امروز مطابق بعضی از منابع تاریخی، مصادف با ولادت با سعادت حضرت زینب کبری سلام الله علیهااست.
زینب کبری سلام الله علیهاشان و مقام بسیار بالایی را داراست و هرآن چه ما درباره آن بگوییم به اندازه وجودی خود ماست نه به قدر و شأن ایشان. ما یقین داریم که حضرت حجت بن الحسن عجل الله فرجهبه عمه خود افتخار میکنند و لذا عرض تبریک خدمت حضرت حجت بن الحسن داریم و امیدواریم که خداوند در طول زندگی، این توفیق را به ما بدهد که بتوانیم سیره و مقام حضرت زینب سلام الله را درک کرده و الگوی خود قرار بدهیم.
شانی و مقام ایشان به حدی است که وقتی مرحوم آیت الله العظمی خوئی در کتاب رجال به نام حضرت زینب سلام الله علیهامیرسند تعبیری فوق العاده زیبا درباره ایشان دارند و می فرماید که او شریکة الحسین است؛ یعنی سیدالشهداسلام الله علیهدر کربلا و عاشورا یک شریک و همراه واقعی دارد، و آن هم زینب کبری سلام الله علیها است.
در روایات وقتی سلسله سند خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها که خطبه با قدر و منزلتی در نزد اهل بیت علیهم السلام است، از ابن عباس بیان میشود آمده است که «عن عقیلتنا زینب» و این در حالی است که ابن عباس که شاگرد علی بن ابی طالب است و از نظر سِنی به مراتب از حضرت زینب سلام الله علیهابزرگتر بودند ولی این تعبیر را نسبت به حضرت زینب بیان میکند. عمده این خطبه نیز در کتاب بلاغات النساء که شاهکارهای سخنان زنان ذکر شده آمده است.
عقلیه به معنای فرد بزرگ و شاخص است، و این کاشف از مقام ایشان است، همانطور که حضرت سجاد و سیدالشهداسلام الله علیهمانیز در تعبیراتشان نسبت به ایشان چنین مطالبی را دارند، و حتی از زینب کبریسلام الله علیهابه فاطمه صغری تعبیر شده است؛ یعنی آنچه فاطمه زهرا سلام الله علیهاهست در وجود زینب کبری ریخته و او میراث دار فاطمه زهرا سلام الله علیهااست و این میراثداری را در کربلا نشان داده است.
مهمترین نقش ایشان که بسیاری از بزرگان نیز به آن اشاره کرده و نوشتند همراهی ایشان بعد از عاشورا است که سبب ماندگاری و بقای نهضت حسینی شد و قابل درس گرفتن است.
ایشان زنی بود که از حاصل زندگیاش با عبدالله بن جعفر، صاحب دو فرزند شد که مثل دسته گل آنها را به کربلا آورد و بر آنها لباس رزم پوشاند و به میدان فرستاد تا آنکه هر دو درراه امام حسین علیه السلام کشته شدند. به هر حال داغ فرزند مخصوصا برای خانمها خیلی سخت است مخصوصا اگر این فرزند تنها بچه آن خانواده باشد؛ اما زینب کبری سلام الله علیهادو پسر مثل دسته گل را در راه سیدالشهدا تقدیم کرد، و خودش نیز وقتی که به مدینه بازگشت برای عبدالله جعفر قابل شناختن نبود. اما بعدها که عبد الله سوال کرد که چرا وقتی بچه ها شهید شدند به استقبال آنها نرفتی در حالی که وقتی سیدالشهدا سلام الله علیه شهدایی مانند علی اکبر و قاسم را همراه خودش میآورد استقبال کردید؟ حضرت زینب فرمودند که من نخواستم مبادا برادرم هنگامی که جسد این بچهها را میآورد نگاهش به من بیافتد و آثاری از خجالت در صورت او باشد.
در قضیه شهادت حضرت علی اکبرعلیه السلام وقتی که امام حسین سلام الله علیه بر بالین پسر شهیدش رسید به تعبیر مرحوم شیخ جعفر شوشتری فرموده بود که امام حسین در کربلا یک مرگ داشت و یک کشتن که کشتن او توسط شمر و عمر بن سعد بود، ولی مرگ امام حسین سلام الله علیه وقتی بود که بالای سر علی اکبر رسید، و لذا حضرت زینب سلام الله علیهادر میان آن همه ازدحام خودش را به برادر رسانده بود و او را تسلی خاطر داد و وقتی پرسیدند که چگونه از میان این همه لشکر به اینجا آمده است؟ فرمودند که ترسیدم مبادا جان برادرم با مرگ علی اکبر از تن خارج شود.
براستی همه اعتراف داشتند و حتی یزید بن معاویه هم اعتراف کرد که حسین سلام الله علیه بعد از شهادت پسرش دیگر کشتن نمیخواست و او بعد از این پسر خودبه خود میمرد و نیازی به این بدنامی نبود. حضرت علی اکبر خیلی جلوه گری داشت و یک نورانیت و تشخصیداشت و لذا فرمودند که أشبه الناس خلقا و خلقنا برسول اللهصل الله علیه و آله.
قصه شهادت حضرت علی اکبر خیلی غم بار است. ایشان سوار بر اسب در حال جنگ بود در یک فرصتی به خیمه آمد و وقتی برگشت، اسب ناگهان رم کرد و بعضی نوشتهاند که هجمه لشکر به حضرت علی اکبر زیاد بود وهر کسی که با امام مسئله داشت، میخواست اظهار انزجار خود را نسبت به پسر ایشان ابراز کند کما اینکه نسبت به خود سیدالشهدا سلام الله علیه هم همینگونه بود و لذا وقتی اسب وحشت و رم کرد علی اکبر را به داخل دشمن برد و آنجا هرکسی هرجوری که میتوانست او را میزد به گونهای که او را قطعه قطعه کرده بودند؛ به طوری که امام حسینسلام الله علیه نتوانست بدن مطهر علی اکبر را با خودش به خیمه بیاود. زمانی که علی اکبر از اسب افتاد نالهای کرد و امام صدای او را شنید و به سرعت کنار بدن مطهر علی اکبر رسید و چه بسا با دیدن این صحنه امام از اسب افتاد؛ چون وقتی که پایین آمدروی زمین ایستاده قرار نگرفته بودو لذا ایشان تا کنار بدن علی اکبر را با زانو و دست طی کرده و سر پا نبوده است. جمعیت هم از ترس و وحشت عقب ایستاده و آنها را دوره کردند، ولی میبیند که خواهرش زینب کبری نیز قبل از ایشان به این بدن رسیده تا مبادا برادرش کنار بدن فرزندش جان بدهد. در حالی که همین زینب،شخصی است که فرزندش را از دست داده است و داغ دیده است، اما با وجود این داغ، در کنار سیدالشهدا سلام الله علیه حضور دارد، و لذا آقای خوئی تعبییر به شریکة الحسین دارند.
او در مجلس ابن زیاد به گونهای راه می رود که آنها میپرسند من هذه المتکبره؟وقتی زینب کبری وارد شد، بزرگ زادهای بود که فرزند علی بن ابی طالب است. زینب کبری قبلا در کوفه درس تفسیر داشت و زنان کوفه در محضر ایشان تلمذ میکردند. ایشان را با شرایطی در مجلس ابن زیاد آوردندکه بازوی ایشان و گردن امام سجادسلام الله علیه و یا برعکس، در دو سمت طناب بسته شده بود و در این میان نیز تمام بچه ها و اسرا را بسته بودند در حالی که تا آن لحظه غذا و خواب کافی هم نداشتند. ایشان در این شرایط به امیر دربار، بی اعتنایی کرد که او سوال میکند من هذه المتکبره؟ (و در بعضی از نقلها دارد من هذه المتنکره؟) او بر خلاف یک سخنران معمولی که از قبل باید ذهن و فکرش آرام باشد اینگونه نبود و آنها ایشان را در بدترین شرایط آورده بودند و در حالی که سوار بر شتر بی محمل بود با چه سختی و مشکلاتی آوردند؛ اما وقتی این زن مقابل پسر زیاد در آن مجلس میرسد و لب به سخن باز میکند گویی که این سخن نیست که از زبان زینب بیرون میآید بلکه این آتش است، که در مقابل شماتتهای مکرر و متوالی پسر زیاد بر سر او فرود میآید. ایشان در جواب او میگوید که ما رایت الا جمیلا، و با آن سخنان خودهمه مجلس را ساکت کرد، و همه نفسها را در سینه حبسنمود.
از این رو، زینب کبری سلام الله علیهادر کنار امام سجادسلام الله علیهتوانست کربلا را در کوفه و شام حفظ کند تا جایی که در شامی که همه مردم در اثر تبلیغات معاویه، نظرشان نسبت به علی بن ابی طالب و فرزندانشان این بود که اصلا دروغ است که علی سلام الله علیهرا در مسجد شهید کرده باشند واصلا علی اهل نماز و مسجد نبود، زمانی که این کاروان میخواست از شام بیرون برود مردم دور اینها تجمع و گریه میکردند، و به گونهای شد که بنی امیه دیگر نتوانست سر بلند کند و رو به اضمحلال رفت و اصلا گویا بنی امیه کوچک و آب شد تا آن وقتی که مردم حتی استخوانهای این خاندان را هم از خاک در میآوردند و آتش میزدند.
این همان هنری است که زینب کبری سلام الله علیهادر اولین عزاداری برای امام حسین سلام الله علیهمردم را در شام میگریاند، زینب کبری برای خودش در هر خانهای یک نمایندهای از عاشورا و کربلا گذاشت و روزی هم که میرفت زنان شامی جمع شدندو او را بدرقه کردند و ایشان نیز سفارش رقیه را به آنها کرد. شخص رقیه خاتون در تاریخ واقعی است و قابل انکار نیست و آن شاعر در مقابل امام صادق سلام الله علیهشعری میخواند و از رقیه به عنوان دختر امام حسین یاد میکند.
من قبلا اقامت طولانی در سوریه داشتم و ایام مختلفی در آنجا بودم و هنوز بعد از 1400 سال، زنان سنی سفارش زینب کبری سلام الله علیهادر دلشان مانده است و مقید هستند که خانوادهها سالی یکبار به این حرم مطهر مشرف شوند و مخصوصا در ماه رمضان زیاد میروند و دو رکعت نماز در آنجا میخوانند. برخی از قدیمیها در آنجا میگفتند که این سنتی است که از زمانی که اسرای اهل بیت را به شام آوردند مردم به عنوان میهمان نوازی این کار را میکنند.
این همان کار زینب کبری سلام الله علیهااست که ما باید باید آن را بشناسیم. هر چند که زینب کبری تحت پرتو شخصیت امام حسین سلام الله علیهقرار گرفته ولی ما باید ایشان را به عنوان یک اسوه و الگوی واقعی به زنان و به همه مردم بشناسانیم. تا مبادا امروزه الگوی زنان ما هنرپیشهها و هرزههای فاسد باشند و اگر این اتفاق افتاده است، علت عمدهاش آن است که ما در بازگویی الگو و در بیان شخصیت زینب کبری کوتاه آمدیم. ایشان شخصیتی است که همّش همّ منطق نیست، بلکه احساس است که فوق منطق تاثیر گذار است و بر عمق دلها حتی دشمنان نفوذ پیدا میکند؛به طوری که نقل شده وقتی که بعد از قصه کربلا زینب کبریسلام الله علیها عازم مصر شدند، حاکم آنجا به استقبال آمد و مردم نیز با شور و نشاط و گریه به استقبال ایشان آمدند. و لذا مقام و شان زینب کبری خیلی بالا است.
امروز ولادت این شخصیت است و ما این ولادت را به حجت بن الحسن که ایشان بهتر از همه ما این شخصیت را میشناسد، تبریک عرض میکنیم و به همه عزیزانی که مهر ایشان در دلشان است و دلشان خانه عشق حسین و خانه مهر زینب است.
بدانید، کسی که محبوبی دارد حتی خانه او نیز که در آن ساکن است برایش ارزش دارد مثل اینکه مجنون در و دیوار خانه لیلی را میبوسید، و لذا، دلی هم که سیدالشهدا و اهل بیت را دوست دارد و دلی که خانه محبت اینهاشده است و آن دلی که آشیانه عشق آنها است مورد عذاب نیست بلکه این دل محبوب خدا است؛ چرا که این امر از صفات کمالیه است و اوج آن در خدایی است که وجود مطلق است.