111: آیا کسى از علماى اهل سنت به ولادت مهدى علیه السلام اعتراف کرده است؟
گروهى
از علماى اهل سنت به ولادت فرزندى براى امام حسن عسکرى علیه السلام به نام
مهدى علیه السلام اعتراف نموده اند، اینک اسامى برخى از آنها را ذکر مى
نماییم:
1- علامه شمس الدین قاضى ابن خلکان شافعى.(1)
2- علامه صلاح الدین خلیل بن ایبک صفدى.(2)
3- ابن اثیر جزرى.(3)
4- علامه میرخواند.(4)
5- على بن حسین مسعودى.(5)
6- محمد فرید وجدى.(6)
7- ابوالفداء اسماعیل بن على شافعى.(7)
8- سبط بن جوزى.(8)
9- محمد بن طلحه شافعى.(9)
10- شمس الدین محمد بن طولون حنفى.(10)
11- میرزا محمد بن رستم بدخشى شافعى.(11)
12- احمد بن حجر حیتمى شافعى.(12)
13- محمد بن یوسف گنجى شافعى.(13)
14- عارف عبدالوهاب شعرانى حنفى.(14)
15- محیى الدین عربى.(15)
16- مومن بن حسن شبلنجى شافعى.(16)
17- شیخ سلیمان قندوزى حنفى.(17)
18- شیخ محمد بن على صبان شافعى.(18)
19- صفى الدین عبدالمومن بغدادى.(19)
20- زین الدین عمر بن وردى.(20)
21- ابوالعباس احمدبن على قلقشندى شافعى.(21)
22- ابو عبدالله یاقوت حموى.(22)
23- محمد امین بغدادى معروف به سویدى.(23)
24- ابن خلدون(24)
25- ابوالفتح محمد بن عبدالکریم شهرستانى.(25)
26- نورالدین ابن صباغ مالکى.(26)
27- نورالدین عبداالرحمن جامى حنفى.(27)
28- ملا على قارى حنفى مکى.(28)
29- فضل بن روزبهان.(29)
30- جمال الدین محمد بن یوسف زرندى حنفى.(30)
31- احمد امین مصرى.(31)
32- صدر الدین حموینى.(32)
33- عطار نیشابورى.(33)
34- جلال الدین بلخى رومى.(34)
35- صدر الدین قونوى.(35)
36- حسین بن محمد دیاربکرى مالکى.(36)
37- احمد بن یوسف ابوالعباس قرمانى حنفى.(37)
38- شمس الدین ذهبى شافعى.(38)
39- فخر رازى شافعى.(39)
40- شیخ عبدالله بن محمد شبراوى مصرى شافعى.(40)
41- ابن عماد دمشقى حنبلى.(41)
42- محمد بن عبدالرسول برزنجى شافعى.(42)
43- ابوالبرکات نعمان بن محمد آلوسى حنفى.(43)
و دیگران
112: آیا کسى از اهل سنت فرزند امام عسکرى علیه السلام (مهدى) را همان منجى منتظر مى داند؟
گر
چه برخى از علماى اهل سنت تنها به ولادت فرزندى به نام مهدى از امام حسن
عسکرى اشاره کرده اند و حیات او تا این زمان و منجى و موعود بودن او را به
شیعه نسبت مى دهند ولى برخى از آنان تصریح به زنده بودن او تاکنون و نیز
موعود و منجى بودن او دارند که مى توان از میان آنها به افراد ذیل اشاره
نمود.
