هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه
هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی در جمع طلاب مدرسه علمیه اهل بیت (علیهم السلام) مشهد



بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی در جمع طلاب مدرسه علمیه اهل بیت 
(علیهم السلام) مشهد


ورود به حوزه علمیه بر اساس اخلاص و اعتقاد

معروف است که وقتی شیخ انصاری - رضوان الله تعالی علیه - تصمیم گرفت به نجف برود و در آنجا بماند، نامه‌ای برای مادرش نوشت و او را از قصد خود آگاه کرد. مادرش هم در جواب او نامه‌ای نوشت و در بالای نامه این شعر را نوشت:

من نمی‌گویم سمندر باش یا پروانه باش                   گر به فکر سوختن افتاده‌ای مردانه باش

این شعر زبان حال برخی از ما است. امروزه با اینکه رشته‌های علمی مختلفی هست، شما در رشته مذهب وارد شده‌اید. این رشته با رشته‌های دیگر تفاوت دارد. ما ابتدا مقدمات و سپس سطوح را طی می‌کنیم و بعد از آن، انتخاب می‌کنیم که در چه رشته‌ای فعالیت کنیم. بزرگان ما هم در گذشته این گونه بوده‌اند. شخصیت‌هایی همچون شیخ انصاری از روی اعتقاد وارد حوزه می‌شدند.

البته گاهی هم بود که نیت پدر و مادرها برای فرستادن فرزندانشان به حوزه، از روی اعتقاد نبود؛ مانند پدر مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری. من از آقازاده ایشان شنیدم که پدرشان می‌فرمودند: پدرم در یزد رعیت بود. ایشان چند پسر داشت که خیلی قوی و برای کار زراعت مناسب بودند؛ ولی من خیلی ضعیف بودم و به درد کاری نمی‌خوردم. روزی پدرم با برادرانم مشورت کرد و گفت: این پسر به درد کاری که نمی‌خورد؛ پس لااقل بگذاریم درس بخواند. ایشان هم رفتند مکتب‌خانه و درس خواندند و رشد کردند. بعد رفتند یزد و اراک؛ بعد از آن سامرا و نجف رفتند و شدند حاج شیخ عبدالکریم حائری و حوزه علمیه قم را تأسیس کرد. ابتدا پدرش او را برای اینکه به درد کاری نمی‌خورد، به حوزه فرستاد؛ بعد خود شیخ وقتی به حوزه آمد، عزم خودش را جزم کرد.

شما یک مرحله از حاج شیخ عبدالکریم حائری بالاترید؛ چون ایشان وقتی به ‌اجبار در کار افتاد، تصمیمم گرفت حاج شیخ عبدالکریم بشود؛ ولی شما خودتان از روز اول این راه را اختیار کردید و این نشان‌دهنده اخلاص شماست. شما با دیدن غربت شیعه و امام زمان، به ندای «هل من ناصر ینصرنی» سیدالشهدا لبیک گفتید و با ورود به این رشته، به‌عنوان سرباز امام زمان – عجل الله تعالی فرجه - در این مجموعه فعالیت می‌کنید.

ضرورت تبلیغ و حفظ مکتب شیعه

اسلام و تعالیم وحی، در شیعه متبلور است. شما ان‌شاءالله در علم کلام وارد می‌شوید و با تحقیق و تفحص متوجه می‌شوید که اصلاً شیعه همان وحی الهی است که به لب و دهان پیامبر – صلی الله علیه و آله - وارده شده است. امروز شیعه در دنیا مکتب اصیلی است که امیرالمؤمنین و سیدالشهداء و نهج‌البلاغه و کربلا دارد و شما باید این روایات و تعالیم را به دنیا عرضه کنید. شیعه در طول 1400 سال سرکوب و قتل عام شد؛ اما هنوز نه‌تنها سرپا مانده، بلکه سرزنده‌تر و پویاتر از گذشته شده است. امروز غیر از ایران، بحرین و عراق و آذربایجان هم شیعه‌اند و در هند هم اقلیت شیعه حضور دارد که جمعیت آن نزدیک به جمعیت ایران است. یک‌سوم جمعیت پاکستان هم شیعه است. بر این اساس، نیاز شیعیان به تعالیم مکتب شیعه بیش از هر زمان است. مسئله امروز ما این نیست که سنی را شیعه کنیم یا مسیحی را ابتدا مسلمان و بعد شیعه کنیم؛ بلکه ما باید تلاش کنیم همین جوانان خودمان را حفظ کنیم.

امروزه مخاطبان ما بسیار گسترده‌تر شده است. در گذشته وقتی تبلیغ می‌رفتیم، بیشترین جمعیتی که پای منبر ما جمع می‌شد، دو هزار نفر بود؛ اما امروز به برکت علم و فناوری، ما می‌توانیم مخاطبان چند صد میلیونی داشته باشیم و سخنان ما هم‌زمان به همه زبان‌های زنده دنیا ترجمه شود. با این امکاناتی که علم فراهم کرده است، اگر نتوانیم تعالیم شیعه و حقیقت مذهب را در عالم عرضه کنیم، بسیار بی‌کفایت خواهیم بود. امروز بالاترین وظیفه ما عرضه تعالیم شیعه است.

عرضه معالم اهل‌بیت(ع)، مهم‌ترین رسالت حوزه  

شما از کنار مرقد مطهر و پاک امام علی بن موسی الرضا – علیه السلام – آمده‌اید. در زمان آن امام بزرگوار و با سفر پربرکت آن حضرت به ایران، حرکت رو به‌ رشد شیعه شروع شد و همه امامان بعدی که ابن‌الرضا خوانده می‌شوند، در سایه شخصیت ایشان بودند. آن حضرت می‌فرمایند: « یتعلم علومنا ویعلمها الناس فإن الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتبعونا »؛[1] علم ما را یاد بگیرید و به دیگران منتقل کنید. اگر مردم خوبی‌های کلام ما را می‌دانستند، از ما تبعیت می‌کردند. برای تبلیغ شیعه لازم نیست داد و فریاد کنیم. تنها کاری که باید بکنیم این است که آنچه اهل‌بیت می‌گویند را عرضه کنیم.

بنابراین،‌ وظیفه ما عرضه معالم اهل‌بیت است. برای این کار باید آگاهی و توانایی داشته باشیم. مردم تشنه‌اند؛ ولی باید بدانیم که چه داریم و چه چیزی را باید عرضه کنیم. بنابراین، ابتدا باید خودمان یاد بگیریم و بفهمیم، بعد به دیگران عرضه کنیم. برای یادگیری هم باید مراحلی را طی کنیم. معالم اهل‌بیت – علیهم السلام- مجموعه روایاتی است که از رسول اکرم و امیرالمؤمنین و دیگر امامان، به‌ ویژه امام باقر و امام صادق – علیهم السلام – برجای مانده است. هیچ یک از فرق اهل سنت، چنین مجامع روایی‌ ندارند. شیعه در این خصوص یک زمینه فوق‌العاده قوی دارد. بنا به فرموده امام، ما ابتدا خودمان باید معالم ایشان را فرابگیریم، بعد به مردم عرضه کنیم؛ اما چگونه این معالم و روایات عظیم‌الشأن را بفهمیم؟ راه آن، همین حوزه علمیه است. حوزه علمیه بر پایه همین تفکر ایجاد شده است.

تلاش در فراگیری عمیق علوم مقدماتی

طلبه‌ها در حوزه، برخلاف جاهای دیگر، فرمولی یاد نمی‌گیرند؛ بلکه عمقی یاد می‌گیرند. سعی کنید با پختگی درس بخوانید و بالاترین فهم را ارائه کنید. در همین کتاب‌های صرف و نحو، فقط به خواندن آنها بسنده نکنید؛ بگردید و در آنها اشکال پیدا کنید و نظر بهتری ارائه کنید. این یعنی طلبگی. به همین ترتیب بود که گاهی کسانی پیدا می‌شدند که در همین ادبیات، صاحب حرکت  فکری در حوزه‌ها شدند. ادیب نیشابوری در مشهد یکی از ایشان بود. ما در قم درس می‌خواندیم. تابستان که درس‌ها تعطیل می‌شد، به‌سرعت خودمان را به مشهد می‌رساندیم و پای درس ایشان می‌نشستیم. ایشان سه درس می‌گفتند. اول صبح سیوطی، بعد مغنی و بعد مطول، تا اینکه ظهر می‌شد. ما هم با اینکه رسائل و کفایه می‌خواندیم، می‌نشستیم و هر سه درس را خوب گوش می‌دادیم و می‌نوشتیم. مخصوصاً مطول را که دریای معانی بود. اینها صاحب حرکت فکری بودند. ما امیدواریم شما عزیزان این گونه با عمق و با پختگی وارد شوید.

