بسم الله الرحمن الرحیم
میراثی که به عنوان «خطبهی فدکیه» از وجود مقدس ام أبیها فاطمه زهرا سلام الله علیها به یادگار مانده نه تنها از طرق راویان شیعه نقل شده، بلکه به عنوان یک میراث شامخ ادبی در کتابهای معروف و آثار ماندگار عرب در فصاحت و بلاغت چون «بلاغات النساء» [1] و غیر آن، مورد توجه قرار گرفته است و ناقل آن ابن عباس از اصحاب خاص و شاگردان امیر مؤمنان علیه السلام است. که وی خطبه را از بانوی مظلوم و قهرمان کربلا «شریکة الحسین» [2] زینب کبری سلام الله علیها، با تعبیر عن «عقیلتنا زینب» و ایشان از مادر گرانقدر خود که مادر اسلام و بالاتر از آن، ام ابیهاست روایت می کند.[3] و چه زیباست که این خطبه خود، بیان کنندهی وجهی از وجوه لقبی است که بانی بزرگ اسلام و رسول گرامی صلی الله علیه وآله به دختر والا گهر خویش دادند؛ و او را مادر پدر خود نامیدند.
این خطبه، میراثی گرانسنگ برای همهی کسانی است که با هر تفکر و گرایش، کنجکاو در وقوف و آگاهی بر اصالتها در مکتب وحی و ریشهیابی پیدایش انحراف از اصول، در امتداد زمان و پهنهی تاریخاند. گفتاری که از موضوع فدک آغاز میشود و به خلافت و مسایل عام دنیای اسلام میانجامد؛ و از غصب فدک به عنوان مصداقی از کجروی و تضییع حقوق در آیینی حکایت دارد که بنیان آن بر حق و عدل استوار گشته است. و مدعیان، پس از وفات پیامبر صلی الله علیه وآله در مقام پاسداریش به نوحهگری نشستهاند.
بانوی اسلام، در این خطبه استدلال به کتاب و روش داوری را در صحت و سقم آن که افراد در مقام پیشبرد اهداف خویش به پیامبر صلی الله علیه وآله نسبت میدهند و سنتاش نام میگذارند و عامهی مسلمین را به پیرویاش میخوانند، به ارباب بصیرت آموزش میدهد. خدعهها و تزویرها را بر ملا میکند و پوشش اسلام را از چهرهی جاهلیت نوین کنار میزند. جو کاذب ارعاب و تهدید را میشکند و مردم را به مطالبهی حقوق مسلم خویش از حاکمان که اهم آن، حراست از ارزشهای اسلامی است فرا میخواند.
یک بانوی بسیار جوان، دولت، حکومت و سواران بر اریکهی قدرت را به تنهایی و با یک دنیا شهامت به محاکمه میکشد و با برهان و دلیل علیه آنان اقامهی دعوی میکند؛ نه تنها علیه آنان، بلکه علیه همهی خلفهای ناصالحی که در همهی دورانها تا به امروز بر روش و سنت آنان طی طریق میکنند. و بیشتر از آن، به سرزنش مردم در پیروی کور و خالی از اندیشهی این گونه راهبانان میپردازد. هنگامی که بیتفاوتی مردم را در اساسیترین امور خویش میبیند و بیمسؤلیتی آنان را نسبت به نسلهای آینده نظاره میکند، با بیپروایی تمام در مقام اتمام حجت، آنان را از آیندهی این منش و کنش و ناتوانی ابزاری که در روند حرکت مکتب برگزیدهاند، به تندی بیم میدهد. که در برگردان زیبای برادر ارجمند و فاضل و درد آشنا، آقای «محمد تقی اختیاری» این سخنان آتشین و برآمده از درد و رنجی که فاطمه از این همه ناآگاهی بر جان دارد، نه فقط خطاب به سران حکومت؛ بلکه با مردم که در حقیقت راهبانان انحراف و تزویر آنهایند، میباشد. همیشهی تاریخ، جهل، ترس، بینشها، کنشهای برآمده از سر عصبیتها، حرص و آز، تنگی اندیشه و بیتوجهی به افقهای دور در میانشان به پیدایش رهبرانی از همین تبار و با همین اندیشه انجامیده که ارزشها و اصالتها را در مکتب الهی و وحیانی اسلام به بازی میگیرند؛ میفرماید:
«پس اکنون مرکب خلافت را به دست گیرید و بار و بنهاش را ببندید، اما بدانید پشت آن، زخمی استخوانش شکسته و جانش فرسوده و پایش ناتوان است. عیب و ننگش باقی، مهر خشم و غضب خداوندی بر پیکرش خورده است و رسواییش پاینده و همیشگی خواهد بود...»[4]
حرکت اسلامی بر پایهی توحید، آن هم با بیانی که حضرت صدیقه طاهره در آغازین سخن خویش به زیبایی تمام، سخن را به آن میآراید و با شاخصهی زدودن شرک از جان آدمی، در همهی زمینهها و راهبری ارباب تقوی و فضیلت؛ و آنان که همهی وجود خویش را با باور توحید باورمند نمودهاند و بر اساس ارزشهایی که حضرت، پس از نغمهی توحید در گفتار جاویدان خویش به آن میپردازد؛ دقیقاً در مصاف با جاهلیتی شکل میگیرد که مسیری بر خلاف همهی این اساسها و ریشهها دارد. و این حرکت با جانبازی و ایثار از سوی باورمندان و معتقدانی ادامه مییابد که همهی جانشان آشنای شمیم این دعوت شد.
و اینک نزدیکترین شخص به امین وحی خدا و بانی قدسی این راه، پس از غروب خورشید بیبدیل وجود اقدس حضرتش، خطر عظیم و بنیانکن انحراف از اصول، و احیای جاهلیت مردود و بازگشت تفکر جاهلی را در قالب اسلامی تهی از ریشهها و با ظاهری پرفریب در عمق جان احساس میکند و به مبارزه بر میخیزد. جهاد او در این مسیر از «ضربة علی یوم الخندق»[5] چیزی کم ندارد. و فرزندان ایشان که در دامان مطهرش پرورش یافتند در موارد بسیار کمتر از این خطبه فرمودند: «افضل الجهاد کلمة حق عند سلطان جائر»[6] اینجا سخن تنها در برابر جائران سلطهگر نیست، بلکه سخن حضرت هم در برابر جائران سلطهگر و هم در برابر جائر پروران است. آنها که در طول تاریخ همیشه دستشان در آستین دیگران به خون آغشته بوده است؛ و پیامی که این جهادِ شکل گرفته در انشای کلمات به عامهی مسلمین در همهی دورانها رساند، بسیار حائز اهمیت میباشد.
ایشان آن روز در مدینه و در مسجد پیامبر با این سخن خود را معرفی میکند: «ایها الناس اعلموا انی فاطمة و ابی محمد رسول ربکم و خاتم انبیائکم.»[7] این سخنان در میان جماعتی به زبان رانده می شود که آشنا مینمودند، و چه اندازه فاطمهی قرآن در میان آنها غریب بود.
سالها قبل از واقعهی حره[8] و پیش از آن که فرزند ابوسفیانی که در همهی نبردها بر باورهای سوختهی جاهلی خویش پای میفشرد، بر مسند خلافت همین رسول و همین پدر بنشیند و همهی باورها و ارزشهای اصیل را به سخره بگیرد؛ و فرزند نابخر خویش را بر جان و مال و ناموس مردم سلطه دهد و سالها پیش از آن که کارگزاران حکومتی از آل امیه و بعدها آل عباس دست به ارتکاب جنایاتی بزنند که روی جنایتکاران تاریخ را سفید کند و مقام ولایت امر در عبدالملک مروانها و حجاجها تجلی یابد و همین مردم جائرپرور آن روز به قربانیان بیپناه فردا تبدیل شوند، حضرت فاطمه زهرا این بیانات رسا را، نه با مردان اوس و خزرج ـ که با رسول خدا صلی الله علیه وآله پیمان حمایت از او و آل او بسته بودند ـ، و نه با مردان مهاجر، بلکه با زنان مدینه که تنها از سر دلسوزی و نه همدردی به دیدارش شتافته بودند، آن هم با لحنی که به سبب رنجها و دردها و بیوفاییها و نامردمیها، دیگر طنین رسای روزهای مسجد مدینه را از دست داده است، باز از سر انذار میفرماید:
«بدانید به خداوند سوگند نطفهی این فساد و فتنه بسته شده، پس مهلتی باید تا ثمرهاش آشکار شود و بار بر زمین بگذارد. آن گاه چارهای نیست جز آن که کاسهای لبریز از خون تازه و سم قاتل بنوشید و آن هنگام است که رهروان باطل زیان خواهند دید. و آیندگان از کرداری که پیشینیان بنیان نهادند، آگاهی خواهند یافت. پس از آن دیگر جانتان را آرامش دهید و خیالتان را آسوده کنید و دلهای بیمارتان را با آشفتگی و پریشانی فتنه اطمینان بخشید. آن گاه خویشتن را به شمشیرهای تیز و بران و تسلط و چیرگی تجاوزگران ستمگر، آشفتگی فراگیر و همیشگی و نیز زورگویی و استبداد ستمگران بشارت دهید، زیرا کار به جایی خواهد رسید که اموالتان را به ارزانی تصرف میکنند و جمعتان را با شمشیر درو خواهند کرد.»[9]
و چه زود این پیشبینیها به واقعیت تلخ و شرمآور روزهای پیشرو پیوست. و آنچنان زود که اکثریت خاموش و بیتفاوت همین مدینهی غربت از نزدیک شاهدش شدند، آنگونه که کشتار بیرحمانهی همین مردان و زنان که از شر دست پروردگان انتخاب دیروزشان در سقیفه، به مسجد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و حرم مبارک او پناه برده بودند، همان مسجد و همان حرم را به خون شست.[10] از مکه و به منجنیق بستن کعبه و طائفان حرم و یا حوادث خونبار عراق در چند ده سال بعد چیزی نمیگوییم که این خود آغاز ماجرا بود؛ ماجرایی که خود آفریدند. مدینه، زهرا را با همهی فریادها و دردها تنها گذاشت. و نه تنها او را یاری نکرد که نظارهگر همهی ظلمها و بیدادگریها بر او شد. نه نظارهگر که همراه با سکوت و بیتفاوتی خویش به روزمرگی ادامه داد. و زهرای اطهر در این مدینه چه غریبانه و چه زود هنگام راه شهادت را پیمود. و چه دردناک است غربتی که مولا علی بن ابی طالب علیه السلام را تا لحظهی مرگ رها نکرد و غریب مدینه – زهرای اطهر – خود بارها بر غربت او گریست.
حرکت فاطمه سلام الله علیها و خطبهی او در این غریبستان چراغی فروزنده شد، برای راهیابی همهی نسلها به ارزشهای اصیل؛ همان ارزشهایی که جبرئیل امین بر قلب مبارک رسول صلی الله علیه وآله نازل کرده؛ و او نیز به ابلاغ و تبیین آن پرداخته بود. و اگر این خطبه و این پیام نبود همه چیز در نیرنگ و فریب نامردمان گم میشد همچنان که غدیر و خطبهی رسول صلی الله علیه وآله در کمتر از سه ماه فراموش همین مردم شد! با این که شاعری در وصف غدیر چکامهای سرود که هنوز هم از اشعار ماندگار در ادبیات عرب است.
پیام زهرا، پیام بیداری و هوشیاری است. و امروز شیعه، در اعتقاد و عمل به اسلام نه بر اساس توجیه ظلم ستمگران؛ و باز کردن راههای تحکیم قدرت آنان و نه بر پایهی تفکر سوختهی جاهلی، بلکه بر اساس وحی و سنت اصیل رسول که دیگران حتی نقل و حکایتش را منع کردند، هویت یافته است. و در چنین هویت و شخصیتی، شیعه وامدار زهرا سلام الله علیها است. نه شیعه که دنیای اسلام، بلکه همهی مسلمانان در امتداد تاریخ.
خطابهی زهرا تنها خطاب به مدینه نشینان بیدرد آن روزگار نیست، بلکه سایه بر فضای عام مسلمین در همهی تاریخ میافکند؛ و رمزهای بیداری را به روشنی برای همه بیان میکند. حرکت در اسلام اصیل بر اساس ارزشهای اصیل است و حکومت بر پایهی معیارهای اصیل که همه ریشه در حق و عدل دارد. و شاخص نیز، کتاب و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله است، اما نه سنتی که اشخاص به سلیقهی خود بر پایهی عصبیت و قومیت و پیوندهای نامبارک سیاسی شکل میدهند؛ بلکه سنتی که به فرمودهی پیامبر؛ باید از زبان عترت شنیده شود. «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی...»[11] که این گفته در میان فریقین متواتراً نقل شده است. و این همان سنتی است که در کلام علی و فرزندان طاهرینش جان میگیرد؛ و معیارها و ارزشها را به روشنی عرضه می دارد.
آنچه بر زهرا سلام الله علیها گذشته است، داغی بر دل امت اسلامی و لکهای سیاه، بر دامن تاریخ که نه دست قدرتها و نه ترفندهای فریبگونهی توجیهگران و نه جعل حدیث به یاری ثروت و قدرت و نه بازنویسی تاریخ بر اساس سلیقههای نامیمون؛ توان زدودن آن را ندارد. آنچه واقع شده قابل تغییر و بازسازی نیست، حقیقتها قابل وارونه شدن و وارونه کردن نیستند. میگویند: «افسانه» است.[12] ما هم میگوییم ای کاشف افسانه بود، خدا کند که افسانه باشد؛ ولی اگر افسانه نباشد، در برابر واقعیتها و حقیقتها چه کنیم؟! نگارندهی این وقایع، تنها ما نیستیم. و تنها فرزندان مطهر زهرا نیستند که از این گذشتهی تلخ خبر میدهند. دیگران هم نوشتهاند و عجیب آن است که با وجود همهی تلاشهای گوناگون و با همهی امکانات از زور و زر و تزویر برای پاک کردن این داغ از سینهی ایام باز هم در کلام دیگران حکایت این درد به شکلی اعجاز گونه از سر دلبران خبر می دهد.
شاید لازم بدانند برای بازسازی آنچه روی داده است و برای تبدیل و تغییر واقعیتها همهی کتابها را بسوزانند، جشنی دوباره برای کتاب سوزان! و با استناد بر این مقوله که «کتاب خدا ما را کافی است»[13] حتی از سنت پیغمبر، و نیز حتی از تبیین راسخان در علم روی بگردانند و ننگی دیگر در کنار همهی ننگها که به نام دین و با نشان اسلام بر دامان اسلام نشاندهاند، بیفزایند. ولی در این مسیر با قرآن چه خواهند کرد؟ { وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ}[14]، { إِنّما وَلِیّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الّذینَ آمَنُوا الّذینَ یُقیمُونَ الصّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ }[15]، { یا أَیّهَا الّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرّسُولَ وَ أُولِی اْلأَمْرِ مِنْکُمْ }[16]، { إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ }[17] و دهها و صدها آیهی شریفهی دیگر.
زهرای اطهر سلام الله علیها با این خطبه، پیامدار و نگاهبان اصالتها و ارزشهای مکتب، دین و معالم وحیانی پدر است. و شاید تعبیر «ام ابیها» در کلام رسول، حکایت از این قصه دارد که ام و مادر، نگاهبان و دلسوز ولید خویش است. و زهرا نگاهبان دلسوز میراث مبارک و جاودان پدر است. و چه نگاهبان و پیامدار موفقی که بعد از گذشت بیش از هزار و چهارصد سال، پیام خویش را به گوش ما و همهی اهل ایمان و دلباختگان و رهروان راه خود رسانید. و بر ماست که اینک با افتخار، رسالت نگاهبانی و پیامداری او را به انجام رسانیم؛ و بر حاکمیت معیارها و ضوابط اصیل مکتب در همهی عرصهها پای فشریم.
و در پایان این بندهی حقیر که بزرگترین افتخار خویش را در همه عمر این میداند که از زمرهی کوچکترین و ناقابلترین مخاطبان سلام صدیقهی کبری سلام الله علیها از لسان مبارک فخر کائنات امام امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب علیه السلام باشد.[18] از همهی عزیزان و دستاندکاران این مجموعهی مبارک که هنر را به زیبایی و لطف سخن زهرا سلام علیها آراستهاند صمیمانه تقدیر و تشکر میکنم.
سید محمد جواد علوی بروجردی
قم – بهار 1393
[1]. کتاب بلاغات النساء تألیف أبو الفضل احمد بن ابی طاهر معروف به ابن طیفور متوفای 380 ه.ق، قدیمیترین سند خطبهی فدک است.
[2]. آیت الله العظمی خویی، صراط النجاة، ج3، ص425، و ج5، ص319؛ و نیز در کتاب ارزشمند معجم رجال الحدیث از حضرت زینب کبری سلام الله علیها با تعبیر «انها شریکة اخیها الحسین» یاد کردهاند. (معجم رجال الحدیث، ج24، ص219، رقم15659)؛ ونیز
[3]. ابن طیفور، بلاغات النساء، ص12 و نیز ص 14 – 20؛ علامه الطبرسی، الاحتجاج، ج1، ص131-141؛ ابی الفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبین، ص60.
[4].... وبثة الصدر ومعذرة الحجة فدونکموها فاحتقبوها مدبرة الظهر ناکبة الحق باقیة العار موسومة بشنار الأبد...(ابن الطیفور، بلاغات النساء، ص18).
[5]. رسول مکرم اسلام صلی الله علیه وآله، پس از فداکاری بینظیر امیرمؤمنان علیه السلام در جنگ خندق فرمودند: ضربة علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین. ارزش ضربهی علی در روز نبرد خندق از عبادت جن و انس برتر است. (حاکم نیشابوری، مستدرک الحاکم، ج 3، صفحه 32؛ الخطیب البغدادی، تاریخ بغداد، ج13، ص19؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج50، ص333؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة، أبى الحسن علی بن عیسى بن أبی الفتح الأربلی، ص148).
[6]. امام حسن علیه السلام از پیامبر صلی الله علی وآله روایت میکند: برترین جهاد، بیان حق در برابر پیشوای ستمکار است. (شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 422؛ أمین الاسلام الطبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج2، ص263؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 3، ص 19).
[7] . ابن طیفور، بلاغات النساء، ص16؛ و نیز علامه طبرسی، احتجاج، ج1، ص134.
[8]. شهر مدینه النبی در سال ۶۲ ه ـ ق مورد حمله سپاهیان یزید بن معاویه قرار گرفت. به جهت آن که این واقعه در ریگزارى در اطراف مدینه به نام «حّره» واقع شد و پایگاه لشکر یزید نیز در آن جا بود، آن را در تاریخ به نام «واقعه حرّه» ثبت کردهاند. در پی شورش مردم مدینه بر ضد یزید به دلایل سختگیریهای عاملان او بر مدینه، یزید سپاهی ۵۰۰۰ نفره به فرماندهی حصین بن نمیر از فلسطین برای سرکوب اهالی مدینه گسیل داشت. اهالی مدینه با او به مقابله برخواستند و خندقی دور شهر کندند. اما او توانست با سپاهیانش وارد شهر شود، او بعد از ورود به مدینه شهر را سه روز بر سپاهیانش مباح کرد که در پی آن خونهای بیگناه بسیاری ریخته شد، و حریمها شکسته شد، و به نوامیس تجاوز شد. بیش از شش هزار کشته از این واقعه برجای ماند. پس از این واقعه هیچ مرد مسلمانی از اهل مدینه نمیتوانست درباره بکارت دخترانش تضمینی دهد. (احمد بن ابی یعقوب، معروف به یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج 2 ص 250)
[9] . خطبه حضرت صدیقه طاهره در وقت بیماریش براى زنان مهاجر و انصار: … أما لعمری لقد لقحت، فنظرة ریثما تنتج، ثم احتلبوا ملاء القعب دما عبیطا وزعافا مبیدا، هنالک یخسر المبطلون، ویعرف البطالون غب ما أسس الأولون، ثم طیبوا عن دنیاکم أنفسا، واطمأنوا للفتنة جاشا، وأبشروا بسیف صارم، وسطوة معتد غاشم، وبهرج شامل، واستبداد من الظالمین: یدع فیئکم زهیدا، وجمعکم حصیدا، فیا حسرة لکم ! وأنى بکم وقد عمیت علیکم ! أنلزمکموها وأنتم لها کارهون. (ابن الطیفور، بلاغات النساء، ص19-20، و نیز علامه طبرسی، احتجاج، ج1، ص147-149).
[10]. اشاره به جنایات فجیع سپاهیان یزید و کشتار مردم مدینه در واقعهی حره در سال 63 ه. ق دارد.
[11]. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 3، ص 14 و 17؛ عبد الله بن الدارمی، سنن الدارمی، ج2، ص431-432، النسائی، سنن النسائی، ج5، ص45، رقم8148؛ و نیز ص130، رقم8464. برای توضیح بیشتر در باره اسناد حدیث الثقلین به کتاب الغدیر، ج1، ص73-151 مراجعه شود.
[12]. اشاره به مقالهی « عبدالعزیز نعمانی، فاطمه زهرا، از ولادت تا افسانه شهادت» مندرج در فصلنامهی ندای اسلام، وابسته به حوزهی علمیهی دار العلوم مکی زاهدان، پاییز 1379، شماره 3، ص68، دارد.
[13]. اشاره به حدیث قلم و دوات و کلام خلیفهی دوم در کنار بستر پیامبر دارد. «عن عبید الله بن عبد الله عن ابن عباس رضی الله عنهما قال لما حضر رسول اله صلى الله علیه وسلم وفی البیت رجال فیهم عمر بن الخطاب قال النبی صلى الله علیه وسلم هلم اکتب لکم کتابا لا تضلوا بعده فقال عمر ان النبی صلى الله علیه وسلم قد غلب علیه الوجع وعندکم القرآن حسبنا کتاب الله فاختلف أهل البیت فاختصموا منهم من یقول قربوا یکتب لکم النبی صلى الله علیه وسلم کتابا لن تضلوا بعده ومنهم من یقول ما قال عمر فلما أکثروا اللغو والاختلاف عند النبی صلى الله علیه وسلم قال رسول الله صلى الله علیه وسلم قوموا». هنگامى که وفات پیامبر صلی الله علیه و آله نزدیک شد و در خانه آن حضرت نیز افرادى از جمله خلیفهی دوم جمع بودند، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: قلم و کاغذى بیاورید تا براى شما چیزى بنویسم که پس از آن گمراه نشوید.
خلیفهی دوم گفت: «درد بر پیامبر صلی الله علیه و آله غلبه کرده است. کتاب خدا قرآن نزد ماست؛ همان ما را کفایت مىکند». به دنبال این سخن، حاضران اختلاف کردند؛ بدین بیان که برخى اصرار داشتند کاغذ و قلم بیاورند تا پیامبر صلی الله علیه و آله براى آنان چیزى بنویسد و برخى دیگر نیز گفتار عمر را تکرار مىکردند. زمانى که در حضور حضرت اختلاف بالا گرفت، حضرت فرمود: برخیزید و از نزد من بروید! (امام محمد بخاری، صحیح بخاری، ج5، ص137-138؛ و ج 7 ص 9؛ و نیز مسلم نیشابوری، صحیح مسلم جلد 5، ص 76).
[14]. سوره مائده، آیه 67
[15]. سوره مائده، آیه 55
[16]. سوره نساء، آیه 59
[17]. سوره کوثر، آیه 1
[18]. حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در پایان وصیت خویش به حضرت امیر مؤمنان علیه السلام فرمودند: «وأستودعک الله وأقرء على ولدی السلام إلى یوم القیامة.» تو را به خدا می سپارم و بر فرزندانم تا روز رستاخیر درود می فرستم. (علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 43، ص 214).