1- محمد بن یوسف گنجى شافعى (متوفاى 658 هق) مى گوید: ((ابو محمد
حسن عسکرى علیه السلام از خود فرزندى به جاى گذاشت که همان امام منتظر
است. صلوات الله علیه)).(44)
2- عبدالوهاب شعرانى حنفى مى گوید: ((در
آخرالزمان امید به خروج مهدى است. او از اولاد امام حسن عسکرى علیه السلام
است ولادت او نیمه شعبان سال 255 هجرى اتفاق افتاد تا به حال زنده است تا
با حضرت عیسى علیه السلام اجتماع کند. عمرش تا این زمان 706 سال است. این
چنین شیخ حسن عراقى به من خبر داد)).(45)
3- نورالدین عبدالرحمن جامى
حنفى بعد از بیان تاریخ ولادت حضرت مهدى علیه السلام مى گوید: ((او کسى است
که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد)).(46)
4- قاضى بهلول بهجت افندى
مى گوید: ((ولادت امام دوازدهم در پانزدهم ماه شعبان سال 255 هجرى بود و
اسم مادرش نرجس است. براى او دو غیبت است: یکى صغرا و دیگرى کبرا. هر گاه
خداوند به او اذن دهد ظهور کرده آن گاه زمین را پر از عدل و داد خواهد
کرد)).(47)
5- صدر الدین حموینى؛ در ذیل حدیثى که او از پیامبر صلى الله
علیه و آله نقل کرده آمده است: ((... همانا دوازدهمین از فرزندانم غیبت مى
کند تا اینکه خداوند متعال به او اذن خرج مى دهد)).(48)
6- شیخ فرید الدین عطار نیشابورى؛ او در قصیده اى مى گوید:
صد هزاران اولیا روى زمین
یا الهى مهدى ام از غیب آر
7- جلال الدین رومى او نیز در قصیده اى مى گوید:
اى سرور مردان على! مستان سلامت مى کنند
تا اینکه بدین جا مى رسد:
با میر دین هادى بگو با عسکرى مهدى بگو
8-
صدر الدین قونوى؛ او هنگام وفات در وصیت خود به شاگردانش مى گوید: ((...
هفتاد هزار بار ذکر ((لا اله الا الله)) را در شب اول مرگم با حضور قلب
بگویید و سلام مرا نیز به حضرت مهدى علیه السلام برسانید)).
9- احمد بن
یوسف ابوالعباس قرمانى حنفى؛ او مى گوید: ((محمد حجت، خلف صالح، عمرش هنگام
وفات پدرش پنج سال بود. خداوند در آن سن به او حکمت آموخت همان گونه که در
کودکى به حضرت یحیى علیه السلام آموخت... علما اتفاق دارند بر آنکه مهدى
همان قائم در آخرالزمان است...)).(51)
113: مبناى مولفان حدیثى مصادر مهدویت چه بوده است؟
برخى
مى گویند: ((معروف نزد قدما چنین بوده که هر روایتى در مسائل تاریخى و از
آن جمله موضوع مهدویت را بدون بررسى سند آن نقل مى کردند ولى بعد از آن
عصر، حرکت جدیدى پدید آمد. و بین روایات تمییز داده شد تا زمانى که حرکت
اصولیین پدید آمد و اخبار را به دسته هاى مختلف از قبیل: صحیح، حسن، قوى و
ضعیف تقسیم نمودند. ولى این پیشرفت و حرکت شامل روایت هاى تاریخى که از آن
جمله روایات مهدویت است، نگردید...)).(52)
پاسخ:
1- آنچه از قدماى
محدثین امامیه مى دانیم آن است که آنان نهایت سعى و کوشش و احتیاط خود را
در جمع و نقل احادیث در کتب خود داشته اند که از آن جمله کلینى رحمة الله
علیه است. او نزد اهل فن حدیث، معروف به دقت نظر و احتیاط در نقل اخبار است
و نیز مى دانیم که بزرگانى امثال شیخ طوسى رحمة الله علیه چه اهتمام وافرى
به شناخت شیوخ روایى خود داشته اند. شخصى مثل شیخ صدوق رحمة الله علیه
عادتا شیوخ خود را مى شناخته و نیز از حالات آنان از ایمان و عدالت آگاهى
داشته است و از کسى که او را نمى شناخت روایت نقل نمى کرده است.
2- ما
اطمینان داریم که این بزرگان به صحت این گونه روایات که در باب امامت و
مهدویت وارد شده اطمینان کامل داشته اند و یا لااقل به جهت برخى قرائن
معتبر که همراه آنها بوده و موجب جبران ضعف برخى از آنها مى شده، آنها را
با اطمینان کامل نقل مى کردند. و گرنه جاى این سؤال باقى است که امثال شیخ
صدوق و طوسى و دیگران چه اهدافى غیر از احتجاج و استدلال به آنها داشته اند
مگر این نیست که شیخ صدوق کتابش را براى رفع حیرت در امر حضرت مهدى علیه
السلام نوشته است؟
3- تمام یا بیشتر اصول و منابع اصلى احادیث مهدویت که
در سه قرن اول نوشته شده به دست شیخ صدوق، طوسى و نعمانى رسیده و از خود
به آن کتاب ها استناد داشته اند، و لذا به آن روایات استدلال مى نمودند.
4-
گر چه تقسیم حدیث به چهار قسم از اصطلاحات متاخرین است ولى قدماى محدثین
از آن جمله شیخ طوسى رحمة الله علیه روش خاصى در قبول خبر داشته اند.
شیخ
بهایى بعد از تقسیم حدیث به چهار قسم معروف، مى گوید: ((این اصطلاح نزد
قدما معروف نبوده بلکه آنان حدیث صحیح را به حدیثى اطلاق مى کردند که مقرون
به قرائن مورد وثوق و اطمینان باشد و ین قرائن انواعى دارد:
الف: وجود حدیث در اصول 400گانه حدیثى که نزد راویان مشهور بوده است.
ب: تکرار حدیث در یک یا دو اصل یا بیشتر از این اصول با سندهاى متعدد و معتبر.
ج: وجود حدیث در اصلى که انتسابش به یکى از اصحاب ائمه ثابت و اجماع اصحاب بر صدق او بوده است.
د:
وجود حدیث در یکى از کتبى که بر ائمه عرضه شده و آن حضرات، مصنّف آن کتب
را تمجید نمودند، از قبیل کتاب: عبیدالله بن على حلبى که بر امام صادق علیه
السلام عرضه شد.(53)
ه: وجود حدیث در کتبى که نزد قدما مورد وثوق و اطمینان بوده است.(54)
- علماى رجال، مجهول را بر دو نوع تقسیم کرده اند:
الف: مجهول اصطلاحى: و آن به کسى اطلاق مى شود که تصریح به جهالیت او از سوى رجالیون شده باشد.
ب:
مجهول لغوى: و آن به کسى اطلاق مى شود که وضعیت او معلوم نیست و لذا در
کتب رجال از او یادى به میان نیامده است. تنها قسم اول از جهالت است که
موجب ضعف راوى است و در مورد دوم احتیاج به بررسى دقیق دارد که سبب مطرح
نشدن او در کتب رجال چیست؟ گاه ممکن است به جهت معروف بودنش درباره او سکوت
کرده اند.(55)
6- احتمالى نیز وجود دارد که بناى قدما بر تمسک به
((اصالة الصدق و العدالة)) باشد. یعنى اصل اولى بر صدق و عدالت راوى است
مگر آنکه خلاف آن ثابت شود. و مقصود به آن، همان اصل عدم و یا استصحاب عدم
فسق است به همین جهت است که ما احتیاجى به اثبات عدالت - خواه به معناى
ملکه یا حسن ظاهر - نداریم؛ زیرا احراز آن مستلزم تعطیل امور و تضییع
بسیارى از مصالح است. کمتر کسى است که بتوان عدالت او را به اثبات رسانید.
این مطلب مورد تاءیید عقلا نیز هست.
7- براى اثبات اعتبار روایات نباید
تنها اعتبار سندى را مطرح ساخت بلکه باید به همه راه ها و اسباب اعتبار شخص
توجه کرد و در نظر داشت که مبناى بسیارى از عالمان شیعه بلکه اکثریت قریب
به اتفاق آنان، حجیت خبر موثوق به است؛ یعنى خبرى که از طرق مختلف به آن
اطمینان و وثوق حاصل شود.
114: آیا روایات ولادت حضرت مهدى علیه السلام ضعیف است؟
برخى
مى گویند: ((... مولفان در مورد ولادت حضرت مهدى علیه السلام به هر روایتى
تمسک کرده اند در حالى که خود به ضعف سند آنها پى برده اند...)).(56)
پاسخ:
1-
احادیث مربوط به ولادت حضرت مهدى علیه السلام به جهت وجود برخى از سندهاى
صحیح در میان آنها کافى است که سند روایات دیگر که از ضعف برخوردارند،
تقویت کند، و این مسلکى است که مورد قبول محدثین شیعه و اهل سنت واقع شده
است.(57)
2- احادیثى که درباره مسائل مسلم اعتقادى و کلامى است از آن
جهت که نزد شیعه ثابت بوده و به تاءیید قطعى عقل نیز رسیده است، راویان آن
مورد جرح و تعدیل قرار نگرفته اند، و به طور کلى احتیاجى به آن نبوده است،
که از آن جمله مى توان به احادیث مهدویت اشاره کرد.
3- احادیث ولادت
حضرت مهدى علیه السلام که به دلالت مطابقى یا تضمنى یا التزامى دلالت بر
ولادت حضرت دارد از حد لازم تواتر فراتر رفته است. لذا به جهت آنکه مفید
یقین است احتیاج به بررسى سندى ندارد. خبر متواتر نقل جماعت کثیرى است که
اتفاقشان بر دروغ، محال است و مى دانیم که در خبر متواتر لازم نیست که هر
یک از راویان حدیث از ثقات و عدول باشند بلکه مى توان از راه تراکم
احتمالات به یقین رسید.
4- شخص متتبع بعد از ملاحظه وضع سیاسى عصر امام
عسکرى علیه السلام و قبل و بعد از آن پى مى برد که یکى از عوامل جهالت حال
راویان احادیث ولادت حضرت مهدى علیه السلام همان فشارهاى سیاسى بوده که از
طریق حاکمان ظلم و جور بر شیعیان وارد شده است و لذا بسیارى از راویان خود
را با اسامى مستعار معرفى مى کردند تا شناخته نشوند، خصوصا با در نظر گرفتن
اینکه برخى از راویان از مناطق دور به سامرا مى آمده و در مورد حضرت سؤ ال
مى کردند و براى دیگران نقل مى نمودند.
115: چه عواملى در حصول تواتر و یقین به ولادت امام مهدى علیه السلام موثر است؟
از
آنجا که اعتبار خبر متواتر به جهت حصول یقین است در مورد موضوع ولادت امام
مهدى علیه السلام عواملى چند در حصول یقین به این موضوع دخالت داشته است:
1-
احادیثى که به دلالت مطابقى بر ولادت امام مهدى علیه السلام و بشارت به آن
حضرت دلالت دارد. که مجموع آنها به 214 حدیث مى رسد.(58)
2- روایاتى که در مورد سال ولادت حضرت رسیده است.(59)
3- روایاتى که در رابطه با خصوصیات فردى امام زمان علیه السلام وارد شده است.(60)
4- روایاتى که نص بر امامت آن حضرت دارد.(61)
5- توقیعاتى که از ناحیه مقدسه صادر شده است که عدد آنها به ده ها توقیع مى رسد و در جاى خود فهرستى از آنها را آورده ایم.
6- تضییقات سیاسى که از ناحیه حکومت بنى العباس براى مواجهه و مقابله با حضرت و قتل ایشان گذاشته شده بود.
7- وجود چهار سفیر در عصر غیبت صغرا و ارتباط مردم با حضرت از طریق آنها.
8-
وکلاى ناحیه مقدسه که در کشورها و شهرهاى مختلف وجود داشته اند. 9- عده
زیادى که مشرّف به لقا و رؤ یت حضرت مهدى علیه السلام شده اند.
10- معجزاتى که از حضرت مهدى علیه السلام صادر شده و در کتاب ها مکتوب است.
11- اعتراف علماى انساب به ولادت و فرزند امام عسکرى علیه السلام.
12- اجماع و تبنّى شیعه بر ولادت و وجود امام مهدى علیه السلام.
13- تصریح مورخان بر ولادت حضرت مهدى علیه السلام.
14- مدعیان سفارت دروغین از طرف امام زمان علیه السلام.
15- شهادت هر یک از معصومین علیهم السلام بر ولادت حضرت مهدى علیه السلام.
