252: سفیر اول امام مهدى علیه السلام چه کسى بوده و چه موقعیتى داشته است؟
سفیر
اول امام مهدى علیه السلام ابو عمرو عثمان بن سعید عمرى است. او به جهت
شناخته نشدن به شغل روغن فروشى روى آورد. در مصادر تاریخى سخن از سال ولادت
و و وفات او به میان نیامده است، و تنها اسم او براى اولین بار به عنوان
وکیل خاص امام هادى علیه السلام برده شده است.
او بعد از شهادت امام
هادى علیه السلام وکیل خاص از طرف امام عسکرى علیه السلام شد. آن حضرت نیز
او را در مناسبت هاى مختلف مورد مدح و ستایش خود قرار مى داد. از جمله آن
که در حق او فرمود:هذا ابو عمرو الثقة الامین، ثقة الماضى و ثقتى فى المحیى
و الممات، فما قاله لکم فعنى یقوله، و ما ادى الیکم فعنى یودیه (1)؛ ((این
ابو عمرو ثقه و امین است، مورد اطمینان گذشتگان و مورد اطمینان من در حیات
و بعد از حیات من است، هر آن چه براى شما مى گوید از من است و آنچه به شما
مى رساند از جانب من مى باشد.))
در مجلسى که او با چهل نفر از شیعیان
امام عسکرى علیه السلام بودند، حضرت فرزند خود مهدى را به او نشان داد و بر
امامت و غیبت او تصریح نمود، و درباره وکالت او فرمود: ((هر آن چه عثمان
(بن سعید) مى گوید قبول کنید...)).(2)
هنگام شهادت امام عسکرى علیه السلام در سال 260 هجرى، در تغسیل حضرت حاضر بود و تمام امور ایشان را به عهده داشت.(3)
ممکن
است که این عمل را این گونه توجیه نماییم که او در ظاهر، عمل تغسیل را
انجام داده تا امر بر حاکمان ظلم مشتبه گردد و گر نه مطابق برخى روایات امر
تغسیل و تکفین امام بر عهده امام است. عثمان بن سعید بعد از شهادت امام
عسکرى علیه السلام به تصریح آن حضرت و نص امام مهدى علیه السلام هنگام ورود
قمى ها به سامرا، سفیر اول آن حضرت شد، و از آن موقع به انجام وظایف خود
پرداخت، تا آنکه وقت وفاتش رسید. فرزندش ابو جعفر محمد بن عثمان متولى
تجهیز او شد و در جانب غربى بغداد به خاک سپرده شد.(4)
بعد از وفات
عثمان بن سعید از ناحیه مقدسه نامه اى صادر شد و حضرت در آن نامه با تسلیت
به فرزندش محمد او را به سفارت خود منصوب گردانید.(5)
253: آیا روایتى که تصریح به سفارت عثمان بن سعید دارد، ضعیف السند نیست؟
احمد
کاتب مى گوید: روایتى که نص صریح در اعلام امام عسکرى علیه السلام بر
سفارت عثمان بن سعید از طرف امام مهدى علیه السلام است از حیث سند ضعیف مى
باشد؛ زیرا در سند آن، جعفر بن محمد بن مالک فرازى است که نجاشى و ابن
الغضائرى او را تکذیب نموده اند.
پاسخ:
1- جعفر بن محمد بن مالک را
شیخ طوسى رحمة الله علیه توثیق نموده است. و تضعیف او از کتاب ابن الغضائرى
منشا شده که این کتاب نزد مشهور علماى امامیه به اثبات نرسیده است.
2-
شیخ طوسى رحمة الله علیه در کتاب ((الغیبة)) به سند اعلایى از بزرگان طایفه
از احمد بن اسحاق قمى مساءله توکیل نایب دوم و پدرش را روایت کرده است.(6)
3-
شیعه در مساءله امامت و سفارت دقت زیادى به کار برده و به مجرد ادعاى شخصى
بر سفارت حرف او را تصدیق نمى کرده است، و لذا با مدعیان دروغین سفارت
شدیدا به مقابله پرداخته است.
254: آیا موضوع غیبت امام زمان علیه السلام ساخته عثمان بن سعید است؟
برخى مى گویند موضوع غیبت امام زمان علیه السلام ساخته برخى از اصحاب خصوصا عثمان بن سعید (نایب اول امام زمان علیه السلام) است.
پاسخ:
اول کسى که به موضوع غیبت امام زمان علیه السلام اشاره کرد رسول گرامى
اسلام صلى الله علیه و آله و سپس امیر المومنین علیه السلام و سایر امامان
بوده است. آنان غیبت او را پیش بینى کرده و وقوع آن را به مردم گوشزد کرده
اند.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: ((سوگند به خدایى که مرا
براى بشارت برانگیخت، قائم فرزندان من بر طبق عهدى که به او مى رسد غایب مى
شود، به طورى که بیشتر مردم خواهند گفت: خداوند به آل محمد نیازى ندارد و
دیگران در اصل تولد او شک مى کنند، پس هر کس زمان غیبت را درک کرد باید
دینش را نگهدارى کند...)) (7)
اصبغ بن نباته از امیر المومنین علیه
السلام نقل کرده که فرمود: ((آگاه باشید که آن جناب به طورى غایب مى شود که
شخص نادان خواهد گفت خدا به آل محمد احتیاجى ندارد)).(8)
امام صادق علیه السلام فرمود ((اگر خبر غیبت امام خود را شنیدید انکار نکنید)).(9)
لذا
موضوع غیبت امام زمان علیه السلام آن چنان بین شیعیان شایع و رایج بود که
شعرا در شعرهایشان و مولفان در کتاب ها به آن پرداخته اند. از جمله کسانى
که قبل از ولادت امام زمان علیه السلام در مورد غیبت حضرت مهدى علیه السلام
تاءلیف داشته اند عبارتند از:
1- على بن حسن بن محمد طائى طاطرى از اصحاب موسى بن جعفر علیهماالسلام.(10)
2- على بن عمر اعرج کوفى از اصحاب موسى بن جعفر علیه السلام.(11)
3- ابراهیم بن صالح از اصحاب موسى بن جعفر علیه السلام.(12)
4- حسن بن على بن ابى حمزه معاصر امام رضا علیه السلام.(13)
5- عباس بن هشام ناشرى اسدى از اصحاب امام رضا علیه السلام.(14)
6- على بن حسن بن فضال از اصحاب امام هادى و عسکرى علیهماالسلام.(15)
7- فضل بن شاذان نیشابورى از اصحاب آن دو امام علیهماالسلام.(16)
255: سفیر دوم امام زمان علیه السلام چه کسى بوده و چه موقعیتى داشته است؟
ابو
جعفر محمد بن عثمان بن سعید عَمْرى بعد از وفات پدرش همان گونه که امام
عسکرى علیه السلام تصریح نموده بود به مقام سفارت نایل شد. آن حضرت به
جماعت قمى ها فرمود:اشهدوا على اءن عثمان بن سعید وکیلى و اءن اءبنه محمد
وکیل اءبنى مهدیکم (17)؛ ((شهادت دهید بر من که عثمان بن سعید وکیل من است و
نیز فرزند او محمد وکیل فرزندم مهدى شماست)).
و نیز سفارت او با نص و تصریح پدرش به امضا رسید.(18)
او
نزد شیعیان عصر خود مورد وثوق و معروف به امانت دارى بود. و هیچ یک از
امامیه در این مطلب شک نداشتند. چگونه شک کنند در حالى که امام عسکرى علیه
السلام در حق او و پدرش فرمود:العمرى و ابنه ثقتان (19)؛ ((عمرى و فرزندش
مورد وثوقند...)).
و نیز امام مهدى علیه السلام او را مورد تاءیید خود
قرار داد و فرمود:لم یزل ثقتنا فى حیاة الاب رضى الله عنه (20)؛ ((تو در
زمان حیات پدر دائما مورد وثوق ما بودى...)).
وى در حدود پنجاه سال به
نحو احسن وظایف خود را به خوبى انجام داد تا آنکه در جمادى الاولى سال 305
یا 304 هجرى به رحمت ایزد پیوست.(21)
محمد بن عثمان بیشتر از دیگر
سفیران در این پست و مقام به خدمت پرداخت. کتاب هایى در فقه تاءلیف کرده که
از امام عسکرى و حضرت مهدى علیهم السلام و پدرش عثمان بن سعید و از امام
هادى علیه السلام اخذ نموده است.(22) او به ارشاد امام مهدى علیه السلام از
زمان مرگش اطلاع داشته است و لذا براى خود قبرى را آماده نموده بود.(23)
بعد از وفات در کنار قبر پدرش به خاک سپرده شد.