ادبیات عرب هم فقط صرف و نحو نیست. سعی کنید آن لطایف کلام عرب را فرا بگیرید. وقتی شما صرف را یاد گرفتید، وارد علم نحو می‌شوید و تجزیه و ترکیب کلمات و چگونه خواندن را فرا می‌گیرد. این علم در فهم معنا به شما کمک می‌کند. بعد از صرف و نحو، لطایف ادبی را باید در علم معانی و بیان یاد بگیرید. معانی و بیان و بدیع و مُغنی، از علومی هستند که اگر طلبه به آنها مسلط نباشد، نمی‌تواند قرآن را تفسیر کند. در فقه هم باید به تفسیر آیات و روایات پرداخت تا بتوان احکام اسلام را از آنها استخراج کرد. در علم اصول و کلام و حتی در معقولات هم به آیات و روایات تمسک می‌شود. بنابراین، ادبیات یک پایه اساسی و عمیق است.

غنمیت شمردن فرصت جوانی

نکته دوم اینکه شما در موقعیت سبابط هستید. سبابط نه به معنای بچه بودن؛ بلکه به معنای تازگی از نظر فکری؛ یعنی شما آمادگی برای آموختن همه چیز را دارید. شما در سنی هستید است که در طول عمرتان بی‌نظیر است که اگر قدر آن را ندانید، بعدها حسرتش را می‌خورید. اگر امروز یک دقیقه را به بطالت بگذرانید و چیزی یاد نگیرید، بیست سال دیگر حتی اگر ده برابر این زمان را صرف کنید، نمی‌توانید یاد بگیرید. توان یادگیری در این سن، بسیار عجیب است. بنابراین این فرصت یادگیری را غنیمت بشمرید و در این سنی که آمادگی تمام دارید، اصول را فرا بگیرید و خودتان را برای آینده آماده کنید تا بعداً حسرت نخورید.

علم، نور الهی در قلب مؤمنین

مطلب سوم اینکه «لیس العلم بکثرة التعلم انّما العلم هو نور یقذفه الله فی قلب من یشاء»[2]. علم به آموزش و فراگیری زیاد نیست؛ بلکه نوری است که خداوند در قلب هر که بخواهد، می‌افکند. این امر در علوم الهی است، نه در علوم مادی. البته کسانی هم معتقدند که در علوم مادی هم همین گونه است؛ مثلاً برخی از فیلسوفان می‌گویند: صغری و کبری را ما از علوم به دست می‌آوریم، اما نتیجه آن افاضه‌ای است از جانب خداوند. اما با این حال، علوم الهی قداستی دارد که لازمه‌اش این است که در ظرف پاک قرار بگیرد. اگر بتوانید این پاکی را از همین دوران فراهم کنید، علومی که در این ظرف ریخته می‌شود، رشد خواهند کرد و خداوند نوری می‌دهد که با آن قلب انسان روشن می‌شود و انسان رشد می‌کند.

تهذیب قلب، بر پایه انجام واجبات و ترک محرمات

سعی کنید تهذیب داشته باشید. تهذیب ریشه قرآنی دارد: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ».[3] در این آیه شریفه، تزکیه بر تعلیم مقدم شده است. برای تزکیه، نیاز به کار سخت نیست؛ نماز را اول وقت بخوانید؛ به زیارت امام علی بن موسی الرضا – علیه السلام – بروید و با آن حضرت حرف بزنید و درد دل کنید. سعی کنید با ایشان ارتباط پیدا کنید. امامان ما زنده‌اند. با آقا حجت بن الحسن هم خلوت کنید. ایشان حاضرند؛ ماییم که غایبیم. ما مشکل داریم و غیبت برای ماست. ما جلوی پنجره‌های قلبمان پرده کشیده‌ایم. به قول خواجه نصیر‌الدین طوسی، «وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و غیبته منّا» یا «عدمه منّا». منظور از عدم، همان غیبت است. وقتی پرده را کنار بزنیم، نور خورشید و نور امام را می‌بینیم. پس وقت بگذارید با آقا درددل کنید و برای خودتان معنویتی تصویر کنید. در این معنویت، یک پایه وجود دارد: اجتناب المحرمات والاتیان بالواجبات. فعلاً لازم نیست به مستحبات مقید باشید. ابتدا از محرمات الهی دوری کنید؛ سعی کنید گناه نکنید. گناه آلودگی می‌آورد. آلودگی هم می‌ماند و اگر تکرار شود، به سیاهی دل می‌انجامد و این سیاهی پذیرای نورانیت نیست. این واقعیت است. بنابراین، با پرهیز از گناهان و انجام واجبات، این تهذیب برای شما حاصل می‌شود.

استفاده بهینه از فرصت‌های علمی و معنوی

نکته دیگر آنکه وقت را غنیمت بدانید و بدانید چه می‌خواهید. بنا بر فرمایش امام رضا – علیه السلام – ابتدا علوم اهل‌بیت را ‌یاد بگیرید و بعد به مردم یاد بدهید. وقتی کلام ایشان را در اختیار مردم بگذارید و آنان بفمهند، خودشان آن را دنبال می‌کنند. این وظیفه ماست.

شما امروز در موقعیتی هستید که خداوند برکت و عنایت خود را شامل حال شما کرده است. آن زمان که ما تازه طلبه شده بودیم، استادی داشتیم که می‌گفت: وقتی راه می‌روید، خیلی مواظب باشید؛ فرشتگان بال‌هایشان را زیر پای شما پهن می‌کنند. اینها واقعیت دارد. آنهایی که چشم دل داشتند، می‌دیدند. ‌در این وادی کسانی بودند که بدون ریاضت یا کار فوق‌العاده‌ای به وادی بصیرت ورود پیدا می‌کردند. محرمات الهی را انجام نمی‌دادند و به واجبات ملتزم بودند. شما هم همین گونه باشید. اگر توانستید، نماز شب هم بخوانید و با خدا خلوت کنید؛ با امام رضا و دیگر ائمه – علیهم السلام – همراه باشید. اگر ایشان چیزی هم بخواهند بدهند، خودشان باید بدهند. اگر ما را قابل ببینند، می‌دهند.

جذبه علم و تأثیر معنویت

کسانی که در مسیر کسب علم قرار گرفتند، علاقه این کار چنان جذبشان کرد که دیگر مادیات برایشان مهم نبود. از مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی نقل شده است که می‌فرمودند: من شب مشغول مطالعه می‌شدم؛ یک وقت متوجه می‌شدم که صبح شده است و با عجله می‌رفتم نماز صبح را می‌خواندم تا قضا نشود؛ یعنی گذشت زمان را احساس نمی‌کردند. این مرتبه‌ای است در مطالعه که انسان به آن می‌رسد و از آن  لذت می‌برد. معنویات نیز در حل مسائل علمی بسیار مؤثر است. ابن‌سینا می‌گوید: وقتی به مشکلی برمی‌خوردم و از حل آن عاجز می‌شدم، دو رکعت نماز می‌خواندم و آن مشکل برایم حل می‌شد. بنابراین، همت‌هایتان را ذخیره راه کنید؛ راه معنویت و هدایتی که قرآن و اهل‌بیت به آن فرا می‌خوانند.

امروز هنوز ندای «هل من ناصر ینصرنی» سیدالشهداء – علیه السلام – به گوش می‌رسد. سعی کنیم ما هم ناصر آن حضرت و ادامه‌دهنده راه آن بزرگواران و فراهم‌کنندگان مقدمات و طرقی باشیم که به ظهور آقا حجت بن الحسن – عجل الله تعالی فرجه – منتهی می‌شود. از خدا بخواهیم که این قابلیت را به ما بدهد که مانند یک سرباز ناقابل در این راه تلاش کنیم.

 خداوند ان‌شاءالله بیش از گذشته شما را یاری کند و بر توفیقات شما بیفزاید و اساتید معظم و مکرم شما را سلامت بدارد. ان‌شاءالله همه ما در این وادی مایه روسفیدی ائمه اطهار باشیم؛ چنان‌که خودشان فرمودند: کونوا لنا زیناً و لاتکونوا علینا شیناً.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.



[1]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج2، ص275، حدیث 69.

[2]. شهید ثانی، منیة المرید، ص149.

[3]. سوره آل‌عمران، آیه 164.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد