ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
بسم الله الرحمن الرحیم
جوی آباد ، فاطمیه 94 ، هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها ، قافله عزای مادر سادات
خواب دیده ام که رفتنی شده ام
تا چه افتد خلاصه تعبیرم
زحمت ماندن مرا نکشید
من همین کنج خانه می میرم
بعد نه سال زندگی دیدی
ان صفای قدیم کم کم رفت
رفتنم یا نرفتنم باتوست
تو بگویی نرو نخواهم رفت
تاکه از خانه میروی بیرون
می روم یک کنار می افتم
شب که خوابم نمبرد ازدرد
روزهم چند بار می افتم
یاد داری شب عروسیمان
عرش را گلفروش من کردی
من که یادم نمی رود اصلا
گوشواره به گوش من کردی
تا که از راه امدی گفتم
افتاب یگانه ام آمد
دست من را به دست تو دادند
گفتم اقای خانه ام آمد
همه ی صورت من اذیت شد
راه من را که بست درکوچه
جان این بچه ها مرا ببخش
گوشواره شکست درکوچه
طیه نه سال زندگی باهم
هیچ چون وچرا نمی کردیم
خواب برچشممان نمی امد
تا که هم را دعا نمی کردیم
درد بسیار غصه هم دیدم
چون گرفتارها اسیرشدم
فضه می گفت که شکسته شدم
جان زهرا بگو چقدر پیر شدم
ای امام مدینه حیف از تو
که مغیره تورا سلام کند
راستی ای حبیبه اسما کو
رفته تابوت را تمام کند
این حسین مرا که مبینی
حرفی از سینه پهلویش نزدم
تو خودت شاهدی که از اول
بی وضو دست برمویش نزدم