116: آیا در بین احادیث ولادت حضرت حدیث صحیح السند نیز وجود دارد؟
در
بین احادیثى که دلالت بر ولادت حضرت مهدى علیه السلام دارد پى به روایاتى
مى بریم که از سند صحیح یا حسن یا موثقى برخوردار است. اینک به برخى از
آنها اشاره مى کنیم:
1- کلینى به سند صحیح اعلائى از محمد بن عبدالله و
محمد بن یحیى از عبدالله بن جعفر حمیرى نقل مى کند که فرمود:اجتمعت اءنا و
الشیخ اءبو عمرو رحمة الله علیه عند اءحمد بن اسحاق فغمزنى اءحمد بن اسحاق
اءن اءساءله عن الخلف، فقلت له: یا اءباعمرو! انى اءرید اءن اءساءلک عن شى ء
و ما اءنا بشاک فیما اءرید اءن اءساءلک عنه، فان اعتقادى و دینى اءن
الاءرض لا تخلو من حجة الا اذا کان قبل یوم القیامة باءربعین یوما فاذا کان
ذلک رفعت الحجة و اءغلق باب التوبة... ولکنى اءحببت اءن اءزداد یقینا. ثم
قال: سل حاجتک؟ فقلت له اءنت راءیت الخلف من بعد اءبى محمد علیه السلام،
فقل اءى والله ورقبته مثل ذا، و اءوماء بیده... (62)؛ ((من و شیخ ابو عمرو -
عثمان بن سعید عمرى - خدمت احمد ابن اسحاق بودیم. احمد بن اسحاق به من
اشاره کرد تا از ابو عمرو درباره جانشین امام عسکرى علیه السلام سؤ ال کنم.
به ابوعمرو گفتم: از تو سؤالى مى پرسم که درباره آن شک ندارم زیرا اعتقادم
این است که زمین هیچ گاه از حجت خالى نمى ماند مگر چهل روز قبل از برپایى
قیامت که چون آن روز فرا رسد حجت برداشته و راه توبه بسته خواهد شد... ولى
من دوست دارم که بر یقینم افزوده شود... سپس گفت خواسته ات را سؤال کن،
سؤالم این است که: آیا جانشین امام عسکرى را دیده اى؟ ابوعمرو فرمود: آرى
به خدا سوگند، گردن او چنین بود، و با دست اشاره کرد...)). شیخ صدوق رحمة
الله علیه نیز این حدیث را با سند صحیح نقل کرده است.(63)
2- و نیز
کلینى به سند صحیح از حسین بن علا نقل کرده که گفت:قلت لاءبى عبدالله علیه
السلام: تکون الاءرض لیس فیها امام؟ قال: لا. (64)؛ ((به امام صادق علیه
السلام عرض کردم: آیا ممکن است که زمین بدون امام باشد؟ حضرت فرمود:
هرگز.))
3- و نیز به سندى دیگر که آن هم صحیح است از امام صادق علیه
السلام نقل کرده که فرمود:ان الاءرض لا تخلو الا و فیها امام (65)؛ ((همانا
زمین هرگز از وجود امام خالى نمى گردد.))
4- و نیز به سند صحیح از حسن
بن على وشاء نقل مى کند که از امام رضا علیه السلام سؤ ال کردم:هل تبقى
الاءرض بغیر امام؟ قال: لا. قلت: انا نروى اءنها لا تبقى الا اءن یسخط الله
عزوجل على العباد. قال: لا تبقى اذا لساخت (66)؛ ((آیا زمین بدون امام
باقى مى ماند؟ حضرت فرمود: هرگز. عرض کردم: ما چنین روایت مى کنیم که زمین
از حجت خالى نمى ماند مگر آنکه خداوند بر بندگانش غضب کند؟ حضرت فرمود:
زمین (بدون حجت) باقى نمى ماند، و در غیر این صورت مضطرب مى شود.))
5- و
نیز به سند صحیح از ابى هاشم جعفرى نقل مى کند که گفت:قلت لابى محمد علیه
السلام: جلالتک تمنعنى من مسالتک فتاذن لى ان اسالک؟ قال: سل. قلت: یا سیدى
هل لک ولد؟ فقال: نعم. فقلت: فان بک حدث فاین اسال عنه. فقال: بالمدینه
(67)؛ ((به امام عسکرى علیه السلام عرض کردم: جلالت شما مرا مانع شده تا
مساءله اى را از شما سؤال کنم، آیا اجازه مى دهید تا از شما بپرسم؟ حضرت
فرمود: سؤال کن. عرض کردم: اى آقاى من آیا براى شما فرزندى هست. فرمود:
آرى. عرض کردم: اگر حادثه اى براى شما اتفاق افتاد کجا از او سوال کنم.
فرمود: در مدینه.))
6- و نیز به سند صحیح از محمد بن على بن بلال نقل
کرده که فرمود:خرج الى من ابى محمد قبل مضیه بسنتین یخبرنى بالخلف من بعده
ثم خرج الى من قبل مضیه بثلاثة ایام یخبرنى بالخلف من بعده (68)؛ ((دو سال
قبل از شهادت امام حسن عسکرى علیه السلام نامه اى از حضرت به دستم رسید که
در آن خبر از جانشین آن حضرت داده بود و نیز سه روز قبل از شهادتشان نامه
اى دیگر رسید که باز خبر از جانشین بعد از خود دادند.))
7- کلینى نیز به
سند صحیح از زراره نقل مى کند که از امام صادق علیه السلام شنیدم که
فرمود:ان للغلام غیبة قبل ان یقوم. قال قلت: ولم؟ قال یخاف واوما بیده الى
بطنه، ثم قال: یا زرارة و هو المنتظر و هو الذى یشک فى ولادته (69)؛
((همانا براى آن کودک قبل از قیام غیبتى است. عرض کردم: براى چه؟ فرمود: به
جهت خوف، و اشاره به شکم مبارک کرد. آن گاه فرمود: اى زراره و او همان
منتظرى است که در ولادت او شک مى شود...)).
8- صدوق به سند تام از داوود
بن قاسم جعفرى نقل کرده که امام هادى علیه السلام مى فرمود:الخلف من بعدى
الحسن، فکیف لکم بالخلف من بعد الخلف؟ فقلت: و لم جعلنى الله فداک؟ فقال:
انکم لا ترون شخصه و لا یحل لکم ذکره باسمه. فقلت: فکیف نذکره؟ فقال: قولوا
الحجة من آل محمد علیهم السلام (70)؛ ((جانشین بعد من فرزندم حسن است، پس
چگونه است شما را نسبت به جانشین از بعد این جانشین؟ عرض کردم: چگونه،
خداوند مرا فداى تو گرداند؟ فرمود: زیرا شما شخص او را نمى بینید و براى
شما حلال نیست که نام او را ببرید. عرض کردم: پس چگونه نام او را ببریم،
فرمود: بگویید: حجت از آل محمد علیه السلام.))
117: آیا خبر ولادت امام مهدى علیه السلام تنها از طریق حکیمه نقل شده است؟
خیر،
این چنین نیست، بلکه عده زیادى از اصحاب امام عسکرى علیه السلام و دیگران
از ولادت امام زمان علیه السلام خبر داده اند، و برخى نیز آن حضرت را در
غیبت صغرا یا کبرا دیده اند. اینک به برخى از آنها اشاره مى کنیم:
1-
ابوالفضل حسین بن حسن علوى مى گوید:دخلت على ابى محمد الحسن بن على علیه
السلام بسر من راى فهناءته بولادة ابنه القآئم (71)؛ ((بر امام عسکرى علیه
السلام در سامرا وارد شدم تا در ولادت صاحب الزمان علیه السلام به آن حضرت
تهنیت بگویم.))
2- احمد بن محمد مى گوید:خرج عن ابى محمد علیه السلام
حین قتل الزبیرى: هذا جزاء من افترى على الله تبارک و تعالى فى اءولیائه
زعم انه یقتلنى و لیس لى عقب، فکیف راى قدرة الله عزوجل. و ولد له و سماه م
ح م د سنة ست و خمسین و ماءتین (72)؛ ((بعد از کشته شدن زبیرى نامه اى از
امام عسکرى علیه السلام به دستم رسید که در آن نوشته شده بود: این جزاى کسى
است که بر خدا و اولیایش افترا ببندد، و گمان کند که مى تواند بدون
جانشین، مرا بکشد، و قدرت خدا را چگونه دیده است. آن گاه مى گوید: فرزندى
براى آن حضرت در سال 255 زاییده شده که اسم ایشان را ((محمد)) گذاشت.))
3-
ابو هاشم جعفرى مى گوید:قلت لابى محمد علیه السلام جلالتک تمنعنى من
مساءلتک، فتاءذن لى اءن اءساءلک فقال: سل! قلت: یا سیدى! هل لک ولد؟ فقال:
نعم... (73)؛ ((به امام عسکرى علیه السلام عرض کردم: ((جلالت شما مانع از
سؤ ال کردن من است، آیا اجازه سوال به من مى دهید؟ حضرت فرمود، سوال کن.
عرض کردم: اى آقاى من! آیا براى شما فرزندى است؟ فرمود: آرى...))
4-
صدوق از نسیم، خادم امام عسکرى علیه السلام نقل مى کند:قد دخلت علیه بعد
مولده بلیلة فعطست عنده فقال لى: یرحمک الله! قالت نسیم: فرحت بذلک، فقال
لى: الا اءبشرک فى العطاس؟! فقلت: بلى یا مولاى! فقال: هو امان من الموت
ثلاثة ایام (74) ((بر حضرت صاحب الزمان علیه السلام بعد از گذشت یک شب از
ولادتش داخل شدم، نزد او عطسه کردم، حضرت فرمود: یرحمک الله. من از این
جمله خوشحال شدم. آن گاه فرمود: آیا مى خواهى تو را در عطسه بشارت دهم؟ عرض
کردم: بلى اى مولى من. فرمود: عطسه تا سه روز انسان را از مرگ در امان مى
دارد.))
5- شیخ طوسى به سندش از نسیم و ماریه نقل کرده است:لما خرج
صاحب الزمان علیه السلام من بطن امه سقط جاثیا على رکبتیه، رافعا سبابته
نحو السمآء ثم عطس. فقال: الحمد لله رب العالمین و صلى الله على محمد و آله
عبدا... زعمت الظلمة ان حجة الله داحضة و لو اءذن لنا فى الکلام لزال الشک
(75)؛ ((هنگامى که صاحب الزمان علیه السلام از شکم مادرش بیرون آمد بر دو
زانوى خود قرار گرفت، انگشت سبابه خود را به طرف آسمان اشاره کرد، سپس عطسه
اى کرد و فرمود:الحمد لله رب العالمین و صلى الله على محمد و آله عبدا
داخرا غیر مستنکف و لا مستکبرآن گاه فرمود: ظالمان گمان کرده اند که حجت
خدا زایل خواهد شد، و اگر براى ما اذن در کلام داده شود به طور حتم شک زایل
خواهد شد.))
6- شیخ طوسى رحمة الله علیه روایتى را از کامل بن ابراهیم
مدنى و قصه ملاقات او با امام عسکرى علیه السلام نقل کرده که در آن چنین
آمده است:فجاءت الریح فکشفت طرفه فاذا انا بفتى کانه فلقة قمر من اءبنآء
اءربع سنین او مثلها، فقال لى: یا کامل بن ابراهیم! فاقشعررت من ذلک و
اءلهمت اءن قلت: لبین یا سیدى! فقال جئت الى ولى الله و حجته و بابه تساءله
هل یدخل الجنة الا من عرف معرفتک؟ و قال بمقالتک؟ فقلت: اى والله (76)؛
((... بادى زد و پرده کنار رفت، ناگهان کودکى را به مانند پاره ماه با حدود
چهار سال سن یا همین اندازه مشاهده کردم. به من فرمود: اى کامل بن
ابراهیم! بدنم از این خطاب لرزید و الهام شدم که بگویم: لبیک اى آقاى من!
حضرت فرمود: تو نزد ولى خدا و حجت و باب او آمده اى تا از او سؤال کنى آیا
به جز کسى که مثل معرفت تو را داشته و همانند تو مى گوید داخل بهشت مى شود؟
عرض کردم: آرى...)).
7- عمرو اهوازى مى گوید:اءرانى اءبومحمد علیه
السلام ابنه و قال هذا صاحبکم بعدى (77)؛ ((امام عسکرى علیه السلام فرزند
خود را به من نشان داد و فرمود: این صاحب شما بعد از من است.))
شیخ حر
عاملى رحمة الله علیه مى گوید: ((کلینى و دیگران به سندهایشان نقل کرده اند
که جماعت زیادى امام زمان علیه السلام را بعد از وفاتش ملاقات کردند که از
آن جمله عبارتند از: محمد بن اسماعیل بن موسى بن جعفر، حکیمه دختر محمد بن
على عموى پدرش، ابو على بن مطهر، خادم ابراهیم بن عبده، ابو عبدالله بن
صالح، ابراهیم بن ادریس، جعفر بن على عمویش، عمرو اهوازى، ظریف خادم،
فارسى، مدائنى و دیگران)).(78)
8- معاویة بن حکیم و محمد بن ایوب بن نوح
و محمد بن عثمان عمرى مى گویند:عرض علینا ابومحمد الحسن بن على علیه
السلام و نحن فى منزله و کنا اربعین رجلا. فقال: هذا امامکم من بعدى و
خلیفتى علیکم اطیعوه و لا تتفرقوا من بعدى... (79) ((امام عسکرى علیه
السلام در منزل خود فرزندش را بر ما که چهل نفر بودیم عرضه داشت و فرمود:
این امام شما بعد از من و جانشین من بر شماست، او را اطاعت کنید و بعد از
من متفرق نشوید...)).
118: آیا رسول خدا صلى الله علیه و آله از ولادت حضرت مهدى علیه السلام خبر داده است؟
آرى،
از 107 حدیث شهادت به ولادت آن حضرت از ناحیه رسول خدا صلى الله علیه و
آله استفاده مى شود. ابن عباس از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل کرده که
فرمود:ان الله تبارک و تعالى اطلع الى الارض اطلاعه فاختارنى منها فجعلنى
نبیا، ثم اطلع الثانیة فاختار منها علیا فجعله اماما، ثم امرنى ان اتخذه
اخا و ولیا و وصیا و خلیفة و وزیرا، فعلى منى و انا من على و هو زوج ابنتى و
ابو سبطى الحسن و الحسین. اءلا و اءن الله تبارک و تعالى جعلنى و ایاهم
حججا على عباده و جعل من صلب الحسین ائمة یقومون بامرى و یحفظون وصیتى،
التاسع منهم قآئم اهل بیتى و مهدى امتى، اشبه الناس به شمائله و اءقواله و
اءفعاله، یظهر بعد غیبة طویلة و حیرة مضلة... (80)؛ ((خداوند تبارک و تعالى
توجهى بر زمین کرد و مرا انتخاب نمود و من را نبى قرار داد سپس بار دوم
توجهى کرد و على را از زمین انتخاب نمود و او را امام قرار داد و مرا امر
نمود که او را برادر و ولى و وصى و خلیفه و وزیر خود قرار دهم، پسر على از
من و من از على ام، او شوهر دختر من و پدر دو نوه ام حسن و حسین است. آگاه
باشید! که خداوند تبارک و تعالى من و آنان را حجت هایى بر بندگانش قرار
داده است. و از صلب حسین امامانى قرار داد که به امر من قیام کرده و وصیت
مرا حفظ خواهند نمود. نهمین از آنها قائم اهل بیت من و مهدى امت من است
شبیه ترین مردم به من در شمایل و اقوال و افعال است. بعد از غیبت طولانى و
حیرت گمراه کننده ظهور مى کند...)).
119: آیا حضرت على علیه السلام از ولادت حضرت مهدى علیه السلام خبر داده است؟
اصبغ
بن نباته مى گوید:اءتیت اءمیر المومنین علیه السلام فوجدته متفکرا ینکت فى
الارض، فقلت: یا اءمیر المومنین! ما لى اءراک متفکرا تنکت فى الارض، ارغبة
منک فیها؟ فقال: لا والله ما رغبت فیها و لا فى الدنیا یوما قط، ولکنى
فکرت فى مولود یکون من ظهرى الحادى عشر من ولدى، و هو المهدى الذى یملاء
الارض عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما، تکون له غیبة و حیرة یضل فیها
اقوام و یهتدى فیها آخرون... (81)؛ ((خدمت امیر المومنین علیه السلام
رسیدم، دیدم که در فکر فرو رفته و با چوب دستى بر زمین مى زند. عرض کردم:
اى امیرالمومنین! چه شده که شما را متفکر مى بینم و چوب در زمین فرو مى
برید، آیا در آن رغبتى پیدا کرده اید؟ حضرت فرمود: نه به خدا سوگند من حتى
یک روز به زمین و دنیا رغبت ننمودم. ولى در مولودى فکر مى کردم که از پشت
من است او یازدهمین فرد از اولاد من است. او مهدى اى است که زمین را پر از
عدل خواهد کرد آن گونه که از جور و ظلم پر شده باشد. از براى او حیرت و
غیبتى است که اقوامى در آن گمراه و گروهى نیز در آن هدایت مى یابند...)).