256: سفیر سوم امام زمان علیه السلام چه کسى بوده و چه موقعیتى داشته است؟
سفیر
سوم، شیخ جلیل ابوالقاسم حسین بن روح نوبختى است. او در ابتداى امر وکیل
ابى جعفر محمد بن عثمان عمرى بود که بر املاک او نظارت داشت، تا آن که وصیت
با نص به او منتهى شد و هیچ کس در این امر شک نداشت.(24)
برخى از
شیعیان مالى را براى ابوجعفر عمرى به مقدار چهار صد دینار فرستادند تا به
امام زمان علیه السلام برساند ابو جعفر دستور داد تا آن را به حسین بن روح
بدهند. او هنگامى که تردید و شک آن شخص را به جهت ثابت نشدن سفارتش دید بار
دیگر تاکید کرد که این مبلغ را به حسین بن روح برساند زیرا این دستور امام
زمان علیه السلام است.
بعد از آنکه وضع مزاجى ابو جعفر عمرى بحرانى شد
جماعتى از بزرگان شیعه از آن جمله ابو على بن همام، ابو عبدالله بن محمد
کاتب، ابو عبدالله باقطانى، ابو سهل اسماعیل بن على نوبختى، ابو عبدالله بن
وجناء و دیگر بزرگان بر او وارد شدند و عرض کردند: که اگر بر شما اتفاقى
افتاد چه کسى جانشین شما خواهد بود؟ ابو جعفر عمرى فرمود: این ابوالقاسم
حسین بن روح قائم مقام من و سفیر بین شما و صاحب امر علیه السلام است. او
وکیل و ثقه و امین است پس در امورتان به او مراجعه نموده و در امور مهم بر
او اعتماد نمایید، زیرا من به این مطلب امر شده ام تا بر شما ابلاغ
نمایم.(25)
ابوجعفر بن احمد متیل مى گوید: هنگام وفات محمد بن عثمان
عمرى من بالاى سر او نشسته بودم و از او سؤ ال مى کردم و حسین بن روح نیز
بر پایین پاى او قرار داشت. محمد بن عثمان روى به من نموده و فرمود: من امر
شدم تا بر ابى القاسم بن روح وصیت کنم. من با شنیدن این خبر از جاى خود
بلند شده، حسین بن على روح را به جاى خود بر بالاى سر محمد بن عثمان قرار
دادم.(26)
جهت این تاکیدات از ناحیه محمد بن عثمان بر وصایت حسین بن روح
این بود که او چندان جایگاه ویژه اى در بین شیعیان به جهت ارتباط با
امامان علیه السلام نداشته است، اگر چه اگر از نزدیکان خاص محمد بن عثمان
بوده است. و سر سفارت دادن به او به جهت اخلاص و فداکارى او بوده است. وى
بعد از وفات ابو جعفر عمرى به مدت 21 سال سفارت را بر عهده داشت. اولین
نامه اى را که از حضرت دریافت کرد مشتمل بر درود فراوان از جانب آن حضرت بر
او بود.(27)
از آن زمان به وظیفه خود مشغول شد. و روش او التزام به
تقیه شدید و مضاعف بود، به حیثى که اظهار اعتقاد به مذهب اهل سنت مى نمود
تا از این طریق بتواند به وظایف خود عمل کند. او در ایام سفارتش شدیدا با
انحرافات و ادعاهاى انحرافى سفارت مبارزه مى نمود تا آنکه در سال 326 هجرى
رحلت نمود.
257: سفیر چهارم امام زمان علیه السلام چه کسى بوده و چه موقعیتى داشته است؟
سفیر
چهارم شیخ جلیل ابوالحسن على بن محمد سَمَرى است. تاریخ ولادت او مشخص
نیست ولى براى اولین بار به عنوان یکى از اصحاب امام عسکرى علیه السلام
شناخته شده است، (28) که در بغداد با اشاره حسین بن روح از طرف امام زمان
علیه السلام متصدى امر سفارت شد.
در مورد سفارت او خبر معینى نرسیده و
تنها این مطلب را مى توان با تسالم و اتفاقى که در بین شیعیان درباره سفارت
او بوده کشف نمود، و این موضوع را مى توان در نتیجه، کاشف از ابلاغى دانست
که از طرف امام زمان علیه السلام به حسین بن روح شده است. او وظایف خود را
در امر سفارت از هنگام وفات حسین بن روح به مدت سه سال ادامه داد. وى گر
چه همانند دیگران مورد وثوق و اطمینان بود ولى همانند آن سه سفیر فعالیت
گسترده اى نداشته است. و این امر بعید به نظر نمى رسد زیرا در آن سال ها
مملکت اسلامى پر از ظلم و جور و خونریزى ها و درگیرى ها بوده است، امورى که
با برنامه هاى فرهنگى و اجتماعى منافات داشت و این خود به تنهایى مى تواند
تاءثیرگذار در انقطاع سفارت بعد از وفات او و عزم امام علیه السلام بر
انقطاع و شروع غیبت کبرا نیز باشد. و لذا چند روز قبل از وفاتش توقیعى را
از امام علیه السلام دریافت مى کند که حضرت در آن خبر از انتهاى غیبت صغرا و
عهد سفارت با مرگ او مى دهد و او را از وصیت کردن به سفارت براى بعد از
خودش منع مى نماید.(29)
راوى مى گوید بعد از شش روز از صدور این توقیع
به خدمت على بن محمد رسیدیم در حالى که در حال احتضار بود. به او عرض شد:
وصى تو کیست؟ فرمود: ((براى خدا امرى است که او رساننده آن است)) . این را
گفت و از دار دنیا رحلت نمود.
258: نیابت چهار سفیر حضرت علیه السلام چگونه اثبات مى گردد؟
1-
در مورد عثمان بن سعید مى گوییم: او مورد وثوق امام عسکرى علیه السلام
بوده و امام مهدى علیه السلام نیز بر منصبش تصریح نموده است.
در مورد
فرزندش محمد بن عثمان نیز مى گوییم: او منصوب از طریق پدرش بوده و غیر از
آنکه مورد وثوق امام عسکرى بوده از طرف امام زمان علیه السلام نیز بر این
امر نیابت خاصه داشته است.
حسین بن روح نیز از طرف محمد بن عثمان به این سمت منصوب شد و او نیز على بن محمد سمرى را بر این مقام منصوب کرد.
2-
راه دوم براى اثبات نیابت این چهار بزرگوار این است که آنها خط امام را که
معروف بود به دیگران نشان داده، بازگو مى کردند. خط حضرت در زمان پدرش
امام عسکرى علیه السلام نزد شیعیان معروف بود.
3- کرامات فراوانى که به
دست مبارک این بزرگواران انجام مى گرفت مى توانست اثبات کننده سفارت آنها
باشد. این کرامات در برخى موارد به دست آنها انجام مى گرفت و برخى دیگر نیز
منسوب به امام زمان علیه السلام بود که آنها به اطلاع شیعیان مى رساندند،
همان گونه که در قضیه معروف از ابو على بغدادى رسیده است.(30)
سید
عبداله شبر مى گوید: ((شیعه هرگز گفتار نواب را نمى پذیرفت مگر در صورتى که
معجزه اى از طرف امام عصر علیه السلام بر دست آنها ظاهر مى گشت که دلالت
بر صدق گفتار و صحت نیابت آنها داشت)).(31)
259: ارتباط نواب اربعه با شیعیان چگونه بوده است؟
شیعیان با نواب اربعه دو نوع ارتباط داشتند:
1- ارتباط با واسطه و غیر مستقیم
ارتباط
با واسطه یک اصل در سازمان سفارت بود چرا که این سازمان به جهت ظلم
عباسیان نمى توانست آشکارا و آزادانه فعالیت کند. بنابراین باید در ارتباط
با مردم از راه هاى استتارى بهره مى گرفت.
2- ارتباط مستقیم و بى واسطه
این
ارتباط در آغاز فعالیت نواب اربعه در دوره غیبت صغرا وجود نداشت، زیرا بنا
بود که مساءله نیابت خاصه مخفى بماند تا حاکمان جور بازتاب و واکنشى از
خود نشان ندهند ولى کم کم شیعیان به صورت پنهانى نام و نشانى سفیر را از
وکلا و خواص گرفتند و توانستند با آنان مستقیما تماس بگیرند. این کار عمدتا
از زمان سفارت دومین سفیر شروع شد و ادامه یافت. شیخ طوسى درباره این نوع
ارتباط مى نویسد: ((عده اى از افراد مورد اعتماد نزد سفراى امام مهدى علیه
السلام مى رفتند و با دادن نامه و یا بیان داشتن خواسته هاى خود پاسخ آن را
از ناحیه مقدسه و توسط سفرا دریافت مى کردند)).(32)