هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه
هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

آرزویت مگر چیست ؟ شب آرزوها لیله الرغائب ، آرزوی به وسعت عالم ،



شب آرزوها لیله الرغائب........
.
.
.
شبی که...........

آرزوی به وسعت عالم

اولین و آخرین آرزو یمان یار او شدن ، کنار او بودن ، خیره به چهره دلربایش شدن ، به عشقش زندگی کردن ،مال وعمرمان را در راه او خرج نمودن وبه عشقش جان دادن

آرزوی دست یافتنی

آری او خواهد آمد

تا آن روز در سر راهش تکه به دیوار انتظار مینهم

تا از اوجا نمانم..........


اللهم عجل الولیک الفرج

..............................................................

مراحل پایانی بازسازی سرداب مقدس سامرا



 
  »» تصاویر مراحل پایانی بازسازی سرداب مقدس سامرا







  مراحل پایانی بازسازی سرداب مقدس سامرا 


سرداب مقدس، زیرزمینى است در سامرَا، کنار مزار امام هادى و امام حسن عسکرى(علیه السلام) آن سرداب محل زندگى وعبادت امام هادى و امام حسن عسکرى و حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه شریف) بوده وتمام دیدارها با حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)در زمان پدرش در همین منزل و سرداب انجام مى گرفته است.


خانه امام عسکرى (علیه السلام) همانند دیگر خانه هاى عراق، شامل غرفه اى براى مردان، غرفه اى براى زنان و سرداب بوده که سرداب نیز شامل غرفه هایى براى مردان و زنان بوده است ودر تابستان از شدت گرما به این سرداب پناه مى برده اند. مقدس شمردن آن سرداب از سوى شیعیان موجب شدکه دشمنان اهل بیت، شیعیان را متهم کنند بر اینکه آن ها مى گویند امام زمان در این سرداب مخفى شده است اما شیعیان از چنین اعتقادى منزه هستند. شیعیان سرداب را به این دلیل مقدس مى شمارندکه محل زندگى ونیایش سه امام معصوم، همچنین محل زندگى حضرت حکیمه خاتون ونرجس خاتون بوده است.


و اما موقعیت کنونی سرداب سامرا: امروزه هرکس از هر نقطه شهر سامرا به مرکز شهر نگاه کند، دوگنبد با شکوه مى بیندکه یکى از آن ها باکاشى هاى طلایى براق و دیگرى باکاشى هاى رنگى زیبائى پوشیده شده است. هر یک از این گنبدها به ساختمان مستقلى تعلق دارند. گنبد بزرگ طلایى بر بالاى ضریح مطهرکه مرقدهاى مقدس امام دهم (علیه السلام)و امام یازدهم(علیه السلام)در آن جاى دارد، قرارگرفته است. ولى گنبدهاى کوچک بر بالاى ساختمان مسجد جامع شهر ساخته شده است. ساختمان حرم مطهر به شکل مستطیل وساختمان مسجد جامع به صورت مستقل از ساختمان حرم، ولى متصل به صحن حرم است وسرداب غیبت درست در زیر ساختمان مسجد قرارگرفته و در طول تاریخ بارها در بنا و بخش هاى مختلف آن تعمیرات و تغییراتى انجام شده است.

 

ادامه مطلب ...

نصیـحتى از آیـت اللـه العظمـى وحیـد خـراسـانـى ادام الله بفائه




  »» نصیـحتى از آیـت اللـه العظمـى وحیـد خـراسـانـى ادام الله بفائه




بسم الله الرحمن الرحیم
علیکم بالتوکل علی الحی الذی لا یموت فانه و من یتوکل علی الله فهو حسبه، إن الله بالغ أمره و علیکم بالتوسل بمن بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الأرض و السماء فهو المنتهی إلیه مواریث الأنبیاء خلیفة الرٌحمن و صاحب العصر و الزمان فإنه قال سبحانه و تعالی و ابتغوا إلیه الوسیلة. 


ترجمه :


بر خدایی توکل کنید که تمام کائنات آنچه دارند از اوست، وبه اوست، و هر کس بر او توکل کند علم و قدرت و حکمت آن حی قیوم او را بس است، و این همان وعده ای است که به متوکلین داده است؛


و به آن کس توسل کنید که قطب عالم امکان و ولی عصر و صاحب الزمان است، و به یمن وجود او زمین و آسمان بر پا است، و توسل به حجت خدا شرط توکل به خدا است.



یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها...


 

دل هوای روی ماه یار دارد جمعه ها

دل هوای دیدن دلدار دارد جمعه ها

صبح جمعه چشم در راهیم ما ای عاشقان

یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها

چشم های منتظر با اشک های عاشقی

هر نگاهش حرف ها بسیار دارد جمعه ها

آفتابا امرکن تا ابرها ‍پنهان شوند

آسمان بر تابشت اصرار دارد جمعه ها

بی تو دلتنگیم جان مادرت زهرا بیا

بی تو دیگر حالت تکرار دارد جمعه ها

دلخوشم با جمله ای سرشار ازعشق و امید:

یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها



زندگینامه امام زمان، حضرت مهدی (عج) ، امام زمان(ع) هم نام و هم کنیه حضرت پیامبر اکرم(ص) است.




 

نام: محمد بن الحسن .
کنیه: ابوالقاسم.
امام زمان(ع) هم نام و هم کنیه حضرت پیامبر اکرم(ص) است. در روایات آمده است که شایسته نیست آن حضرت را با نام و کنیه، اسم ببرند تا آن گاه که خداوند به ظهورش زمین را مزیّن و دولتش را ظاهر گرداند.
القاب: مهدى، خاتم، منتظر، حجت، صاحب الامر، صاحب الزمان، قائم و خلف صالح.
شیعیان در دوران غیبت صغرى ایشان را «ناحیه مقدسه» لقب داده بودند. در برخى منابع بیش از 180 لقب براى امام زمان(ع) بیان شده است.
منصب: معصوم چهاردهم، امام دوازدهم شیعیان و بر پاکننده اولین حکومت واحده جهانى در دوره آخر الزمان.
تاریخ ولادت: نیمه شعبان سال 255 هجرى.
برخى روز تولد آن حضرت را هشتم شعبان و برخى دیگر 23 رمضان دانسته‏اند. سال تولد آن حضرت را نیز برخى 256 و برخى 258 دانسته‏اند.
محل تولد: سامرا (در سرزمین عراق کنونى).
نسب پدرى: ابو محمد، حسن بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابى‏طالب(ع).
نام مادر: نرجس. نام اصلىِ وى ملیکه، دختر یشوعاى، فرزند قیصر روم است. برخى گفته‏اند که نام وى صیقل مى‏باشد.
مدت امامت: امامت آن حضرت در دو مرحله است که به «غیبت صغرى» و «غیبت کبرى» شهرت یافته است.
مدت «غیبت صغرى» از هنگام ولادت آن حضرت، در سال 255 تا سال 329 هجرى، به مدت 74 سال بوده است. و «غیبت کبرى» از سال 329 هجرى آغاز و تاکنون ادامه یافته است. این غیبت همچنان ادامه دارد تا خواست خداوند منان بر ظهور آن حضرت تعلق گیرد. در آن زمان، غیبتش به پایان مى‏رسد وحکومت اسلامى، در سراسر جهان، به رهبرى آن حضرت محقق مى‏گردد.
تاریخ و سبب شهادت :
امام زمان(عج) هم اکنون زنده است و به خواست خداى متعال تا زمانى که قیام کند و جهان را از عدالت بهره‏مند سازد، زنده‏خواهد بود. سپس چند سال حاکم على‏الاطلاق روى زمین خواهد گردید که مدت آن، در روایات، به طور مختلف، هفت، هشت، نه، ده و نوزده سال تعیین شده است که هر سال آن برابر با ده سال فعلىِ ما است. بنابراین اگر حکومتش هفت سال باشد، برابر با هفتاد سال ما خواهد بود.
پس از شهادت آن حضرت، به مدت چهل روز هرج و مرج وفتنه و فساد درجهان حاکم مى‏گردد و سپس عمر این جهان به پایان مى‏رسد و عالم قیامت آغاز مى‏گردد.
اصحاب و یاران :
1. عثمان بن سعید عمروى (متوفاى سال 257ق.).
2. محمد بن عثمان عمروى (متوفاى سال 304ق.).
3. حسین بن روح نوبختى (متوفاى سال 326ق.).
4. على بن محمد سمرى (متوفاى سال 329ق.).
این چهار تن نماینده بلافصل امام زمان(ع) بودند که در ایام غیبت صغرى، پس از شهادت امام حسن عسکرى(ع)، از سال 260 تا 329، به مدت 70 سال به ترتیب، واسطه میان امام(ع) وشیعیان ایشان بودند. این چهار نفر به «نوّاب اربعه» مشهورند. ولى در هنگام خروج آن حضرت، 313نفر از یارانش به او پیوسته و نخستین هسته لشکریان امام(ع) را تشکیل مى‏دهند. علاوه بر آنان، هزاران نفر در ایام غیبت آن حضرت به این مقام ارجمند نایل شده‏اند که بر دیگران پنهان مانده است و پنهان خواهد ماند. همچنین افراد بسیارى در ایام غیبت به محضرش شرفیاب گشته و از عنایاتش بهره‏مند شده‏اند که در این جا به نام برخى از آنان اشاره مى‏گردد:
 
1. اسماعیل بن حسن هرقلى.
2. سید محمد بن عباس جبل عاملى.
3. سید عطوه علوى حسنى.
4. امیراسحاق استرآبادى.
5. ابوالحسین بن ابى بغل.
6. شریف عمر بن حمزه.
7. ابوراجح حمامى.
8. شیخ حر عاملى.
9. مقدس اردبیلى.
10. محمد تقى مجلسى.
 
 11. میرزا محمد استرآبادى.
12. علامه بحر العلوم.
13. شیخ حسین آل رحیم.
14. ابوالقاسم بن ابى جلیس.
15. ابو عبداللَّه کندى.
16. ابو عبداللَّه جنیدى.
17. محمد بن محمد کلینى.
18. محمد بن ابراهیم بن مهزیار.
19. محمد بن اسحاق قمى.
20. محمد بن شاذان نیشابورى.
 
 
زمامداران معاصر :
امام زمان(ع) از زمان تولد (سال 255 هجرى) تا زمان ظهور و تشکیل حکومت جهانى، با تمام حاکمان و زمامداران کشورهاى اسلامى و غیر اسلامى، معاصر بوده و خواهد بود؛ اما خلفاى عباسى که در ایام غیبت صغراى آن حضرت بر مسلمانان حکومت راندند، عبارتند از:
1. مهتدى عباسى (255 - 256ق.).
2. معتمد عباسى (256 - 279ق.).
3. معتضد عباسى (279 - 289ق.).
4. مکتفى عباسى (289 - 295ق.).
5. مقتدر عباسى (295 - 320ق.).
6. قاهر عباسى (320 - 322ق.).
7. راضى عباسى (322 - 329ق.).
8. متقى عباسى (329 - 333ق.).
هنگامى که حضرت مهدى(ع) ظهور کند و قیام آزادى بخش وى فراگیر شود، برخى از سلاطین و حاکمان کشورها در برابر او تواضع نموده و سر تسلیم فرود مى‏آورند و برخى دیگر با آن حضرت، به مقابله و منازعه بر مى‏خیزند و پس از درگیرى، متحمل شکست و اضمحلال خواهند شد و حکومت آن حضرت، از شرق تا غرب کره زمین را فرا خواهد گرفت. در این باره، روایات فراوانى از معصومین(ع)نقل شده است که براى نمونه، حدیثى را از امام محمد باقر(ع) بیان مى‏کنیم:
عَن أبی جعفر(ع) قال: القائِمُ مِنّا مَنصُورٌ بالرُّعبِ، مُؤیّدٌ بالنَّصر، تُطوى‏ له الأرضُ وَتظهَرُ لَهُ الکنوزُ ویبلغُ سُلطانه المشرقَ والمغرِبَ ویُظِهرُ اللَّهُ دینهُ على الدّینِ کُلّه ولو کَرِهَ المُشرکون فلا یَبقى‏ على وجهِ الأرضِ خرابٌ إلّا عمّر وینزلُ روحُ‏اللَّهِ عیسى بن مریم فیُصلّی خلفه.(1)
قیام کننده از ما منصور به رعب و مؤیّد به نصر است. زمین از براى او در نوردیده شود و گنج‏هاى پنهان را براى او آشکار کند. سلطنت و حکومت او شرق و غرب را فرا خواهد گرفت و خداوند منان، به دست او دین خود را بر همه دین‏ها غالب گرداند، اگر چه مشرکان را خوش نیاید. در روى زمین هیچ خرابى باقى نماند، مگر این که آبادش کند و روح اللَّه، عیسى بن مریم از آسمان نازل شده و بر او اقتدا کند و پشت سرش نماز بخواند.
رویدادهاى مهم :
از آغاز تولد نوید بخش حضرت مهدى(ع) (در سال 255 هجرى) تا زمان قیام آن حضرت و تشکیل حکومت جهانى، رویدادهاى مهم و فراوانى رخ داده و خواهد داد که قابل شمارش نیستند و هیچ دفتر و دیوانى گنجایش ثبت و ضبط آنها را ندارد؛ اما در این جا به برخى از رویدادهاى مهمى که در زمان ظهور آن حضرت اتفاق خواهد افتاد و در روایات و منابع اسلامى به عنوان علامات ظهور حضرت مهدى(ع) از آنها یاد شده است، اشاره مى‏شود:
1. خروج دجّالِ یک چشم و ادعاى الوهیت و خون ریزى و فتنه‏هاى فراوان او در زمین و جنگ با حضرت مهدى(ع) و شکست و نابودى‏اش به دست امام زمان(ع) یا حضرت عیسى(ع).
2. نداى آسمانى براى معرفىِ حضرت مهدى(ع) و شنیدن همه مردم، آن را به زبان رایج خودشان و استقبال آنان از امام زمان(ع).
3. خروج سفیانى (عثمان بن عنبسه از اولاد یزید بن معاویه) از وادىِ یابس، در سرزمین میان مکه و شام، و تصرف بسیارى از شهرها و خون ریزى و فتنه در بین مردم، و نبرد او با لشکریان امام زمان(ع) و کشته شدنش در صخره بیت المقدس به دست یاران حضرت مهدى(ع).
4. خروج سیّد حسنى از شمال ایران (حدود دیلم و قزوین) و دعوت او به مذهب امامیه، و رفع ظلم از مردم و نبردهاى پیروزمندانه او با ستمکاران و فاسقان و پیوستن او به حضرت مهدى(ع) در کوفه.
5. خروج شصت کذّاب که به دروغ ادعاى پیامبرى مى‏کنند.
6. ادعاى دروغین مقام امامت توسط دوازده نفر از آل ابى‏طالب(ع).
7. کشته شدن نفس زکیّه، پسرى از آل محمد(ص)، در مسجد الحرام، ما بین رکن و مقام.
8. ظاهر شدن صورت و سینه و یاکف دست، در چشمه خورشید.
9. وقوع کسوف در نیمه ماه رمضان و خسوف در آخر رمضان.
10. برخاستن نداهاى متعدد از آسمان در ماه رجب و شنیدن همه مردم.
11. گسترش سیاهىِ کفر، فسق و معصیت در سراسر جهان.
12. ظهور حضرت مهدى(ع) (به هیأت مردى سى‏سال) از کنار کعبه، در مکه معظّمه، و دعوت مردم به اسلام راستین.
صلوات بر پیامبر و آل پیامبر (ص)
درپایان زندگی نامه معصومین (ع) شایسته است صلوات ویژه آنان را از یکی از امامان معصوم (ع) دراین جا بیان کرده واز این طریق ارادت مخصوص خود را به سرور و سالارمان حضرت حجت بن الحسن (ع) ابراز و اظهار نماییم:
از امام زین العابدین(ع) روایت شده است که در صلوات بر پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت آن حضرت، خوانده شود:
اللّهمَّ صَلِّ عَلى محمدٍّ وَالِ مُحمّدٍ، شَجرَةِ النّبوّةِ ، وَموضِع الرِّسالةِ ، ومختلفِ الملائِکةِ ، ومعدِنِ العِلمِ، واهلِ بیتِ الوَحی ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ محمّدٍ وَآلِ محمّدٍ، الفُلکِ الجاریةِ فی اللُّجَجِ الغامِرةِ ، یأمَنُ من رَکِبها ویغرقُ من ترکَها، المُتقدِّمُ لَهُم مارِقٌ ، والمتأخّرُ عنهم زاهقٌ ، وَاللازِمُ لهُم لاحقٌ ،اللّهُمَّ صَلِّ على محمّدٍ وآلِ محمّدٍ ، اَلْکَهفِ الحصین ، وغیاثِ المُضطرِّ المُستکین ، وَمَلْجَأِ الهاربین ، وَعِصمة الْمُعْتَصِمین....
خدایا! بر محمد وآلش درود فرست که درخت نبوّتند و جایگاه رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان و معدن علم و حکمت و خاندان وحى. خدایا! بر محمد و آلش درود فرست که آنان کِشتى دریاى معرفتند و روان در اَعماق آن دریا، هر کس بر آن کِشتى در آید از غرق ایمن است، و هرکس در نیاید به دریاى هلاکت غرق خواهد شد. هرکس بر آنان پیشى گیرد از دین خارج گردد، و هر کس از آنان عقب ماند سعى‏اش باطل و نابود گردد، و هر کس همراه آنان باشد ملحق به آنان خواهد شد. خدایا! بر محمد و آلش درود فرست که حصار محکم امتند و فریادرس بیچارگان و نگهبان عصمت طلبان..(3)

--------------------------------------------------------------------------------
1. کمال الدین و تمام النعمة، ص‏330.
 
2. اثبات الهداة بالنصوص والمعجزات، ج‏3، ص‏710؛ منتهى الآمال فى تاریخ النبى و الآل، ج‏2، ص‏470.
 
3. مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمى، ص‏211، در بخش اعمال مشترک ماه شعبان.
 
برگرفته شده از کتاب " خاندان عصمت علیهم السلام " تالیف سید تقى واردى

واین بود داستان غیبت ، امام مهدی علیه السلام





 

امام حسن عسکری علیه السلام در هشتم ربیع ‏الاول سال 260 ق . یعنی در زمانی که حضرت مهدی علیه السلام پنج‏سال بیشتر نداشتند، به دست «معتمد» ، خلیفه عباسی به شهادت رسید و امام عصر، بر پیکر پدر بزرگوار خویش نماز گزارد . (1)


«ابوالادیان بصری‏» ; که در مراسم تشییع و خاکسپاری امام یازدهم حضور داشته، شاهد نماز خواندن امام مهدی علیه السلام بر پیکر پدر بزرگوار خویش بوده است . روایتی که در این زمینه از او نقل شده به قرار زیر است:


من در خدمت‏حسن بن علی بن محمد [امام یازدهم] علیه السلام کار می‏کردم و نوشته‏های او را به شهرها می‏بردم در مرض موتش شرفیاب حضور او شدم و نامه‏هایی نوشت و فرمود: اینها را به مدائن برسان . چهارده روز سفرت طول می‏کشد و روز پانزدهم وارد «سر من رای‏» (سامرا) می‏شوی و واویلا از خانه من می‏شنوی و مرا روی تخته غسل می‏بینی . ابوالادیان گوید:


عرض کردم: ای آقای من! چون این پیشامد واقع شود به جای شما کیست؟

فرمود: هر کس جواب نامه‏های مرا از تو خواست او بعد من قائم [به امر امامت] است . 


عرض کردم: نشانه‏ای بیفزایید . فرمود: هر کس بر من نماز خواند او است قائم بعد از من . عرض کردم: بیفزایید .


فرمود: هر کس به آنچه در همیان است‏خبر داد اوست قائم بعد از من، هیبت‏حضرت مانع شد که من بپرسم در همیان چیست .


من نامه‏ها را به مدائن رسانیدم و جواب آنها را گرفتم و چنانکه فرموده بود روز پانزدهم به «سر من رای‏» برگشتم و در خانه‏اش واویلا بود و خودش روی تخته غسل بود . بناگاه دیدم «جعفر کذاب‏» پسر علی، برادرش بر در خانه است و شیعه گرد او جمعند و تسلیت می‏دهند و به امامت تهنیت می‏گویند .

با حود گفتم: اگر امام این است که امامت‏ باطل است; زیرا می‏دانستم جعفر شراب می‏نوشد و در «جوسق‏» قمار می‏کند و تنبور هم می‏زند . من نزدیک او رفتم و تسلیت گفتم و تهنیت دادم و چیزی از من نپرسید . سپس «عقید» [خادم حضرت عسکری] بیرون آمد و گفت: ای آقای من! برادرت کفن شده است‏برخیز و بر او نماز بگذار . جعفر بن علی با شیعیان او که اطرافش بودند وارد حیاط شد و پیشاپیش شیعیان «سمان‏» (عثمان بن سعید عمری) بود و «حسن بن علی‏» معروف به «سلمه‏» .


وقتی وارد صحن خانه شدیم جنازه حسن بن علی بر روی تابوت کفن کرده بود . جعفر جلو ایستاد که بر برادرش نماز بخواند . چون خواست «الله اکبر» بگوید; کودکی با صورتی گندمگون، موهایی مجعد و دندانهایی که در بین آنها فاصله بود، از اتاق بیرون آمد و ردای جعفر را عقب کشید و گفت: ای عمو! من سزاوارم که به جنازه پدرم نماز گزارم عقب بایست . جعفر با روی درهم و رنگ زرد عقب ایستاد و آن کودک جلو ایستاد و بر او نماز خواند و [آنگاه حضرت عسکری] در کنار قبر پدرش به خاک سپرده شد . سپس [آن] کودک گفت: ای بصری! جواب نامه‏ها را که با توست‏بیاور . آنها را به وی دادم و با خود گفتم: این دو نشانه; باقی می‏ماند همیان . سپس نزد جعفر بن علی رفتم که داشت ناله و فریاد می‏کرد و از دست آن کودک می‏نالید . «حاجز وشا» به او گفت: ای آقای من! آن کودک کیست تا ما بر او اقامه دلیل کنیم . گفت: به خدا من تاکنون نه او را دیده‏ام و نه می‏شناسم .


ما هنوز نشسته بودیم که چند نفر از قم آمدند و از حسن بن علی علیه السلام پرسش کردند و دانستند که فوت شده است . گفتند: به چه کسی باید تسلیت‏بگوییم؟


عده‏ای به جعفر بن علی اشاره کردند . آنها بر او سلام کردند و او را تسلیت دادند و به امامت تهنیت گفتند و اظهار داشتند که نامه‏ها و اموالی که با ماست‏بگو نامه‏ها از کیست و اموال چقدر است؟ جعفر از جا پرید و جامه‏های خود را تکان داد و گفت: از ما علم غیب می‏خواهید؟! خادمی از میان خانه بیرون شد و به آنها گفت: نامه‏هایی که با شماست از فلان و فلان است و در همیان هزار اشرفی است که ده تای آنها قلب است . آنها نامه‏ها و اموال را به دست او سپردند و گفتند: آن که تو را به خاطر اینها فرستاده است او امام است ... (2)


شایان ذکر است که در برخی از منابع تاریخی از «ابو عیسی متوکل‏» به عنوان کسی که بر پیکر امام حسن عسکری علیه السلام نماز گزارده یاد شده است; اما این نقل تاریخی روایت‏شده را به این صورت می‏توان جمع کرد که: ابتدا در خانه حضرت عسکری علیه السلام و با تعداد محدودی از خواص اصحاب بر پیکرشان نماز خوانده شده و بعد از آن، حضرت را برای تشییع جنازه به بیرون از خانه انتقال داده‏اند و در آنجا فرد دیگری به طور رسمی بر پیکر آن جناب نماز گزارده است . (3)

غیبت صغری

با شهادت امام حسن عسکری علیه السلام دوران امامت امام عصر علیه السلام آغاز شد و بنا به گفته بسیاری از صاحبنظران دوران غیبت کوتاه مدت آن امام، که از آن تعبیر به «غیبت صغری‏» می‏شود نیز از همین زمان یعنی سال 260 ق . آغاز گردید . اما برخی از اهل تحقیق برآنند که آغاز غیبت صغری از همان زمان تولد حضرت، یعنی سال 255 ق . بوده است . (4)
دوران غیبت صغری تا سال 329 ق . ادامه داشت که بدین ترتیب بنابر دیدگاه اول طول این دوران 69 سال و بنابر دیدگاه دوم طول این دوران 74 سال خواهد بود .

غیبت کبری

از سال 329 ق . به بعد دوران دیگری از حیات امام عصر علیه السلام آغاز می‏شود که از آن تعبیر به «غیبت کبری‏» می‏کنیم، این دوران همچنان ادامه دارد تاروزی که به خواست‏خدا ابرهای غیبت‏به کناری رود و جهان از خورشید فروزان ولایت‏بهره‏مند شود .
اما در مورد وجه تقسیم‏بندی این دو دوران باید گفت که در دوران غیبت صغری حضرت ولی عصر علیه السلام از طریق کسانی که به آنها «نواب خاص‏» اطلاق می‏شود با مردم در ارتباط بودند و از طریق نامه‏هایی که به «توقیع‏» مشهور است پرسش‏های شیعیان را پاسخ می‏گفتند، اما در دوران غیبت کبری این نوع ارتباط قطع شده و مردم برای دریافت پاسخ پرسش‏های دینی خود تنها می‏توانند به «نواب عام‏» امام عصر که همان فقهای وارسته هستند، مراجعه کنند .

نواب خاص امام عصر

در طول دوران 69 ساله و یا 74 ساله غیبت صغری چهارتن از بزرگان شیعه عهده‏دار مقام نیابت و یا سفارت خاص امام عصر علیه السلام بودند که اسامی آنها بدین قرار است:
1 - ابوعمرو عثمان بن سعید عمری;
2 - ابو جعفر محمد بن عثمان‏بن سعید عمری;
3 - ابوالقاسم حسین‏بن روح نوبختی;
4 - ابوالحسن علی‏بن محمد سمری .
با توجه به اهمیتی که شناخت نواب اربعه در درک وضعیت دوران غیبت صغری دارد در اینجا با استفاده از کتاب سیره معصومان نوشته عالم گرانقدر شیعه مرحوم سید محسن امین به شرح حال این نواب می‏پردازیم:
نخست; ابو عمرو عثمان بن سعید بن عمرو عمری، وی از قبیله بنی‏اسد بود و نسبش به جدش، پدر مادرش، جعفر عمری می‏رسد . گویند: ابو محمد حسن عسکری علیه السلام به وی دستور داد که کنیه‏اش را به کسر بگوید (عمری) . هم چنین به وی عسکری نیز گفته می‏شده است زیرا در منطقه نظامی سرمن‏رای [سامرا] سکنی داشته است . او را سمان (روغن فروش) نیز می‏خوانده‏اند . چون وی برای سرپوش نهادن بر کار اصلی خود به خرید و فروش روغن مبادرت می‏کرد و هنگامی که شیعیان، آنچه از مال و ثروت خویش بر ایشان واجب بود، برای امام حسن عسکری علیه السلام می‏آوردند، ابوعمرو آنها را از روی تقیه و ترس در خیک‏های روغن می‏گذاشت و نزد آن امام می‏برد . امام علی هادی علیه السلام نیز وی را به عنوان وکیل خود منصوب کرده بود و پس از آن امام، حضرت عسکری علیه السلام نیز وی را به همین مقام گماشته بود و سپس به عنوان سفیر حضرت مهدی علیه السلام انتخاب شد .
شیخ طوسی در کتاب‏الغیبة، درباره وی گفته است:
او استاد و مورد وثوق بود ... و امام هادی علیه السلام در حق او فرموده بود: این ابوعمرو، مورد اعتماد و امین است . آنچه به شما می‏گوید از جانب من می‏گوید و آنچه به شما می‏دهد از جانب من می‏دهد . همچنین یکی از اصحاب امام دهم علیه السلام از ایشان پرسید: با چه کسی باید معامله کنیم و از چه کسی باید بگیریم؟ و سخن کدامین کس را باید بپذیریم؟ امام علیه السلام فرمود: عمری مورد اعتماد من است . آن چه به تو دهد از جانب من است و آنچه به تو گوید از سوی من است پس سخن او را بشنو و از وی پیروی نما که او مورد وثوق و امین است . (5)
امام حسن عسکری علیه السلام نیز پس از وفات پدرش، در حق او گوید:
این ابوعمرو مورد وثوق و امین است . او محل اعتماد امام قبلی و مورد اعتماد من در زندگی و مرگ است . پس آن چه به شما گوید از سوی من می‏گوید و آن چه به شما دهد از جانب من می‏دهد . (6)
عثمان بن سعید همان کسی بود که به هنگام غسل دادن پیکر پاک امام یازدهم علیه السلام بر جنازه آن حضرت، حضور داشت و ماموریت داشت که کار کفن و حنوط کردن و به خاکسپاری آن امام را انجام دهد .
شیخ طوسی در همان کتاب می‏گوید:
توقیعات صاحب‏الامر علیه السلام به دست عثمان بن سعید و پسرش محمد، به شیعیان و یاران خاص پدر آن حضرت می‏رسید . این توقیعات حاوی امر و نهی و پاسخ به مسائل و به همان خطی بود که در زمان امام حسن عسکری علیه السلام نوشته می‏شد . از این رو شیعه همواره بر عدالت این پدر و پسر تاکید داشته است تا آن که عثمان بن سعید دنیا را وداع گفت (7) و پسرش وی را غسل داد و در سمت غربی بغداد در خیابان میدان، در قبله الذرب او را به خاک سپرد . (8)
دوم: ابو جعفر محمدبن عثمان سعید عمری، شیخ طوسی در کتاب‏الغیبة از «هبة‏الله‏بن محمد» از استادانش روایت کرده است که گفتند:
شیعه همواره عدالت عثمان‏بن سعید را قبول داشته و کار خود را پس از مرگ عثمان به پسرش ابوجعفر واگذارده‏اند . شیعه برعدالت و اعتماد و امانت ابوجعفر به خاطر نصی که دال بر امانت و عدالت و فرمان به مراجعه به او در زمان حیات امام عسکری علیه السلام است، اجماع دارد . همچنین پس از آنکه امام حسن عسکری علیه السلام در زمان حیات عثمان‏بن سعید دنیا را بدرود گفت، بازهم در عدالت ابوجعفر اختلاف پدید نیامد و کسی در امانتداری وی به تردید نیفتاد . هم چنین توقیعاتی که در خصوص مسایل مهم شیعه بود به دست وی نوشته می‏شد و به همان خطی بود که در زمان حیات پدرش، عثمان‏بن سعید، نگاشته می‏شد . (9)
شیخ طوسی هم چنین گوید:
چون ابوعمرو عثمان بن سعید درگذشت، فرزندش ابوجعفر محمدبن عثمان، به نص ابومحمد حسن عسکری علیه السلام به جای پدر قرار گرفت . و پدرش عثمان طی فرمانی وی را به سفارت امام قائم علیه السلام تعیین کرد . (10)
امام حسن عسکری علیه السلام فرمود:
گواه باشید بر من که عثمان بن سعید عمری وکیل من و فرزندش محمد وکیل فرزند من، مهدی شماست . (11)
و نیز آن حضرت علیه السلام به یکی از اصحابش فرمود:
عمری و فرزندش مورد اعتمادند . پس هر چه به تو دادند از جانب من داده‏اند و آنچه به تو گفته‏اند از جانب من گفته‏اند . پس سخنان آن دو را بشنو و از آنان اطاعت کن که آن دو مورد اعتماد و امانتند . (12)
از محمدبن عثمان روایت‏شده است که گفت:
به خدا سوگند صاحب‏الامر هر سال در مواسم حج‏حاضر می‏شود و مردم را می‏بیند و می‏شناسد . مردم نیز او را می‏بینند اما نمی‏شناسند . و نیز در روایت آمده است که از وی پرسیدند: آیا صاحب‏الامر علیه السلام را می‏شناسی؟ گفت: آری . آخرین باری که او را دیدم در کنار خانه خدا بود و می‏فرمود: «خداوندا وعده‏ات را برایم محقق کن .» (13)
در گذشت وی در آخر جمادی‏الاولی سال 305 یا 304 ق . رخ داد و جمعا وی در حدود پنجاه سال سفارت امام زمان علیه السلام را عهده‏دار بود . (14) وی را در کنار مادرش در خیابان باب‏الکوفه در بغداد به خاک سپردند . گویا مزار وی اینک در وسط صحراست .
سوم: ابوالقاسم حسین‏بن روح‏بن ابی بحر نوبختی، ابوجعفرمحمدبن عثمان دو یا سه سال پیش از وفاتش وی را به جانشینی خود انتخاب و معرفی کرد . وی سران و بزرگان شیعه را جمع کرد و به آنان گفت: اگر مرگ من فرا رسد کار به دست ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی خواهد بود . به من فرمان داده شده است که او را پس از خود به جای خویش قرار دهم پس به او مراجعه و در کارهای خود بر او تکیه کنید .
در روایت دیگری آمده است که از محمدبن عثمان پرسیدند:
اگر برای تو مساله‏ای پیش آمد، چه کسی جانشین تو خواهد بود؟ پاسخ داد: این ابوالقاسم حسین‏بن روح‏بن ابی بحر نوبختی جانشین من و سفیر میان شما و صاحب‏الامر علیه السلام است و وکیل او و مورد وثوق و امین است . پس در کارهای خود به او رجوع کنید و در مسایل مهم خویش به او تکیه کنید . من به معرفی او مامور شده‏ام و اینک او را معرفی کردم . (15)
ابوالقاسم حسین‏بن روح در شعبان سال 326 ق . درگذشت و در «نوبختیه‏» در دروازه پل شوک به خاک سپرده شد . (16)
چهارم: ابوالحسن علی بن محمد سمری، حسین بن روح به وی وصیت کرد و او به کاری که بدان مامور شده بود پرداخت .
شیخ‏طوسی در کتاب الغیبة به سند خود از «احمد بن ابراهیم بن مخلد» نقل کرده است که گفت:
در بغداد، خدمت‏بزرگان شیعه رسیدم، پس شیخ ابوالحسن علی بن محمد سمری، قدس‏الله روحه، آغاز به سخن کرد و گفت: خداوند علی بن حسین بن بابویه قمی (پدر شیخ صدوق) را رحمت کند . بزرگان تاریخ این روز را نگاشتند . پس خبر رسید که علی‏بن‏حسین در این روز وفات یافته است . (17)
در روایتی دیگر آمده است که:
علی بن محمد سمری از بزرگان شیعه درباره علی بن حسین بن‏بابویه پرسید; آنان پاسخ دادند .
پس از ایشان پرسید . آنان نیز همین جواب را به او گفتند: آنگاه سمری گفت: خدا شما را در مورد او اجر دهد ! او در همین ساعت وفات یافت . حاضران تاریخ را یادداشت کردند . پس از هفده یا هجده روز خبر آمد که علی بن حسین در همان ساعت دنیا را وداع گفته است . (18)
همچنین شیخ طوسی در همان کتاب به سند خود از سمری نقل کرده است که وی چند روز پیش از وفات خود توقیعی از سوی امام زمان علیه السلام برای مردم آورد که در آن چنین آمده بود:
بسم‏الله الرحمن الرحیم . ای علی‏بن‏محمدسمری; خداوند پاداش برادرانت را در مرگ تو بزرگ گرداند . تو تا شش روز دیگر می‏میری . پس کارت را سامان ده و به کسی به عنوان جانشین پس از خود، وصیت مکن که دیگر غیبت تامه واقع شده است . دیگر ظهوری نیست مگر به اذن خداوند و آن پس از مدتی دراز و بعد از آن که دل‏ها سخت‏شد و زمین از ستم پر شد، به وقوع خواهد پیوست . به زودی از شیعیانم کسانی خواهند آمد که ادعای دیدار مرا می‏کنند . آگاه باشید هر کس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای دیدار مرا کرد، دروغگو و مفتری است . و لاحول و لاقوة الا بالله‏العلی‏العظیم .
راوی گوید: چون روز ششم فرا رسید نزد علی‏بن‏محمد رفتیم دیدیم نزدیک است جان بدهد از او پرستش شد: چه کسی جانشین تو خواهد بود؟ گفت: خدا را امری است که خود رساننده آن است . (19)
وفات علی بن محمد سمری در نیمه شعبان سال 328 یا 329 ق . رخ داد و پیکر وی در خیابانی معروف به شارع خلبخی در جنب باب‏المحول نزدیک نهر آب ابو عتاب، به خاک سپرده شد . (20)
با وفات چهارمین نایب خاص امام عصر، دوران غیبت صغری به سر آمد و شیعیان بیش از پیش از فیض وجود امام خود محروم گشتند . باشد تا پرده‏های غیبت‏به کنار رود و جمال دل‏آرای حجت‏حق آشکار شود . (21)

پی‏نوشت‏ها:

1 . ر . ک: امین، سیدمحسن، سیره معصومان، ص‏259 .
2 . الصدوق، محمدبن علی بن الحسین، کمال‏الدین و تمام‏النعمة، ج 2، ص 475 - 476، ترجمه با استفاده از ترجمه فارسی کتاب به قلم آیة الله کمره‏ای .
3 . ر . ک: الصدر سید محمد، تاریخ الغیبة الصغری، ص‏298 .
4 . ر . ک: امین، سیدمحسن، همان، ص‏272 .
5 . الطوسی، ابوجعفر محمدبن الحسن، کتاب‏الغیبة، ص‏214 - 215 .
6 . همان، ص‏215 .
7 . مؤلف کتاب سیره معصومان اظهار می‏دارد که: دستیابی به تاریخ وفات «عثمان بن سعید» برای ما میسر نشد .
8 . الطوسی، محمدبن الحسن، همان، ص‏221 .
9 . همان، ص‏216 .
10 . همان، ص‏218 .
11 . همان، ص‏216 .
12 . همان، ص‏219 .
13 . همان، ص‏222 - 221 .
14 . این روایتی است که شیخ طوسی در کتاب‏الغیبة از ابونصر هبة‏الله بن محمدبن احمد کاتب نقل کرده است . پوشیده نیست که این مدت از زمان ولادت امام زمان علیه السلام یعنی سال 255 ق . تا هنگام وفات محمدبن عثمان در سال 305 ق . بوده است . علاوه بر این باید یادآور شد که محمدبن‏عثمان از هنگام ولادت امام زمان علیه السلام عهده‏دار سفارت آن حضرت نبوده است‏بلکه وی پس از مرگ پدرش عثمان، این مسؤولیت را بر عهده گرفته است . و باید از این 50 سال که شیخ طوسی ذکرکرده پنج‏سال نخست زندگی امام قائم علیه السلام تا وفات امام عسکری علیه السلام و نیز مدت سفارت پدرش، عثمان، را تا هنگام مرگش کم کرد و مدت باقی مانده همان مدتی است که محمدبن عثمان سفارت آن حضرت را به عهده داشته است .
15 . همان، ص‏227 .
16 . ر . ک . همان، ص‏238 .
17 . همان، ص‏242 .
18 . همان، ص‏243 .
19 . همان، ص‏243 - 242 .
20 . همان، ص‏243 .
21 . برای مطالعه بیشتر در مورد زندگی نواب خواص ر . ک: امین، سید محسن، همان، ص‏272 - 227

قال مولانا الامام المهدی-عجل الله تعالی فرجه الشریف- : خود را براى دانستن آن چه از شما نخواسته اند به مشقت نیندازید





 
قال مولانا الامام المهدی-عجل الله تعالی فرجه الشریف- : 



(لا تَتَکَلَّفُوا عِلْمَ ما قَدْ کُفیتُمْ)[1] 


خود را براى دانستن آن چه از شما نخواسته اند به مشقت نیندازید.
 


شرح
این عبارت از جمله مطالبى است که امام زمان(علیه السلام) در جواب سؤال هاى اسحاق بن یعقوب تذکّر داده اند.
از این حدیث شریف چند نکته استفاده مى شود که به برخى از آن ها اشاره مى کنیم: 


1. همه ى افراد، از نظر عقلى و توان درک و فهم، یک سان نیستند. برخى، مطالب فلسفى و عقلى و استدلالى را به راحتى درک مى کنند و برخى چنین نیستند; بنابراین، هر کس باید اندازه ى فهم خود را بداند و بیش از آن، خود را به زحمت نیندازد; زیرا، به طور نمونه، کسى که توان فهم مطالب عرفانى را ندارد، اگر وارد این مباحث شود، یقیناً، با مشکل روبه رو خواهد شد و چه بسا به گمراهى افتد. 


2. شارع مقدّس اسلام، برخى مطالب را نخواسته آشکار کند. حضرت در این روایت مى فرماید: 


به همان اندازه که براى شما روشن شده است، قناعت کنید و خود را براى فهمیدن آن چه از شما مخفى شده است، به زحمت نیندازید. 


مثلاً برخى به دنبال این اند که بدانند حضرت، الآن، در کجا زندگى مى کنند و ...; علم این مطالب بر ما پوشیده است. آن چه براى ما روشن است، این است که حضرت، زنده است. وظیفه ى ما، آماده کردن اوضاع براى ظهور ایشان است. ما نباید خود را براى اطلاع از نحوه ى زندگى حضرت و ... به زحمت بیندازیم; زیرا، این امور، نفعى براى ما ندارد; لذا علمش نیز در اختیار ما نیست. 


3. هم چنین، به طور مثال، اگر کسى لباسش پاک بوده باشد و شک کند که نجس شده است یا نه، باید حکم را بر پاکى لباس بگذارد; ولى بعضى به این مقدار اکتفا نمى کنند و خودشان را به زحمت مى اندازند و براى یافتن نجاست احتمالى، همه ى لباس را نگاه مى کنند تا علم حاصل کنند! از ما چنین علمى را نخواسته اند.

پی نوشت

[1]. کمال الدین، ج2، ص485، ح10 ; احتجاج، ج2، ص284 ; بحارالأنوار، ج53، ص181، ح10 .

از برکت این دست کوری من رفع شد ، برکات حضرت ولی عصر علیه السلام،



از برکت این دست کوری من رفع شد


 
شیخ شمس الدین می فرماید:

مردی از درباریان سلاطین، به نام معمر بن شمس بود که او را مذور می گفتند. این شخص همیشه روستای برس را که در نزدیکی حله است، اجاره می کرد. آن روستا وقف علویین (سادات) بود. نایبی داشت که غله ی آن جا را جمع می کرد و نامش ابن الخطیب بود. ابن الخطیب غلامی به نام عثمان داشت که مسئول مخارج او بود.
ابن الخطیب از اهل ایمان و صلاح بود؛ ولی عثمان برخلاف او و از اهل سنت. این دو همیشه درباره ی دین با یکدیگر بحث و مجادله می کردند.
اتفاقا روزی هر دوی ایشان نزد مقام ابراهیم خلیل علیه السلام در برس، که در نزدیکی تل نمرود بود، حاضر شدند. در آن جا جمعی از رعیت و عوام حاضر بودند. ابن الخطیب به عثمان گفت: الآن حق را واضح و آشکار می نمایم. من در کف دست خود نام آنهایی را که دوست دارم (علی و حسن و حسین علیهم السلام) می نویسم تو هم بر دست خود نام افرادی را که دوست داری (فلان و فلان و فلان) بنویس؛ آنگاه دستهای نوشته شده مان را با هم می بندیم و بر آتش می گذاریم. دست هر کس سوخت، او بر باطل است و هر کس دستش سالم ماند، بر حق است.
عثمان این مطلب را قبول نکرد و به این امر راضی نشد. به همین علت رعیت و عوامی که در آن جا حاضر بودند، عثمان را سرزنش کردند و گفتند: اگر مذهب تو حق است، چرا به این امر راضی نمی شوی؟
مادر عثمان که شاهد قضایا بود، در حمایت از پسر خود مردم را لعن کرد و ایشان را تهدید نمود و ترسانید، و خلاصه در اظهار دشمنی نسبت به ایشان مبالغه کرد. ناگهان همان لحظه چشمهای او کور شد به طوری که هیچ چیز را نمی دید!
وقتی کوری را در خود مشاهده کرد، رفقای خود را صدا زد. هنگامی که به اتاقش رفتند، دیدند که چشمهای او سالم است؛ ولی هیچ چیز را نمی بیند؛ لذا دست او را گرفته و از اتاق بیرون آوردند و به حله بردند. این خبر میان خویشان و دوستانش شایع شد. اطبائی از حله و بغداد آوردند تا چشم او را معالجه کنند؛ اما هیچ کدام نمی توانستند کاری کند. در این میان زنان مؤمنه ای که او را می شناختند و دوستان او بودند، به نزدش آمدند و گفتند: آن کسی که تو را کور کرد، حضرت صاحب الامر علیه السلام است. اگر شیعه شوی و دوستی او را اختیار کنی و از دشمنانش بیزاری جوئی، ما ضامن می شویم که حق تعالی به برکت آن حضرت تو را شفا عنایت فرماید وگرنه ازاین بلا برای تو راه خلاصی وجود ندارد.
آن زن به این امر راضی شد و چون شب جمعه فرا رسید، او را برداشتند و به مقام حضرت صاحب الامر علیه السلام در حله بردند و بعد هم زن را داخل مقام نموده و خودشان کنار در خوابیدند.
همین که ربع شب گذشت، آن زن با چشمهای بینا از مقام خارج و به طرف زنهای مؤمنه آمد، در حالی که یک یک آنها را می شناخت؛ حتی رنگ لباسهای هر یک را به آنها می گفت. همگی شاد شدند و خدای تعالی را حمد و سپاس گفتند و کیفیت جریان را از او پرسیدند.
گفت: وقتی شما مرا داخل مقام نمودید و از آنجا بیرون آمدید، دیدم دستی به دست من خورد و شخصی گفت: بیرون رو که خدای تعالی تو را شفا عنایت کرده است و از برکت این دست کوری من رفع شد و مقام را دیدم که پر از نور شده بود. مردی را در آنجا دیدم. گفتم کیستی؟
فرمود: منم محمد بن الحسن و از نظرم غایب گردید.
آن زنها برخاستند و به خانه های خود برگشتند.
بعد از این قضیه، عثمان پسر او هم شیعه شد و این جریان شهرت پیدا کرد و قبیله شان به وجود امام زمان علیه السلام یقین کردند.
نظیر این معجزه، در سال 1317 هجری هم اتفاق افتاد؛ یعنی زمانی که من (مرحوم آیت الله نهاوندی) مجاور امیرالمؤمنین علیه السلام در نجف اشرف بودم و این مورد نیز زنی از اهل سنت بود که کور شده بود. او را به مقام حضرت مهدی علیه السلام در وادی السلام بردند و به محض توسل به آن بزرگوار در همان مقام شریف چشمهای او بینا شد. (1)

پی نوشت:

1- برکات حضرت ولی عصر علیه السلام، ص 91، به نقل از العبقری الحسان، ج 2، ص 192.

منبع: کتاب تشرّفات اهل تسنّن

گوشه ای از معجزات امام زمان (علیه السلام)



گوشه ای از معجزات امام زمان (علیه السلام)


 
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «هیچ معجزه اى از معجزات انبیا نیست مگر این که خداوند آن را به دست حضرت قائم (عج) براى اتمام حجّت، بر دشمنان ظاهر خواهد کرد.».
امام زمان
آیا امام زمان معجزه ای دارند ؟
قبل از پاسخ به این سؤال، لازم است که اشاره اى هر چند مختصر، به معنا و تعریف معجزه داشته باشیم.
محقّق خویى، در تعریف معجزه مى نویسد: معجزه، در اصطلاح، این است که مدعى منصبى از مناصب الهى، براى اثبات صحت ادعایش، کارى را انجام دهد که خارق قوانین طبیعى است و دیگران از انجام دادن آن عاجزند.[1]
چون خداوند، بعد از خاتم انبیا حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) امامان معصوم(علیهم السلام)را مجریان شریعت و جانشینان طریقت آن حضرت و حجّت خویش در روى زمین قرار داده تا راه هدایت را بر مردم هموار کنند و از آن جا که همواره در طول تاریخ، مدعیان دروغین نبوّت و امامت، واقعیّت را بر مردم مشتبه مى کردند و مردم را به گمراهى و ضلالت مى کشاندند، لازم است که راهى براى شناخت امام و حجّت، قرار داده شود. این راه و علامت، همان است که در اصطلاح متکلمان، «معجزه» خوانده مى شود و در اصطلاح قرآن، «بیّنه» و «آیه»
جمیع مسلمانان، به جواز کرامت اولیاى خدا عقیده دارند ـ چنان که تفتازانى مى گوید: «جمهور مسلمانان، به جواز کرامت اولیاى خدا معتقد هستند[4]» ـ پس انجام دادن معجزات و کرامات از سوى امامان معصوم(علیه السلام) ـ و از جمله امام زمان (عج) ـ که حجت هاى خداوند بر روى زمین و وارثان زمین هستند، امر عجیبى نیست
نامیده مى شود. خداوند مى فرماید:
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ...»[2]
ما، رسولان خود را با دلائل روشن (معجزه) فرستادیم و با آنان، کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند.
در روایتى از امام صادق(علیه السلام) درباره ى علت اعطاى معجزه از سوى خداوند، سوال شد. حضرت، در جواب فرمودند: «معجزه، علامتى است از طرف خداوند که آن را فقط به انبیا و رسل و امامان اعطا مى کند تا صدق آنان از دورغ دروغگو شناخته شود.». [3]
حال، با توجّه به این که جمیع مسلمانان، به جواز کرامت اولیاى خدا عقیده دارند ـ چنان که تفتازانى مى گوید: «جمهور مسلمانان، به جواز کرامت اولیاى خدا معتقد هستند[4]» ـ پس انجام دادن معجزات و کرامات از سوى امامان معصوم(علیه السلام) ـ و از جمله امام زمان (عج) ـ که حجت هاى خداوند بر روى زمین و وارثان زمین هستند، امر عجیبى نیست. با مراجعه به کتاب هاى تاریخى و روایى و ورق زدن صفحات آن، مشاهده مى کنیم که معجزات و کرامات فراوانى از سوى آنان به وقوع پیوسته است.
هنگامى که امام مهدى (عج) از مادر تولّد شد، ایشان را به امام حسن عسکرى(علیه السلام) دادند. آن حضرت، وى را در آغوش گرفت و فرمود: «قران بخوان.». امام مهدى (عج) شروع به قرآن خواندن کرد
بعد از این مقدمه باید گفت، معجزات آن حضرت، دو دسته است:
الف) معجزاتى که آن حضرت در دوران تولّد و کودکى و غیبت، انجام داده اند.
1- تولّد بدون ظاهر شدن آثار حمل
از امام حسن عسکرى(علیه السلام) نقل شده که به حکیمه (دختر امام جواد(علیه السلام) فرمود: «امشب، به خانه ى ما بیا زیرا، امر مهمّى رخ خواهد داد.». حکیمه پرسید: «چه اتفاقى؟». امام(علیه السلام)فرمود: «قائم آل محمد امشب به دنیا خواهد آمد.». حکیمه پرسید: «از چه کسى؟». امام(علیه السلام)فرمود: «از نرجس.».
حکیمه مى گوید: «به نزد نرجس رفتم و به او، فرزند بزرگوارى را بشارت دادم، در حالى که هیچ اثر حملى در او مشاهده نکردم.».[5]
چنین معجزه اى، در مورد حضرت موسى(علیه السلام) هم بیان شده است. در مادر او، یوکابد، هیچ آثار حملى ظاهر نبود
[6] و تا روزى که موسى(علیه السلام) به دنیا آمد، کسى نفهمید که او حامله است.
2- قرآن خواندن در بدو تولّد
هنگامى که امام مهدى (عج) از مادر تولّد شد، ایشان را به امام حسن عسکرى(علیه السلام) دادند. آن حضرت، وى را در آغوش گرفت و فرمود: «قران بخوان.». امام مهدى (عج) شروع به قرآن خواندن کرد.[7]
3- شفاى مریض لاعلاج
محمّد بن یوسف نقل مى کند، به مرضى دچار شدم که پزشکان از علاج آن ناامید شدند. نامه اى به حضرت امام مهدى (عج) نوشتم و از آن حضرت، طلب شفا کردم. ایشان در جواب نوشتند: «ألبسک الله العافیه خداوند، بر تو لباس عافیّت بپوشاند.». مدّتى نگذشت که شفا پیدا کردم و وقتى پزشکان از این ماجرا مطلع شدند، گفتند: «این شفا و عافیت، به یقین، از جانب خداوند بوده است.».[8]
4- طلا شدن سنگریزه
یکى از اهالى مدائن مى گوید: به همراه رفیقم، به حج مى رفتیم. در نزدیکى موقف، فقیرى به سوى ما آمد. ما به او جواب ردّ دادیم. سپس به سوى جوانى خوش سیما که ردایى پوشیده بود رفت. او، سنگى از روى زمین برداشت و به فقیر داد. شخص فقیر، مدّت زیادى در حق او دعا مى کرد. در این هنگام، آن جوان غائب شد. ما به نزد مرد فقیر رفتیم و گفتیم: «واى بر تو! آیا براى گرفتن یک سنگ، این قدر دعا مى کنى؟» که ناگهان در دست او سنگى از طلا دیدیم که در حدود بیست مثقال مى شد. وقتى در مورد آن جوان از اهل مکّه و مدینه سوال کردیم، گفتند: «چنین شخصى از علویان است و هر سال با پاى پیاده به حج مى آید.».[9]
5- خبر دادن از غیب
از پسر مهزیار نقل شده که در سفرى با کشتى همراه پدرم بودم و مال زیادى به همراه او بود. پدرم، دچار بیمارى سختى شد و گفت: « من، در حال مردن هستم.». و در مورد آن اموال، وصیت کرد که آن ها را به امام زمان (عج) بدهم. از این وصیّت تعجّب کردم، ولى مطمئن بودم که پدرم بیهوده سخن نمى گوید. با خود گفتم: «اگر امر برایم روشن شد، مانند دوران امام حسن عسکرى(علیه السلام) به وصیّت عمل مى کنم و الّا آن را صدقه مى دهم.».
مدّتى در عراق بودم تا این که فرستاده اى از جانب امام زمان (عج) آمد و مشخصّات مال و محلّ مخفى کردن آن را گفت و حتّى بعضى از مشخّصاتى را که خودم هم نمى دانستم، بیان کرد و من هم مال را به او دادم.[10]
ب) معجزاتى که امام مهدى (عج) به هنگام ظهور انجام خواهد داد.
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «هیچ معجزه اى از معجزات انبیا نیست مگر این که خداوند آن را به دست حضرت قائم (عج) براى اتمام حجّت، بر دشمنان ظاهر خواهد کرد.».[11]
بنابراین، معجزات آن حضرت به دوره ى قبل از غیبت و غیبت، ختم نمى شود و به هنگام ظهور نیز آن حضرت براى معرّفى حقانیّت خویش و اتمام حجّت بر دشمنان و منکران، معجزاتى را انجام خواهند داد.
پی نوشت ها :
[1]. آلاء الرحمن فى تفسیر القرآن، ص 3، (به نقل از: إیضاح المراد فى شرح کشف المراد، ص 345، ربانّى گلپایگانى).
[2]. الحدید: 25.
[3]. بحارالأنوار، ج 11، ص 71.
[4]. الإلهیات من شرح المواقف، تحقیق على ربانى گلپایگانى، ص 132.
[5]. مدینة المعاجز، سیدهاشم بحرانى، ج 8، ص 10 و 26، مؤسسه ى معارف
اسلامى، چاپ اوّل، 1416 هـق.
[6]. قصص قرآن یا تاریخ انبیاء، هاشم رسولى محلاتى، ج 2، ص 46، انتشارات
علمیه ى اسلامیه، چاپ پنجم، 1407 هـق.
[7]. تبصرة الولى، سیدهاشم بحرانى، ج 18.
[8]. بحارالأنوار، ج 51، ص 297; اصول کافى، ج 1، ص 519.
[9]. اصول کافى، ج 1، ص 332; مدینة المعاجز، ج 8، ص 71.
[10]. الغیبة، شیخ طوسى، ص 282، مؤسسه ى معارف اسلامى، قم، چاپ اوّل، 1411
[11]. منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر، لطف الله صافى، ص 312، مکتبة الصدر، چاپ سوم.

روایتی از امام جواد علیه السلام درباره حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه



 
روایت اول:
حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَظِیمِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ زَیْدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام الْحَسَنِیُّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى سَیِّدِی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهم السلام وَ أَنَا أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ الْقَائِمِ أَ هُوَ الْمَهْدِیُّ أَوْ غَیْرُهُ فَابْتَدَأَنِی فَقَالَ لِی یَا أَبَا الْقَاسِمِ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَّا هُوَ الْمَهْدِیُّ الَّذِی یَجِبُ أَنْ یُنْتَظَرَ فِی غَیْبَتِهِ وَ یُطَاعَ فِی ظُهُورِهِ وَ هُوَ الثَّالِثُ مِنْ وُلْدِی وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً ص بِالنُّبُوَّةِ وَ خَصَّنَا بِالْإِمَامَةِ إِنَّهُ لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا یَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ حَتَّى یَخْرُجَ فِیهِ فَیَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَیُصْلِحُ لَهُ أَمْرَهُ فِی لَیْلَةٍ کَمَا أَصْلَحَ أَمْرَ کَلِیمِهِ مُوسَى علیه السلام إِذْ ذَهَبَ لِیَقْتَبِسَ لِأَهْلِهِ نَاراً فَرَجَعَ وَ هُوَ رَسُولٌ نَبِیٌّ ثُمَّ قَالَ علیه السلام أَفْضَلُ أَعْمَالِ شِیعَتِنَا انْتِظَارُ الْفَرَج‏
عبد العظیم حسنىّ گوید: بر مولاى خود امام جواد علیه السّلام وارد شدم و مى‏خواستم از قائم پرسش کنم که آیا مهدى هم اوست یا غیر او؟ امام آغاز سخن کرد و فرمود: اى ابو القاسم قائم ما همان مهدىّ است کسى که باید در غیبتش او را انتظار کشند و در ظهورش او را فرمان برند و او سومین از فرزندان من است و سوگند به کسى که محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم را به نبوّت مبعوث فرمود و ما را به امامت مخصوص گردانید اگر از عمر دنیا جز یک روز باقى نمانده باشد خداوند آن روز را طولانى گرداند تا در آن قیام کند و زمین را پر از عدل و داد نماید همچنان که آکنده از ظلم و جور شده باشد و خداى تعالى امر او را در یک شب اصلاح فرماید چنان که امر موسى کلیم اللَّه علیه السّلام را اصلاح فرمود، او رفت تا براى خانواده‏اش شعله‏اى آتش بیاورد امّا چون برگشت، رسول و پیامبر بود.
سپس فرمود: برترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است.
عبد العظیم حسنىّ گوید: به امام جواد علیه السّلام گفتم: امیدوارم شما قائم اهل بیت محمّد باشید کسى که زمین را پر از عدل و داد نماید همچنان که آکنده از ظلم و جور شده باشد. فرمود: اى أبو القاسم! هیچ یک از ما نیست جز آنکه قائم به امر خداى تعالى و هادى به دین الهى است، امّا قائمى که خداى تعالى توسّط او زمین را از اهل کفر و انکار پاک سازد و آن را پر از عدل و داد نماید کسى است که ولادتش بر مردم پوشیده و شخصش از ایشان نهان و بردن نامش حرام است، و او همنام و هم کنیه رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم است و او کسى است که زمین برایش در پیچیده شود و هر دشوارى برایش هموار گردد و از اصحابش سیصد و سیزده تن به تعداد اصحاب بدر از دورترین نقاط زمین به گرد او فراهم آیند و این همان قول خداى تعالى است که فرمود: ایْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ
و چون این تعداد از اهل اخلاص به گرد او فراهم آیند خداى تعالى امرش را ظاهر سازد و چون عقد که عبارت از ده هزار مرد باشد کامل شد به اذن خداى تعالى قیام کند و دشمنان خدا را بکشد تا خداى تعالى خشنود گردد.
عبد العظیم گفت: اى سرورم چگونه مى‏ دانید که خداى تعالى خشنود گردیده است؟ فرمودند: در قلبش رحمت می افکند و چون به مدینه درآید لات و عزّى را بیرون کشیده و آن دو را بسوزاند.
روایت دوم:
حَدَّثَنَا الصَّقْرُ بْنُ أَبِی دُلَفَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الرِّضَا علیه السلام یَقُولُ إِنَّ الْإِمَامَ بَعْدِی ابْنِی عَلِیٌّ أَمْرُهُ أَمْرِی وَ قَوْلُهُ قَوْلِی وَ طَاعَتُهُ طَاعَتِی وَ الْإِمَامُ بَعْدَهُ ابْنُهُ الْحَسَنُ أَمْرُهُ أَمْرُ أَبِیهِ وَ قَوْلُهُ قَوْلُ أَبِیهِ وَ طَاعَتُهُ طَاعَةُ أَبِیهِ ثُمَّ سَکَتَ فَقُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَنِ الْإِمَامُ بَعْدَ الْحَسَنِ فَبَکَى ع بُکَاءً شَدِیداً ثُمَّ قَالَ إِنَّ مِنْ بَعْدِ الْحَسَنِ ابْنَهُ الْقَائِمَ بِالْحَقِّ الْمُنْتَظَرَ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لِمَ سُمِّیَ الْقَائِمَ قَالَ لِأَنَّهُ یَقُومُ بَعْدَ مَوْتِ ذِکْرِهِ وَ ارْتِدَادِ أَکْثَرِ الْقَائِلِینَ بِإِمَامَتِهِ فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ سُمِّیَ الْمُنْتَظَرَ قَالَ لِأَنَّ لَهُ غَیْبَةً یَکْثُرُ أَیَّامُهَا وَ یَطُولُ أَمَدُهَا فَیَنْتَظِرُ خُرُوجَهُ الْمُخْلِصُونَ وَ یُنْکِرُهُ الْمُرْتَابُونَ وَ یَسْتَهْزِئُ بِذِکْرِهِ الْجَاحِدُونَ وَ یَکْذِبُ فِیهَا الْوَقَّاتُونَ وَ یَهْلِکُ فِیهَا الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ یَنْجُو فِیهَا الْمُسْلِمُون‏
‏صقر بن أبى دلف گوید: از امام جواد علیه السّلام شنیدم که مى‏ فرمودند: امام پس از من فرزندم علىّ است، دستور او دستور من و سخن او سخن من و طاعت او طاعت من است و امام پس از او فرزندش حسن است، دستور او دستور پدرش و سخن او سخن پدرش و طاعت او طاعت پدرش باشد، سپس سکوت کرد.
گفتم: اى فرزند رسول خدا! امام پس از حسن کیست؟ او به شدّت گریست و سپس فرمود: پس از حسن فرزندش قائم به حقّ امام منتظر است، گفتم: اى فرزند رسول خدا! چرا او را قائم مى‏گویند؟ فرمود: زیرا او پس از آنکه یادش از بین برود و اکثر معتقدین به امامتش مرتدّ شوند قیام مى‏کند، گفتم: چرا او را منتظر مى‏گویند؟ فرمود: زیرا ایّام غیبتش زیاد شود و مدّتش طولانى گردد و مخلصان در انتظار قیامش باشند و شکّاکان انکارش کنند، و منکران یادش را استهزا کنند، و تعیین‏کنندگان وقت ظهورش دروغ گویند، و شتاب‏کنندگان در غیبت هلاک شوند، و تسلیم‏شوندگان در آن نجات یابند.

سخن حضرت زهراسلام الله علیها درباره سپردن حق به قائم آل محمدعجل الله تعالی فرجه







به گزارش شبکه جهانی حضرت اباالفضل العباس علیه السلام به نقل از شیعه نیوز، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود:


به خدا سوگند، اگر حقّ ـ یعنی خلافت و امامت ـ را به اهلش سپرده بودند؛ و از عترت و اهل بیت پیامبر صلوات اللّه علیهم پیروی و متابعت کرده بودند حتّی دو نفر هم با یکدیگر درباره خدا ـ و دین ـ اختلاف نمی کردند. و مقام خلافت و امامت توسط افراد شایسته یکی پس از دیگری منتقل می گردید و در نهایت تحویل قائم آل محمّد  عجّل اللّه فرجه الشّریف، و صلوات اللّه علیهم اجمعین می گردید که او نهمین فرزند از حسین - علیه السلام - می باشد.


متن حدیث:

 قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراء - سلام الله علیها - : أمّا وَاللّهِ، لَوْ تَرَکُوا الْحَقَّ عَلی أهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبیّه، لَمّا اخْتَلَفَ فِی اللّهِ اثْنانِ، وَ لَوَرِثَها سَلَفٌ عَنْ سَلَف، وَ خَلْفٌ بَعْدَ خَلَف، حَتّی یَقُومَ قائِمُنا، التّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ - علیه السلام

«بحارالأنوار، ج 36، ص 352، ح 224»

چگونه صاحب الزمان علیه السلام از قاتلان حضرت زهراسلام الله علیها انتقام می گیرند؟

 






به گزارش شبکه جهانی حضرت اباالفضل العباس علیه السلام به نقل ازشیعه نیوز: از احادیث متعدّد استفاده می شود که نخستین کار حضرت مهدی علیه السلام پس از ورود به مدینه، بیرون آوردن جنازة آن دو نفر ظالم و غاصبِ حق زهراسلام الله علیها است.


خلاصه مطلب این می باشد که ایشان از مردم می پرسند: آیا بین شما کسی هست که آندو را بشناسد؟ در پاسخ می گویند: ما آنها را از طریق اوصافشان می شناسیم و کسی غیر از آن دو نفر کنار جدّ به خاک سپرده نشده.... سپس ایشان دیوارهای کنار قبر آندو را خراب می کنند.... تا اینکه به جنازة آندو رسیده و جسد آنها را با همان صورت که از دنیا رفته اند بیرون آورده و کفن را کنار می زنند. امام به اذنِ خدا، آندو را زنده نموده و بر آنها لعن و نفرین می نمایند... هر کس به اندازة دانه ای از دوستی و محبّت آنها به دل داشته باشد، آنجا عقیدة خود را ظاهر کند.

آنگاه به امر حضرت، خلایق اجتماع می کنند (تا شاهد محاکمة آندو باشند) سپس تمام رفتارهای ناپسند آنها را در هر عصر و زمانی، ذکر کرده و آنها نیز به جنایات خویش اعتراف می کنند. به دستور حضرت، ابتدا حاضرین از آنها قصاص می کنند. سپس حضرت امر می فرمایند تا آتشی از زمین بیرون آید که این همان آتشی است که بَر در خانة حضرت فاطمه سلام الله علیها آورده بودند. و با همان هیزمی که برای آتش زدن اهل بیت علیهم السلام جمع آوری کرده بودند ـ و نزد اهل بیت باقی مانده و از یکدیگر ارث می بَرند ـ آنها را آتش زده، پس دستور می دهند که بادی وزیده و اکسترشان را به دریا ریخته و پراکنده نمایند.

البته تصور نشود که این، آخرین عذابِ آندو است: حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در این رابطه چنین می فرمایند: هرگز!... به خدا سوگند که سیّداکبر رسول خداصلی الله علیه واله ـ و «صدّیق اکبر» امیرالمؤمنان و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین و بقیّة ائمه هُدی علیهم السلام و تمامیِ آنهایی که ایمان خالص داشته اند و همة کسانی که کافر محض بوده اند برگشته و آنجا حاضر شده و قصاص می گیرند. تا جائیکه در یک شبانه روز هزار مرتبه کشته می شوند ولی باز به صورت نخست بر می گردند.

نکته اینجاست که ما خیال می کنیم: جنایت دشمنانِ حضرت زهراسلام الله علیها همان سیلی زدن به ایشان است و ظلم قاتلین حضرت امام حسین علیه السلام نیز، قتل ایشان می باشد؟! درحالی که عمق جنایت فراتر از شعاع درکِ ماست.

حضرت امام محمد باقرعلیه السلام پاسخ این سؤال را چنین می فرمایند: آن دو اولین کسانی هستند که به ما ظلم کرده، حق ما را ربوده و بر ما چیره شدند. آندو دری از ظلم و ستم به رویِ ما گشودند که تا قیامت بسته نخواهد شد. خداوند از ستمی که در حق ما نمودند نگذرد و آنها را نیامرزد.
به عبارتی: آن سیلی نیز آغاز نبرد بی پایانی بود که از دست پلید دوّمی شلیک شد و تنها جنایت آندو نیست.

تمام جنایات (حتی شهادت حضرت سیدالشهداءعلیه السلام از روزِسقیفه و هم پیمانی ِ شیطان صفتان جهت غصب حق امامت و مدیریّت شایسته سالارِ معصومان، نشأت می گیرد.

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام وزر و وبال همه را گردن آندو می داند و می فرماید:

«تا قیامت هر خون ناحقی که ریخته شود، هر مالی که از حرام کسب شود، و هر فحشایی که مرتکب شوند همه بر گردن آن دو می باشد، تا این که قائم آل محمدعلیه السلام به پاخیزد (و از این اعمال جلوگیری کند). ما بنی هاشم بزرگ و خُردسال خود را دستور می دهیم که آن دو را سَب نموده (و ناسزا) گویند و از آنها برائت و بیزاری جویند.

