267: توقیع به چه معناست؟
توقیع
در لسان روایات، مطابق با مفهومى است که عرف آن را به کار گرفته است و آن
عبارت است از کلمات کوتاه که بزرگان ذیل نامه هاى رسیده و عریضه ها مکتوب
مى داشتند و با آن خواسته سائل را بر آورده مى نمودند. در نتیجه توقیعات
حضرت مهدى علیه السلام همان مطالبى بود که حضرت به خط مبارک خود در جواب
سؤال ها و عریضه ها ذیل نامه ها مرقوم مى داشتند و توسط یکى از سفرا به
صاحبان نامه باز مى گرداندند.اگر چه به لحاظ معناى اصطلاحى ((توقیع))
در معنا و مفهوم آن سؤال از مساءله اى نهفته است ولى در برخى موارد بر
بیانات حضرت که به صورت ابتدایى صادر مى شد - اگر چه از آن سؤال نشده بود -
نیز توقیع اطلاق شده است.
268: نقش سفیر در توقیعات چه بوده است؟
اگر
چه در صدور توقیعات حضرت مهدى علیه السلام جایگاه حضرت از اهمیت ویژه اى
برخوردار است، زیرا اوست که ذیل نامه را به خط مبارکش تزیین کرده است. ولى
نمى توان نقش سفیر را در پدید آمدن آن نادیده گرفت. این سفیر است که نامه
را از سائل گرفته و به دست امام رسانده و در مدت اندک یا طولانى جواب آن را
به سائل رسانده است، بلکه به تعبیرى، سفیر واسطه در ایجاد توقیع نیز بوده
است، زیرا اگر امام چنین سفیر امینى نمى داشت هرگز نامه رسیده را توقیع نمى
فرمود.
269: در چه مدت زمانى توقیع از طرف حضرت صادر مى شده است؟
از
برخى روایات استفاده مى شود که مدت زمان خروج توقیع در جواب سؤ ال معینى
دو یا سه روز بوده است همان گونه که راوى در برخى روایات مى گوید: بعد از
چند روز صاحب من گفت که به سوى ابو جعفر باز گردم تا از جواب سؤال ها
بپرسم.(1) در روایتى دیگر آمده است آن گاه سفیر بعد از سه روز مرا از جواب
حضرت خبر داد.(2)
در برخى موارد نیز جواب شفاهى بوده است که سفیر از
حضرت مى گرفته و براى سائل مى آورده است. مثل اینکه حسین بن روح نوبختى به
عده اى مى گوید: ((شما امر شدید که به حائر روید)).(3)
و در برخى از
موارد نیز جواب سؤال کننده به جهت مصالحى داده نمى شد. از باب نمونه در
موردى سائل از امام خواست که براى او دعا کند که خدا به او فرزندى دهد ولى
به جهت مصالحى جواب نیامد.(4)
و گاه کسى سوالى را براى حضرت فرستاد که
جواب نیامد، و بعد از چند روزى مشاهده شد که جزء قرامطه درآمده است.(5) گر
چه در برخى از موارد نیز جواب سؤال ها ظرف چند ساعت داده شده است.(6) و در
برخى دیگر از روایات مى خوانیم که جواب آمد در حالى که هنوز مرکب بر روى
کاغذ خشک نشده بود.(7) و نیز در برخى روایات مى خوانیم که به مجرد خطور سؤ
ال در ذهن شخص جواب بر روى کاغذ مکتوب بوده است، (8) ولى این موارد زیاد
نبوده است.
270: آیا توقیعات به خط خود حضرت مهدى علیه السلام بوده است؟
از مجموعه روایات استفاده مى شود که برخى توقیعات به خط خود حضرت بوده، و برخى نیز به خط سفرا با دستور امام علیه السلام بوده است.
اسحاق
بن یعقوب مى گوید: ((توسط محمد بن عثمان عمرى مسائل مشکلى را به ناحیه
مقدسه فرستادم و جوابش را به دست خط مبارک امام زمان علیه السلام دریافت
داشتم)).(9)
محمد بن عثمان عمرى مى گوید: ((از ناحیه مقدسه توقیعى صادر شد که خطش را خوب مى شناختم)).(10)
شیخ صدوق رحمة الله علیه مى فرماید: ((توقیعى که به خط امام زمان علیه السلام براى پدرم صادر شد اکنون نزد من موجود است)).(11)
شیخ
ابو عمرو عامرى مى گوید: ((ابن ابى غانم قزوینى با جماعتى از شیعیان در
موضوعى اختلاف و مشاجره نمودند و براى رفع نزاع، نامه اى به ناحیه مقدسه
نوشته و جریان را به عرض رساندند. پس جواب نامه آنان به خط مبارک امام علیه
السلام صادر شد)).(12)
از این روایات معلوم مى شود که توقیعات، قرائن و
شواهد صدق به همراه داشته و یا اصحاب حضرت، دست خط او را مى شناختند، و
لذا مورد قبول آنان قرار مى گرفته است. لیکن در مقابل، روایاتى وجود دارد
که برخى توقیعات به خط حضرت نبوده بلکه به خط سفیران و به امر حضرت نوشته
شده است.
ابو نصر هبة الله مى گوید: توقیعات صاحب الامر علیه السلام به
همان خطى که در زمان امام حسن عسکرى علیه السلام صادر مى شد به وسیله عثمان
بن سعید و محمد بن عثمان براى شیعیان صادر مى گشت.(13)
271: چه مقدار توقیع از ناحیه مقدسه صادر شده است؟
حدود هفتاد توقیع یا بیشتر در مصادر مهدویت موجود است که به برخى از آنها اشاره مى کنیم:
1- توقیع به على بن محمد سمرى.(14)
2- توقیع به ابى جعفر عمرى در سوگ پدرش.(15)
3- توقیع به سعد بن عبدالله قمى.(16)
4- توقیع به اسحاق بن یعقوب.(17)
5- توقیع به محمد بن عبدالله بن جعفر حمیرى در جواب مسائلش.(18)
6- توقیع دیگرى به حمیرى درباره زیارت حضرت.(19)
7- توقیع به احمد بن خضر بن ابى صالح خجندى.(20)
8- توقیع به حسن بن فضل یمانى.(21)
9- توقیع به ابو عمرو و فرزندش ابو جعفر محمد.(22)
10- توقیع به محمد بن ابراهیم مهزیارى.(23)
11- توقیع در رد جعفر کذاب.(24)
12- توقیع به احمد بن حسن مادرایى.(25)
13- توقیع درباره قصه احمد بن ابى روح.(26)
14- توقیع به حاجز وشا.(27)
15- توقیع به محمد بن جعفر.(28)
16- توقیع به محمد بن صالح بعد از مرگ عبرتایى.(29)
17- توقیع در جواب نامه سمرى.(30)
18- توقیع در جواب سؤال مردى از اهل فانیم.(31)
19- توقیع در جواب نامه محمد بن حسن مروزى.(32)
20- توقیع در جواب نامه محمد بن یوسف.(33)
21- توقیع در جواب سؤال هاى محمد بن جعفر اسدى.(34)
22- توقیع در رد غلات به محمد بن على بن هلال کرخى.(35)
23- توقیع به محمد بن شاذان.(36)
24- توقیع براى احمد بن حسن خازن.(37)
25- توقیع براى على بن محمد بن اسحاق اشعرى.(38)
26- توقیع در خبر دادن از ضمیر عبیدالله بن سلیمان.(39)
27- توقیع در جواب نامه ابن ابى غانم قزوینى.(40)
28- توقیع در کیفیت تعلیم نماز.(41)
29- توقیع در جواب آنچه محمد بن شاذان براى حضرت فرستاد.(42)
30- توقیع در جواب نامه محمد بن یزداذ.(43)
31- توقیع در جواب خواست قاسم بن علا.(44)
32- توقیع در جواب نامه مردى از اهل ربض.(45)
33- توقیع در جواب سائلى که از قم رسیده بود.(46)
34- توقیع به حسن بن عبدالحمید.(47)
35- توقیع در توثیق محمد بن جعفر عربى.(48)
36- توقیع در جواب سؤال ابوالحسن خضر بن محمد.(49)
37- توقیع اول به شیخ مفید رحمة الله علیه.(50)
38- توقیع دوم به شیخ مفید رحمة الله علیه.(51)
39- توقیع در جواب نامه على بن بابویه.(52)
40- توقیع در جواب نامه محمد بن کشمر.(53)
41- توقیع در جواب نامه جعفر بن حمدان.(54)
42- توقیع در جواب نامه على بن زیاد.(55)
43- توقیع به حسن بن قاسم بن علاء.(56)
44- توقیع به ابى القاسم بن ابى حلیس.(57)
45- توقیع در جواب رقعه بلخى.(58)
46- توقیع بر احمد بن حسن.(59)
47- توقیع به محمد بن همام.(60)
و دیگر توقیعات.
---------------------------
1-بحارالانوار، ج 51، ص 321، ح 42.
2-الغیبة، طوسى، ص 320.
3-الغیبة، طوسى، ص 309.
4-الغیبة، طوسى، ص 320.
5-ارشاد مفید، ج 2، ص 359.
6-الغیبة، طوسى، ص 316.
7-الغیبة، طوسى، ص 410.
8-بحارالانوار، ج 53، ص 183.
9-بحارالانوار، ج 51، ص 349.
10-بحارالانوار، ج 51، ص 33.
11-انوار النعمانیه، ج 3، ص 24.
12-بحارالانوار، ج 53، ص 178.
13-بحارالانوار، ج 51، ص 346.
14-کمال الدین، ص 516.
15-کمال الدین، ص 510.
16-کمال الدین، ص 459 -463.
17-کمال الدین، ص 438.
18-بحارالانوار، ج 53، ص 151 -170.
19-بحارالانوار، ج 99، ص 81، ح 1.
20-کمال الدین، ص 509.
21-کافى، ج 1، ص 520.
22-کمال الدین، ص 510.
23-کمال الدین، ص 486.
24-الغیبة، طوسى، ص 287.
25-بحارالانوار، ج 51، ص 303، ح 19.
26-بحارالانوار، ج 51، ص 295
27-کمال الدین، ص 493.
28-کافى، ج 1، ص 524.
29-بحارالانوار، ج 51، ص 328.
30-دلائل الامامة، ص 286.
31-اثبات الهداة، ج 3، ص 699.
32-الغیبة، طوسى، ص 415.
33-کافى، ج 1، ص 519.
34-کمال الدین، ص 520.
35-بحارالانوار، ج 25، ص 266.
36-کمال الدین، ص 509.
37-کافى، ج 1، ص 523.
38-کمال الدین، ص 497.
39-کافى، ج 1، ص 525.
40-الغیبة، طوسى، ص 285.
41-بحارالانوار، ج 52، ص 20 -22.
42-جامع الرواة، ج 2، ص 63.
43-کمال الدین، ص 493.
44-کافى، ج 1، ص 519.
45-کمال الدین، ص 494.
46-الغیبة، طوسى، ص 373.
47-کافى، ج 1، ص 521.
48-الغیبة، طوسى، ص 415.
49-بحارالانوار، ج 53، ص 197.
50-احتجاج، ج 2، ص 497.
51-احتجاج، ج 2، ص 498.
52-رجال علامه، ج 2، ص 94
53-کمال الدین، ص 495.
54-بحارالانوار، ج 53، ص 186.
55-کافى، ج 1، ص 524.
56-الغیبة، طوسى، ص 315.
57-کمال الدین، ص 493.
58-کمال الدین، ص 488.
59-بحارالانوار، ج 51، ص 303.
60-بحارالانوار، ج 53، ص 184.
-----------------------
علی اصغر رضوانی