هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

فدک در فراز و نشیب ، نقد و بررسى حدیث انحصارى، دو نکته درباره حافظ ابن خراش


دو نکته درباره حافظ ابن خراش


با توجّه به شرح حالى که از حافظ ابن خراش آوردیم، اکنون نظر نگارنده نامه، و همچنین خوانندگان را در مورد او به دو نکته جلب مى نماییم:


نکته یکم: عدم اعتماد مصلحتى


حافظ خطیب بغدادى نیز به شرح حال ابن خراش مى پردازد. وى پس از ذکر مشایخ و راویان در توصیف وى چنین مى نویسد:

ابن خراش از کسانى است که براى اخذ حدیث سفرهاى زیادى را به عراق، شام، مصر و خراسان رفته است. او به قدرت حافظه و شناخت حدیث وصف شده است.


گفتنى است که خطیب بغدادى سخن ابن خراش را درباره حدیث «إنّا معاشر الأنبیاء» نقل نکرده است. فقط همان را که ذهبى از ابن عَدى و او از عبدان روایت کرده نقل نموده است. البتّه همان روایت را نیز تحریف کرده و متن آن را تغییر داده و چنین نوشته است:
  ابو سعد مالینى به ما خبر داد که عبداللّه بن عَدى به او گفت: از عبدان شنیدم که او مى گفت: تاجرى دو هزار درهم به ابن خراش بخشید تا در بغداد مکانى بسازد و در آن جا حدیث بگوید. امّا ابن خراش از آن استفاده نکرد، هنگامى که تمام شد از دنیا رفت(1).
این در حالى است که ابن جوزى هیچ یک از این دو سخن را نیاورده است. وى در شرح حال ابن خراش این گونه گفته است:
او از کسانى است که براى اخذ حدیث سفرهاى زیادى را به شهرهاى مختلف رفته، و به قدرت حافظه و شناخت حدیث وصف شده است. تنها عیبى که دارد این است که او به رافضى بودن متّهم است(2).
جلال الدین سیوطى نیز به شرح حال ابن خراش پرداخته و سخن او را درباره آن حدیث نقل کرده است، ولى آن را تحریف نموده و نوشته است:
عبدان مى گوید که به ابن خراش گفتم: حدیث «ما ترکناه صدقة» چگونه است؟
پاسخ داد: باطل است.
عبدان گوید: او احادیث مرسل را نقل مى کرد و...(3).

سیوطى این عبارت را که ابن خراش مالک بن اوس را متّهم به دروغگویى مى نمود، حذف کرده است.


نکته دوم: اعتماد مصلحتى


دانشمندان اهل تسنّن به ابن خراش در موارد دیگر اعتماد کرده اند.
با وجود تمام این سخنان، این عالم و حافظ مورد بى اعتمادى علماى اهل تسنّن قرار نگرفته است، بلکه در موضوعات دیگر، نظرات وى در احادیث و جرح و تعدیل راویان آن ها از درجه اعتبار ساقط نگردیده و همواره آراء و دیدگاه هاى او نقل شده و مورد توجّه قرار گرفته است.
براى اطمینان بیشتر مى توانید به کتاب هاى آنان مانند: تهذیب التهذیب و هدى السارى ـ مقدمه فتح البارى فى شرح صحیح البُخارى ـ نوشته حافظ ابن حجر عسقلانى که متأخّر از ذهبى نیز مى باشد، مراجعه کنید.
به راستى با این وصف آیا یک انسان منصف و محقق مى تواند با این خطاب ذهبى نسبت به ابن خراش موافق باشد که گفت: «پس تو یک زندیق و دشمن حق هستى که خدا از تو راضى نگردد»؟!

(1) تاریخ بغداد: 10 / 280.
(2) المنتظم: 7 / 291.
(3) طبقات الحفاظ: 301.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد