هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

درکتاب به یاد بضعه خاتم انبیا در طوس : فضائل و مناقب آن حضرت (علیه السلام)


فضائل و مناقب آن حضرت (علیه السلام)

PDF چاپ پست الکترونیکی

کتب عامّه و خاصّه مشحون به فضایل و مناقب آن حضرت است ، و در این مختصر به چند نمونه اکتفا مى شود :

هر یک از مناقب آن حضرت جلوه یکى از القاب آن امام والا مقام است ، و در این جزوه به منقبت یک لقب اشاره مى شود ، و آن لقب سراج الله است ، یعنى چراغ خدا .


در چراغ دو جهت جمع است : یکى نور و دیگرى حرارت . در قرآن مجید از خورشید تعبیر به سراج شده است ( وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا )۱ ، چون داراى نور و حرارت است و به این دو ، استعدادها و قابلیت ها در منظومه شمسى به فعلیت مى رسد ، و معادن و نباتات به ثمر مى رسند ، و مشعل حیات جانداران روشن مى گردد.


چنان که از خورشید منظومه مُلک تعبیر به سراج مى شود ، از خورشید منظومه ملکوت و آفتاب عالمتاب انسانیت نیز تعبیر به سراج فرموده است :

( یا أَیهَا النَّبِی إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِیراً وَداعِیاً إِلَى اللّهِ بِإِذْنِهِ وَسِراجاً مُنِیراً )۲.

همان طور که اشعه خورشید جواهر معادن را مى پروراند، به مقتضاى «الناس معادن کمعادن الذهب و الفضة» تابش نور علم و حرارتِ ایمانِ خورشیدِ خاتمیت ، گوهر عقل نظرى و عملى را ـ که در زمینه فطرت انسانیت همچون بذرى آفریده شده است ـ به تلاوت آیات خدا و تزکیه نفوس و تعلیم کتاب و حکمت ، به بالاترین ثمر علم و کمال بارور مى نماید ، و گرانبهاترین جواهر مکارم اخلاق را از معدن فطرت انسان استخراج مى کند .


لقب سراج الله براى امام هشتم (علیه السلام) و حدیث شریف « ستدفن بضعةٌ منى بأرض خراسان » یادآور این مطلب است که نور علم و حرارت ایمانى که در خورشید وجود خاتم بود، از نفس نفیس على بن موسى الرضا (علیه السلام) مى تابد .

  

اضافه سراج به اسم مقدس الله که اسم ذات مستجمع جمیع اسماى حسنى است ، مبین آن است که وجود ذى جود او ، مقام جمع الجمع امثال علیا و اسم اعظم و آیت عظمى و حجت کبراى خداوند سبحان است.

در حدیثى که کلینى در کافى و صدوق در عیون اخبار الرضا (علیه السلام) آورده است ، امام هفتم (علیه السلام) فرمود: رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم)را خواب دیدم که امیرالمؤمنین (علیه السلام) با آن حضرت بود ، و در قسمتى از آن حدیث است که رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) در وصف على بن موسى فرمود : « علىّ ابنک الذى ینظر بنور الله ویسمع بتفهیمه وینطق بحکمته یصیب ولایخطى ، ویعلم ولایجهل ، قد مُلأ حلماً وعلماً » .۳

على بن موسى در بیان خاتم انبیاء (صلى الله علیه وآله وسلم) کسى است که به نور خدا مى بیند ، و به تفهیم و تعلیم خدا مى شنود ، و به حکمت خدا سخن مى گوید ، نظر صائب او خطا ندارد ، در علم و دانش او جهل راه ندارد ، ظرفیت وجود او از حلم و علم پر شده است .


هر بیننده اى به نور شمع و چراغ یا نور آفتاب و ماه مى بیند ، اما این بیننده به نور خدا مى بیند ; این چشم و نظر امام هشتم (علیه السلام) است.

او کسى است که به فهماندن خدا مى فهمد ، و به حکمت خدا سخن مى گوید ، در نظرِ صائب او خطا نیست ، در علم او جهل راه ندارد .

کمال خُلقى انسان در حلم و بردبارى است ، و به هر مرتبه اى از حلم برسد و در مقابل هر شدتى بردبار و در برابر هر اضطرابى آرامش روح داشته باشد ، حلم او در برابر ما فوق آن شدت و اضطراب در مى ماند ، و کمال عقلى انسان به علم و دانش است ، و به هر مرتبه اى از دانش برسد در حسرت رسیدن به مرتبه بالاتر است ; و از این جهت خلاء علم و حلم آدمى پرشدنى نیست.

سخن رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) به امام هفتم (علیه السلام) در منقبت امام هشتم (علیه السلام) این است : « قد ملأ حلماً و علماً » على بن موسى از علم و حلم پر شده است.

او کسى است که در اثر کمال عبودیت و تقدیر خدا حق قدره۴ و تقواى خدا حق تقاته ،۵ چون به وجدان خدا فقدانى نداشت ، و به رسیدن به کمال مطلق به مطلق الکمال رسید ، ظرفیت وجودش لبریز از علم و حلم ، و با عقلى منوّر به نور ( اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضِ )۶ و اراده فانى در اراده حىّ قیوم شایسته لقب سراج الله شد.

به مقتضاى ( وَأَنَّ إِلى رَبِّکِ الْمُنْتَهى )۷ منتهاى مدح مدح خداوند متعال است . در حدیث لوح که ثقة الاسلام کلینى در کافى و شیخ مفید در اختصاص ، و شیخ الطائفة در کتاب غیبة ، و شیخ المحدثین صدوق در کمال الدین و عیون الاخبار ، و غیر از آنان از بزرگان اهل علم و حدیث نقل کرده اند در وصف آن حضرت آمده است : « وعلىّ ولیى وناصرى ومن اضع علیه أعباء النبوة وامتحنه بالاضطلاع بها یقتله عفریت مستکبر یدفن بالمدینة التى بناها العبد الصالح إلى جنب شرّ خلقى » .۸

امام هشتم (علیه السلام) کسى است که در این حدیث خداوند عزّوجلّ او را ولىّ و یاور خود خوانده ، و تمام مقامات و مسئولیت هاى نبوت انبیا را بر دوش او نهاده است .

امام ششم (علیه السلام) به فرزندش موسى بن جعفر (علیه السلام) فرمود : « عالم آل محمّد در صلب توست ، اى کاش من او را درک مى کردم » .۹

آن کسى که رئیس مذهب ، صادق آل محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) آرزوى دیدار او را دارد ، و تماشاى جمال او را تمنّى مى کند ، و خداوند سبحان ، و خاتم پیغمبران مدّاح کمال او هستند ، عقل از ادراک مقام او عاجز ، و بیان از شمارش فضائل او قاصر است .

احمد بن على انصارى گفت : از رجاء بن ابى ضحاک شنیدم که مأمون مرا فرستاد تا على بن موسى الرضا را از مدینه بیاورم ، و با او بودم از مدینه تا مرو ، به خدا قسم ندیدم به مانند او مردى را در تقوى و ترس از خدا و یاد خدا . هنگام صبح بعد از نماز در محراب عبادت به تسبیح و حمد و تکبیر و تهلیل و صلوات بر پیغمبر و آلش مشغول بود تا طلوع آفتاب ، بعد سر به سجده مى گذاشت و تا بلندى آفتاب در سجود بود ، بعد تا نزدیک ظهر به موعظه و حدیث با مردم مى پرداخت ، بعد از تجدید وضو به مصلایش برمى گشت ، و بعد از زوال شش رکعت نماز مى خواند ، در رکعت اول حمد و ( قُلْ یا أَیهَا الْکافِرُونَ ) ، و در رکعت دوم حمد و ( قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ ) مى خواند ، و در چهار رکعت ، در هر رکعتى حمد و ( قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ ) مى خواند ، و به هر دو رکعت سلام مى داد و در رکعت دوم قبل از رکوع قنوت به جا مى آورد ، و بعد اذان مى گفت ، و دو رکعت نماز مى خواند، و بعد اقامه مى گفت ، و فریضه ظهر را بجا مى آورد ، و بعد از سلام آنچه خدا مى خواست تسبیح و حمد و تکبیر و تهلیل مى گفت ، بعد سجده شکر بجا مى آورد ، و در سجده صد مرتبه « شکراً لله » مى گفت ، و چون سر از سجده برمى داشت شش رکعت نماز مى خواند در هر رکعت حمد و ( قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ ) ، و به هر دو رکعت سلام مى داد ، و در رکعت دوّم قبل از رکوع قنوت بجا مى آورد ، سپس اذان مى گفت ، و بعد دو رکعت نماز مى خواند ، و در رکعت دوم قنوت بجا مى آورد ، و بعد به نماز عصر مى ایستاد ، و چون سلام مى داد در مصلایش مى نشست و تا آنچه خدا مى خواست به تسبیح و حمد و تکبیر و تهلیل مشغول بود ، بعد به سجده مى رفت و صد مرتبه در سجود مى گفت : « حمداً لله » .

چون آفتاب غروب مى کرد وضو مى گرفت و نماز مغرب را با اذان و اقامه مى خواند ، بعد تا آنچه خدا مى خواست به تسبیح و حمد و تکبیر و تهلیل مشغول بود ، بعد سجده شکر بجا مى آورد ، بعد از سجود بدون این که تکلم کند چهار رکعت نماز به دو سلام بجا مى آورد ، در هر دو رکعت، در رکعت دوم قبل از رکوع قنوت مى کرد ، و در رکعت اوّل حمد و ( قُلْ یا أَیهَا الْکافِرُونَ ) ، و در رکعت دوم حمد و ( قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ )مى خواند ، بعد از سلام تا آنچه خدا مى خواست به تعقیب نماز مشغول مى شد ، بعد افطار مى کرد ، و بعد از گذشت قریب ثلث شب نماز عشا را بجا مى آورد ، و چون سلام مى داد تا آنچه خدا مى خواست به ذکر و تسبیح و حمد و تکبیر و تهلیل مشغول بود ، بعد از تعقیب نماز سجده شکر بجا مى آورد ، بعد در بستر خواب مى رفت.

ثلث آخر شب برمى خاست به تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل و استغفار ، و مسواک مى کرد ، و وضو مى گرفت ، بعد به نماز شب مى ایستاد ، هشت رکعت نماز مى خواند ، در دو رکعت اوّل ، در هر رکعتى یک مرتبه حمد و سى مرتبه سوره ( قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ )مى خواند ، بعد چهار رکعت نماز جعفر را مى خواند ، و از نماز شب حساب مى کرد . بعد دو رکعت نماز باقیمانده از نماز شب را مى خواند ، در رکعت اوّل حمد و سوره ( تَبارَکَ الَّذِی بِیدِهِ الْمُلْکُ ) را مى خواند ، و در رکعت دوم حمد و سوره ( هَلْ أَتى عَلَى الإِْنْسانِ )را مى خواند .

بعد دو رکعت شفع را مى خواند ، در هر رکعت حمد و سه مرتبه سوره ( قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ ) و در رکعت دوم قنوت مى آورد ، سپس مى ایستاد و یک رکعت نماز وتر مى خواند ، و در آن یک مرتبه سوره حمد و سه مرتبه سوره ( قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ ) و یک مرتبه سوره ( قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ) و یک مرتبه سوره ( قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ )را مى خواند ، و در قنوتش مى گفت : « اللّهم صلّ على محمد و آل محمد اللّهم اهدنا فیمن هدیت ، وعافنا فیمن عافیت ، وتولنا فیمن تولیت ، وبارک لنا فیمن اعطیت ، وقِنا شرّ ماقضیت ، فإنک تقضی ولا یقضى علیک إنه لا یذلّ من والیت ولا یعزّ من عادیت تبارکت ربّنا وتعالیت » .

بعد هفتاد مرتبه مى گفت : « استغفرالله وأسأله التوبة » و چون سلام مى داد تا آنچه خدا مى خواست به تعقیب مشغول بود .

چون نزدیک طلوع فجر مى شد دو رکعت نافله صبح مى خواند ، در رکعت اوّل سوره حمد و ( قُلْ یا أَیهَا الْکافِرُونَ ) و در رکعت دوّم سوره حمد و ( قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ )و چون فجر طلوع مى کرد اذان و اقامه مى گفت و دو رکعت نماز صبح مى خواند ، و چون سلام مى داد مشغول به تعقیب مى شد تا طلوع آفتاب ، بعد تا بلندى آفتاب سجده شکر بجا مى آورد .

در تمام نمازهاى واجب ، در رکعت اوّل سوره حمد و ( إِنّا أَنْزَلْناهُ )و در رکعت دوم سوره حمد و ( قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ )را مى خواند مگر در نماز صبح و ظهر و عصر روز جمعه ، که در آنها سوره حمد و سوره جمعه و منافقین را تلاوت مى کرد ، و در نماز عشاى شب جمعه ، در رکعت اوّل سوره حمد و سوره جمعه ، و در رکعت دوم سوره حمد و سوره سَبِّحِ را قرائت مى کرد .

در نماز صبح روز دوشنبه و پنج شنبه در رکعت اوّل سوره حمد و سوره ( هَلْ أَتى ) و در رکعت دوّم سوره حمد و سوره ( هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ الْغاشِیةِ ) را مى خواند ، و در مغرب و عشا و نماز شب و شفع و وتر و نماز صبح سوره ها را بلند ، و در ظهر و عصر آهسته قرائت مى کرد .

در دو رکعت آخر سه مرتبه مى گفت : « سُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُ ِللهِ وَلا إلهَ إلاّ اللهُ وَاللهُ أکْبَر » ، و دعاى قنوتش در تمام نمازها این بود : « ربِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ إنَّکَ أنْتَ الأعَزُّ الأجَلُّ الأکْرَم » ، و چون در شهرى ده روز اقامت مى کرد ، تمام ایام را روزه مى گرفت ، و چون شب مى شد اوّل نماز مى خواند ، و بعد افطار مى کرد ، و در سفر نافله روز را نمى خواند ، و بعد از هر نماز در سفر ، سى مرتبه مى گفت : « سُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُ ِللهِ وَلا إلهَ إلاّ اللهُ وَاللهُ أکْبَر » ، و در سفر روزه نمى گرفت .

اوّل هر دعایى صلوات بر محمّد و آل محمّد مى فرستاد ، و در نماز و غیر نماز ، بسیار صلوات مى فرستاد ، و شب در بستر خواب تلاوت قرآن بسیار مى کرد ، و چون به آیه اى مى رسید که در آن آیه سخن از بهشت و جهنم بود گریه مى کرد ، و از خدا بهشت را مسألت مى نمود ، و از آتش به خدا پناه مى آورد .

در تمام نمازها « بسم الله الرحمن الرحیم » را بلند قرائت مى کرد ، و چون ( قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ ) را مى خواندآهسته مى گفت : « الله احد » ، بعد از قرائت سوره سه مرتبه مى گفت : « کذلک الله ربّنا » .

چون سوره ( قُلْ یا أَیهَا الْکافِرُونَ ) را مى خواند ، آهسته مى گفت : « یا أَیهَا الْکافِرُونَ » و چون سوره تمام مى شد، مى گفت : «ربى الله ودینى الاسلام »، وچون سوره ( وَ التِّینِ وَ الزَّیتُونِ ) را مى خواند ، مى گفت : « وإنا على ذلک من الشاهدین » .

چون سوره ( لا أُقْسِمُ بِیوْمِ الْقِیامَةِ ) را مى خواند ، مى گفت : « سبحانک اللّهم بلى » .

چون سوره حمد را مى خواند ، مى گفت : « الحمد لله ربّ العالمین » .

چون سوره ( سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الاَْعْلَى ) را مى خواند ، آهسته مى گفت : « سبحان ربى الأعلى » .

