فضائل و مناقب آن حضرت (علیه السلام) |
![]() |
![]() |
![]() |
کتب عامّه و خاصّه مشحون به فضایل و مناقب آن حضرت است ، و در این مختصر به چند نمونه اکتفا مى شود :
هر یک از مناقب آن حضرت جلوه یکى از القاب آن امام والا مقام است ، و در این جزوه به منقبت یک لقب اشاره مى شود ، و آن لقب سراج الله است ، یعنى چراغ خدا .
در چراغ دو جهت جمع است : یکى نور و دیگرى حرارت . در قرآن مجید از خورشید تعبیر به سراج شده است ( وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا )۱ ، چون داراى نور و حرارت است و به این دو ، استعدادها و قابلیت ها در منظومه شمسى به فعلیت مى رسد ، و معادن و نباتات به ثمر مى رسند ، و مشعل حیات جانداران روشن مى گردد.
چنان که از خورشید منظومه مُلک تعبیر به سراج مى شود ، از خورشید منظومه ملکوت و آفتاب عالمتاب انسانیت نیز تعبیر به سراج فرموده است :
( یا أَیهَا النَّبِی إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِیراً وَداعِیاً إِلَى اللّهِ بِإِذْنِهِ وَسِراجاً مُنِیراً )۲.
همان طور که اشعه خورشید جواهر معادن را مى پروراند، به مقتضاى «الناس معادن کمعادن الذهب و الفضة» تابش نور علم و حرارتِ ایمانِ خورشیدِ خاتمیت ، گوهر عقل نظرى و عملى را ـ که در زمینه فطرت انسانیت همچون بذرى آفریده شده است ـ به تلاوت آیات خدا و تزکیه نفوس و تعلیم کتاب و حکمت ، به بالاترین ثمر علم و کمال بارور مى نماید ، و گرانبهاترین جواهر مکارم اخلاق را از معدن فطرت انسان استخراج مى کند .
لقب سراج الله براى امام هشتم (علیه السلام) و حدیث شریف « ستدفن بضعةٌ منى بأرض خراسان » یادآور این مطلب است که نور علم و حرارت ایمانى که در خورشید وجود خاتم بود، از نفس نفیس على بن موسى الرضا (علیه السلام) مى تابد .
اضافه سراج به اسم مقدس الله که اسم ذات مستجمع جمیع اسماى حسنى است ، مبین آن است که وجود ذى جود او ، مقام جمع الجمع امثال علیا و اسم اعظم و آیت عظمى و حجت کبراى خداوند سبحان است.
در حدیثى که کلینى در کافى و صدوق در عیون اخبار الرضا (علیه السلام) آورده است ، امام هفتم (علیه السلام) فرمود: رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم)را خواب دیدم که امیرالمؤمنین (علیه السلام) با آن حضرت بود ، و در قسمتى از آن حدیث است که رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) در وصف على بن موسى فرمود : « علىّ ابنک الذى ینظر بنور الله ویسمع بتفهیمه وینطق بحکمته یصیب ولایخطى ، ویعلم ولایجهل ، قد مُلأ حلماً وعلماً » .۳
على بن موسى در بیان خاتم انبیاء (صلى الله علیه وآله وسلم) کسى است که به نور خدا مى بیند ، و به تفهیم و تعلیم خدا مى شنود ، و به حکمت خدا سخن مى گوید ، نظر صائب او خطا ندارد ، در علم و دانش او جهل راه ندارد ، ظرفیت وجود او از حلم و علم پر شده است .
هر بیننده اى به نور شمع و چراغ یا نور آفتاب و ماه مى بیند ، اما این بیننده به نور خدا مى بیند ; این چشم و نظر امام هشتم (علیه السلام) است.
او کسى است که به فهماندن خدا مى فهمد ، و به حکمت خدا سخن مى گوید ، در نظرِ صائب او خطا نیست ، در علم او جهل راه ندارد .
کمال خُلقى انسان در حلم و بردبارى است ، و به هر مرتبه اى از حلم برسد و در مقابل هر شدتى بردبار و در برابر هر اضطرابى آرامش روح داشته باشد ، حلم او در برابر ما فوق آن شدت و اضطراب در مى ماند ، و کمال عقلى انسان به علم و دانش است ، و به هر مرتبه اى از دانش برسد در حسرت رسیدن به مرتبه بالاتر است ; و از این جهت خلاء علم و حلم آدمى پرشدنى نیست.
سخن رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) به امام هفتم (علیه السلام) در منقبت امام هشتم (علیه السلام) این است : « قد ملأ حلماً و علماً » على بن موسى از علم و حلم پر شده است.
او کسى است که در اثر کمال عبودیت و تقدیر خدا حق قدره۴ و تقواى خدا حق تقاته ،۵ چون به وجدان خدا فقدانى نداشت ، و به رسیدن به کمال مطلق به مطلق الکمال رسید ، ظرفیت وجودش لبریز از علم و حلم ، و با عقلى منوّر به نور ( اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضِ )۶ و اراده فانى در اراده حىّ قیوم شایسته لقب سراج الله شد.
به مقتضاى ( وَأَنَّ إِلى رَبِّکِ الْمُنْتَهى )۷ منتهاى مدح مدح خداوند متعال است . در حدیث لوح که ثقة الاسلام کلینى در کافى و شیخ مفید در اختصاص ، و شیخ الطائفة در کتاب غیبة ، و شیخ المحدثین صدوق در کمال الدین و عیون الاخبار ، و غیر از آنان از بزرگان اهل علم و حدیث نقل کرده اند در وصف آن حضرت آمده است : « وعلىّ ولیى وناصرى ومن اضع علیه أعباء النبوة وامتحنه بالاضطلاع بها یقتله عفریت مستکبر یدفن بالمدینة التى بناها العبد الصالح إلى جنب شرّ خلقى » .۸
امام هشتم (علیه السلام) کسى است که در این حدیث خداوند عزّوجلّ او را ولىّ و یاور خود خوانده ، و تمام مقامات و مسئولیت هاى نبوت انبیا را بر دوش او نهاده است .
امام ششم (علیه السلام) به فرزندش موسى بن جعفر (علیه السلام) فرمود : « عالم آل محمّد در صلب توست ، اى کاش من او را درک مى کردم » .۹
آن کسى که رئیس مذهب ، صادق آل محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) آرزوى دیدار او را دارد ، و تماشاى جمال او را تمنّى مى کند ، و خداوند سبحان ، و خاتم پیغمبران مدّاح کمال او هستند ، عقل از ادراک مقام او عاجز ، و بیان از شمارش فضائل او قاصر است .
احمد بن على انصارى گفت : از رجاء بن ابى ضحاک شنیدم که مأمون مرا فرستاد تا على بن موسى الرضا را از مدینه بیاورم ، و با او بودم از مدینه تا مرو ، به خدا قسم ندیدم به مانند او مردى را در تقوى و ترس از خدا و یاد خدا . هنگام صبح بعد از نماز در محراب عبادت به تسبیح و حمد و تکبیر و تهلیل و صلوات بر پیغمبر و آلش مشغول بود تا طلوع آفتاب ، بعد سر به سجده مى گذاشت و تا بلندى آفتاب در سجود بود ، بعد تا نزدیک ظهر به موعظه و حدیث با مردم مى پرداخت ، بعد از تجدید وضو به مصلایش برمى گشت ، و بعد از زوال شش رکعت نماز مى خواند ، در رکعت اول حمد و ( قُلْ یا أَیهَا الْکافِرُونَ ) ، و در رکعت دوم حمد و ( قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ ) مى خواند ، و در چهار رکعت ، در هر رکعتى حمد و ( قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ ) مى خواند ، و به هر دو رکعت سلام مى داد و در رکعت دوم قبل از رکوع قنوت به جا مى آورد ، و بعد اذان مى گفت ، و دو رکعت نماز مى خواند، و بعد اقامه مى گفت ، و فریضه ظهر را بجا مى آورد ، و بعد از سلام آنچه خدا مى خواست تسبیح و حمد و تکبیر و تهلیل مى گفت ، بعد سجده شکر بجا مى آورد ، و در سجده صد مرتبه « شکراً لله » مى گفت ، و چون سر از سجده برمى داشت شش رکعت نماز مى خواند در هر رکعت حمد و ( قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ ) ، و به هر دو رکعت سلام مى داد ، و در رکعت دوّم قبل از رکوع قنوت بجا مى آورد ، سپس اذان مى گفت ، و بعد دو رکعت نماز مى خواند ، و در رکعت دوم قنوت بجا مى آورد ، و بعد به نماز عصر مى ایستاد ، و چون سلام مى داد در مصلایش مى نشست و تا آنچه خدا مى خواست به تسبیح و حمد و تکبیر و تهلیل مشغول بود ، بعد به سجده مى رفت و صد مرتبه در سجود مى گفت : « حمداً لله » .
