اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه
اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه
عاقبت از بند غم شد خسته جان فاطمه
پر گرفت از آشیان مرغ روان فاطمه
گر بسوزد عالمی از این مصیبت نی عجب
سوخته یک سر ز آتش کین آشیان فاطمه
وا مصیبت بعد مرگ احمد ختمی مآب
دادن جان بود هر دم آرمان فاطمه
آه از آن ساعت که دشمن بهر آزار علی
کرد از راه ستم آزرده جان فاطمه
آسمان شد نیلگون چون دید نیلی روی او
خُرد شد از ضربت دَرّ استخوان فاطمه
محسن شش ماهه اش در راه داور شد شهید
ریخت خون در ماتمش از دیدگان فاطمه
نیمه شب بهر تدفینش مهیا شد علی
عاقبت شد در دل قبر امکان فاطمه
منع کرد از نالۀ طفلان را ولی ناگه ز دل
ناله ها زد همسر والانشان فاطمه
ای فلک ترسم شوی وارون که افکندی شرر
از غم مرگش به جان کودکان فاطمه
نیست «مردانی» نشان از تربت پاکش ولی
مهدی یی آید کند پیدا نشان فاطمه
محمد علی مردانی