هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

فدک در فراز و نشیب ، نقد و بررسى حدیث انحصارى، محور سوم: تکذیب حدیث به وسیله على علیه السلام و عبّاس


محور سوم: تکذیب حدیث به وسیله على علیه السلام و عبّاس


سومین محور بررسى این روایت این است که به طور مسلّم امیر مؤمنان على علیه السلام و عبّاس آن را نپذیرفته و تکذیبش کرده اند، چنان که در حدیثى که مسلم نقل کرده، آمده است:


عن مالک بن أوس قال: قال عمر لهما: فلما توفّی رسول اللّه صلّى اللّه علیه وآله، قال أبو بکر: أنا ولی رسول اللّه صلّى اللّه علیه وآله، فجئتما تطلب میراثک من ابن أخیک، ویطلب هذا میراث امرأته من أبیها.

فقال أبو بکر: قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه وآله: لا نورث ما ترکناه صدقة، فرأیتماه کاذباً آثماً غادراً خائناً، واللّه یعلم أنّه لصادق بارّ راشد تابع للحقّ. ثمّ توفّی أبو بکر وأنا ولی رسول اللّه صلّى اللّه علیه وآله وولی أبی بکر، فرأیتمانی کاذباً آثماً غادراً خائناً.


مالک بن اوس مى گوید: عمر بن خطّاب به على علیه السلام و عبّاس گفت: هنگامى که رسول خدا صلى اللّه علیه وآله از دنیا رفت ابوبکر گفت که من ولىّ رسول خدا صلى اللّه علیه وآله هستم. شما دو نفر آمدید، تو ارثِ پسر برادرت را مى خواستى و او ارث همسرش از پدرش را، ابوبکر گفت: رسول خدا صلى اللّه علیه وآله فرموده: «لا نورث وما ترکناه صدقة».

 

 

پس او را دروغگو، خطاکار، پیمان شکن و خائن دانستید، امّا به خدا سوگند که او صادق، درستکار و در راه راست و پیرو حق بود(!!)...»(1).
همچنین در روایت دیگرى ـ که احمد و بزّار نقل کرده اند و بزّار آن را حسن الاسناد(2) دانسته ـ این گونه آمده است:
عن ابن عبّاس، قال: لمّا قبض رسول اللّه صلّى اللّه علیه وآله واستخلف أبو بکر، خاصم العبّاس علیّاً فی أشیاء ترکها رسول اللّه صلّى اللّه علیه وآله.
فقال أبو بکر: شیء ترکه رسول اللّه صلّى اللّه علیه وآله فلم یحرّکه فلا أُحرّکه، فلمّا استخلف عمر رضی اللّه عنه اختصما إلیه، فقال: شیء لم یحرّکه فلا أُحرّکه، فلمّا استخلف عثمان اختصما إلیه، فأسکَتَ عثمان ونکّس رأسه.
قال ابن عبّاس: فخشیت أن یأخذه، فضربت بیدی بین کتفی العبّاس، فقلت: یا أبت أقسمت علیک إلاّ سلّمته لعلیّ.
ابن عبّاس گوید: هنگامى که رسول خدا صلى اللّه علیه وآله از دنیا رفت و ابوبکر در جاى او قرار گرفت، عبّاس با على علیه السلام بر سر چیزهایى که پیامبر صلى اللّه علیه وآله از خود به جا گذاشته بود اختلاف کردند.
ابوبکر گفت: چیزى را که رسول خدا صلى اللّه علیه وآله به جا گذاشته و اقدامى نسبت به آن نکرده، من نیز هیچ اقدامى نسبت به آن نمى کنم.
هنگامى که عمر جانشین او شد، آن ها اختلاف خود را نزد عمر بردند. او گفت: چیزى را که ابوبکر تغییر نداده، من هم تغییر نمى دهم.
و آن گاه که عثمان جانشین او شد آن ها اختلاف خود را نزد عثمان بردند، امّا عثمان سکوت کرد و سرش را پایین انداخت.
ابن عبّاس مى گوید: من ترسیدم که پدرم مال را بردارد، پس با دست به پشت عبّاس زدم و گفتم: اى پدر! تو را سوگند مى دهم که مال را به على علیه السلام واگذارى(3).

(1) صحیح مسلم: 5 / 152، کتاب جهاد باب حکم فىء.
(2) حَسَن الاسناد در اصطلاح اهل تسنّن روایتى است که سند آن حسن باشد، ولى متن حدیث به واسطه شذوذ یا علّت، حسن نباشد.
(3) کنز العمال: 5 / 586 ، حدیث 14044.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد