نگاهى به شرح حال حافظ ابن خراش
در این جا بهتر است که سخن حافظ ذهبى را در شرح حال حافظ عبدالرحمان بن
یوسف بن خراش مرور کنیم. ذهبى در شرح حال این حافظ بزرگ مى نویسد:
ابن خراش ابو محمّد عبدالرحمان بن یوسف بن سعید بن خراش مَرْوَزى بغدادى،
حافظ، فاضل و ناقد از فلان و فلان حدیث نقل کرده است. ابو سهل قَطّان،
ابو العبّاس ابن عُقده، بکر بن محمّد صیرفى و برخى دیگر نیز از او حدیث نقل
کرده اند.
بکر بن محمّد درباره او مى گوید: از ابن خراش شنیدم که مى گفت: براى اخذ
حدیث و به دست آوردن آن (متحمل رنج ها شدم تا جایى که) پنج بار ادرار خود
را نوشیده ام!
ابو نعیم در مورد ابن خراش مى گوید:
در قدرت حافظه، کسى را تواناتر از ابن خراش ندیدم.
ابن عَدى جرجانى نیز درباره او اظهار نظر کرده و مى گوید:
او چیزهایى درباره تشیّع بیان کرده که امیدوارم تعمّدى بر دروغ نداشته
باشد. از ابن عُقده شنیدم که مى گفت: ابن خراش با ما چنان بود که وقتى چیزى
درباره شیعه مى نوشت، مى گفت: این پیش من و تو بماند.
از عبدان شنیدم که مى گفت:
ابن خراش دو جلد کتابى را که در عیوب و مثالب
شیخین تألیف کرده بود، نزد تاجرى که پیش ما بود بُرد تا به دو هزار درهم
مکانى براى او بسازد، و هنگامى که تمام شد از دنیا رفت.
ابو زُرعه محمّد بن یوسف در مورد ابن خراش مى گوید: عیوب و مثالب شیخین را نقل کرده و رافضى بوده است.
ابن عَدى نیز درباره او اظهار نظر مى کند و مى گوید: از عبدان شنیدم که مى گفت: به ابن خراش گفتم: حدیث «ما ترکناه صدقة» چگونه است؟
گفت: باطل است. مالک بن اوس به جعل این حدیث متّهم است.
ذهبى در ادامه خطاب به ابن خراش مى نویسد:
از جاهلان رافضى که نه حدیث مى فهمند و نه سیره(!!) عجیب نیست، امّا تو اى
حافظ فاضل ـ که اگر راست گفته باشى در سفر براى اخذ حدیث ادرار نیز
نوشیده اى ـ چه عذرى در پیشگاه خدا دارى؟ با این که به مسائل آگاه بوده اى؟
پس تو یک زندیق و دشمن حق هستى که خدا از تو راضى نباشد(!!)
آن گاه ذهبى در پایان شرح حال ابن خراش این گونه مى نگارد:
ابن خراش در سال 283 مُرد و به غیر رحمت خدا پیوست(!!)(1). ذهبى در کتاب
سیر اعلام النبلاء نیز به نگارش شرح حال ابن خراش مى پردازد و پس از بیان
آن چه که نقل کردیم این گونه مى نویسد:
این شخص لغزیده و خوار شده است. علم و آگاهى او موجب بدبختى، و تلاشش سبب
گمراهى او گشته است. از سوء عاقبت به خدا پناه مى بریم(!!)(2).
وى در میزان الاعتدال نیز نامى از ابن خراش به میان آورده و این گونه مى نگارد:
به خدا سوگند! این مرد شیخى است که لغزیده و تلاشش به گمراهى رفته است. او
حافظ روزگار خود بوده، (براى اخذ علم و دانش) سفرهاى بسیارى نموده و آگاهى و
احاطه زیادى داشته است، و با این حال از دانش خود نفعى نبرده است...(3).
(1) تذکرة الحفاظ: 2 / 684 .
(2) سیر اعلام النبلاء: 13 / 510 .
(3) میزان الاعتدال: 2 / 330.