واحدى به سند خود از ابن عباس نقل مى کند که آیه تطهیر در شأن همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله)نازل شده است.(1)
در پاسخ مى گوییم:
اوّلا:
در رجالِ این حدیث، افرادى مجهول و ضعیف وجود دارد که از آن جمله:
«ابویحیى عبدالحمید بن عبدالرحمن» است که متّهم به خطاى در روایت مى باشد.(2)
نسائى او را قوى ندانسته و ابن سعد و احمد بن حنبل او را تضعیف کرده اند.(3)
از دیگر رجالِ حدیث، «خصیف» است که احمد بن حنبل و یحیى بن سعید او را تضعیف کرده و روایتش را حجّت نمى دانند. ابوحاتم مى گوید: او کسى است که احادیث را با گفتار و آراء خلط کرده است. ابن معین مى گوید: ما از حدیث خصیف حذر مى کنیم.(4)
ثانیاً:
روایاتى صحیح السند از ابن عباس نقل شده که مى گوید: آیه تطهیر در شأن اصحاب کسا نازل شده است(5).(6)
برخى براى داخل کردن همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آیه تطهیر به حدیث امّ سلمه تمسّک کرده اند:
حاکم به سند خود از امّ سلمه نقل مى کند که گفت:
آیه تطهیر در خانه من نازل شد؛ آن گاه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به دنبال فاطمه و على و حسن و حسین فرستاد و فرمود:
اینان اهل بیت من هستند.
ام سلمه مى گوید:
عرض کردم:
اى رسول خدا! آیا من نیز از اهل بیتم؟
فرمود:
آرى! اگر خدا بخواهد.(1)
هم چنین طبرى به سندش از ام سلمه نقل مى کند که گفت:
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) على و فاطمه و حسن و حسین را جمع نمود و آن ها را زیر پارچه اى قرار داد؛ آن گاه عرض کرد:
پروردگارا! این ها اهل من هستند.
امّ سلمه مى گوید:
عرض کردم: اى رسول خدا! مرا از آنان قرار ده. فرمود: تو از اهل منى.(2)
در پاسخ مى گوییم: اوّلا: روایت از حیث سند ضعیف است؛ زیرا این مضمون از ام سلمه در دو سند وارد شده است:
او (ابن تیمیه) مى گوید:
علاّمه حلّى دروغ هایى را نقل مى کند که برجهل نقل کننده آنها دلالت دارد، مثلاً مى گوید:
سوره «هل اتى» در حقّ اهل بیت نازل شده است .
و این سخن وى دروغ است ؛
زیرا «هل اتى» به اجماع علما در مکّه نازل شده است ، و ازدواج على با فاطمه پس از هجرت در مدینه انجام گرفته ، و حسن و حسین پس از نزول هل اتى متولّد شده اند؛
پس دروغ بودن سخن وى بر آگاهان به نزول آیات و سیره آن بزرگواران پوشیده نیست.(1) در پاسخ مى گوییم:
نا آگاهى و نادانى این شخص منحصر به یک باب نیست ، بلکه جاهل به عقاید ، جاهل به فِرَق و مذاهب گوناگون ، جاهل به سیره ، جاهل به احکام ، جاهل به حدیث ، و همچنین جاهل به علوم قرآن است ، به اندازه اى جاهل است که مطالب زیر را نفهمیده است :
او مى گوید:
سخن علاّمه حلّى که مى گوید:
طبق آیه:
(قُل لاَّ أَسْـئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ ا لْمَوَدَّةَ فِى ا لْقُرْبَى)(1)
[بگو: من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى کنم ، جز دوست داشتن نزدیکانم (اهل بیتم) ]دوستى و مودّت اهل بیت واجب است ، اشتباه است ؛
زیرا این آیه مکّى است و در زمان نزول آن نه على با فاطمه ازدواج کرده بود و نه فرزندى داشته اند.(2) و مى گوید(3) :
سخن او ـ علاّمه حلّى ـ که مى گوید :
خدا آیه : (قُل لاَّ أَسْـئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ ا لْمَوَدَّةَ فِى ا لْقُرْبَى)
[بگو: من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى کنم جز دوست داشتن نزدیکانم (اهل بیتم)] را در شأن آنان نازل کرده ، سخنى دروغ است ؛ زیرا این آیه در سوره شورى قرار دارد و این سوره بدون شکّ مکّى است و قبل از ازدواج على با فاطمه و تولّد حسن و حسین نازل شده است . تا اینکه مى گوید : و عدّه اى از نویسندگان اهل سنّت وجماعت ، و شیعه اعمّ از پیروان احمد و دیگران نقل کرده اند :
وقتى این آیه نازل شد، از پیامبر پرسیدند:
اى پیامبر خدا اهل بیت کیست؟
بیانات آیت الله العظمی وحید خراسانی-مد ظله العالی- در عظمت واقعه عاشورا1435