چون آفتاب غروب مى کرد وضو مى گرفت و نماز مغرب را با اذان و اقامه مى خواند ، بعد تا آنچه خدا مى خواست به تسبیح و حمد و تکبیر و تهلیل مشغول بود ، بعد سجده شکر بجا مى آورد ، بعد از سجود بدون این که تکلم کند چهار رکعت نماز به دو سلام بجا مى آورد ، در هر دو رکعت، در رکعت دوم قبل از رکوع قنوت مى کرد ، و در رکعت اوّل حمد و ( قُلْ یا أَیهَا الْکافِرُونَ ) ، و در رکعت دوم حمد و ( قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ )مى خواند ، بعد از سلام تا آنچه خدا مى خواست به تعقیب نماز مشغول مى شد ، بعد افطار مى کرد ، و بعد از گذشت قریب ثلث شب نماز عشا را بجا مى آورد ، و چون سلام مى داد تا آنچه خدا مى خواست به ذکر و تسبیح و حمد و تکبیر و تهلیل مشغول بود ، بعد از تعقیب نماز سجده شکر بجا مى آورد ، بعد در بستر خواب مى رفت.
ثلث آخر شب برمى خاست به تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل و استغفار ، و مسواک مى کرد ، و وضو مى گرفت ، بعد به نماز شب مى ایستاد ، هشت رکعت نماز مى خواند ، در دو رکعت اوّل ، در هر رکعتى یک مرتبه حمد و سى مرتبه سوره ( قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ )مى خواند ، بعد چهار رکعت نماز جعفر را مى خواند ، و از نماز شب حساب مى کرد . بعد دو رکعت نماز باقیمانده از نماز شب را مى خواند ، در رکعت اوّل حمد و سوره ( تَبارَکَ الَّذِی بِیدِهِ الْمُلْکُ ) را مى خواند ، و در رکعت دوم حمد و سوره ( هَلْ أَتى عَلَى الإِْنْسانِ )را مى خواند .
بعد دو رکعت شفع را مى خواند ، در هر رکعت حمد و سه مرتبه سوره ( قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ ) و در رکعت دوم قنوت مى آورد ، سپس مى ایستاد و یک رکعت نماز وتر مى خواند ، و در آن یک مرتبه سوره حمد و سه مرتبه سوره ( قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ ) و یک مرتبه سوره ( قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ) و یک مرتبه سوره ( قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ )را مى خواند ، و در قنوتش مى گفت : « اللّهم صلّ على محمد و آل محمد اللّهم اهدنا فیمن هدیت ، وعافنا فیمن عافیت ، وتولنا فیمن تولیت ، وبارک لنا فیمن اعطیت ، وقِنا شرّ ماقضیت ، فإنک تقضی ولا یقضى علیک إنه لا یذلّ من والیت ولا یعزّ من عادیت تبارکت ربّنا وتعالیت » .
بعد هفتاد مرتبه مى گفت : « استغفرالله وأسأله التوبة » و چون سلام مى داد تا آنچه خدا مى خواست به تعقیب مشغول بود .
چون نزدیک طلوع فجر مى شد دو رکعت نافله صبح مى خواند ، در رکعت اوّل سوره حمد و ( قُلْ یا أَیهَا الْکافِرُونَ ) و در رکعت دوّم سوره حمد و ( قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ )و چون فجر طلوع مى کرد اذان و اقامه مى گفت و دو رکعت نماز صبح مى خواند ، و چون سلام مى داد مشغول به تعقیب مى شد تا طلوع آفتاب ، بعد تا بلندى آفتاب سجده شکر بجا مى آورد .
در تمام نمازهاى واجب ، در رکعت اوّل سوره حمد و ( إِنّا أَنْزَلْناهُ )و در رکعت دوم سوره حمد و ( قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ )را مى خواند مگر در نماز صبح و ظهر و عصر روز جمعه ، که در آنها سوره حمد و سوره جمعه و منافقین را تلاوت مى کرد ، و در نماز عشاى شب جمعه ، در رکعت اوّل سوره حمد و سوره جمعه ، و در رکعت دوم سوره حمد و سوره سَبِّحِ را قرائت مى کرد .
در نماز صبح روز دوشنبه و پنج شنبه در رکعت اوّل سوره حمد و سوره ( هَلْ أَتى ) و در رکعت دوّم سوره حمد و سوره ( هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ الْغاشِیةِ ) را مى خواند ، و در مغرب و عشا و نماز شب و شفع و وتر و نماز صبح سوره ها را بلند ، و در ظهر و عصر آهسته قرائت مى کرد .
در دو رکعت آخر سه مرتبه مى گفت : « سُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُ ِللهِ وَلا إلهَ إلاّ اللهُ وَاللهُ أکْبَر » ، و دعاى قنوتش در تمام نمازها این بود : « ربِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ إنَّکَ أنْتَ الأعَزُّ الأجَلُّ الأکْرَم » ، و چون در شهرى ده روز اقامت مى کرد ، تمام ایام را روزه مى گرفت ، و چون شب مى شد اوّل نماز مى خواند ، و بعد افطار مى کرد ، و در سفر نافله روز را نمى خواند ، و بعد از هر نماز در سفر ، سى مرتبه مى گفت : « سُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُ ِللهِ وَلا إلهَ إلاّ اللهُ وَاللهُ أکْبَر » ، و در سفر روزه نمى گرفت .
اوّل هر دعایى صلوات بر محمّد و آل محمّد مى فرستاد ، و در نماز و غیر نماز ، بسیار صلوات مى فرستاد ، و شب در بستر خواب تلاوت قرآن بسیار مى کرد ، و چون به آیه اى مى رسید که در آن آیه سخن از بهشت و جهنم بود گریه مى کرد ، و از خدا بهشت را مسألت مى نمود ، و از آتش به خدا پناه مى آورد .
در تمام نمازها « بسم الله الرحمن الرحیم » را بلند قرائت مى کرد ، و چون ( قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ ) را مى خواندآهسته مى گفت : « الله احد » ، بعد از قرائت سوره سه مرتبه مى گفت : « کذلک الله ربّنا » .
چون سوره ( قُلْ یا أَیهَا الْکافِرُونَ ) را مى خواند ، آهسته مى گفت : « یا أَیهَا الْکافِرُونَ » و چون سوره تمام مى شد، مى گفت : «ربى الله ودینى الاسلام »، وچون سوره ( وَ التِّینِ وَ الزَّیتُونِ ) را مى خواند ، مى گفت : « وإنا على ذلک من الشاهدین » .
چون سوره ( لا أُقْسِمُ بِیوْمِ الْقِیامَةِ ) را مى خواند ، مى گفت : « سبحانک اللّهم بلى » .
چون سوره حمد را مى خواند ، مى گفت : « الحمد لله ربّ العالمین » .
چون سوره ( سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الاَْعْلَى ) را مى خواند ، آهسته مى گفت : « سبحان ربى الأعلى » .
چون ( یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا ) را قرائت مى کرد ، آهسته مى گفت : « لبّیک اللّهم لبّیک » .
در هیچ شهرى وارد نمى شد مگر این که مردم آن شهر معالم دین خود را از او سؤال مى کردند ، و جواب آنان را مى داد ، و احادیث بسیار از پدرانش از رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم)براى آنان مى گفت .
رجاء بن ابى ضحّاک مى گوید : چون بر مأمون وارد شدم و از حال آن حضرت پرسید ، آنچه را در شب و روز ، و در سفر و حضر از آن حضرت مشاهده کرده بودم به او گفتم . گفت : یابن ابى الضحاک! او در علم و عبادت سرآمد تمام اهل زمین است ، احدى را به آنچه از او دیدى خبر نده .۱۰
قاتل او که مدعى خلافت و امامت است ، شهادت مى دهد که آن حضرت اعلم و اعبد اهل زمین است ، غافل از آن که اعلم و اعبد از تمام اهل زمین ، افضل از تمام اهل زمین بوده ، و به حکم عقل و فطرت و کتاب و سنت ، افضل از کل ، امام الکل است.
هروى مى گوید : در زمانى که آن حضرت در سرخس محبوس بود ، نزد زندانبان رفتم ، و از او خواستم که آن را حضرت را ببینم . گفت : میسر نیست . گفتم : چرا ؟ گفت : بسى از اوقات شبانه روز هزار رکعت نماز مى خواند ، و ساعتى قبل از ظهر و عصر هنگام زردى آفتاب در مصلایش که مشغول نماز نیست به مناجات پروردگار مشغول است ....۱۱
این نمونه اى از عبادت آن حضرت است که کمیت و کیفیت آن مظهر علم و عرفانى است که ادراک آن شایسته مقربین درگاه خداست .
نمونه اى از رفتار آن حضرت با بندگان خدا این است : مردى بر آن حضرت وارد شد و گفت : به قدر مروّتت به من عطا کن . فرمود : به آن مقدار ندارم . گفت : به قدر مروّتم به من عطا کن. فرمود : به او دویست دینار بدهید .۱۲
یسع بن حمزه گفت : من در مجلس آن حضرت بودم که مردى وارد شد و گفت : السلام علیک یابن رسول الله! سپس گفت : از حج برگشته و اندوخته ام را گم کرده ام ، مرا به وطنم برسان ، چون رسیدم آنچه به من دادى برایت صدقه مى دهم . فرمود : بنشین! خدا تو را بیامرزد . چون مردم متفرق شدند ، من و دو نفر دیگر ماندیم .فرمود : آیا اذن مى دهید به اندرون بروم؟ آن گاه برخاست و داخل حجره شد ، بعد از ساعتى بیرون آمد ، و در را بست ، و از بالاى در دستش را بیرون آورد ، فرمود :کجاست آن مرد خراسانى ؟ گفت : منم . فرمود : این دویست دینار را بگیر و در حوائج خود خرج کن ، و از طرف من هم صدقه نده ، برو که من تو را نبینم ، و تو مرا نبینى . بعد بیرون آمد .
سلیمان جعفرى گفت : فدایت شوم ، چرا صورت خود را از آن مرد پوشیدى ؟ فرمود : از ترس آن که با قضاى حاجتش ذلّت سؤال را در صورت او ببینم .۱۳
کسى که رفتارش با خالق در عبادت ، و با خلق در محبّت و رحمت و حفظ کرامت انسانیت این است ، اگر بر مسند خلافت مى نشست ، که به حکم عقل و شرع شایسته چنین انسان کاملى است ، بشریت را در معرفت خدا به آنجا مى رساند که خدا فرمود : ( یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ )۱۴ و مدینه فاضله انسانیت را چنان مى ساخت که ( الَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی الاَْرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِوَلِلّهِ عاقِبَةُ الأُْمُورِ )۱۵.
© دفتر مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت الله العظمى وحید خراسانى -