با این حساب، دانسته می شود که جرم دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) یکی و دو تا و صدتا و یک میلیون و یک میلیارد نیست بلکه به اندازه تمام گناهان صغیره و کبیره جن و انس (در طول زمان)، مرتکب فحشا و منکرند؛ و از اینروست که حتّی قصاصِ در زمان رجعت نیز کافی نمی باشد!

امام صادق علیه السلام فرمودند: محبت و ولایت اولیای الهی و برائت از دشمنان آنها واجب است. برائت از کسانی که به آل محمدصلی الله علیه واله ستم کرده، هتک حرمت نموده، فَدَک و میراث حضرت فاطمه سلام الله علیها را به زور گرفتند و حقوق آن حضرت و امیرالمؤمنین علیه السلام را به یغما بردند... .

 شباهت های ظهور امام مهدی علیه السلام و قیامت





به گزارش شبکه جهانی حضرت اباالفضل العباس علیه السلام به نقل از شیعه نیوز،تعیین کنندگان وقت دروغگویند، تعیین کنندگان وقت دروغگویند، تعیین کنندگان وقت دروغگویند...(1)"


این پاسخ امام باقرعلیه السلام در جواب فردی است که از ایشان پرسید:


آیا برای این امر [برخاستن قائم] وقت [مشخص] وجود دارد؟


شاید عمر سوال از زمان ظهور امام مهدی علیه السلام، به درازای عمر مطرح شدن موضوع غیبت ایشان باشد؛ چه بسا پیامبرانی بوده اند که پیش از بعثت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله، مسئلة غیبت منجی آخرالزمان را مطرح کرده اند و با این پرسش از جانب مردم روبه رو شده اند که آخرین منجی، کی ظهور خواهد کرد؟


معصومین علیهم السلام در پاسخ به این پرسش نشانه هایی را مطرح کرده اند که به عنوان نشانه های ظهور شهرت یافته اند. البته ایشان همواره تأکید کرده اند که زمان ظهور از اسراری است که کسی جز خداوند از آن خبر ندارد و مردم را از تعیین زمان دقیق ظهور منع کرده اند، همانطور که در حدیث ابتدایی مشاهده کردید.


بنابراین علم زمان ظهور امام مهدی علیه السلام، فقط نزد خداست و هیچ کس از آن آگاهی ندارد. شهید سیدمحمدصدر در کتاب تاریخ پس از ظهور در ضمن اشاره به نشانه های ظهور حضرت حجت علیه السلام، این نکته را هم بیان کرده است:

  ادامه مطلب ...

آنها که در غیبت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه صبور باشند چه صفتی دارند؟


 

به گزارش شبکه جهانی حضرت زهرا علیه السلام به نقل از شیعه نیوز، پیامبراکرم حضرت محمد صلی‌الله علیه و آله فرمودند:


خوشا به حال کسانى که در غیبت حضرت صبور باشند و خوشا به حال کسانى که در محبت ورزیدن در راه اهل بیت علیهم‌السلام استوار ماندند، خداوند آنها را در کتابش اینطور توصیف نموده است:


«آنها که به جهان غیب ایمان آوردند» آنها حزب اللّه هستند، آگاه باشید به درستى که حزب اللّه رستگار است.

متن حدیث:

قالَ النّبِىُّ صلی الله علیه و آله : طُوبى لِلصّابِرینَ فى غَیْبَتِهِ، طُوبى لِلْمُتَّقینَ عَلى مُحَجَّتِهِمْ، اُوْلئِکَ وَصَفَهُمُ اللّه ُ فى کِتابِهِ فَقالَ:«وَالَّذینَ یُؤْمِنُونَ بالْغَیْبِ»وَ قالَ:«اُولئِکَ حِزْبُ اللّه ِ اَلا اِنَّ حِزْبَ اللّه ِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»

«بحارالانوار،جلد52، صفحه 143»



حضرت مهدی(عج): دختر رسول خدا (فاطمه) برای من سرمشقی نیکوست.




حضرت مهدی(عج):

و لِی فِی اِبنَةِ رَسولِ اللهِ اُسوَةٌ حَسَنَةٌ

دختر رسول خدا (فاطمه) برای من سرمشقی نیکوست.

عوالم العلوم و المعارف(مستدرک حضرت زهرا تا امام جواد) ج11 ، ص8

آیا فرشتگان و جنّیان هم منتظر حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه هستند؟




به گزارش شبکه جهانی حضرت اباالفضل العباس علیه السلام به نقل از شیعه نیوز، گرچه ما به روایاتى که دلالت بر منتظر بودن تمامى جنّیان و فرشتگان بکند برخورد نکردیم اما اخبار و احادیث بسیارى بیانگر منتظر بودن گروهى از فرشتگان و اجنّه هستند
 
1 - أبان بن تغلب مى گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: آن گاه که اوحضرت قائم عج پرچم رسول خداصلى الله علیه وآله را به اهتزاز درآورد سیزده هزار و سیزده فرشته که سالها منتظر ظهورش بوده أند به زیر پرچمش گرد مى آیند و اماده نبرد مى شوند همان فرشتگانى که با نوح پیامبر در کشتى، با ابراهیم خلیل در آتش و با عیسى هنگام عروج به آسمان همراه بودند».[1]
 
2 - امام باقرعلیه السلام مى فرمایند:فرشتگانى که در جنگ بدر به پیامبرصلى الله علیه وآله یارى دادند، هنوز به آسمان بازنگشته اند منتظر ظهور حضرت اند تا اینکه حضرت صاحب الامر را یارى رسانند و مقدارشان 5 هزار فرشته مى باشد.[2]
 
3 - محمد بن مسلم مى گوید: از امام صادق علیه السلام درباره ى میراث علم و اندازه ى آن پرسیدم، حضرت در پاسخ فرمود: خداوند دو شهر یکى در شرق زمین و دیگرى در غرب آن دارد، در آن دو شهر، گروهى سکونت دارند که نه ابلیس را مى شناسند و نه از آفرینش او آگاهى دارند، هرچند مدت یک بار با آنان دیدار مى کنم، آنان درباره ى مسائل مورد نیاز و چگونگى دعا از ما مى پرسند و ما به آنان مى آموزیم، هم چنین آنان درباره ى زمان ظهور حضرت قائم مى پرسند... گروهى از آنان از روزى که به انتظار حضرت قائم بوده اند هرگز سلاح خود را بر زمین نگذاشته اند و وضع آنان همین گونه بوده است، آنان از خداوند مى خواهند که صاحب الامر را به آنان بنمایاند.[3]
 
4 - امام على علیه السلام مى فرمایند:خداوند، حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه را با فرشتگان جن و شیعیان مخلص یارى مى کند.[4] 
ادامه مطلب ...

شنیده ام که بدست شماست پیرهنش/ نگه به پیرهنش بادلت چها کرده






به لحظه ای که در آن شعله ها نوا کرده
برای آمدنت مادرت دعا کرده
 
برای اینکه بگیری تو انتقامش مرا
میان نافله هایش چه ناله ها کرده 
 
اگر که شیعه شدیم اعتقاد مااین است
به یمن توست به ما هم گر اعتنا کرده
 
تو گفته ای که بود الگوی تو مادر تو
همان که شیر خدا بر وی اقتدا کرده
 
هزار سال گذشته هنوز عزاداری
تمام عمر تو را غصه اش عزا کرده
 
شنیده ام که بدست شماست پیرهنش
نگه به پیرهنش بادلت چها کرده
 
برای زخم کبودش بیار دارویی

همان که بهر ظهورت خدا خدا کرده


بعد از ظهور امام عصر علیه السلام امامان علیهم السلام یک به یک حکومت می کنند؟


 

به گزارش شبکه جهانی حضرت اباالفضل العباس علیه السلام به نقل ازشیعه نیوز: رجعت، در لغت به معنای بازگشتن و در اصطلاح به این معناست که عده ای از افراد (مومنین خالص و مشرکین محض) بعد از ظهور امام زمان علیه السلام و در زمان حکومت جهانى ایشان قبل از بر پایی قیامت دوباره به این دنیا بر می گردند. در روایات زیادی به رجعت رسول اکرم صلی الله علیه وآله، ائمه علیهم السلام، حضرت عیسى علیه السلام، انبیائى نظیر زکریّا و یحیى و حزقیل که در راه خدا آزار فراوان دیده‏اند، تصریح شده است. همچنین در روایات تصریح شده است نخستین امامى که رجعت مى کند، امام حسین علیه السلام است.

حجت الاسلام جواد جعفری، محقق و پژوهشگر این حوزه به برخی پرسش ها پاسخ می دهد.

آیا بعد از ظهور امام عصرعلیه السلام امامان یک به یک حکومت می کنند؟

همانطور که می دانید یکی از اعتقادات شیعیان این است که در زمان ظهور در اواخر حکومت امام عصرعلیه السلام ائمه رجعت می کنند، بر این اساس امامان زنده می شوند، به دنیا برمی گردند و حکومت امام را ادامه می دهند. در جلد 53 کتاب بحارالانوار روایتی در این خصوص بیان شده است مبنی بر اینکه امام حسین علیه السلام با یاران خود زنده می شوند و به دنیا برمی گردند و امام زمان عجل الله تعالی فرجه انگشتر نگین خلافت را به امام حسین علیه السلام می دهند و کسی که قرار است امام زمان علیه السلام را غسل و کفن کند و وارد خانه قبر نماید امام حسین علیه السلام است و نگین خاتم حکومت دنیا به دست امام زمان علیه السلام به امام حسین علیه السلام می رسد و امام حسین علیه السلام حکومت را ادامه می دهند.

در رابطه با سایر امامان تصریحی در روایات نداریم اما در زیارات و ادعیه های بسیاری عباراتی داریم مبنی بر اینکه من ایمان دارم که شما ائمه برخواهید گشت. امام صادق علیه السلام فرمودند: از شیعیان ما اهل بیت نیست کسی که ایمان به رجعت ما ندارد.  ادامه مطلب ...