ایشان در ابتدای سخنان خویش به اهمیت تبلیغ و نشر دین در این ایام اشاره کرده، فرمودند: وای بر ما از روز حساب، آنگاه که از ما می پرسند: این لباس را پوشیدید، سر سفره ما نشستید، آیا ذخایر ما را منتشر کردید ؟ ایام تفقه گذشت ، ایام انذار است، هر کس که در این زمان تمکن دارد و کوتاهی کند، باید برای جواب فردای قیامت آماده بشود و آن زمان وقت حسرت فوت است. از این فرصت استفاده کنید و بذر حقایق مذهب را در مغز عامه مردم منتشر کنید. معظم له در ادامه بیاناتشان نقل کردند که کسی خدمت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها رسید و سؤالی را ده بار از آن حضرت پرسید و از این تکرار خجل شد ولی آن حضرت فرمودند: به هر جوابی که از سؤال دادم ، خدا برای مزد آن از زمین تا عرش به من لؤلؤ داد، و سپس از پدر بزرگوارشان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمایشی را در ارزش و مقام کسی که کارش تحصیل علوم اهل بیت و نشر آن باشد، نزد خداوند بیان فرمودند. آیت الله العظمی وحید خراسانی مد ظله العالی در پایان سخنانشان به ذکر مصائب حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام در روز عاشورا پرداختند و برخی از منازل و مقامات آن حضرت را نزد خداوند بیان کردند. مشاهده سخنرانی |
به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا) شعبه
مرکزی، در این مقاله آمده است: آیه مباهله بر صداقت و عصمت
گفتاری و رفتاری اصحاب کساء دلالت دارد. به اعتراف دانشمندان
فریقین، روایات متواتری وجود دارند که پیامبر گرامی (ص) به جای
«انفسنا»، حضرت علی(ع) را و به جای «نسائنا»، حضرت فاطمه (ع)
را و به جای «ابنائنا» حضرت امام حسن(ع) و حضرت امام حسین(ع)
را برای مباهله با نصارای نجران به عنوان گواه نبوت از میان
همه امت به همراه بردند.
برخی از دانشمندان اهل سنّت این امر را متفق علیه و برخی دیگر اجماعی میدانند. روایات مباهله با بیش از 51 طریق متفاوت از 37 تن از بزرگان دین روایت شدهاند. برخی دانشمندان اهل سنت شبهاتی را نیز مطرح کردهاند اما این شبهات هیچ پایگاه علمی ندارند.
اعمال و دعاى روز مباهله
روز بیست و چهارم بنابر اَشْهر روزى است که مُباهَلَه کرد رسول خدا صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله با نصاراى نجران و پیش از آنکه خواست مُباهله کند عبا بر دُوش مبارک گرفت و حضرت امیرالمؤ منین و فاطمه و حَسَن و حسین عَلیهمُ السلام را داخل در زیر عبا نمود و گفت پروردگارا هر پیغمبرى را اهل بیتى بوده است که مخصوص ترین خلق بوده اند به او خداوندا اینها اهل بیت منند پس از ایشان برطرف کن شک و گناه را و پاک کن ایشان را پاک کردنى پس جبرئیل نازل شد و آیه تطهیر در شاءن ایشان آورد پس حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله آن چهار بزرگوار را بیرون برد از براى مباهله چون نگاه نصارى بر ایشان افتاد و حقّیّت آن حضرت و آثار نزول عذاب مشاهده کردند جُراءَت مُباهله ننمودند واستدعاى مصالحه و قبول جزیه نمودند و در این روز نیز حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام در حال رکوع انگشترى خود را به سائل داد و آیه اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ در شانش نازل شد و بالجمله این روز روز شریفى است و در آن چند عمل وارد است :
اوّل : غسل
دوّم : روزه
سوّم : دو رکعت نماز و آن مثل روز عید غدیر است در وقت و کیفیّت و ثواب و آیة الکرسى که در نماز مباهله است تا هُمْ فیها خالِدُونَ است
چهارم : خواندن دعاى مباهله که شبیه به دعاى سحرهاى ماه رمضان است و شیخ و سیّد هر دو نقل کرده اند لکن مابین روایات آن دو بزرگوار اختلاف کثیر است و من اختیار مى کنم روایت شیخ را در مصباح فرموده دعاء روز مباهله روایت شده با فضیلت آن از حضرت صادق علیه السلام مى گویى :
مدینه اولین باری است که
میهمانانی چنین غریبه را به خود میبیند. کاروانی متشکل از شصت
میهمان ناآشنا که لباسهای بلند مشکی پوشیدهاند، به گردنشان
صلیب آویختهاند، کلاههای جواهرنشان بر سر گذاشتهاند،
زنجیرهای طلا به کمر بستهاند و انواع و اقسام طلا و جواهرات
را بر لباسهای خود نصب کردهاند.
وقتی این شصت نفر برای دیدار با پیامبر، وارد مسجد میشوند،
همه با حیرت و تعجب به آنها نگاه میکنند. اما پیامبر بیاعتنا
از کنار آنان میگذرد و از مسجد بیرون میرود هم هیأت میهمانان
و هم مسلمانان، از این رفتار پیامبر، غرق در تعجب و شگفتی
میشوند. مسلمانان تا کنون ندیدهاند که پیامبر مهربانشان به
میهمانان بیتوجهی کند به همین دلیل، وقتی سرپرست هیأت مسیحی
علت بیاعتنایی پیامبر را سؤال میکند، هیچ کدام از مسلمانان
پاسخی برای گفتن پیدا نمیکنند.
تنها راهی که به نظر میرسد، این است که علت این رفتار پیامبر
را از حضرت علی بپرسند، چرا که او نزدیکترین فرد به پیامبر و
آگاهترین، نسبت به دین و سیره و سنت اوست. مشکل، مثل همیشه به
دست علی حل میشود. پاسخ او این است که:
«پیامبر با تجملات و تشریفات، میانهای ندارند؛ اگر میخواهید مورد توجه و استقبال پیامبر قرار بگیرید، باید این طلاجات و جواهرات و تجملات را فروبگذارید و با هیأتی ساده، به حضور ایشان برسید.» ادامه مطلب ...
ترجمه منظوم آیه مباهله
به دستــــور پــــروردگــــار جـــــــــلال | بود خـــــلقت عیسی انــــدر مثـــــال |
چــــــو آدم که او را زخــــــــاک آفریــد | که چون گفت شو، ناگهان شد پدید |
پس از این هر آن کس که ورزد جلال | کـــه در بـاب عیسی بود آن مقـــــال |
کنـون چون به وحـــــــی یگانــــه خدا | شـــدی آگه از حــالش ای مصطفـــی |
بـــــگو پس بیـــایند تا ایــــن زمـــــان | همــــــه گـــــرد آییم دریــــک مـــــکان |
به همــــراه انفــــاس و اطفــــال و زن | تبـــــاهــل نمــــاییـم ای انـجمـــــــن |
نمـــــــاییـم نفـــــــرین بر یــکدیـــــــگر | بـــه درگـــاه پروردگـــار بشــــر |
کـه ناراست گــــو را به خشــــم خــدا | نمـــاییم با این عمــــل مبتــــلا |
تفسیر آیه مباهله
پدید آورنده : ابوالفتوح رازی ، صفحه 13
«فَمَن جآجَّکَ فیهِ مِن بَعد ما جائَکَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعالَوا ندعوا ... هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره ی مسیح) به تو رسید، [باز] کسانی با تو به مُجاجّه و ستیز برخیزند، به آن ها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنانِ خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».
چون رسول صلی الله علیه و آله وسلم مکه بگشاد و اسلام منتشر شد و سلطانِ حجَتِ رسول قاهر گشت بر کافران؛ وُفود (گروه ها) آمدن گرفتند به نزدیک رسول صلی الله علیه و آله وسلم . بهری (گروهی) اسلام می آوردند و بهری امان می طلبیدند.
در جمله ی وفود، وَفْد (گروه) نجران بود. عصر در مدینه آمدند. جامه های دیبا پوشیده و صلیب ها در گردن افکنده. جهودان بیامدند و با ایشان مناظره کردند و ایشان را گفتند: شما بر هیچ نه آید. (شما باطل هستید)
پیامبراسلام(ص) در سال های اول رسالت خود، با سران کشورهای جهان مکاتبه کرد و بدین وسیله آنها را به دین مبین اسلام دعوت نمود. در این بین نامه ای نیز به اسقف نجران نوشت و طی آن مسیحیان نجران را به آئین اسلام دعوت نمود.
« به نام خدای ابراهیم، اسحاق و یعقوب. این نامه ای است از محمد پیامبرخدا به اسقف نجران. خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش می کنم و شما را از پرستش بندگان، به پرستش خدا دعوت می نمایم. شما را دعوت می کنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند وارد آیید، اگر دعوت مرا نپذیرفتید(لااقل) باید به حکومت اسلامی مالیات(جزیه) بپردازید و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود.»
نمایندگان پیامبراکرم، نامه ایشان را به اسقف مسیحیان نجران رساندند. وی پس از خواندن نامه، شورایی مرکب از شخصیت های مذهبی و غیرمذهبی تشکیل داد که وارد مدینه شوند و از نزدیک با پیامبر صلی الله علیه و آله دیدار کنند و دلایل نبوت ایشان را مورد بررسی قرار دهند.
نمایندگان نجران پس از دیدار با پیامبر با ایشان به مباحثه و تبادل نظرات و افکار پرداختند و در مورد حضرت مسیح و حضرت مریم و خدا به گفتگو نشستند، که در نهایت آنان به پیامبر(ص) گفتند: گفتگوهای شما ما را قانع نمی کند. در این هنگام حضرت جبرئیل نازل گردید، و آیه مباهله را آورد و پیامبر را مأمور کرد تا با کسانی که با او مجادله می کنند و حق را نمی پذیرند به مباهله برخیزد.
فرمان الهی از این قرار بود:" فمن حاجک فیه من بعد ما جاء ک من العلم فقل تعالوا ندع ابناء نا و ابناء کم و نساء نا و نساء کم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علی الکاذبین."( آل عمران/61)
هرگاه بعد از علم و دانشی که(درباره مسیح) به تو رسیده،(باز) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو:« بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»
نمایندگان نجران از پیامبر وقت خواستند و قرار شد فردای آن روز به مباهله بروند.
«همانا مثل خلقت عیسی از جانب خداوند همانند خلقت آدم ابوالبشر است که خدا او را از خاک بساخت، سپس بدان خاک گفت بشری به حد کمال باش. هماندم چنان گشت. سخن حق همانست که از جانب خداوند به تو رسید مبادا که هیچگاه در آن شک و ریب کنی. پس هر کس با تو در مقام مجادله برآید بعد از آگاهی تو به او بگو بیایید ما و شما فرزندان و زنانمان را بخوانیم و در دعا و التجا به درگاه خدا اصرار کنیم تا دروغگو و کافران را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم. این داستان به حقیقت سخن حق است و جز آن خدای یکتا خدای نیست و خداست که بر همه کار توانا و به همه حقایق داناست. (سوره آل عمران، 59-61)
پذیرش ادیان و قبول اندیشه الهی به عنوان آنچه که آدمی را از سردر گمیهای پیچدرپیچ زندگی میرهاند و به سوی آگاهی رهایی بخش رهنمون میکند هیچگاه از سوی پیامبران و امامان و نایبان آنها به اجبار نبوده است و انتخاب زندگی در روشنی و سفیدی و یا در وجه مقابل آن تاریکی و ظلمت به انتخاب خود انسان وابسته است. اینگونه است که مسئولیت تمامی اعمال آدمی و چگونگی حیات آینده را مستقیماً خود فرد مشخص کرده و دورنمای لحظات آینده برای هر کسی از چگونگی رفتارها و ایده آلهایش در زمان حال مشخص میشود.
در پذیرش عقاید دینی آدمیان هیچگاه به تقلید و پذیرش بدون قید و شرط تشویق نشده بلکه همواره خطاب رسولان الهی به مردم برای اینکه راه و رسم پیشین زندگیشان را تغییر دهند و پا در مسیر بهتر و متعالیتری بگذارند رجوع به عقل و دلشان است، یعنی دو ابزاری که صدای بیدار و آگاهی درون صادق انسان به حساب آمده که اگر ابراز وجودشان محدود به نیازهای گذرای آدمی نگردد میتوانند حرکت آدمی را در جهت درست تا رسیدن به مقصد هدایت کنند که عبور از دقایق ناپایدار زندگی و رسیدن به نهایتی هر چند اندک برای انسان ارمغان آورنده آرامشی ماندگار است.
با نگاه و تعمق به تاریخ حیات انسانها و نخستین اندیشهورزیهای ابتداییشان میتوان به روشنی دریافت که انسان از زمانی که چشم به روی جهان گوناگونیها میگشاید و سعی میکند تا حضور خودش را به اثبات و نیازهای زندگیاش را مرتفع کند هیچگاه خودش را تنها و محصور نمیداند بلکه به شکلی ذاتی خویشتن را وابسته به نیرویی مافوق تصور همه چیز میداند که بیاختیار به او وابسته است و بودنش را در پرتو اشارات نادیدنی او درک میکند که به سوی کمال در حرکتی مداوم است و عقل و دل آدمی هم وجود این ذات بیمنتها را مدام به انسان یادآوری میکنند. ادامه مطلب ...