هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

حسرت ابدى‏،1500 نفر همراه امام حسین علیه السلام وارد کربلا شدند

 حسرت ابدى‏

در برخى از کتب تاریخى آمده است که حدود 1500 نفر همراه امام حسین علیه السلام وارد کربلا شدند و تمام آنها امام حسین علیه السلام را به عنوان امام سوم مى‏شناختند و از این‏که سیدالشهداء علیه السلام را در فشار و سختى مشاهده مى‏کردند حقیقتاً اندوهگین بودند و چه بسا مى‏گریستند، اما تنها تعداد کمى از این جمعیت هزار و پانصد نفرى از فرصت همراهى با سیّدالشهداء علیه السلام استفاده کردند که بنا بر نقل تاریخ فقط 72 نفر تا آخر در کنار حضرت ماندند و به رستگارى و شهادت نائل آمدند.

  

فردى به نام عبیداللَّه بن حر جحفى که اجمالاً نام وى را شنیده‏اید، یک شخصیت سرشناس و رئیس قوم و طایفه خود بود. امام حسین علیه السلام او را به یارى خود دعوت نمودند.

اگر تصور شود که امام علیه السلام نیازمند یارى این شخص بود هرگز به آن هزار و پانصد نفرى که با وى بودند نمى‏فرمود: اینها فقط با من کار دارند و قصد دارند مرا بکشند و با شما هرگز کار ندارند. شما آزادید و مى‏توانید بروید.
حضرت به عبیداللَّه بن حر فرمودند: بیا تا فردا نزد جدّم رو سفید باشى.
او در پاسخ گفت: یا اباعبداللَّه، یک شمشیر بى‏نظیر دارم که به شما هدیه مى‏دهم.
در جنگ‏ها رسم بر این بود که اگر شمشیر فردى در جنگ مى‏شکست، آن شخص شکست خورده تلقى مى‏شد. شمشیرهایى از جنس فولاد وجود داشت که به دلیل مقاومت فوق العاده بر اثر زد و خورد کم‏تر مى‏شکست، یا هرگز نمى‏شکست، لذا شمشیرها متفاوت بودند و به مقدار استحکام‏شان ارزش و مرغوبیت داشتند.
عبیداللَّه گفت: این شمشیر از آن شمشیرهایى است که در جنگ هرگز نمى‏شکند. آن‏را به همراه اسبى که بسیار تیز هوش و پر استقامت است به شما هدیه مى‏دهم.
عبیداللَّه تصور مى‏کرد که امام علیه السلام محتاج اسب و شمشیر مى‏باشد، لذا چند بار ضمن تکرار مدح شمشیر و اسب خود، از اهداى آن به امام‏علیه السلام صحبت نمود.
امام علیه السلام فرمودند: اسب و شمشیر از آن خودت باشد، اگر خودت به یارى ما مى‏آیى، اسب و شمشیر هم اگر نداشته باشى، در اختیارت خواهم گذاشت.
عبیداللَّه پاسخ داد: معذورم.
پس از پایان یافتن واقعه عاشورا و شنیدن خبر شهادت حضرت سیدالشهداء علیه السلام وجدانش آرام نگرفت و با خود گفت: حال چه مى‏شد اگر به همراهى امام علیه السلام مى‏رفتى؟ خلاصه انسان روزى خواهد مرد و اگر در راه خدا کشته مى‏شدى چه مى‏شد؟
از این نکوهش که وجدانش بر او وارد مى‏آورد، بسیار غمگین و ناراحت شد و کنار مزار سیدالشهداء علیه السلام آمد و سر خود را بر قبر حضرت مى‏زد و مى‏گریست، اما سودى نداشت، زیرا فرصت از دست رفته بود. او مى‏توانست یکى از آن هفتاد و دو نفرى باشد که صدها میلیون، بلکه میلیاردها انسان از زمان شهادت‏شان تا به‏حال در مقابل قبرشان مى‏ایستند و مى‏گویند:
«بأبی أنتم و أمی؛ پدر و مادرم فداى‏تان باد.(1)»
«قدم گذاردن در امور خیر نیاز به تأمل زیاد ندارد، چراکه در این صورت گرفتار وسوسه و دو دلى خواهد شد. انسان باید فرصت را غنیمت بداند. خدا و پیامبر هم فرموده‏اند که در حد توان خود از فرصت‏ها استفاده کنید و آنها را ارزشمند بدانید».


 1) مصباح کفعمى، ص 503، زیارت شهدا.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد