ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
عنایت و دعاى امام صادق علیه السلام
از «بشّار مکارى» نقل شده است که
گفت: «زمانى که امام صادق علیه السلام در کوفه(1) بودند، به
حضورش رسیدم. طبقى از خرماى طبرزد(2) پیش رو داشت و از آن میل
مى نمود. چون مرا دید فرمود: اى بشار، نزدیک شو و از این خرما
بخور.
گفتم: خدا گوارایت کند و مرا فدایت گرداند، از چیزى که در راه
خود به اینجا دیده ام، سخت ناراحتم و دلم را به درد آورده
است.
امام علیه السلام فرمود: به حقى که بر گردن تو دارم، نزدیک شو
و از این خرما بخور.
نزدیک شدم و قدرى خوردم. آنگاه امام علیه السلام [با اینکه
از آن چه بشار دیده بود آگاهى داشت] فرمود: چه ماجرایى این
چنین تو را رنجانده است؟
گفتم: یکى از مأموران حکومتى [با تازیانه یا چوبدستى ]بر سر
زنى مى کوفت و او را به سوى زندان مى برد و آن زن فریاد مى
زد: از خدا و پیامبرش یارى مى طلبم؛ اما هیچ کس به مددخواهى
او پاسخ نمى داد.
امام علیه السلام پرسید: چرا آن مأمور حکومتى با او چنین مى
کرد؟
بشار پاسخ داد: مردم مى گفتند که آن زن به زمین خورده و گفته:
«خدا لعنت کند آنانى که در حق تو - اى فاطمه علیها السلام -
ظلم کردند» و به همین دلیل با او چنان رفتار مى شد.
بشار مى گوید: امام صادق علیه السلام از خوردن دست کشید و
چنان گریست که محاسن، سینه و دستمال او از اشک، تَر شد. آنگاه
فرمود:
اى بشّار! برخیز تا به مسجد سهله برویم و به درگاه خداى -
عزّوجل - دعا کنیم و آزادى آن زن را از حضرت احدیت بخواهیم.
بشار مى گوید: آن گاه امام علیه السلام یکى از شیعیان خود را
به کاخ حکومتى فرستاد و به او فرمود: تا پیک من نزد تو نیامده،
آنجا را ترک مکن [یعنى منتظر باش و ببین با آن زن چه مى
کنند] و اگر براى آن زن پیشامدى رخ داد، ما را مطلع کن.
به همراه امام صادق علیه السلام به مسجد سهله رفتیم و هر یک دو
رکعت نماز گزاردیم، سپس امام علیه السلام دست به سوى آسمان
بلند کرده، به درگاه احدیت عرضه داشت: أنت اللَّه لا اِله
الاّ أنت... (و دعا را تا به آخر خواند). آنگاه سر به
سجده نهاد و در آن حال جز صداى نفس کشیدن از او شنیده نمى شد.
سپس سر از سجده برداشت و فرمود: برخیز که آن زن آزاد شد.
هر دو از مسجد بیرون شدیم و در میانه راه، مردى که امام علیه
السلام او را به مأموریت فرستاده بود به ما رسید. امام علیه
السلام به او فرمود: چه خبر؟
گفت: حاکم آن زن را آزاد کرد.
حضرت پرسید: آزادى او به چه صورت بود؟
گفت: نمى دانم، اما هنگامى که کنار درب دارالحکومه ایستاده
بودم، حاجب حاکم، آن زن را خواست و از او پرسید: چه چیزى بر
زبان رانده اى؟
زن گفت: چون به زمین افتادم، گفتم: خدا لعنت کند آنانى که در
حق تو - اى فاطمه علیها السلام - ظلم کردند؛ و بر سرم آمد
آنچه آمد.
حاجب دویست درهم به آن زن داد و بدو گفت: این را بستان و امیر
را حلال کن.
زن از گرفتن درهم ها خوددارى کرد. حاجب، امیر را از واکنش زن
با خبر کرد. سپس بازگشت و به زن گفت: به خانه ات برگرد (تو
آزاد هستى) و زن به سوى خانه خود روان شد.
امام صادق علیه السلام پرسید: آن زن از گرفتن درهم خوددارى
کرد؟
گفت: در حالى از گرفتن آن مبلغ خوددارى کرد که - به خدا سوگند
- بدان محتاج بود.
امام صادق علیه السلام کیسه اى حاوى هفت دینار از جیب مبارک
خود درآورد و به آن مرد داد و به او فرمود: به خانه آن زن برو
و سلام مرا به او برسان و این دینارها را به او بده.
بشار مى گوید: هر دو روانه خانه آن زن شدیم و سلام حضرتش را
به او رسانیدیم.
زن گفت: شما را به خدا سوگند، آیا جعفربن محمد علیهما السلام
مرا سلام داده است؟
به او گفتم: خدا تو را رحمت کند، به خدا سوگند که جعفربن محمد
علیهما السلام تو را سلام داده است.
زن گریبان چاک داد و بى هوش بر زمین افتاد. کمى درنگ کردیم تا
به هوش آمد و از ما خواست تا گفته خود را تکرار کنیم و به
درخواست او سه بار سلام امام علیه السلام را تکرار کردیم.
آنگاه دینارها را به او داده، گفتیم: بستان که اینها را نیز
حضرت براى تو فرستاده است و به آن شاد باش.
زن، کیسه دینارها را گرفت و گفت: از حضرت (امام صادق علیه
السلام) بخواهید تا براى این کنیزش، از خدا طلب عفو و بخشش
کند، زیرا کسى را نمى شناسم که چون او و پدرانش وسیله توسل به
سوى خدا باشند».
«بنابر آنچه بیان شد، امام صادق علیه السلام با شنیدن ماجراى
آن زن سخت گریسته، به مسجد سهله رفته، براى آزادى او - که در
راه حضرت زهرا علیها السلام زندانى شده بود - دعا کردند. در
چنین صورتى آیا پذیرفتنى است، امام زمان - عجل اللَّه تعالى
فرجه الشریف - که داغدار مصائب پدران، به ویژه مادرشان حضرت
زهرا علیها السلام است، خدمات و زحمات شما دوستداران صدیقه
کبرى فاطمه زهرا - سلام اللَّه علیها - را نادیده گرفته، براى
شما دعا نکند؟ بى تردید چنین نخواهد بود».
1)
لازم به ذکر است که امام صادق علیه السلام چندین بار توسط
منصور دوانیقى، از مدینه تبعید شدند و این جریان در زمانى
اتفاق افتاده که حضرت در کوفه در تبعید به سر مى بردند.
2) این خرما را به دلیل شیرینى زیاد به شکر طبرزد تشبیه کرده اند.