ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
عامل بنىامیه و بطائنى
در تاریخ آمده است:
«یکى از عمال و کارگزاران بنىامیه خدمت امام صادق علیه السلام رسید و گفت:
[اى فرزند رسول خدا! ]چشمانم را بستم و تا آنجا که توانستم ثروت اندوختم و هرگز در حلال و حرام بودن آن نیندیشیدم. حال چه باید بکنم؟
امام علیه السلام فرمود: هر چه بگویم مى پذیرى؟
گفت: هر چه بفرمایید همان مى کنم.
حضرت فرمود: از تمام دارایى و حتى تنپوش خود دست بکش! آن مرد
درنگى کرد و گفت: باشد، این کار را مىکنم، سپس از تمام دارایى
خود چشم پوشید و بدین ترتیب در شمار توبه کنندگان و سعادتمندان
درآمد.
بنا به نقل تاریخ، علىبن حمزه بطائنى این مرد را خدمت امام
صادق علیه السلام آورد و سبب خوش فرجامى او شد، اما خود بطائنى
به دلیل هواپرستى و دنیاطلبى فرجامى شوم براى خود رقم زد و
سرانجام در دوزخ جاى گرفت.
از حسنبن على وشّاء نقل شده است که گفت: «زمانى که در خراسان
بودم روزى پس از نماز عصر ابوالحسن علىبن موسى الرضا علیه
السلام به وسیله پیکى مرا به حضور طلبید. چون به خدمت حضرت
رسیدم، به من فرمود: اى حسین، امروز علىبن ابى حمزه بطائنى
جان سپرد و در این ساعت پیکرش را در قبر گذاردند. در این هنگام
دو فرشته قبر (نکیر و منکر) بر او وارد شده پرسیدند: پروردگار
تو کیست؟
گفت: اللَّه پروردگار من است.
پرسیدند: پیامبرت کیست؟
گفت: محمد.
پرسیدند: چه دینى دارى؟
گفت: اسلام.
پرسیدند: کتابت کدام است؟
گفت: قرآن.
چون از امامان او پرسیدند از امیرالمؤمنین علیه السلام تا
موسىبنجعفرعلیهما السلام را یکایک نام برد. زمانى که از امام
بعدى سؤال کردند، دچار لکنت شد. مجدداً مورد سؤال قرار گرفت،
اینبار خاموش ماند. دو فرشته بدو گفتند: آیا موسىبن جعفر
علیهما السلام اینگونه تو را فرمان داده (آموخته) است؟ [حضرت
فرمود:]
«ثم ضرباه بمرزبة فألقیاه على قبره،
فهو یلهب إلى یوم القیامة؛(1) آنگاه با گرزى آتشین
او را زدند و در قبر رهایش کردند که تا روز قیامت شعلهور
خواهد بود».
حسنبن على وشّاء مىگوید: چون محضر امام رضا علیه السلام را
ترک کردم، تاریخ، روز و ماه را نوشتم. دیر زمانى نپایید که
نامههاى [علماى ]کوفه مبنى بر مرگ علىبن ابىحمزه بطائنى در
زمانى که امام علیه السلام گفته بود به ما رسید».
«انحراف از مسیر صحیح و پیروى از تمایلات نفسانى شخصى چون
بطائنى را این چنین گرفتار آتش دوزخ مىکند که تا قیام قیامت
گرفتار باشد. در روایت از گرز آتشین سخن به میان آمده است. این
خود در خور تأمل است که گرز آتشین چگونه گرزى است؟ و آیا به
این معنا نیست که آتش آن، چنان فشرده شده که صورت جِرم به خود
گرفته و حجم و ابعادى یافته است؟ مسلّم این که هر چه باشد،
کیفر سخت الهى است که باید از آن به خداى مهربان پناه برد».
1) محمد بن جریر طبرى، دلائل الإمامه، ص 188.