه:
(قُل لاَّ أَسْـئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ ا لْمَوَدَّةَ فِى ا لْقُرْبَى)(1)
[بگو: من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى کنم ، جز دوست داشتن نزدیکانم (اهل بیتم) ]دوستى و مودّت اهل بیت واجب است ، اشتباه است ؛
زیرا این آیه مکّى است و در زمان نزول آن نه على با فاطمه ازدواج کرده بود و نه فرزندى داشته اند.(2) و مى گوید(3) :
سخن او ـ علاّمه حلّى ـ که مى گوید :
خدا آیه : (قُل لاَّ أَسْـئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ ا لْمَوَدَّةَ فِى ا لْقُرْبَى)
[بگو: من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى کنم جز دوست داشتن نزدیکانم (اهل بیتم)] را در شأن آنان نازل کرده ، سخنى دروغ است ؛ زیرا این آیه در سوره شورى قرار دارد و این سوره بدون شکّ مکّى است و قبل از ازدواج على با فاطمه و تولّد حسن و حسین نازل شده است . تا اینکه مى گوید : و عدّه اى از نویسندگان اهل سنّت وجماعت ، و شیعه اعمّ از پیروان احمد و دیگران نقل کرده اند :
وقتى این آیه نازل شد، از پیامبر پرسیدند:
اى پیامبر خدا اهل بیت کیست؟