چون ( یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا ) را قرائت مى کرد ، آهسته مى گفت : « لبّیک اللّهم لبّیک » .

در هیچ شهرى وارد نمى شد مگر این که مردم آن شهر معالم دین خود را از او سؤال مى کردند ، و جواب آنان را مى داد ، و احادیث بسیار از پدرانش از رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم)براى آنان مى گفت .

رجاء بن ابى ضحّاک مى گوید : چون بر مأمون وارد شدم و از حال آن حضرت پرسید ، آنچه را در شب و روز ، و در سفر و حضر از آن حضرت مشاهده کرده بودم به او گفتم . گفت : یابن ابى الضحاک! او در علم و عبادت سرآمد تمام اهل زمین است ، احدى را به آنچه از او دیدى خبر نده .۱۰

قاتل او که مدعى خلافت و امامت است ، شهادت مى دهد که آن حضرت اعلم و اعبد اهل زمین است ، غافل از آن که اعلم و اعبد از تمام اهل زمین ، افضل از تمام اهل زمین بوده ، و به حکم عقل و فطرت و کتاب و سنت ، افضل از کل ، امام الکل است.

هروى مى گوید : در زمانى که آن حضرت در سرخس محبوس بود ، نزد زندانبان رفتم ، و از او خواستم که آن را حضرت را ببینم . گفت : میسر نیست . گفتم : چرا ؟ گفت : بسى از اوقات شبانه روز هزار رکعت نماز مى خواند ، و ساعتى قبل از ظهر و عصر هنگام زردى آفتاب در مصلایش که مشغول نماز نیست به مناجات پروردگار مشغول است ....۱۱

این نمونه اى از عبادت آن حضرت است که کمیت و کیفیت آن مظهر علم و عرفانى است که ادراک آن شایسته مقربین درگاه خداست .

نمونه اى از رفتار آن حضرت با بندگان خدا این است : مردى بر آن حضرت وارد شد و گفت : به قدر مروّتت به من عطا کن . فرمود : به آن مقدار ندارم . گفت : به قدر مروّتم به من عطا کن. فرمود : به او دویست دینار بدهید .۱۲

یسع بن حمزه گفت : من در مجلس آن حضرت بودم که مردى وارد شد و گفت : السلام علیک یابن رسول الله! سپس گفت : از حج برگشته و اندوخته ام را گم کرده ام ، مرا به وطنم برسان ، چون رسیدم آنچه به من دادى برایت صدقه مى دهم . فرمود : بنشین! خدا تو را بیامرزد . چون مردم متفرق شدند ، من و دو نفر دیگر ماندیم .فرمود : آیا اذن مى دهید به اندرون بروم؟ آن گاه برخاست و داخل حجره شد ، بعد از ساعتى بیرون آمد ، و در را بست ، و از بالاى در دستش را بیرون آورد ، فرمود :کجاست آن مرد خراسانى ؟ گفت : منم . فرمود : این دویست دینار را بگیر و در حوائج خود خرج کن ، و از طرف من هم صدقه نده ، برو که من تو را نبینم ، و تو مرا نبینى . بعد بیرون آمد .

سلیمان جعفرى گفت : فدایت شوم ، چرا صورت خود را از آن مرد پوشیدى ؟ فرمود : از ترس آن که با قضاى حاجتش ذلّت سؤال را در صورت او ببینم .۱۳

کسى که رفتارش با خالق در عبادت ، و با خلق در محبّت و رحمت و حفظ کرامت انسانیت این است ، اگر بر مسند خلافت مى نشست ، که به حکم عقل و شرع شایسته چنین انسان کاملى است ، بشریت را در معرفت خدا به آنجا مى رساند که خدا فرمود : ( یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ )۱۴ و مدینه فاضله انسانیت را چنان مى ساخت که ( الَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی الاَْرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِوَلِلّهِ عاقِبَةُ الأُْمُورِ )۱۵.



© دفتر مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت الله العظمى وحید خراسانى -



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد